شمارهٔ ۳۵ - قصیده ای است در شکایت از هم وطنان نادان
آه ازین قوم بی حمیت و بی دین
کردری، و ترک خمسه، و لر قزوین
عاجز و مسکین هر چه دشمن و بدخواه
دشمن و بدخواه هر چه عاجز و مسکین
دشمن ازیشان به عیش و شادی و عشرت
دوست ازیشان به آه و ناله و نفرین
تیغ و سنان شان ز کار عاطل و در کار،
دهره هیزم شکاف و داس علف چین
دشمنشان دزگشا به زور خراطیم
خود همه بی دست و پا به سان خراطین
آن به حصار حصون و فتح ممالک
این به حصاد زروع و ضبط طواحین
ریشک رشکین گرفته جاده بالا
سبک مشکین فتاده جانب پائین
قوز برآورده از توالی عشرات
گوز رها کرده از نواحی تسعین
رو به خیار و کدو نهند چو رستم
پشت به خیل عدو کنند چو گرگین
مشته تاببن و مغز و کله سرهنگ
معده سرهنگ و پول و غله تا بین
کالک نارس ز خوی خورند و نه بینند
خربزه نخجوان رسیده و شیرین
دست رس اربودشان به چرخ نماندی
مزرع سبز سپهر و خوشه پروین
شاه جهان از سر ترحم فرمود:
چند نسقچی به هر محلت تعیین
لیک نه بخشید سود، بل که بیفزود
درد دگر از رسوم ببل وتبرزین
با سپهی این چنین و یک دو سپهدار
کرد ولی عهد رو به معرکه کین
مهر به رخسار در مقابل صفین
قهر به کفار چون مقاتل صفین
نعره کوس آن چنان که نعره تندر
حمله روس آن چنان که حمله تنین
روسی دیوانه با پیاده چو بیدق
آصف فرزانه با سواره چو فرزین
خسرو قزوین به عزم رزم مخالف
آمده برزین به سان آذر برزین
توپ ولی عهد ورعدهای نو آهنگ
تیغ حسن خان و برق های نوآئین
معرکه چون گرم گشت از دو طرف خاست،
آتش توپ و تفنگ و نیزه و زوبین
لشکر قزوین و خمسه وری از آن دشت
باز پس آمد ز باد توپ نخستین
ماند ولی عهد شاه و توپ عدو کوب
غلغله افکنده در عوالم ارضین
گفت که: اکرام ضیف باید و آورد،
گرده گرم از تنور و لقمه سنگین
لقمه سختی چنان که هضم نگردد،
تا نکند هضم روح حزب شیاطین
حاد و حاری که هیچ معجون هرگز،
می نکند هم چنان تولد تسخین
الغرض آن روز پا فشرد ولی عهد
یکه و تنها به صد تحمل و تمکین
تا شب تاری رسید و از دو طرف یافت
آتش توپ و تفنگ معرکه تسکین
پس خبر آمد به بارگاه و به هر کس
واجب و لازم شد این تعنت و تهجین
کای همه سر کردگان جیش که داری
اسم خوانین و راه و رسم خواتین
آینه بگرفته با انامل مخضوب
غالیه افشانده بر محاسن مشگین
نازک و نرم آن چنان که رنجه کندتان
بالش مخمل به روی زین و نمد زین
مقنعه ننگتان به عادت نسوان
به بود از جنگتان به عادت دیرین
طایفه ای نو بلوغ و نوخط و نوکار
نو گلشان درع پوش سنبل پرچین
یوسف عصرند در نکوئی و باید،
حلقه نسوان مصر و حربه سکین
بس عجب است این که خانمانه خرامد
دختر ساقی به جنگ سختر و ساکین
سختر و ساکین بهل که رستم دستان
پنجه نیارد زدن به دست نگارین
نه صف ابطال حرب و اسلحه کار
نه بر احزاب کفر و معرکه کین
دست نگارین چنان سزد که ولی عهد
کرد به خون عدوی فخر سلاطین
ای که شنیدی سخن زهول قیامت
خیز و قیامت به دشت هشتدرک بین
