گنجور

بخش ۱۶

جلایر کن دعا این انجمن را
بیار آن طوطی شکر سخن را
کند عرضی مگر او نغز و شیرین
که در این انجمن ماه است و پروین
ولیعهد شهنشه شاد گردد
ز قید غم دلش آزاد گردد
نباشد خدمتش زین چیز خوش‌تر
وگر آید به دستش هفت کشور
کدام است آن خبر جز نقل طهران
ز ذات پاک شاهنشاه دوران
کز آسیب زمانه دور باشد
مبارک خاطرش مسرور باشد
نشسته شاد بر تخت همایون
به اقبال بلند و بخت میمون
هر آن شهزاده یک خدمت گرفته
چو پروین گرد آن ماه دو هفته
شود رفع بلا بالمره، یک بار
ز لطف قادر قیوم قهار
بکن عرضی که از دارالخلافه
صبا آورد مشکی نافه نافه
صحیفه آمده بنوشته یکسر
همه مقصود را با عنبرِ تر
هوا زان نامه بس عنبر فشان است
زمین از و جد سر بر کهکشان است
ولیعهد شه از این مژده دلشاد
شود از غم نیارد بعد ازین یاد
بحمدالله که از لطف خداوند
هم و غم رفت و خاطر گشت خرسند
شه صاحب قرآن با بخت فیروز
ز تشریفش شب طهران بشد روز
ز یمن مقدمش رشگ جنان شد
چه طهران بل که فردوسی عیان شد
همه اهل ممالک شاد گشتند
ز قید غم همه آزاد گشتند
دعاگو پیر و برنا بر وجودش
همه از سروران سر بر سجودش
هر آنچه خواستی از لطف داور
بحمدالله به خوبی شد میسر
کنون شاد است و خرم هرچه جان است
که روز عید آذربایجان است
همه بهجت فزا گشت و طرب خیز
سراسر خطه معمور تبریز
به فصل دی بهار تازه آمد
به گلشن مرغ خوش آوازه آمد
صبا بر بوستان آهسته خیزد
مبادا شبنم از برگی بریزد
سمن با نسترن همراز گشته
به حسرت چشم نرگس باز گشته
فکنده شد نقاب از چهره گل
خمارین نرگس و آشفته سنبل
گل صفرا رخش شد ارغوانی
نمانده یعنی از صفرا نشانی
ز لاله لاله عناب است خوش رنگ
شکفته صحن بستان رنگ در رنگ
شده خوش جعفری با مخملی جور
زمین بوستان از لاله پر نور
چه خوش آیند مینا در میان است
که گویا یاسمن با ارغوان است
بحمدالله که در عهد ولیعهد
همه آسوده خفته خلق در مهد
به اردو زین خبر جشنی به پا کرد
که الحق شادمانی را بجا کرد
ز لطفش مرحمت آباد گردید
دل غم دیده یکسر شاد گردید
زیک سو ساز و بانگ نای برخاست
دگر سو بانگ کوس و های برخاست
زمین چون آسمان شد پر ستاره
در اطرافش خلایق در نظاره
شب تاریک روشن گشت چون روز
ز آتش بازهای شعله افروز
به آتش‌ها زند آبی ز رحمت
که آسایند خلقی از مشقت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جلایر کن دعا این انجمن را
بیار آن طوطی شکر سخن را
هوش مصنوعی: ای پرنده‌ای که سخنان شیرین می‌گویی، دعا کن تا این جمع باصفا روشن شود و زیبایی‌اش را بیشتر کند.
کند عرضی مگر او نغز و شیرین
که در این انجمن ماه است و پروین
هوش مصنوعی: تنها کسی که می‌تواند خودش را به خوبی نشان دهد و جذاب باشد، کسی است که در این جمع مانند ماه و ستاره پروین درخشان است.
ولیعهد شهنشه شاد گردد
ز قید غم دلش آزاد گردد
هوش مصنوعی: ولیعهد شاه از غم رها می‌شود و خوشحال می‌گردد.
نباشد خدمتش زین چیز خوش‌تر
وگر آید به دستش هفت کشور
هوش مصنوعی: هیچ چیز برای او خوش‌تر از خدمت به او نیست و حتی اگر هفت کشور هم به دستش بیفتد، ارزش این خدمت را ندارد.
