شمارهٔ ۱۷ - در نکوهش آصف الدوله و سرداران فراری از جنگ روسیه
دین ز چه باقی است از بقای ولی عهد
ملک ز تیغ جهان گشای ولی عهد
دولت دنیا و پادشاهی عقبی
هر دو مهیاست از برای ولی عهد
مهر سپهر از چه شمع جمع جهان است
گر نه ضیا یابد از ضیای ولی عهد
باغ و بهار از چه جان فزاست اگر نیست
نسخه ای از حسن جان فزای ولی عهد؟
عید سعید از برای کسب سعادت
روی نهاده به خاک پای ولی عهد
کاست غمی کز عدوی دین خدا بود
شادی بزم طرب فزای ولی عهد
روز نو از سال نو به سینه نگنجد
هیچ غم از شادی لقای ولی عهد
نسر فلک را نگر که طایر و واقع
در کنف سایه همای ولی عهد
نیست قضا و قدر مگر دو پرستار
روز و شب اندر در سرای ولی عهد
هر چه رضای خدا و خلق در آن است
جمع کنند این دو با رضای ولی عهد
زان نبود در تمام عالم یک تن
کو نکند روز و شب ثنای ولی عهد
شیعی و مسلم نباشد آن که نگوید
از سر صدق و صفا دعای ولی عهد
زان که کنون ملجا تشیع و اسلام
نیست مگر سایه لوای ولی عهد
وان چه بود مدعای خلق دو عالم
جمله بود عین مدعای ولی عهد
دین نبی و ولی ندارد لاشک
هر که ندارد به دل و لای ولی عهد
زود بود کاسمان به لرزه در افتد
از فزع و بانگ کوس و نای ولی عهد
هر چه حبال و عصی روسی بینی
جمله شود خورد اژدهای ولی عهد
خاصه کزین پس رسد خزانه و لشکر
دم به دم از لطف اولیای ولی عهد
قبطی و سبطی نجات و غرق نخواهند
جز به یکی ضربت عصای ولی عهد
قدرت حق یک جهان بزرگی و رادی
جای دهد در بر قبای ولی عهد
نعت ولی عهد بود این که شنیدی
تا چه بود مدح پادشای ولی عهد
فتحعلی شاه کز برای مباهات
بردر دربار اوست جای ولی عهد
آن که کرم ها خسروانه او کرد
پادشهان را همه گدای ولی عهد
آن که کرم های خسروانه او کرد
پادشهان را همه گدای ولی عهد
وان که درم های بی کرانه او گشت
مایه این جود و هم سخای ولی عهد
شکر وجود و سپاس نعمت و، جودش
گرنه ولی عهد کرد وای ولی عهد
زان که ولی عهد را به یک نظر او کرد
منتخب از جمله ماسوای ولی عهد
بس سر سرباز و جان لشکر جان باز
ریخته در پای باد پای ولی عهد
باز فرستد سپاه و لشکر کین خواه
دم به دم و نو به نو برای ولی عهد
ما همه سر بر کفیم و گوش به فرمان
تا چه بود اقتضای رای ولی عهد
نه چو گروهی دغل که یک تن از ایشان
پای نیفشرد در قفای ولی عهد
توپ نخستین چو خاست یاد نکردند
عهد ولی عهد یا وفای ولی عهد
پشت بدادند آن چنان که تو گوئی
هیچ نبودند آشنای ولی عهد
وای بران ناکسان که شرم نکردند
نه ز ولی عهد و نز خدای ولی عهد
طایفه ای بی بها که هیچ ندانند
قدر وجود گران بهای ولی عهد
دشمن مال خدا و دین پیمبر
دوست جان خود و عطای ولی عهد
متقی از دست برد خرمن ار من
مدعی خوشه ختای ولی عهد
بالله اگر مبقی حیات بودشان
علت دیگر به جز حیای ولی عهد
جمله تیول و مواجب است و رسوم است
حاصل هر شهر و روستای ولی عهد
ور نرسد یک درم از آن چه بخواهند
آه و فغان خیزد از جفای ولی عهد
رقعه چو باران نوبهار ببارد
بر سر خدام بی نوای ولی عهد
ور ندهی یک زمان جواب فرستند
عرض شکایت به خاک پای ولی عهد