هشتدرک نی که صد هزار هزاران
از درکات جحیمش آمده تضمین
حد حسام آن چنان که حدت غساق
آب سنان آن چنان که شربت غسلین
تیپ سوار آن فرشتگان که فرستاد
ناصر «طاها»برای نصره «یاسین»
توپ چیان آن موکلان که سپارند
کافر بی دین به دست مالک سجین
نیزه سرباز و صالدات به یک بار
از دو طرف بر دو سینه آمده پرچین
لشکر تبریز و ایروان و ارومی
خصم شکارند هم چو شیر دژاکین
دیل و سرآورده آن قدر که شمارش
نه به قیاس آید، و نه حدس، و نه تخمین
کفر فتاده به چنگ لشکر اسلام
هم چو کبوتر به زیر چنگل شاهین
ایزد دانا و پادشاه توانا
کرد به عباس شه توجه و تحسین
از پی ابلاغ این بشارت عظمی
رفته به هر سو مبشران و فرامین
خلق دما دم به عیش و عشرت و اطراب
ملک سراسر به زیب و زیور و آئین
خلق به عهدش همه شکفته و خندان
چون که به فصل بهار لاله و نسرین
جمله به اقبال خسروی که نثارش
چرخ بلند آورد ز ماه وز پروین
فتح علی شاه آن که منشی جاهش
بر خطر خسروان کشد خط ترقین
دولت او در جهان بپاید چندان،
کاین فلک نیل گون نپاید چندین
افسر او باد بر ز تارک گردون
تا مه کانون بود پس از مه تشرین
شاه جهان را دعا نگفتم الاک
روح الامین گفت: صد هزاران آمین
شمارهٔ ۳۴ - در تشویق ولی عهد برای راندن سپاه روس از ایران: دوشم به وثاق آمد آن خسرو خوبانشمارهٔ ۳۶ - قصیده ای است در نکوهش یکی از بزرگان: ایا شکسته سر زلف ترک تبریزی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آه ازین قوم بی حمیت و بی دین
کردری، و ترک خمسه، و لر قزوین
هوش مصنوعی: این جمله از نارضایتی و تأسف نسبت به قومی بیاخلاق و بیدینی صحبت میکند که به اصول و ارزشهای خود پایبند نیستند و همچنین به ترک حمایت از پنج اصل مهم اشاره دارد، در کنار نام بردن از قومی خاص به نام لر قزوین. به طور کلی، بیانگر نگرانی نسبت به وضعیتی است که در آن این قوم از اصول خود فاصله گرفتهاند.
عاجز و مسکین هر چه دشمن و بدخواه
دشمن و بدخواه هر چه عاجز و مسکین
هوش مصنوعی: هر کسی که ناتوان و بیچاره است، صرفنظر از دشمنی و بدخواهیاش، در نهایت همانطور ناتوان و بیچاره باقی میماند، و بالعکس، هر دشمن و بدخواهی نیز که ناتوان و مسکین باشد، همچنان در همین وضعیت باقی میماند.
دشمن ازیشان به عیش و شادی و عشرت
دوست ازیشان به آه و ناله و نفرین
هوش مصنوعی: دشمن از خوشی و لذت آنها لذت میبرد، اما دوست آنها به خاطر درد و شکایتشان ناراحت و ناامید است.
تیغ و سنان شان ز کار عاطل و در کار،
دهره هیزم شکاف و داس علف چین
هوش مصنوعی: تیغ و سنان (سلاحها) دیگر هیچ کاربردی ندارند و در زمانهای که تنها هیزم میشکافند و علف میچینند، بیفایده شدهاند.
دشمنشان دزگشا به زور خراطیم
خود همه بی دست و پا به سان خراطین
هوش مصنوعی: دشمنان آنها با قدرت و توانایی خود را نشان میدهند و تمامی کسانی که با آنها درگیر هستند، ناتوان و بیدست و پا مانند چوبهای تراشیده شده هستند.
