شمارهٔ ۲۷ - در شکایت از عمال تبریز گوید
دلی دیوانه دارم وندران درد نهان دارم
که گر پنهان کنم یا آشکارا بیم جان دارم
مرا تبریز تب خیزست و لب از شکوه لبریزست
چه آذرها به جان از ملک آذربایجان دارم
چر از ضابطان ارونق صد طعن ودق بینم
که قدری آب و ملک آن جا برای آب و نان دارم
ز بی مهران، مهران رود دل خون گشت و جان فرسود
که جزئی مزرعی در کوهسار لیقوان دارم
چنان منت کشم از عامل سهلان و اسفهلان
که گوئی کشور کاشان و ملک اصفهان دارم
ز خوان نعمت شه نعمت آبادی طلب کردم
که صد آیه غضب درشان جان از شان جان دارم
ز سربازان آتش با زخصم انداز تبریزی
هزاران عرضچی در هر گذر از هر کران دارم
همه جراره ها در چنگ و آتش پاره ها در جنگ
که پیش حمله شان پولاد را چون پرنیان دارم
رسد گر حکم والا کز زمین زی چرخ شو بالا
خدا داند که تشویش از بروج آسمان دارم
به جنگ من کند آهنگ از آن سرهنگ بی فرهنگ
که هم عارست و هم ننگ آن که نامش بر زبان دارم
علی مردان مردود آن کهن نامرد نامودود
که در اوصاف او صد داستان از باستان دارم
برات فوج شیران زان به من شد در همه ایران
که بهر طعمه پندارند مشتی استخوان دارم
شمارهٔ ۲۶ - در موعظه به نایب السلطنه و نا به سامانی اوضاع آذربایجان: جانا نفسی آخر فارغ ز دو عالم باششمارهٔ ۲۸ - قطعه ای است که از قول عبدالرزاق بیک دنبلی به یکی از عمال نبشته: ای عزیزی که مال و جاه ترا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلی دیوانه دارم وندران درد نهان دارم
که گر پنهان کنم یا آشکارا بیم جان دارم
هوش مصنوعی: من دلی پر از جنون دارم و در درونم دردی پنهان وجود دارد؛ به گونهای که اگر بخواهم این درد را مخفی نگهدارم یا آن را نشان دهم، همچنان از جان خود میترسم.
مرا تبریز تب خیزست و لب از شکوه لبریزست
چه آذرها به جان از ملک آذربایجان دارم
هوش مصنوعی: من از تبریز پر از احساس و شور و شوق هستم و دلم پر از شکایت و ناله است. چه به یاد آتش و دردهایی که از سرزمین آذربایجان دارم.
چر از ضابطان ارونق صد طعن ودق بینم
که قدری آب و ملک آن جا برای آب و نان دارم
هوش مصنوعی: چرا باید به حرفها و انتقادات ناسزاگویان گوش دهم وقتی که من در آنجا مقداری آب و زمین دارم که برای زندگی و تأمین معاشم کافی است؟
ز بی مهران، مهران رود دل خون گشت و جان فرسود
که جزئی مزرعی در کوهسار لیقوان دارم
هوش مصنوعی: از نبود مهر و صفا، دل من همچون رود، خونبار شد و جانم داغ دار. تنها یک قطعه زمین در کوهسار لیقوان دارم که به آن بسنده کردهام.
چنان منت کشم از عامل سهلان و اسفهلان
که گوئی کشور کاشان و ملک اصفهان دارم
هوش مصنوعی: من بهقدری از کسانی که بیتفاوت هستند و کارها را سهل میگیرند، منت میکشم که انگار تمام ثروت و نعمتهای کاشان و اصفهان را در اختیار دارم.
ز خوان نعمت شه نعمت آبادی طلب کردم
که صد آیه غضب درشان جان از شان جان دارم
هوش مصنوعی: از سفرهی نعمت پادشاه، خواستم که زندگی آباد و خوشبختی به من بدهد، چون از طرف او، صد آیهی خشم و غضب بر من نازل شده و من از او امید جانسوزی دارم.
ز سربازان آتش با زخصم انداز تبریزی
هزاران عرضچی در هر گذر از هر کران دارم
هوش مصنوعی: من از میان سربازان آتش و دشمنان، هزاران پیام رسان دارم که در هر گذر و از هر طرف حاضرند.
همه جراره ها در چنگ و آتش پاره ها در جنگ
که پیش حمله شان پولاد را چون پرنیان دارم
هوش مصنوعی: همه تیرها در دستان و آتش در چنگ، و پارهها در نبرد هستند، بهطوریکه وقتی به جلو میآیند، فولاد را مانند پارچهی نازک احساس میکنم.
رسد گر حکم والا کز زمین زی چرخ شو بالا
خدا داند که تشویش از بروج آسمان دارم
هوش مصنوعی: اگر دستوری از بالا بیاید که مرا از زمین به آسمان ببرد، خدا میداند که من از به هم ریختگی و اوضاع در آسمان نگرانم.
به جنگ من کند آهنگ از آن سرهنگ بی فرهنگ
که هم عارست و هم ننگ آن که نامش بر زبان دارم
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی میپردازد که فردی بیفرهنگ و نازله است و اتهاماتی به او وارد میشود. اشاره به جنگ و مبارزه میکند و در واقع بیان میکند که این شخص نهتنها فاقد عزت و احترام است، بلکه به نوعی مایه ننگ نیز به شمار میرود و نام او همواره بر زبانهاست.
علی مردان مردود آن کهن نامرد نامودود
که در اوصاف او صد داستان از باستان دارم
هوش مصنوعی: علی کسی است که در بین مردان غیرقابل قبول و نامردان قرار میگیرد و من در مورد او، داستانهای زیادی از گذشته دارم.
برات فوج شیران زان به من شد در همه ایران
که بهر طعمه پندارند مشتی استخوان دارم
هوش مصنوعی: در تمام ایران، گروهی از شیران به خاطر من در حال نگریستن هستند، چون من فقط تعدادی استخوان برای طعمه دارم و آنها گمان میکنند که من دشمنی بزرگ هستم.