شمارهٔ ۹ - در نکوهش حاجی میرزا آقاسی
زاهد چه بلائی تو که این رشته تسبیح
از دست تو سوراخ به سوراخ گریزد
خلق ار همه دنبال تو افتند عجب نیست
یک بره ندیدم که ز سلاخ گریزد
حرف از دهن تست کزین سان بجهد تیز
یا تیز که از معده نفاخ گریزد
هر کو به تو همسایه شود در چمن خلد
از جنت و از چشمه نضاخ گریزد
آنی تو که چون نظم دری خوانی و تازی
نظم از سخن عمعق و شماخ گریزد
من از تو گریزانم ازیرا که روا نیست
گر صاحب تقوی نه ز اوساخ گریزد
ورنه نتوان گفت که در جرگه شاهان
شاهین ز حمامات و زافراخ گریزد
در مذهب من از سگ گر باشد کمتر
شیری که چو گاوش بزند شاخ گریزد
مردی که زصد تیزی صمصام نترسد
شاید که از یک ریزه صملاخ گریزد
آن غوک غدیرست که از روده بترسد
وان موش بیابان که ز سلاخ گریزد
وان دل که زصد نرگس جماش نه لغزد
باشد که ز یک ناکس جماخ گریزد
نبود عجب از مرد کشاور که به دی ماه
از باغ برون آید و در کاخ گریزد
بس راکب و راجل که چو دی در رسد از دشت
زی شهر به شملال و به شرواخ گریزد
بلبل که بود عاشق رخسار گل از گل
در باغ شود زاغ چو گستاخ گریزد
سار است و چکاوک که ز بستان به زمستان
هم چون ملخ از بدوی ملاخ گریزد
با این همه عبدی که به مولا بودش انس
بالله که به صد ناله و صد آخ گریزد
برفاخته نسبت نه توان داد که آسان
از جلوه گه سرو به جلواخ گریزد
مرغی که همه ساله خورد دانه ز یک تاک
حاشا که ز عنقود وز شمراخ گریزد
چون باد خزان بار رزان جمله فرو ریخت
آسیمه به هر لانه و هر لاخ گریزد
بی چاره چوزین باغ به در راه ندارد
ناچار ازین شاخ به آن شاخ گریزد
شمارهٔ ۸ - در تهنیت یکی از فتوحات ولی عهد در جنگ روس: خواب بس ای بخت خفته شب به سر آمدشمارهٔ ۱۰ - اندرز به دوستی مزاحم: مخدوم من ای آن که مرا در همه عالم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زاهد چه بلائی تو که این رشته تسبیح
از دست تو سوراخ به سوراخ گریزد
هوش مصنوعی: زاهد، چه آسیبی به تو وارد شده که این تسبیح از دستانت فرار میکند و به همه جا میرود؟
خلق ار همه دنبال تو افتند عجب نیست
یک بره ندیدم که ز سلاخ گریزد
هوش مصنوعی: اگر مردم همه به دنبالت بیفتند، عجیب نیست؛ چون من هیچ برهای را ندیدم که از دست قصاب فرار کند.
حرف از دهن تست کزین سان بجهد تیز
یا تیز که از معده نفاخ گریزد
هوش مصنوعی: اگر سخنی از دهانت بیرون بیاید، مانند تیری تند و سریع است؛ یا همچون بادی که از شکم خارج میشود.
هر کو به تو همسایه شود در چمن خلد
از جنت و از چشمه نضاخ گریزد
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو نزدیک شود، در باغ بهشتی از خوشی و شادابی دور میشود.
آنی تو که چون نظم دری خوانی و تازی
نظم از سخن عمعق و شماخ گریزد
هوش مصنوعی: تو همان کسی هستی که وقتی به شیرینی و زیبایی مانند نظم دری سخن میگویی، دیگران از عمق و شفافیت کلام تو فرار میکنند.
من از تو گریزانم ازیرا که روا نیست
گر صاحب تقوی نه ز اوساخ گریزد
هوش مصنوعی: من از تو دوری میکنم زیرا که نادرست است اگر انسان با تقوا از دیگران فراری باشد.