آن به حصار حصون و فتح ممالک
این به حصاد زروع و ضبط طواحین
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به مقابله دو مفهومی اشاره دارد. یکی مربوط به امنیت و حفاظت از سرزمینها و دیگری به کشاورزی و تولید محصولات زراعی. در واقع اینجا بیان میشود که در یک سو، تلاش برای ساخت و حفظ قلعهها و ورود به سرزمینهای دیگر وجود دارد و در سوی دیگر، تلاش برای برداشت محصول و کنترل چرخهای آسیاب. این تضاد نشاندهنده دو جنبه از زندگی انسانهاست، یکی نظامی و دفاعی و دیگری اقتصادی و معیشتی.
ریشک رشکین گرفته جاده بالا
سبک مشکین فتاده جانب پائین
هوش مصنوعی: در این بیت، میتوان گفت که جادهای که در بالا قرار دارد، با ریشکها و زیباییهای خاصی آراسته شده و در سمت پایین، بویی خوش مانند عطر مشک دارد که به آنجا میآید. این تصویر حس زیبایی و لطافت را به ذهن میآورد.
قوز برآورده از توالی عشرات
گوز رها کرده از نواحی تسعین
هوش مصنوعی: بیت به توصیف خط و مشی خاصی اشاره دارد، به طوری که نخستین قسمت آن به حال و وضعیت خاصی پرداخته و بخش دوم نیز از رهایی و آزادی از شرایطی نامناسب صحبت میکند. به عبارت دیگر، میتوان گفت که این متن در تلاش است تا به تضاد میان محدودیت و آزادی اشاره کند.
رو به خیار و کدو نهند چو رستم
پشت به خیل عدو کنند چو گرگین
هوش مصنوعی: به خیار و کدو روی میآورند، مانند رستم که پشت به سپاه دشمن میکند، همانند گرگین.
مشته تاببن و مغز و کله سرهنگ
معده سرهنگ و پول و غله تا بین
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف نوعی تنوع و ترکیب از عناصر مختلف اشاره دارد. در اینجا، به نوعی از اشیا یا ویژگیها پرداخته میشود که شامل جنبههای گوناگونی از جمله خوراکیها، معانی و ویژگیهای مادی است. به طور کلی، به تصویر کشیدن یک مجموعه متنوع و پر از جزئیات میانجامد.
کالک نارس ز خوی خورند و نه بینند
خربزه نخجوان رسیده و شیرین
هوش مصنوعی: کسانی که در جایگاه خود به فکر رشد و پیشرفت نیستند، نمیتوانند از نعمتهای خوب و لذتهای زندگی بهرهمند شوند؛ مانند افرادی که هنوز میوههای نارس را میخورند و نمیتوانند میوههای شیرین و رسیده را ببینند.
دست رس اربودشان به چرخ نماندی
مزرع سبز سپهر و خوشه پروین
هوش مصنوعی: دست انسانها به چرخ زندگی نرسید و نتوانستند از زمین سعادتمندی و خوشبختی بهرهمند شوند.
شاه جهان از سر ترحم فرمود:
چند نسقچی به هر محلت تعیین
هوش مصنوعی: شاه دنیا به خاطر رحم و محبت، دستور داد چند نفر از نسقچیها را به هر محله بفرستند.
لیک نه بخشید سود، بل که بیفزود
درد دگر از رسوم ببل وتبرزین
هوش مصنوعی: اما این سودی که به دست آمد نه تنها کمکی نکرد، بلکه درد و رنج دیگری به مشکلات موجود افزود، مانند آداب و رسوم قدیمی که همچنان در حال تکرار است.
با سپهی این چنین و یک دو سپهدار
کرد ولی عهد رو به معرکه کین
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره شده که با وجود یک ارتش قوی و چندین فرمانده، ولیعهد به سمت میدان نبرد حرکت میکند تا درگیری و جنگ را آغاز کند.
مهر به رخسار در مقابل صفین
قهر به کفار چون مقاتل صفین
هوش مصنوعی: محبت و زیبایی در چهرهاش مانند جلوهای در برابر دشمنان است، همانطور که قهر و مبارزه در برابر کافران در میدان جنگ صفین وجود دارد.
