گنجور

شمارهٔ ۲۶ - در موعظه به نایب السلطنه و نا به سامانی اوضاع آذربایجان

جانا نفسی آخر فارغ ز دو عالم باش
نه شاد ز شادی شو نه غم زده از غم باش
وارسته ز کفر و دین آسوده زمهر و کین
نه رنجه و نه غمگین نه شاد و نه خرم باش
نه عید جهان افروز چون روز خوش نوروز
نه عالم سوگ و سوز چون ماه محرم باش
نه روضه طوبی خیز چون روضه جنت جوی
نه در تف ناری تیز چون نار جهنم باش
نه جاهل و جافی شو ، نه کافل و کافی شو
نه بیت ز حافی شو، نه اخزم و اخرم باش
نز باد هوا بر اوج برخاسته هم چون موج
نز اوج سما بر خاک بنشسته چو شبنم باش
نه پیش سپه قائم چون قامت رایت گرد
نه با قلق دایم چون طره پرچم باش
از رای زنی پخته بشنو سختی سخته
نه از پی هر خامی ناپخته چو شلغم باش
گردست دهد پیری کاندر قدمش میری
رو عقل مجرد شو نه جهل مجسم باش
ور گوش کنی با من بر زن به کمر دامن
از عقل مجرد شو در عشق مسلم باش
ور عشق همی ورزی بی پرده و پرواورز
دیوانه و شیدا شو، افسانه عالم باش
بریاد بت کشمیر جانی ده و جامی گیر
با جان پیاپی زی؛ با جام دمادم باش
زان لعل لب مینوش می نوش و به مستی کوش
نه بر لب کوثر رو، نه تشنه زمزم باش
رندانه بیا شور است هم بی کم و هم بی کاست
نه هم چو ریاکاران گه راست گهی خم باش
ما با لب لعل دوست خوش سر خوش و مجموعیم
آن زلف پریشان گو آشفته و درهم باش
جهدی بکن و جان جوی نه جان بکن و نان جوی
نه جاده زنجان جوی نه قاصد سرچم باش
دینارت اگر نبود رو شکر کن و دین آر
نه درغم دنیا رو نه درهم در هم باش
نه راه به شیطان بند به دیو به زندان بند
نه دل به سلیمان بند نه در غم خاتم باش
گر دیو کنی زندان تا آصف جم باشی
رودیو هوای خود زندان کن و خود جم باش
راه طمع و تشویش بر نفس خیانت کیش
بر بسته و بنشسته مردانه و محکم باش
در خلد مکن خانه تا دام شود دانه
نه خانه به ویرانه بگرفته چو آدم باش
صد بار بود کژدم نیکوتر از آن گندم
کز خوردن او گویند آواره عالم باش
برخیز و ببر پیوند از خویش وزن و فرزند
نه یاد برادر کن نه یار پسر عم باش
بس گرسنه شب می خفت بی جامه و جا و جفت
پس خلعت کرمنا می پوش و مکرم باش
صد معجز اگر آری تا بار به خرواری
در دست یهودی چند چون عیسی مریم باش
در نیمه ره افلاک منزل نکنی زنهار
با عیسی اگر گویند هم ره شو و هم دم باش
گر رای رکوب آری بر خنگ نهم نه زین
نه همچو مه و خورشید براشهب و ادهم باش
خوش خوش دو سه گام از خود بر گیر و فراترنه
بالا تر و والاتر، زین طارم اعظم باش
ور پایه همت را بالاتر ازین خواهی
رو چاکر درگاه دارای معظم باش
با چاکری شه بیش از شیر فلک باشی
بر درگه او خود گو از گربه و سگ کم باش
دربانی ازین خسرو هر جا که رود گو: رو
محسود و معزز شو مسجود و منعم باش
از جوق سگان شه و امان و موخر شو
بر فوق سماک چرخ بشتاب و مقدم باش
عباس شه است آن کش دادار جهان فرمود:
کز جمله جهان داران اعظم شو و اکرم باش
در عیش به از پرویز در طیش به از چنگیز
در عمر به از جمشید در ملک به از جم باش
هم با خطر بهمن هم با هنر قارن
هم با تن روئین تن هم با دل رستم باش
بر خلق چو بخشی بهر، نفاع تر از تریاق
بر خصم چو آری قهر، قتال تر از سم باش
در مملکت دنیا با فر فریدون بال
