بخش ۲۰
جلایر میشود مشعوف چندان
که ناید در حساب و حد امکان
شرفیاب حضور باهرالنور
چو حاصل میشود وقتی است مسرور
شود چون بعد از آن محروم خدمت
ببیند بی نهایت رنج و محنت
خوشا آنان که هر صبح و مسایند
به روی شاه دیده میگشایند
فراق خدمت شه هست مشکل
از آن محرومیش پر خون شود دل
به غمخانه نشیند در ببندد
بگرید از غم و آنی نخندد
اگر دامن کنندش پر ز گوهر
چو دور از شاه شد خاکش بود سر
فروشد خدمت مولا به عالم
حقیقت او دواب است شکل آدم
چو قوت روح الطاف شهان است
نداند هرکه، حیوان بی گمان است
مرخص گر کنی شاه زمانه
که بی حاجب ببوسد آستانه
اگر فرمان دهی عرضی نماید
وگرنه گوش باشد تا در آید
برش بهتر بود از گنج و مالی
که بی رنج آیدش در دست حالی
حضور شاه به از نان و آب است
هر آن کس این نداند او دواب است
ز روی لطف گاهی سیب و ناری
چو انعامش دهی در خاطر آری
شود آن قوت روح و قالب او
دعاگوی تو هست و طالب او
اگرچه حکم فرمودی ملایر
ز هر بار، خانه ای سهم جلایر
رساند بی تغافل از کم و بیش
کزین بابت نباشد در دلش ریش
چرا که او غریب این دیارست
ثنا گستر به ذات شهریارست
ندانستم چرا کرد او فراموش
مگر نشنید حکم شاه از گوش؟
که حکم شه چو دُرّ شاهوارست
گرانمایه است و زیب گوشوارست
نباید امر و نهیش را فراموش
کند هر کس که باشد در سرش هوش
ولیعهد شهنشاه جهاندار
که شه عباس آمد اول بار
چو بود او لایق اکلیل و تختش
خداوندا تو یاری ده به بختش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جلایر میشود مشعوف چندان
که ناید در حساب و حد امکان
هوش مصنوعی: جلایر به قدری خوشحال و شاداب میشود که اندازهگیری و توصیف آن از عهدهی هیچ حسابی برنمیآید.
شرفیاب حضور باهرالنور
چو حاصل میشود وقتی است مسرور
هوش مصنوعی: وقتی به حضور نوری درخشان میرسیم که شادی و سرور در دلهایمان احساس میشود.
شود چون بعد از آن محروم خدمت
ببیند بی نهایت رنج و محنت
هوش مصنوعی: زمانی که انسان از خدمت و کمک به دیگران محروم شود، با بینهایت رنج و درد روبهرو خواهد شد.
خوشا آنان که هر صبح و مسایند
به روی شاه دیده میگشایند
هوش مصنوعی: خوشا به حال آنانی که هر صبح به محضر شاه میروند و چهرهاش را میبینند.
فراق خدمت شه هست مشکل
از آن محرومیش پر خون شود دل
هوش مصنوعی: فراق و دوری از خدمت شاه برای من بسیار سخت است و دل از این محرومیت داغان و خونین میشود.
به غمخانه نشیند در ببندد
بگرید از غم و آنی نخندد
هوش مصنوعی: او در خانه غم نشسته، در را میبندد و به دلیل اندوهش هر لحظه میگرید و لحظهای نمیتواند بخندد.
اگر دامن کنندش پر ز گوهر
چو دور از شاه شد خاکش بود سر
هوش مصنوعی: هرگاه دامن او از جواهر پر باشد، زمانی که از دربار شاه دور شود، خاک او به سر میرود. این یعنی حتی اگر زینت و زیبایی داشته باشد، در دوری از مقام و قدرت، به مقام پستی میافتد.
فروشد خدمت مولا به عالم
حقیقت او دواب است شکل آدم
هوش مصنوعی: به خدمتگزاری مولا، حقیقتی نهفته است، که در آن دو شکل وجود دارد؛ یکی ظاهر آدمی و دیگری حقیقتی عمیقتر.