نعره کوس آن چنان که نعره تندر
حمله روس آن چنان که حمله تنین
هوش مصنوعی: صدای نعره شتر به حدی بلند و رسا است که شبیه به صدای رعد و برق میشود و همچنین حمله روس ها به قدری قوی و ترسناک است که مانند حمله یک اژدها حس میشود.
روسی دیوانه با پیاده چو بیدق
آصف فرزانه با سواره چو فرزین
هوش مصنوعی: مرد احمق و نادان مانند یک پیادهنظام در میان لشکر است، در حالی که فرد دانا و با فکر مانند یک فرمانده است که بر اسب سوار شده و در راس کارها قرار دارد.
خسرو قزوین به عزم رزم مخالف
آمده برزین به سان آذر برزین
هوش مصنوعی: خسرو قزوین با هدف جنگیدن به میدان آمده و مانند آذر برزین، که نمادی از قدرت و شجاعت است، آماده نبرد است.
توپ ولی عهد ورعدهای نو آهنگ
تیغ حسن خان و برق های نوآئین
هوش مصنوعی: توفان و امواجی که با نواهای جدید و بُرندهی تیغ حسن خان به وجود آمدهاند، موجب شکوه و جذابیت خاصی شدهاند.
معرکه چون گرم گشت از دو طرف خاست،
آتش توپ و تفنگ و نیزه و زوبین
هوش مصنوعی: اینجا نشاندهندهی یک نبرد یا درگیری است که به شدت در حال جریان است. وقتی که معرکه به اوج خود میرسد، از دو سو نیروها به میدان میآیند و آتش توپ و تفنگ و همچنین سلاحهایی مثل نیزه و زوبین شعلهور میشود. این توصیف نشاندهندهی شدت و هیجان جنگ و آتشافروزیهایی است که در آن رخ میدهد.
لشکر قزوین و خمسه وری از آن دشت
باز پس آمد ز باد توپ نخستین
هوش مصنوعی: نیروهای قزوین و خمسه وری از آن دشت پس از وقوع نخستین توپباران عقبنشینی کردند.
ماند ولی عهد شاه و توپ عدو کوب
غلغله افکنده در عوالم ارضین
هوش مصنوعی: ولیعهد شاه باقی مانده و صدای شدید توپ دشمن در همه جا به گوش میرسد.
گفت که: اکرام ضیف باید و آورد،
گرده گرم از تنور و لقمه سنگین
هوش مصنوعی: او گفت که مهمان را باید محترم شمرد و برایش نان تازه از تنور و لقمهای خوب آورد.
لقمه سختی چنان که هضم نگردد،
تا نکند هضم روح حزب شیاطین
هوش مصنوعی: لقمهای به شدت دشوار که نمیتوان آن را هضم کرد، تا موجب هضم روح حزب شیاطین نشود.
حاد و حاری که هیچ معجون هرگز،
می نکند هم چنان تولد تسخین
هوش مصنوعی: هیچ دارویی نمیتواند به اندازهی خنککنندهها و آرامشبخشها تولدی نو ایجاد کند.
الغرض آن روز پا فشرد ولی عهد
یکه و تنها به صد تحمل و تمکین
هوش مصنوعی: در آن روز، ولیعهد با اراده و استقامت، به تنهایی و با صبوری فراوان، قدم پیش گذاشت.
تا شب تاری رسید و از دو طرف یافت
آتش توپ و تفنگ معرکه تسکین
هوش مصنوعی: زمانی که شب تاریک شد و آتش توپ و تفنگ از دو طرف به حرکت درآمد، میدان جنگ به آرامش رسید.
پس خبر آمد به بارگاه و به هر کس
واجب و لازم شد این تعنت و تهجین
هوش مصنوعی: خبر به دربار رسید و به هر کسی لازم و واجب شد که این سختی و دشواری را تحمل کند.
کای همه سر کردگان جیش که داری
اسم خوانین و راه و رسم خواتین
هوش مصنوعی: ای سرکردگان بزرگ که به قدرت و نام و رسم خود میبالید، شما که با هر لباس و ظاهری میخواهید برتری و مقام خود را نشان دهید.