در معرکه هیجا با زور برهمن باش
گرروس به کین خیزد چون سد سکندر باش
ور روبهی آغازد با حمله ضیغم باش
زان پس که ثناثی را شاهنشه اعظم گفت :
رو هر چه به بینی گوی نه اعمی و اعجم باش
آن کیست که گوید خیزوز گفتن حق پرهیز
یا از در شه بگریز یا اخرس و ابکم باش
بالله که نه شاید گفت این قصه و نه پذیرفت
گو پیر معمر گوی یا شیخ معمم باش
من امر شهنشه را بپذیرم و قول خصم
در معرض نهی و جحد گو: لاشو و گو: لم باش
ای نایب شاه آخر گر راز نهانی هست
گو ظاهر و باهر شو نه مغلق و مبهم باش
وان کار که بیش از پیش مغشوش و مشوش شد
فرمای که هم چون پیش مضبوط و منظم باش
ویرانه شود آن بوم کان جا گذر آرد بوم
تا کی به یهودی شوم گوئی تو که محرم باش؟
سرباز و سوار اول از خیل عجم بگزین
پس عزم جهادروس جزم آرو مصمم باش
ملک قرم و مسقو بستان ز قرال نو
بر روس مسلط شو بر روم مسلم باش
غوغاست به روس اندر از مرک الکسندر
این خیل و حشر تا حشر گو در غم و ماتم باش
خافض چو به نزع آید منصوب شود مجرور
گو: رایت شمخالی بافتح و ظفر ضم باش
وان نوح مجاهد باز با لنگر صدق انباز
آن کشتی غیرت را انداخته در یم باش
وان مهدی فرخ فال در معرکه دجال
نه واپس و نه دنبال، بل اسبق و اقدم باش
تا چرخ بود یارب با دولت شه بادا
گو نصرت و عون با تو مضمر شو و مد غم باش
سردار و حسن خان را گو خون عدو نوشند
وان خازن خائن را گو خمره بلغم باش
وان والی خیل کرج با خرج هزاران خرج
بر عادت سیم برج دو پیکر و توام باش
بس بود ثنائی بس گفتار تو وزین پس
نه ملتزم مدح و نه معتقد ذم باش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانا نفسی آخر فارغ ز دو عالم باش
نه شاد ز شادی شو نه غم زده از غم باش
هوش مصنوعی: عزیزم، به یک حالت آرام و آزاد از دو دنیای خارج برس. نه از شادی شاد باش و نه از غم غمگین.
وارسته ز کفر و دین آسوده زمهر و کین
نه رنجه و نه غمگین نه شاد و نه خرم باش
هوش مصنوعی: این فرد از هرگونه دین و کفر رها شده و از رنج و کینه آزاد است. نه در عذاب است و نه غمگین، نه شاد و نه خوشحال به حالت بی‌خیالی و آرامش زندگی می‌کند.
نه عید جهان افروز چون روز خوش نوروز
نه عالم سوگ و سوز چون ماه محرم باش
هوش مصنوعی: نه جشن نوروز به روشنی و شادی روزی دیگر است، و نه ماه محرم به اندازه حسرت و غم دنیای ماست.
نه روضه طوبی خیز چون روضه جنت جوی
نه در تف ناری تیز چون نار جهنم باش
هوش مصنوعی: نه به باغ های بهشتی مانند طوبی دست بزن، نه در آتش تند و سوزان مانند آتش جهنم قرار بگیر.
نه جاهل و جافی شو ، نه کافل و کافی شو
نه بیت ز حافی شو، نه اخزم و اخرم باش
هوش مصنوعی: افراد نادان و سخت‌گیر نباش، همچنین مغرور و خودپسند هم نشو. از زندگی ساده و بی‌دردسر فرار کن و در نهایت، به گوهر وجود خود نپرداز.
نز باد هوا بر اوج برخاسته هم چون موج
نز اوج سما بر خاک بنشسته چو شبنم باش
هوش مصنوعی: این متن به توصیف حالتی می‌پردازد که شخصی از بلندای آسمان و با شگفتی و حرکات مشابه امواج در حال پرواز است، اما همزمان مانند شبنم بر زمین نشسته و حیات و زندگی را در ارتباط با آن تجربه می‌کند. این تشبیه نشان‌دهنده‌ی هماهنگی میان عروج و نشستن، یا حالت‌های مختلف زندگی است.