کدام است آن خبر جز نقل طهران
ز ذات پاک شاهنشاه دوران
هوش مصنوعی: کدام خبری وجود دارد که غیر از روایت‌های تهران از ذات پاک پادشاه زمان باشد؟
کز آسیب زمانه دور باشد
مبارک خاطرش مسرور باشد
هوش مصنوعی: کسی که از مشکلات زمانه دور باشد و از آن‌ها بی‌نصیب باشد، ذهنش خوشحال و شاداب خواهد بود.
نشسته شاد بر تخت همایون
به اقبال بلند و بخت میمون
هوش مصنوعی: او با شادی بر تخت سلطنت نشسته و از شانس خوب و بخت نیک خود بهره‌مند است.
هر آن شهزاده یک خدمت گرفته
چو پروین گرد آن ماه دو هفته
هوش مصنوعی: هر شهزاده‌ای به دنبال یک خدمت است، مانند اینکه پروین (ستاره‌ای در آسمان) دور ماه با دقت می‌چرخد.
شود رفع بلا بالمره، یک بار
ز لطف قادر قیوم قهار
هوش مصنوعی: مشکل‌ها و سختی‌ها به طور کامل برطرف می‌شود، اگر یک بار از لطف و رحمت خداوندی که توانایی و قدرت عظیم دارد، کمک بخواهیم.
بکن عرضی که از دارالخلافه
صبا آورد مشکی نافه نافه
هوش مصنوعی: لطفاً تقاضای دلخواه خود را مطرح کنید که از پایتخت باد صبا، عطری خاص و دلپذیر بیاورید.
صحیفه آمده بنوشته یکسر
همه مقصود را با عنبرِ تر
هوش مصنوعی: کتابی نوشته شده که تمامی مقصود و هدف‌ها را از آن می‌توان فهمید، همانند عطر خوشی که همراهش است.
هوا زان نامه بس عنبر فشان است
زمین از و جد سر بر کهکشان است
هوش مصنوعی: هوا به خاطر آن نامه پر عطر و بویی که فرستاده شده، خوشبو و دل‌انگیز است و زمین به خاطر وجود آن عشق و احساس، به آسمان‌ها و کهکشان‌ها سر بلند کرده است.
ولیعهد شه از این مژده دلشاد
شود از غم نیارد بعد ازین یاد
هوش مصنوعی: وليعهد شاه از این خبر خوشحال می‌شود و دیگر از غم‌های گذشته یاد نمی‌کند.
بحمدالله که از لطف خداوند
هم و غم رفت و خاطر گشت خرسند
هوش مصنوعی: خوشبختانه با لطف خداوند، نگرانی‌ها و ناراحتی‌ها از بین رفته و حالا دل شاد و راضی هستم.
شه صاحب قرآن با بخت فیروز
ز تشریفش شب طهران بشد روز
هوش مصنوعی: در این بیت به شکوه و عظمت شهری اشاره شده که در آن شب به روز تبدیل می‌شود، نشانی از خوشبختی و برکت. همچنین به شخصیتی مهم اشاره شده که به عنوان صاحب قرآن شناخته می‌شود و بختی خوب دارد. این توصیف به زیبایی و روشنایی شب در تهران و تأثیر آن بر فضا تأکید می‌کند.
ز یمن مقدمش رشگ جنان شد
چه طهران بل که فردوسی عیان شد
هوش مصنوعی: با آمدن او، بهشت غیرت پیدا کرد و نه تنها تهران، بلکه فردوسی نیز به وضوح نمایان شد.
همه اهل ممالک شاد گشتند
ز قید غم همه آزاد گشتند
هوش مصنوعی: تمام مردم کشورهای مختلف از بند غم و اندوه آزاد شدند و خوشحال شدند.
دعاگو پیر و برنا بر وجودش
همه از سروران سر بر سجودش
هوش مصنوعی: دعاگو، چه پیر و چه جوان، همه به خاطر وجود او، به احترامش سر به سجده می‌گذارند.
هر آنچه خواستی از لطف داور
بحمدالله به خوبی شد میسر
هوش مصنوعی: هر چیزی که خواستی، به یاری خداوند، به خوبی برایت ممکن شد.
کنون شاد است و خرم هرچه جان است
که روز عید آذربایجان است
هوش مصنوعی: اکنون هر موجود زنده‌ای شاد و خوشحال است زیرا روز عید آذربایجان فرا رسیده است.