آینه بگرفته با انامل مخضوب
غالیه افشانده بر محاسن مشگین
هوش مصنوعی: آینه با دستهای زیبا و مهارت آدمی زینت یافته و عطر خوش روی صورت سیاهمویان پاشیده شده است.
نازک و نرم آن چنان که رنجه کندتان
بالش مخمل به روی زین و نمد زین
هوش مصنوعی: نرمی و لطافت بالش مخمل به قدری است که میتواند شما را راحت و خوشحالی کند، درست همانطور که نشستن بر روی زین و نمد باعث راحتی میشود.
مقنعه ننگتان به عادت نسوان
به بود از جنگتان به عادت دیرین
هوش مصنوعی: مقنعه به عنوان نشانهای از عفت و حیا برای زنان بهتر است، تا اینکه شما به جنگ و نزاعهایی بپردازید که ریشه در عادات و رسوم قدیمی دارد.
طایفه ای نو بلوغ و نوخط و نوکار
نو گلشان درع پوش سنبل پرچین
هوش مصنوعی: گروهی تازهکار و جوان با مهارتهای نوین به تازگی وارد میدان شدهاند و زیباییشان مانند گلهای زینتی و باوقار است.
یوسف عصرند در نکوئی و باید،
حلقه نسوان مصر و حربه سکین
هوش مصنوعی: یوسف زمان است در حسن و زیبایی و باید، زنجیرهای از زنان مصری و ابزار برندهای مانند شمشیر.
بس عجب است این که خانمانه خرامد
دختر ساقی به جنگ سختر و ساکین
هوش مصنوعی: این عجیب است که دختر ساقی با وقار و آرامشی خاص، در میدان جنگ قدم میزند.
سختر و ساکین بهل که رستم دستان
پنجه نیارد زدن به دست نگارین
هوش مصنوعی: رستم، پهلوان بزرگ، با قدرت و شجاعتش نمیتواند به دست زیبا و ظریف نگارین آسیب برساند؛ پس باید در برابر زیبایی و لطافت او احتیاط کند و دستش را نبرد.
نه صف ابطال حرب و اسلحه کار
نه بر احزاب کفر و معرکه کین
هوش مصنوعی: نه تنها در جنگ و سلاح و نبرد، بلکه در برابر گروههای کافر و میدانهای جنگ، این کارها بیفایده است.
دست نگارین چنان سزد که ولی عهد
کرد به خون عدوی فخر سلاطین
هوش مصنوعی: دست زیبای او به قدری مناسب است که ولیعهد، به خاطر آن، دشمنان پادشاهی را به خون میسپارد.
ای که شنیدی سخن زهول قیامت
خیز و قیامت به دشت هشتدرک بین
هوش مصنوعی: ای کسی که خبر قیامت را شنیدی، برخیز و قیامت را در دشت هشتدرک مشاهده کن.
هشتدرک نی که صد هزار هزاران
از درکات جحیمش آمده تضمین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که درک عمیق و واقعی حجابهایی دارد که شاید به سختی قابل دسترسی باشند. به نوعی، اشاره دارد که هزاران نفر از عذابهای جهنم به خاطر عدم درک صحیح از حقیقت و واقعیتها به آنجا رفتهاند.
حد حسام آن چنان که حدت غساق
آب سنان آن چنان که شربت غسلین
هوش مصنوعی: حد حسام (شمشیر) به قدری تیز و برنده است که حد آن با غساق (آب غلیظ و گندیده) مقایسه میشود، همچنین طعم آب داغ (شربت غسلین) نیز به قدری تلخ و ناگوار است که میتوان آن را به این آب ها نسبت داد. این موضوع نشاندهنده شدت و سختی هر دو مورد است.
تیپ سوار آن فرشتگان که فرستاد
ناصر «طاها»برای نصره «یاسین»
هوش مصنوعی: شکل و شمایل سواران آن فرشتگانی که ناصر «طاها» برای یاری «یاسین» فرستاده است.
