گنجور

شمارهٔ ۴۳

آه از آن دم که رفت لابد و ناچار،
رو، به ره ایروان سواره قاجار
یار من از من جدا شد آن دم و گشتم،
یار به اندوه، و رنج و غصه تیمار

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه از آن دم که رفت لابد و ناچار،
رو، به ره ایروان سواره قاجار
هوش مصنوعی: آه از لحظه‌ای که ناچار و به اجبار، به سمت ایروان سوار بر اسب، حرکت کرد.
یار من از من جدا شد آن دم و گشتم،
یار به اندوه، و رنج و غصه تیمار
هوش مصنوعی: دوست من در آن لحظه از من دور شد و من به محض جدا شدن او به اندوه و غم و رنج دچار شدم.