نه پیش سپه قائم چون قامت رایت گرد
نه با قلق دایم چون طره پرچم باش
هوش مصنوعی: نه در صف سپاه به گونه مستقیم و قائم باش، نه به طور دائم و بی‌قراری مانند پرچم در باد.
از رای زنی پخته بشنو سختی سخته
نه از پی هر خامی ناپخته چو شلغم باش
هوش مصنوعی: از نظرات اشخاص با تجربه و دانشمند گوش کن و به سختی‌ها و چالش‌هایی که آنها مطرح می‌کنند توجه کن، نه اینکه به هر نظر ناپخته و بی‌پایه‌ای که دیگران دارند، اهمیت بدهی. مانند شلغم که به سادگی رشد می‌کند، نباش.
گردست دهد پیری کاندر قدمش میری
رو عقل مجرد شو نه جهل مجسم باش
هوش مصنوعی: پیری که در دستانش باری‌ست، به قدم‌هایش توجه کن. عقل خالص و پاک را در خود حفظ کن و از نادانی و دانایی‌ه‌های نادرست دوری کن.
ور گوش کنی با من بر زن به کمر دامن
از عقل مجرد شو در عشق مسلم باش
هوش مصنوعی: اگر به من گوش دهی، با تمام وجود نسبت به عشق وفادار باش و از قید و بندهای عقل و منطق رها شو.
ور عشق همی ورزی بی پرده و پرواورز
دیوانه و شیدا شو، افسانه عالم باش
هوش مصنوعی: اگر به عشق ورزی می‌کنی، بی‌پرده و بدون ترس عمل کن. دیوانه و شیدا باش و افسانه‌ای در این جهان خلق کن.
بریاد بت کشمیر جانی ده و جامی گیر
با جان پیاپی زی؛ با جام دمادم باش
هوش مصنوعی: به یاد بت کشمیر، جانت را فدای او کن و همیشه جامی در دست بگیر؛ مدام با این جام زندگی کن.
زان لعل لب مینوش می نوش و به مستی کوش
نه بر لب کوثر رو، نه تشنه زمزم باش
هوش مصنوعی: از لبی که سرخ و خوش‌رنگ است، نوشیدنی بنوش و در غرق مستی تلاش کن. نه به آب حیات بهشتی فکر کن و نه به تشنگی دیگری مشغول باش.
رندانه بیا شور است هم بی کم و هم بی کاست
نه هم چو ریاکاران گه راست گهی خم باش
هوش مصنوعی: بیا به شیوه‌ای زیرکانه و شورانگیز، بدون نقص و ایراد، نه مانند ریاکاران که گاهی صادق و گاهی ناپاک‌اند.
ما با لب لعل دوست خوش سر خوش و مجموعیم
آن زلف پریشان گو آشفته و درهم باش
هوش مصنوعی: ما با لب زیبای دوست خوشحال و سرشار از شادی هستیم، آن زلف نامنظم و پریشان هم می‌تواند آشفته و درهم باشد.
جهدی بکن و جان جوی نه جان بکن و نان جوی
نه جاده زنجان جوی نه قاصد سرچم باش
هوش مصنوعی: تلاش کن و به دنبال روح و جان بگرد، نه اینکه فقط به دنبال نان باشی. مسیر را در نیاوران جست‌وجو کن و در تلاش برای ارسال پیام و خبر باش.
دینارت اگر نبود رو شکر کن و دین آر
نه درغم دنیا رو نه درهم در هم باش
هوش مصنوعی: اگر دینار و پولی نداری، خودت را خوشحال کن و نگذار غم دنیا تو را ناراحت کند. به جای نگرانی درباره پول، آرامش درونی خود را حفظ کن و به زندگی بدون اضطراب ادامه بده.
نه راه به شیطان بند به دیو به زندان بند
نه دل به سلیمان بند نه در غم خاتم باش
هوش مصنوعی: به شیطان یا دیو وابسته نشو، به هیچ قدرتی که تو را به بند کشد دل نده و در غم چیزهای زودگذر و ناچیز نمان.
گر دیو کنی زندان تا آصف جم باشی
رودیو هوای خود زندان کن و خود جم باش
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بر دیوها غلبه کنی و مانند آصف جم (شخصیتی خیالی و قدرتمند) باشی، باید به شوق و اراده‌ی خود بپردازی و خود را در دنیای خوشایند و امنی که ایجاد می‌کنی، قرار دهی.