توپ چیان آن موکلان که سپارند
کافر بی دین به دست مالک سجین
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که افرادی که مورد اعتماد هستند و وظیفهی مراقبت از مجرمان را دارند، باید به دقت وظایف خود را انجام دهند. آنها مسئولیت نگهداری از افرادی را بر عهده دارند که با رفتار نادرست خود به بیدینی و کفر افتادهاند و حالا باید به دست کسانی سپرده شوند که به عدالت و سرنوشت آنها رسیدگی میکنند.
نیزه سرباز و صالدات به یک بار
از دو طرف بر دو سینه آمده پرچین
هوش مصنوعی: نیزههای سربازان و پیکانی که به یکباره از دو طرف به دو سینه آمدهاند، آنها را به صورت یک دیوار محافظت میکند.
لشکر تبریز و ایروان و ارومی
خصم شکارند هم چو شیر دژاکین
هوش مصنوعی: لشکرهای تبریز، ایروان و اورمیه همواره در حال مبارزه و جنگ هستند و مانند شیرانی جسور و نیرومند در میدان عمل ظاهر میشوند.
دیل و سرآورده آن قدر که شمارش
نه به قیاس آید، و نه حدس، و نه تخمین
هوش مصنوعی: دل و جان انسان به قدری غنی است که نمیتوان آن را با هیچ معیاری سنجید، نه با شمارش و نه با حدس و برآورد.
کفر فتاده به چنگ لشکر اسلام
هم چو کبوتر به زیر چنگل شاهین
هوش مصنوعی: کفر به دست نیروهای اسلام گرفتار شده است، همانگونه که کبوتر در چنگال یک شاهین قرار میگیرد.
ایزد دانا و پادشاه توانا
کرد به عباس شه توجه و تحسین
هوش مصنوعی: خداوند دانا و پادشاه توانا، به عباس توجه و تحسین کرد.
از پی ابلاغ این بشارت عظمی
رفته به هر سو مبشران و فرامین
هوش مصنوعی: بعد از اعلام این خبر بزرگ، مژدهدهندگان و فرمانهایی به هر سمتی فرستاده شدند.
خلق دما دم به عیش و عشرت و اطراب
ملک سراسر به زیب و زیور و آئین
هوش مصنوعی: مردم در هر لحظه مشغول خوشی و شادمانی هستند و پادشاه در تمام اوقات به زیباییها و جشنها اهمیت میدهد.
خلق به عهدش همه شکفته و خندان
چون که به فصل بهار لاله و نسرین
هوش مصنوعی: مردم به عهد و پیمان خود وفادار و خوشحال هستند، مانند لالهها و نسرینها که در فصل بهار شکفته و زیبا میشوند.
جمله به اقبال خسروی که نثارش
چرخ بلند آورد ز ماه وز پروین
هوش مصنوعی: تمامی خوشبختیها و نعمتی که نصیب او شده، ناشی از تصادف و تقدیر است که به مانند چرخ دایرهوار زندگی، از ماه و ستارههای خوشاب به او رسیده است.
فتح علی شاه آن که منشی جاهش
بر خطر خسروان کشد خط ترقین
هوش مصنوعی: فتح علی شاه که منشی او خطی زیبا و با افتخار مینویسد، به گونهای که نوشتهاش شایستهی پادشاهان بزرگ است.
دولت او در جهان بپاید چندان،
کاین فلک نیل گون نپاید چندین
هوش مصنوعی: قدر و موقعیت او در این عالم تا چه زمانی باقی خواهد ماند، که این آسمان آبی نیز نمیتواند برای همیشه برقرار بماند.
افسر او باد بر ز تارک گردون
تا مه کانون بود پس از مه تشرین
هوش مصنوعی: بادِ افسر بر فراز آسمان میوزد، تا زمانی که ماه در کانون خود روشن است و پس از آن، ماه در ماه تشرین قرار دارد.
شاه جهان را دعا نگفتم الاک
روح الامین گفت: صد هزاران آمین
هوش مصنوعی: من برای شاه جهانی دعا نکردم، اما جبرئیل گفت: صد هزار بار آمین.