گنجور

شمارهٔ ۲۵ - به رسم مطایبه در باب فرامرز خدمت گزار ولی عهد فرماید

گر سرو به بیند قدرعنای فرامرز
از پا فتد و بوسه زند پای فرامرز
نه سرو بود در همه تبریز و نه شمشاد
از شرم قد و قامت زیبای فرامرز
این جای به خلخ کند آن جای به نوشاد
کان جا نبود هم سر و هم تای فرامرز
با سرو سهی باد صبا وقت سحر گفت:
کای بنده بالای دلارای فرامرز
از باغ ولی عهد برون از چه شدی؟ گفت:
یا جای من است این جا یا جای فرامرز
ظلم است اگر هم چو منی جلوه گر آید
آن جا که بود جلوه گری های فرامرز
در محفل دارا چو به رقص آید، آید
رقاصه گردون به تماشای فرامرز
ور چرخ زند قطره سیماب بود لیک
سیماب که دیده است به سیمای فرامرز؟
دردا که بدین سان که بود دام دل و دین
پیچ و خم زلفین سمن سای فرامرز
ترسم که زکف سبحه نهد زاهد بی خیر
در سلسله زلف چلیپای فرامرز
اما نه که آن کور دل از غایت امساک
هرگز ندهد دل به تماشای فرامرز
او هم چو مگس عاشق حلوا بود اما
حلوای شب جمعه، نه حلوای فرامرز
قارون شود ارصوفی و گیرد ره بازار
پشمینه خرد باز نه دیبای فرامرز
خرما نبود مفت که بی چاره نه ناچار
خاید به عوض هسته خرمای فرامرز
با ساده رخان ساده دلی را چه اگر نیست
بر خاطرشان نقش تولای فرامرز
ای باد صبا جز تو کسی کو که رساند
این عرضه به خاک در دارای فرامرز؟
کای شاه جهان گرگ که در کسوت میش است
دزدی که بود خازن کالای فرامرز
بر لب سخن از جام می کوثر و در دل
دارد هوس جرعه صهبای فرامرز
احمق بود اما نه بدین مرتبه کآخر
عقبی بنهد در سر دنیای فرامرز
آخر نه مگر هر شبه در زیر توان خفت
روز ار نه توان رفت ببالای فرامرز
زین غم نخورم لیک که با این همه اخلاص
حاشا که دهد دل به تمنای فرامرز
خود باغ جنان شاه جهان راست که بیند
هر شام و سحری روی دلارای فرامرز
گر شه چو سکندر طلبد چشمه حیوان
گو می طلب از موی سمن سای فرامرز
گل یک دو سه روزی که به باغ آید در باغ
زیباست، نه هم چون رخ زیبای فرامرز