راه طمع و تشویش بر نفس خیانت کیش
بر بسته و بنشسته مردانه و محکم باش
هوش مصنوعی: به خودت اعتماد کن و از وسوسه‌ها و تردیدها دوری کن. با اطمینان و استقامت بایست و مقاوم باش.
در خلد مکن خانه تا دام شود دانه
نه خانه به ویرانه بگرفته چو آدم باش
هوش مصنوعی: در بهشت برای خود خانه درست نکن، زیرا ممکن است که دام به تله بیفتد. خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنی، نباید به ویرانه تبدیل شود، مانند حالتی که آدم (انسان) قرار دارد.
صد بار بود کژدم نیکوتر از آن گندم
کز خوردن او گویند آواره عالم باش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در برخی مواقع، موجودی یا چیزی که به نظر می‌رسد خطرناک و بد است، در واقع بهتر از چیزی است که به ظاهر خوب و بی‌خطر به نظر می‌رسد. این رمز و راز در زندگی را می‌تواند به ما یادآوری کند که همیشه باید به ابعاد مختلف یک موضوع نگاه کنیم و به ظواهر اکتفا نکنیم. همچنین اشاره به این دارد که ممکن است موفقیت یا خوشبختی ما به شیوه‌ای غیرمنتظره به دست آید.
برخیز و ببر پیوند از خویش وزن و فرزند
نه یاد برادر کن نه یار پسر عم باش
هوش مصنوعی: بلند شو و ارتباطت را با خویشاوندانت قطع کن، خواه فرزند یا برادر، و حتی به یاد دوستان و پسرعموهایت نیز نباش.
بس گرسنه شب می خفت بی جامه و جا و جفت
پس خلعت کرمنا می پوش و مکرم باش
هوش مصنوعی: بسیار افرادی بوده‌اند که شب‌ها گرسنه و بدون لباس و مکان و همراه به خواب می‌رفتند. حالا تو نیز باید لباس نعمت و مهربانی را بر تن کنی و با احترام و بزرگواری رفتار کنی.
صد معجز اگر آری تا بار به خرواری
در دست یهودی چند چون عیسی مریم باش
هوش مصنوعی: اگرچه کارهای شگفت‌انگیز و معجزه‌آسا از تو سر بزند، اما اگر مثل عیسی بن مریم نتوانی بار سنگینی را از دوش یهودی‌ها برداری، فایده‌ای ندارد.
در نیمه ره افلاک منزل نکنی زنهار
با عیسی اگر گویند هم ره شو و هم دم باش
هوش مصنوعی: به وسط راه آسمانی نرو زیرا که اگر به عیسی بگویند همراه شو، با او هم سفر و هم کلام نباش.
گر رای رکوب آری بر خنگ نهم نه زین
نه همچو مه و خورشید براشهب و ادهم باش
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بر مرکب خنگ سوار شوی، نه بر زین و نه مانند ماه و خورشید، باید شجاعت و دلیری داشته باشی.
خوش خوش دو سه گام از خود بر گیر و فراترنه
بالا تر و والاتر، زین طارم اعظم باش
هوش مصنوعی: قدم‌های دلنشین و شادی را بردار و از خودت فراتر برو، بهجت و عظمت بیشتری را در این مرتبه بالاتر از همه چیز تجربه کن.
ور پایه همت را بالاتر ازین خواهی
رو چاکر درگاه دارای معظم باش
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی تلاش و کوشش تو از این بیشتر باشد، باید خدمتگزار درگاه کسی باشی که مقام و منزلت بلندی دارد.
با چاکری شه بیش از شیر فلک باشی
بر درگه او خود گو از گربه و سگ کم باش
هوش مصنوعی: اگر در دربار پادشاهی به عنوان خدمتکار باشی، باید از ستاره‌ها هم بزرگ‌تر و باارزش‌تر باشی. خودت را از خفاش و موش کوچکتر نشان بده.
دربانی ازین خسرو هر جا که رود گو: رو
محسود و معزز شو مسجود و منعم باش
هوش مصنوعی: هر جا که آن پادشاه برود، دربانی بگذار که بگوید: جلو برو و مورد توجه و احترام قرار بگیر، و مورد ستایش و نعمت باش.