چو قوت روح الطاف شهان است
نداند هرکه، حیوان بی گمان است
هوش مصنوعی: هرکه از محبت و حمایت پادشاهان بیخبر باشد، مانند حیوانی است که از تواناییهای روحی خود بینصیب است.
مرخص گر کنی شاه زمانه
که بی حاجب ببوسد آستانه
هوش مصنوعی: اگر اجازه بدهی که شاه زمانه بدون هیچگونه مانعی، آستانت را به بوسه بزند.
اگر فرمان دهی عرضی نماید
وگرنه گوش باشد تا در آید
هوش مصنوعی: اگر تو دستوری بدهی، او برای تو عرض حال میکند، وگرنه فقط شنوندهای است که منتظر است تا چیزی به او گفته شود.
برش بهتر بود از گنج و مالی
که بی رنج آیدش در دست حالی
هوش مصنوعی: بهتر است که به چیزی دست یابی پیدا کنی که با زحمت و تلاش به دست آمده باشد، تا اینکه بدون تلاش، ثروتی به دست آورده باشی.
حضور شاه به از نان و آب است
هر آن کس این نداند او دواب است
هوش مصنوعی: حضور شاه و دیدارش از هر نوع خوراک و آب بهتر است و هر کسی که نتواند این را درک کند، حقیقتاً در بیخبری است.
ز روی لطف گاهی سیب و ناری
چو انعامش دهی در خاطر آری
هوش مصنوعی: گاهی وقتی لطف و محبت میکنی و چیزی مثل سیب و انار به کسی هدیه میدهی، آن شخص آن را به یاد خواهد سپرد.
شود آن قوت روح و قالب او
دعاگوی تو هست و طالب او
هوش مصنوعی: انسان برای تقویت روح و جسم خود به دعا و درخواست معانی والاتر نیاز دارد و در این مسیر، او دعا و توجه به خدا را طلب میکند.
اگرچه حکم فرمودی ملایر
ز هر بار، خانه ای سهم جلایر
هوش مصنوعی: اگرچه تو دستور دادهای که ملایر را از هر بار جدا کنند، ولی خانهای هم برای جلایر در نظر گرفته شده است.
رساند بی تغافل از کم و بیش
کزین بابت نباشد در دلش ریش
هوش مصنوعی: او با دقت و بدون بیتوجهی به کم و زیاد، به دیگری میرسد تا به خاطر این موضوع هیچ کینهای در دلش نباشد.
چرا که او غریب این دیارست
ثنا گستر به ذات شهریارست
هوش مصنوعی: او به دلیل اینکه در این سرزمین غریب و بیخانمان است، خواهان ستایش و تحسین مردم به خاطر وجود بزرگ و محترمش است.
ندانستم چرا کرد او فراموش
مگر نشنید حکم شاه از گوش؟
هوش مصنوعی: نفهمیدم چرا او مرا فراموش کرد، شاید اصلاً حکمی که شاه صادر کرده را نشنیده است.
که حکم شه چو دُرّ شاهوارست
گرانمایه است و زیب گوشوارست
هوش مصنوعی: حکم پادشاه مانند گوهری ارزشمند و زیبایی چون گوشواره است.
نباید امر و نهیش را فراموش
کند هر کس که باشد در سرش هوش
هوش مصنوعی: هر فردی که دارای درک و شعور است، باید همیشه به دستورات و نهیها توجه داشته باشد و آنها را فراموش نکند.
ولیعهد شهنشاه جهاندار
که شه عباس آمد اول بار
هوش مصنوعی: ولیعهد پادشاه بزرگ و دارندهی جهان، هنگامی که شاه عباس برای نخستین بار آمده است.
چو بود او لایق اکلیل و تختش
خداوندا تو یاری ده به بختش
هوش مصنوعی: وقتی او سزاوار تاج و تخت است، خداوند، تو به او در ایجاد شانس و موفقیت کمک کن.