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر سرو به بیند قدرعنای فرامرز
از پا فتد و بوسه زند پای فرامرز
هوش مصنوعی: اگر درخت سرو به زیبایی و لطف فرامرز نگاه کند، از شدت شگفتی بر زمین می‌افتد و پای فرامرز را می‌بوسد.
نه سرو بود در همه تبریز و نه شمشاد
از شرم قد و قامت زیبای فرامرز
هوش مصنوعی: در تبریز هیچ درخت سروی وجود نداشت و هیچ شمشاد دیگری هم نمی‌توانست به خاطر زیبایی قد و قامت فرامرز، خود را نشان دهد.
این جای به خلخ کند آن جای به نوشاد
کان جا نبود هم سر و هم تای فرامرز
هوش مصنوعی: در اینجا به مقایسه دو مکان پرداخته شده است. یک مکان به نام خلخ و مکان دیگر نوشاد معرفی می‌شود. بیان می‌شود که در هیچ یک از این مکان‌ها، افراد همزمان و به شکل یکپارچه و متناسب (هم سر و هم تای) فرامرز وجود ندارند. این به نوعی اشاره به تنوع و تفاوت‌ها در مکان‌ها و افراد دارد.
با سرو سهی باد صبا وقت سحر گفت:
کای بنده بالای دلارای فرامرز
هوش مصنوعی: سرو بلند و زیبا در صبح زود با نسیم ملایمی صحبت می‌کند و می‌گوید: ای بنده، تو که دارای مقام و زیبایی همچون فرامرز هستی.
از باغ ولی عهد برون از چه شدی؟ گفت:
یا جای من است این جا یا جای فرامرز
هوش مصنوعی: چرا از باغ ولی‌عهد بیرون رفتی؟ پاسخ داد: یا من باید اینجا باشم یا فرامرز.
ظلم است اگر هم چو منی جلوه گر آید
آن جا که بود جلوه گری های فرامرز
هوش مصنوعی: این ناعادلانه است که کسی مانند من، در جایی که فرامرز درخشندگی و زیبایی خود را نشان می‌دهد، خود را به نمایش بگذارد.
در محفل دارا چو به رقص آید، آید
رقاصه گردون به تماشای فرامرز
هوش مصنوعی: وقتی در جمع ثروتمندان رقصی برپا می‌شود، دختر رقصنده تعبیر و زیبایی برزخ نیز از دور تماشاچی این مراسم می‌شود.
ور چرخ زند قطره سیماب بود لیک
سیماب که دیده است به سیمای فرامرز؟
هوش مصنوعی: اگر چرخ فلک هم مثل قطره‌ای از جیوه باشد، اما چه کسی می‌تواند زیبایی فرامرز را که به مانند جیوه است، ببیند؟
دردا که بدین سان که بود دام دل و دین
پیچ و خم زلفین سمن سای فرامرز
هوش مصنوعی: ای کاش که در این حالت که دل و ایمان در دام زلف‌های نرم و خوشبو پیچیده‌اند، چنین مشکلاتی پیش نیاید.
ترسم که زکف سبحه نهد زاهد بی خیر
در سلسله زلف چلیپای فرامرز
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر نگران است که زاهدی که به معنای دینی و روحانی نازک‌نفس است، ممکن است از دستانش تسبیح بیندازد و خود را در زلف‌های پریشان و آشفته‌ی چلیپای فرامرز (چلیپا به معنای نماد و نشانه‌ای از عشق و زیبایی) گرفتار کند. این تصویر نشاندهنده‌ی ترس از دور افتادن از مسیر روحانی و غرق شدن در جذابیت‌های دنیوی است.
اما نه که آن کور دل از غایت امساک
هرگز ندهد دل به تماشای فرامرز
هوش مصنوعی: شخصی که بسیار بخیل و تنگ‌نظر است، هرگز نخواهد توانست دل به تماشای زیبایی‌های فرامرز بسپارد.
او هم چو مگس عاشق حلوا بود اما
حلوای شب جمعه، نه حلوای فرامرز
هوش مصنوعی: او نیز مانند مگسی که عاشق شیرینی است، فقط به دنبال خوشی‌های خاصی می‌گردد که در لحظات ویژه به دست می‌آید، نه چیزهای معمولی و روزمره.
قارون شود ارصوفی و گیرد ره بازار
پشمینه خرد باز نه دیبای فرامرز
هوش مصنوعی: اگر یک صوفی مانند قارون شود و به بازار پشمینه برود، دیگر نه دیبای فرامرز را خواهد داشت.
خرما نبود مفت که بی چاره نه ناچار
خاید به عوض هسته خرمای فرامرز
هوش مصنوعی: درخت خرما وجود ندارد که انسان بیچاره و ناچاری به خاطر هسته‌اش مجبور شود چیزی به دست آورد.
با ساده رخان ساده دلی را چه اگر نیست
بر خاطرشان نقش تولای فرامرز
هوش مصنوعی: با زیبا رویان چه فرقی می‌کند اگر شخصی که دل ساده‌ای دارد، محبت فرامرز را در یاد ندارد؟
ای باد صبا جز تو کسی کو که رساند
این عرضه به خاک در دارای فرامرز؟
هوش مصنوعی: ای باد صبا، آیا کسی غیر از تو هست که این پیام را به خاک فرامرز برساند؟
کای شاه جهان گرگ که در کسوت میش است
دزدی که بود خازن کالای فرامرز
هوش مصنوعی: ای پادشاه جهان، تو گرگی هستی که در لباس میش درآمده‌ای. این‌گونه دزد، خازن و نگهبان کالای فرامرز است.
بر لب سخن از جام می کوثر و در دل
دارد هوس جرعه صهبای فرامرز
هوش مصنوعی: او بر لب خود از شراب کوثر می‌گوید، اما در دلش آرزوی نوشیدن جرعه‌ای از شراب فرامرز را دارد.
احمق بود اما نه بدین مرتبه کآخر
عقبی بنهد در سر دنیای فرامرز
هوش مصنوعی: او آدم بی‌خودی بود، اما نه به قدری که آخرین آرزوهایش را در دست خوشی‌های دنیای افسانه‌ای بگذارد.
آخر نه مگر هر شبه در زیر توان خفت
روز ار نه توان رفت ببالای فرامرز
هوش مصنوعی: نهایتاً نمی‌توان هر شب به خاطر توانایی پایین، در زیر خوابیدن، روز را سپری کرد، اگر نتوان به عرش فرامرز بالا رفت.
زین غم نخورم لیک که با این همه اخلاص
حاشا که دهد دل به تمنای فرامرز
هوش مصنوعی: من نگران این غم نیستم، اما با تمام این صداقت و وفاداری، بعید است که دلم به خواسته فرامرز بسپارد.
خود باغ جنان شاه جهان راست که بیند
هر شام و سحری روی دلارای فرامرز
هوش مصنوعی: باغ بهشت به فرمانروایی جهانی است که در هر شام و سحر، زیبایی و زیبایی فرامرز را می‌بیند.
گر شه چو سکندر طلبد چشمه حیوان
گو می طلب از موی سمن سای فرامرز
هوش مصنوعی: اگر پادشاه مانند سکندر چشمه حیوان را بخواهد، باید بگوید از موی سمن سای فرامرز را بیابد.
گل یک دو سه روزی که به باغ آید در باغ
زیباست، نه هم چون رخ زیبای فرامرز
هوش مصنوعی: گل وقتی که برای مدت کوتاهی به باغ می‌آید، در آنجا زیباست، اما زیبایی آن به اندازه‌ی چهره‌ی فرامرز نیست.