از جوق سگان شه و امان و موخر شو
بر فوق سماک چرخ بشتاب و مقدم باش
هوش مصنوعی: از جمع سگان دوری کن و به سوی امنیت برو، بر فراز ستاره سماک سفر کن و جلوتر از دیگران حرکت کن.
عباس شه است آن کش دادار جهان فرمود:
کز جمله جهان داران اعظم شو و اکرم باش
هوش مصنوعی: عباس، ریاست و فرمانروایی بزرگ‌ترین موجودات را بر عهده دارد، چرا که خداوند به او امر کرده که از میان تمامی دارندگان قدرت، بزرگ‌ترین و محترم‌ترین باشد.
در عیش به از پرویز در طیش به از چنگیز
در عمر به از جمشید در ملک به از جم باش
هوش مصنوعی: زندگی خوشی بهتری از پرویز ندارد، و در آزار و سختی هم بدتر از چنگیز نیست. در طول عمر هم چیزی بهتر از جمشید نیست و در حکومت نیز برتر از جم نمی‌توان یافت.
هم با خطر بهمن هم با هنر قارن
هم با تن روئین تن هم با دل رستم باش
هوش مصنوعی: با وجود خطرات شدید، با مهارت و استعدادی که داری، با وجود اینکه بدنی قوی و مقاوم داری، باید دل و اراده‌ای چون رستم داشته باشی.
بر خلق چو بخشی بهر، نفاع تر از تریاق
بر خصم چو آری قهر، قتال تر از سم باش
هوش مصنوعی: اگر به مردم نیکی کنی، اثرش از داروی شفا بخش بیشتر است؛ و اگر بر دشمنان خشمگین شوی، جنگت از زهر نیز کشنده‌تر خواهد بود.
در مملکت دنیا با فر فریدون بال
در معرکه هیجا با زور برهمن باش
هوش مصنوعی: در دنیا با قدرت و شکوه فریدون، در میدان نبرد با نیروی برهمن قوی و توانمند باش.
گرروس به کین خیزد چون سد سکندر باش
ور روبهی آغازد با حمله ضیغم باش
هوش مصنوعی: اگر گرگ به انتقام برخواست، همچون سد سکندر محکم و استوار باش، و اگر روباهی شروع به حمله کرد، مانند شیر درنده و قوی عمل کن.
زان پس که ثناثی را شاهنشه اعظم گفت :
رو هر چه به بینی گوی نه اعمی و اعجم باش
هوش مصنوعی: بعد از اینکه شاه بزرگ به ثناثی گفت: هر چیزی را که می‌بینی، بگو و خود را کور و بی‌خبر نبین.
آن کیست که گوید خیزوز گفتن حق پرهیز
یا از در شه بگریز یا اخرس و ابکم باش
هوش مصنوعی: این چه کسی است که می‌گوید بر خیز و از گفتن حق پرهیز کن؟ یا از در شاه فرار کن، یا مانند ناگویا و ناشنوا باش.
بالله که نه شاید گفت این قصه و نه پذیرفت
گو پیر معمر گوی یا شیخ معمم باش
هوش مصنوعی: به خدا قسم نمی‌توان این داستان را گفت و نه این‌که کسی آن را بپذیرد، حتی اگر فردی پیر و با تجربه یا عالم و با ظاهر باشد.
من امر شهنشه را بپذیرم و قول خصم
در معرض نهی و جحد گو: لاشو و گو: لم باش
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده است که من باید از دستورات و خواسته‌های شاه به خوبی پیروی کنم، اما در عین حال، باید به حرف‌های دشمن و مخالفان اعتنایی نکنم و آن‌ها را رد کنم. به عبارتی، اگر کسی به من چیزی بگوید که نمی‌پذیرم، باید به سادگی بگویم کاری انجام نخواهم داد و به خواسته‌های آنان توجه نکنم.
ای نایب شاه آخر گر راز نهانی هست
گو ظاهر و باهر شو نه مغلق و مبهم باش
هوش مصنوعی: ای نماینده و فرستاده‌ی پادشاه، اگر رازی در دل داری، آن را بیان کن و شفاف و روشن باش؛ از پیچیدگی و ابهام دوری کن.
وان کار که بیش از پیش مغشوش و مشوش شد
فرمای که هم چون پیش مضبوط و منظم باش
هوش مصنوعی: هر کاری که بیش از حد بی‌نظم و نامشخص شده است، باید به‌گونه‌ای باشد که مانند قبل، مرتب و منظم باقی بماند.
