گنجور

شمارهٔ ۳۸ - در نکوهش شاعری بدیع تخلص گوید

ای بدیع آهسته‌تر رو، بس بدیع است این که تو،
شعر چون من شاعری را شاهد خود می‌کنی
من چنان گویم که: حرف زشت را زیبا کنم
تو چنان گویی که: لفظ خوب را بد می‌کنی
گر، به صد لفظ اندرون یک حرف من باشد خطا
تو، به یک لفظ اندرون، خبط و خطا صد می‌کنی
ورچه ناید در عدد خبط و خطاهای تو، لیک
سبحه صد دانه را بردار اگر عد می‌کنی
جرم باران چیست؟ هرجا خود تو از نابخردی،
زشت را گرد آوری، مقبول را رد می‌کنی
همچنان کز هرچه در شهنامه گفت استاد طوس
اکتفا بر لفظ جمشید مشدّد می‌کنی
توبه کن، استغفرالله! کفر محض است این که: تو
ژاژ احمق را قیاس از راز احمد می‌کنی
خود ترا با راه و بخت دیگران آخر چه کار؟
راه حلق خویش را می‌کن، اگر سد می‌کنی
هر خطایی را خطایی فاش‌تر آری دلیل
راست گویی: دفع فاسد را به افسد می‌کنی
خود چرا در سلک نظم و قید و زن آری سخن
ظلم محض است این که: مطلق را مقید می‌کنی
گر گنه کردند ثابت کن، وگرنه بی‌ثبوت،
بی‌گناهان را چرا حبس موبد می‌کنی؟
گر ز من پرسی، رها کن این اسیران را ز بند
ور نمی‌پرسی و ابرام مجدد می‌کنی،
چون دگر خربندگان از نعل و مقود بازگوی
تو چه حد داری که نعت تاج و مسند می‌کنی؟
تا کجا جهل مرکب ای بدیع آخر چرا
تو بدین ترکیب بحث از ذات مفرد می‌کنی؟
در خلاب طبع و حس، وا مانده چون خرد روحل
پس جدل در مبحث عقل مجرد می‌کنی
مرد دانا را بد آید زین سخن‌ها زینهار
رو، زبان در کام درکش گر خوش آمد می‌کنی
پند من بپذیر و از نعت بزرگان در گذر
ور، به نپذیری و اصرار موکد می‌کنی
گر نگویی چون صبا باری چو مجمر گوی اگر
نعت شاهنشاه منصور موید می‌کنی
ورنه عرض خویش را در حلقه الواط ری
عاقبت چون عرض صدر الدین محمد می‌کنی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بدیع آهسته‌تر رو، بس بدیع است این که تو،
شعر چون من شاعری را شاهد خود می‌کنی
هوش مصنوعی: ای زیبا، با لحن آرام‌تری پیش برو، زیرا این کار تو که شاعری چون من را به عنوان شاهد خود انتخاب می‌کنی، خود بسیار شگفت‌انگیز و زیباست.
من چنان گویم که: حرف زشت را زیبا کنم
تو چنان گویی که: لفظ خوب را بد می‌کنی
هوش مصنوعی: من به گونه‌ای سخن می‌گویم که کلمات زشت را زیبا جلوه دهم، در حالی که تو به گونه‌ای صحبت می‌کنی که حتی کلمات خوب را هم به نحوی بد نشان می‌دهی.
گر، به صد لفظ اندرون یک حرف من باشد خطا
تو، به یک لفظ اندرون، خبط و خطا صد می‌کنی
هوش مصنوعی: اگر من در میان صد کلمه‌ام یک حرف نادرست بگویم، تو با یک کلمه‌ات اشتباه بزرگی مرتکب می‌شوی.
ورچه ناید در عدد خبط و خطاهای تو، لیک
سبحه صد دانه را بردار اگر عد می‌کنی
هوش مصنوعی: اگرچه در شمارش خطاها و اشتباهات تو چیزی دیده نمی‌شود، اما اگر می‌خواهی حساب کنی، دستت را به طرف تسبیح صد دانه ببر و آن را بردار.
جرم باران چیست؟ هرجا خود تو از نابخردی،
زشت را گرد آوری، مقبول را رد می‌کنی
هوش مصنوعی: باران چه گناهی دارد؟ هر جا که تو از روی نادانی، زشتی‌ها را جمع می‌کنی و چیزهای زیبا و خوب را نادیده می‌گیری.
همچنان کز هرچه در شهنامه گفت استاد طوس
اکتفا بر لفظ جمشید مشدّد می‌کنی
هوش مصنوعی: تو همچنان که از هر آنچه استاد طوس در شهنامه گفته، تنها به واژه جمشید اکتفا می‌کنی.