همه بهجت فزا گشت و طرب خیز
سراسر خطه معمور تبریز
هوش مصنوعی: تمامی شادی‌ها و سرور در سرتاسر شهر تبریز گسترش یافت و جو خوشحالی همه جا را فرا گرفت.
به فصل دی بهار تازه آمد
به گلشن مرغ خوش آوازه آمد
هوش مصنوعی: در فصل دی، بهار تازه‌ای می‌رسد و در باغ، پرنده‌ای با صدای زیبا آواز می‌خواند.
صبا بر بوستان آهسته خیزد
مبادا شبنم از برگی بریزد
هوش مصنوعی: باد نرم و ملایم بر باغ می‌وزد تا مبادا شبنم از روی برگ‌ها بریزد.
سمن با نسترن همراز گشته
به حسرت چشم نرگس باز گشته
هوش مصنوعی: سمن و نسترن در همدلی و همزبانی با هم قرار گرفته‌اند، در حالی که نرگس به شدت به چشم‌ها و زیبایی‌های خود می‌اندیشد و آرزو دارد.
فکنده شد نقاب از چهره گل
خمارین نرگس و آشفته سنبل
هوش مصنوعی: نقاب از چهره گل‌های زیبا و گیج‌کننده نرگس برداشته شد و سنبل هم در حالتی پریشان و آشفته به نظر می‌رسد.
گل صفرا رخش شد ارغوانی
نمانده یعنی از صفرا نشانی
هوش مصنوعی: گل زرد رنگ زردی‌اش را از دست داده و به رنگ ارغوانی درآمده، به این معنی که نشانه‌ای از زردی و صفرا باقی نمانده است.
ز لاله لاله عناب است خوش رنگ
شکفته صحن بستان رنگ در رنگ
هوش مصنوعی: در باغ، لاله‌های زیبا و خوش‌رنگی شکفته‌اند که به رنگ و جلوه‌ای دلنواز روح‌بخشیده‌اند و فضای بستان را زینت کرده‌اند.
شده خوش جعفری با مخملی جور
زمین بوستان از لاله پر نور
هوش مصنوعی: جعفری به زیبایی با پارچه مخملی پوشیده شده و زمین باغ با گل‌های لاله نورانی پر شده است.
چه خوش آیند مینا در میان است
که گویا یاسمن با ارغوان است
هوش مصنوعی: چقدر زیبا و دلنشین است مینا در میان گل‌ها که به نظر می‌رسد یاسمن در کنار ارغوان قرار دارد.
بحمدالله که در عهد ولیعهد
همه آسوده خفته خلق در مهد
هوش مصنوعی: خوشبختانه در زمان ولیعهد، مردم در آرامش و آسودگی زندگی می‌کنند و خواب راحتی دارند.
به اردو زین خبر جشنی به پا کرد
که الحق شادمانی را بجا کرد
هوش مصنوعی: با انتشار این خبر، جشن و شادی برپا شد که واقعاً باعث خوشحالی و سرور گردید.
ز لطفش مرحمت آباد گردید
دل غم دیده یکسر شاد گردید
هوش مصنوعی: به خاطر الطاف او، دل غمگین من دوباره شاد شد و به حالت سرشار از خوشحالی درآمد.
زیک سو ساز و بانگ نای برخاست
دگر سو بانگ کوس و های برخاست
هوش مصنوعی: از یک سو صدای ساز و بربط شنیده می‌شود و از سوی دیگر صدای طبل و نواهای شاد به گوش می‌رسد.
زمین چون آسمان شد پر ستاره
در اطرافش خلایق در نظاره
هوش مصنوعی: زمین مانند آسمان پر از ستاره شده و مردم در اطراف مشغول تماشا هستند.
شب تاریک روشن گشت چون روز
ز آتش بازهای شعله افروز
هوش مصنوعی: در شب تاریک، نور و روشنی ایجاد شد مانند روشنایی روز، به دلیل شعله‌های آتش که به آسمان می‌ریزند.
به آتش‌ها زند آبی ز رحمت
که آسایند خلقی از مشقت
هوش مصنوعی: رحمت خداوند، مانند آبی است که بر آتش‌ها می‌ریزد و باعث آرامش و آسایش مردم می‌شود و آنها را از رنج‌ها و سختی‌ها نجات می‌دهد.