ویرانه شود آن بوم کان جا گذر آرد بوم
تا کی به یهودی شوم گوئی تو که محرم باش؟
هوش مصنوعی: این سخن به این معناست که اگر آن سرزمین ویران شود، به جایی که هر پرنده‌ای (بوم) برود، دیگر چه جای ماندن است؟ آیا تا همیشه باید به این فکر کنم که یهودی شوم و در این میان تو چه جایگاهی داری که بتوانی محرم این قضیه باشی؟
سرباز و سوار اول از خیل عجم بگزین
پس عزم جهادروس جزم آرو مصمم باش
هوش مصنوعی: نخست از میان گروه ایرانیان، سرباز و سواری را انتخاب کن. پس از آن با اراده و قاطعیت به جنگ با روس برو و مصمم باش.
ملک قرم و مسقو بستان ز قرال نو
بر روس مسلط شو بر روم مسلم باش
هوش مصنوعی: بزرگی و سلطنت را در باغ سرخ و مسقوف جستجو کن و بر اساس سنت‌های نوین، در سرزمین‌های روم، به مسلمانان مسلط باش.
غوغاست به روس اندر از مرک الکسندر
این خیل و حشر تا حشر گو در غم و ماتم باش
هوش مصنوعی: در روسیه، شور و هیاهو برپا است از کشته شدن اسکندر. این گروه و جمعیت در این مصیبت باید در اندوه و عزاداری باشند.
خافض چو به نزع آید منصوب شود مجرور
گو: رایت شمخالی بافتح و ظفر ضم باش
هوش مصنوعی: زمانی که کسی در حال جنگ و نبرد است و به طرز خاصی وارد نزاع می‌شود، به او دستور داده می‌شود که با قدرت و پیروزی به جلو برود و لحظه‌ای آرام نگیرد. در این میان، رمز و نشانه‌هایی از شجاعت و عزت نیز وجود دارد که باید به آنها توجه شود؛ به‌گونه‌ای که همیشه باید در مسیر پیروزی و افتخار گام بردارند.
وان نوح مجاهد باز با لنگر صدق انباز
آن کشتی غیرت را انداخته در یم باش
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن نوح(ع) به عنوان مجاهدی است که با صداقت و ایمان، کشتی غیرت را در دریای مشکلات و چالش‌ها انداخته است. او با استقامت و اراده، در برابر سختی‌ها می‌ایستد و با امید و اعتقاد به رسیدن به ساحل نجات، مبارزه می‌کند. این تصویر به معنای مبارزت با ناسازگاری‌ها و تلاش برای حفظ ارزش‌های انسانی و دینی است.
وان مهدی فرخ فال در معرکه دجال
نه واپس و نه دنبال، بل اسبق و اقدم باش
هوش مصنوعی: آن مهدی خوشبخت و نیروزا که در زمان ظهور دجال (مانع) قرار دارد، نه به عقب بازمی‌گردد و نه در پی چیزی می‌رود، بلکه به جلو حرکت می‌کند و در این مسیر پیشتاز است.
تا چرخ بود یارب با دولت شه بادا
گو نصرت و عون با تو مضمر شو و مد غم باش
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا برقرار است، ای خدا! امیدوارم که کسی که در قدرت است، همیشه پیروز و موفق باقی بماند. همچنین، دعا می‌کنم که یاری و کمک تو همیشه در پس پرده، همراه او باشد و او از غم و نگرانی دور بماند.
سردار و حسن خان را گو خون عدو نوشند
وان خازن خائن را گو خمره بلغم باش
هوش مصنوعی: به سردار و حسن خان بگوید که شراب دشمن را بنوشند و به خزانه‌دار خیانتکار بگوید که مانند ظرفی پر از بلغم باشد.
وان والی خیل کرج با خرج هزاران خرج
بر عادت سیم برج دو پیکر و توام باش
هوش مصنوعی: آن والی که بر کرج حکومت می‌کند، با هزینه‌های بسیار و طبق روال معمول، همچون دو پیکر به یکدیگر وابسته است و تو هم در این وضعیت قرار داری.
بس بود ثنائی بس گفتار تو وزین پس
نه ملتزم مدح و نه معتقد ذم باش
هوش مصنوعی: دیگر از ستایش تو کافی است و از این پس نه نیاز به ستایش داری و نه باید به نکوهش کسی توجه کنی.