توبه کن، استغفرالله! کفر محض است این که: تو
ژاژ احمق را قیاس از راز احمد می‌کنی
هوش مصنوعی: توبه کن و از خداوند آمرزش بخواه! واقعاً نادانی است که به مقایسه‌ی سخن بی‌معنی خود با اسرار پیامبر، احمد بپردازی.
خود ترا با راه و بخت دیگران آخر چه کار؟
راه حلق خویش را می‌کن، اگر سد می‌کنی
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و به مسیر و سرنوشت دیگران اهمیت نده. اگر می‌خواهی مانع کسی شوی، اول راه خودت را مشخص کن.
هر خطایی را خطایی فاش‌تر آری دلیل
راست گویی: دفع فاسد را به افسد می‌کنی
هوش مصنوعی: هر اشتباهی را باید به وضوح بیان کرد تا اصل راستگویی حفظ شود، اما این کار ممکن است مشکل‌ساز شود و در واقع باعث ایجاد مشکل بزرگ‌تری بشود.
خود چرا در سلک نظم و قید و زن آری سخن
ظلم محض است این که: مطلق را مقید می‌کنی
هوش مصنوعی: چرا باید خود را به نظم و قید و محدودیت‌ها درآوری؟ سخن از ظلم آشکار است وقتی که بخواهی مفهوم بی‌نهایت و مطلق را به محدودیت‌ها مقید کنی.
گر گنه کردند ثابت کن، وگرنه بی‌ثبوت،
بی‌گناهان را چرا حبس موبد می‌کنی؟
هوش مصنوعی: اگر گناهی وجود دارد، آن را ثابت کن؛ و اگر در دسترس هیچ دلیلی نیست، پس چرا بی‌آنکه مدرکی داشته باشی، افراد بی‌گناه را که در حبس موبد هستند، محبوس می‌کنی؟
گر ز من پرسی، رها کن این اسیران را ز بند
ور نمی‌پرسی و ابرام مجدد می‌کنی،
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسی، این اسیران را از بند رها کن، ولی اگر نمی‌پرسی و دوباره اصرار می‌کنی،
چون دگر خربندگان از نعل و مقود بازگوی
تو چه حد داری که نعت تاج و مسند می‌کنی؟
هوش مصنوعی: وقتی دیگر حیوانات بارکش از زین و افسار صحبت می‌کنند، تو چه اندازه می‌توانی از تاج و جایگاه سلطنتی خود بگویی؟
تا کجا جهل مرکب ای بدیع آخر چرا
تو بدین ترکیب بحث از ذات مفرد می‌کنی؟
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید به نادانی ادامه بدهی؟ ای خلاق، چرا در مورد ذات واحد این‌قدر بحث می‌کنی و جنجال به پا می‌کنی؟
در خلاب طبع و حس، وا مانده چون خرد روحل
پس جدل در مبحث عقل مجرد می‌کنی
هوش مصنوعی: در حالتی که احساس و فکر در هم آمیخته‌اند، مانند روحی که از اندیشه خرد شده، در مباحث مربوط به عقل انتزاعی به بحث و جدل می‌پردازی.
مرد دانا را بد آید زین سخن‌ها زینهار
رو، زبان در کام درکش گر خوش آمد می‌کنی
هوش مصنوعی: مرد باهوش از این حرف‌ها خوشش نمی‌آید، پس مراقب باش و زبانت را در دهانت نگه‌دار؛ اگر می‌خواهی خوشایند باشد، باید سخن عاقلانه بگویی.
پند من بپذیر و از نعت بزرگان در گذر
ور، به نپذیری و اصرار موکد می‌کنی
هوش مصنوعی: به سخنان من گوش کن و از توصیف افراد بزرگ چشم‌پوشی کن؛ اگر به آن توجه نکنی و همچنان بر موضع خود پافشاری کنی، به نتیجه نخواهی رسید.
گر نگویی چون صبا باری چو مجمر گوی اگر
نعت شاهنشاه منصور موید می‌کنی
هوش مصنوعی: اگر تو مانند صبای خوشبو با لطافت سخن نگویی و از آن سو چنان بی‌پروا به وصف و ستایش شاهنشاه منصور بپردازی، کم از مردم عادی نخواهی بود.
ورنه عرض خویش را در حلقه الواط ری
عاقبت چون عرض صدر الدین محمد می‌کنی
هوش مصنوعی: اگر خود را در جمع بی‌ارزشان و افراد بی‌نوا نشان دهی، در نهایت همچون کسی که با دست خود به ذلت می‌افتد، به بی‌معنایی دچار خواهی شد.