ورنه نتوان گفت که در جرگه شاهان
شاهین ز حمامات و زافراخ گریزد
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد بگوییم که در میان پادشاهان، شاهین از حمامها و از جوجههای کوچک میگریزد، شاید نتوان این را به سادگی بیان کرد.
در مذهب من از سگ گر باشد کمتر
شیری که چو گاوش بزند شاخ گریزد
هوش مصنوعی: در تفکر من، اگر سگ کمتر از شیر است، اما شیر هم مانند گاو از برخورد با شاخ فرار میکند، این خود نشاندهندهٔ ضعف اوضاع است.
مردی که زصد تیزی صمصام نترسد
شاید که از یک ریزه صملاخ گریزد
هوش مصنوعی: مردی که از خطرات بزرگ نترسد، ممکن است از یک چیز کوچک و بیاهمیت بترسد.
آن غوک غدیرست که از روده بترسد
وان موش بیابان که ز سلاخ گریزد
هوش مصنوعی: آن قورباغهای که در کنار رودخانه زندگی میکند، از خطراتی که ممکن است در کمینش باشد میترسد، و آن موش صحرا که از دستان شکارچی فرار میکند، نشاندهندهی ترس از تهدیدهای محیطی است.
وان دل که زصد نرگس جماش نه لغزد
باشد که ز یک ناکس جماخ گریزد
هوش مصنوعی: دل مثل یک نرگس خوشبو و زیباست که به هیچ دلیلی از کنار یک فرد نالایق و بیارزش دور نمیشود. اگر دل بتواند از آن فرد فرار کند، پس نشان میدهد که به شدت آسیبدیده و بیرحم است.
نبود عجب از مرد کشاور که به دی ماه
از باغ برون آید و در کاخ گریزد
هوش مصنوعی: تعجبی نیست اگر یک کشاورز در دیماه از باغ بیرون بیاید و به کاخ پناه ببرد.
بس راکب و راجل که چو دی در رسد از دشت
زی شهر به شملال و به شرواخ گریزد
هوش مصنوعی: بسیاری از سوارکاران و پیادگان وقتی که دیروز از دشت به شهر میرسند، به سمت شمال یا به سمت غرب میگریزند.
بلبل که بود عاشق رخسار گل از گل
در باغ شود زاغ چو گستاخ گریزد
هوش مصنوعی: بلبل که عاشق زیبایی گل است، وقتی به باغ میرود به خاطر عشقش به گل، از زاغی که بیادب و پررو است فرار میکند.
سار است و چکاوک که ز بستان به زمستان
هم چون ملخ از بدوی ملاخ گریزد
هوش مصنوعی: پرندگان کوچکی مانند سار و چکاوک از باغ به سمت زمستان میگریزند، مانند ملخی که از خطر فرار میکند.
با این همه عبدی که به مولا بودش انس
بالله که به صد ناله و صد آخ گریزد
هوش مصنوعی: با وجود تمامی بندگانی که با مولایشان پیوند دارند، او همچنان از دل به یاد خدا مشغول است و در عوض صد بار ناله و فریاد هم میکند، از او دور نمیشود.
برفاخته نسبت نه توان داد که آسان
از جلوه گه سرو به جلواخ گریزد
هوش مصنوعی: پرندهای که به زیبایی سرو نسبت داده نمیشود، نمیتواند بهراحتی از جلوه و زیبایی آن فاصله بگیرد.
مرغی که همه ساله خورد دانه ز یک تاک
حاشا که ز عنقود وز شمراخ گریزد
هوش مصنوعی: پرندهای که هر سال از یک درخت خاص دانه میخورد، هرگز به سراغ میوههای دیگر نمیرود.
چون باد خزان بار رزان جمله فرو ریخت
آسیمه به هر لانه و هر لاخ گریزد
هوش مصنوعی: هنگام خزان، وقتی باد وزیدن میگیرد و باران ریزش میکند، همه چیز به شدت پریشان و به هم ریخته میشود و موجودات درون لانهها و پناهگاههای خود به سرعت به سمت امنیت میگریزند.
بی چاره چوزین باغ به در راه ندارد
ناچار ازین شاخ به آن شاخ گریزد
هوش مصنوعی: بیچاره کسی که باغش در مسیر نیست، ناچار باید از یک شاخه به شاخه دیگر فرار کند.