تا نه به هر ناسزا خوراند نعمت
این همه الحق بود سزای ولی عهد
خود نه سزا باشد این که هر کس و ناکس
جان دهد اندر ره ولای ولی عهد
ایزد دانا سزا ندید که گردد
جان چنین ناکسان فدای ولی عهد
کام و زبانش مباد گویا هرگز
گر نه ثنائی کند ثنای ولی عهد
تا مه و خورشید را بقاست مگیراد
ایزد یکتا ز ما بقای ولی عهد
در ره دین خدا و ملک شهنشاه
جان و سر ما شود فدای ولی عهد
شمارهٔ ۱۶ - قائم مقام از قول میرزا شهدی گفته: خسروا، دین پرورا: ای آن که کار ملک راشمارهٔ ۱۸ - این قصیده را قائم مقام در شکست ایران و استیلای روس از روی دل تنگی گفته است: روزگار است این که گه عزّت دهد گه خوار دارد
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دین ز چه باقی است از بقای ولی عهد
ملک ز تیغ جهان گشای ولی عهد
هوش مصنوعی: به چه دلیل دین و ایمان باقی مانده است؟ آیا به خاطر استمرار ولیعهد ملک که با قدرت و شجاعت خود جهان را گشوده است، نیست؟
دولت دنیا و پادشاهی عقبی
هر دو مهیاست از برای ولی عهد
هوش مصنوعی: ثروت و قدرت دنیوی و نیز مقام و نعمتهای آخرت هر دو برای ولیعهد فراهم شده است.
مهر سپهر از چه شمع جمع جهان است
گر نه ضیا یابد از ضیای ولی عهد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خورشید و نور آن همواره درخشان و برجسته است و اگر نور دیگری از ولی عهد یعنی پادشاه آینده و ولایتی که در اختیار دارد، نگیرد، باز هم نمیتواند بدون آن وجود داشته باشد. پس میتوان گفت که وجود نور و درخشش جهان وابسته به وجود فردی است که به او عشق و ارادت دارند.
باغ و بهار از چه جان فزاست اگر نیست
نسخه ای از حسن جان فزای ولی عهد؟
هوش مصنوعی: اگر باغ و بهار چه خوش و دلپذیر باشد، اما اگر زیبایی و جوانی ولی عهد در آن نباشد، چه ارزشی دارد؟
عید سعید از برای کسب سعادت
روی نهاده به خاک پای ولی عهد
هوش مصنوعی: روز عید مبارک است و برکت آن با نیکی و خوشبختی همراه است؛ به خاطر احترام و ارادت به ولیعهد، به خاک پای او سجده میزنیم.
کاست غمی کز عدوی دین خدا بود
شادی بزم طرب فزای ولی عهد
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که ناشی از دشمنی با دین خدا بود، به شادی و سرور در میهمانی ولیعهد تبدیل شده است.
روز نو از سال نو به سینه نگنجد
هیچ غم از شادی لقای ولی عهد
هوش مصنوعی: روز جدید و سال نو به دل تحمل نمیکند که هیچ غمی از شادی دیدار ولیعهد وجود داشته باشد.
نسر فلک را نگر که طایر و واقع
در کنف سایه همای ولی عهد
هوش مصنوعی: به آسمان نگاه کن و ببین که پرندگان در زیر سایهی بزرگ ولیعهد چه آرامش و راحتی دارند.
نیست قضا و قدر مگر دو پرستار
روز و شب اندر در سرای ولی عهد
هوش مصنوعی: هیچ چیز به نام تقدیر و سرنوشت وجود ندارد جز دو مراقب به نامهای روز و شب که در کاخ ولیعهد میگردند.
هر چه رضای خدا و خلق در آن است
جمع کنند این دو با رضای ولی عهد
هوش مصنوعی: هر چیزی که به رضایت خدا و بندگانش منتهی میشود، باید در کنار رضایت ولیعهد جمع شود.
زان نبود در تمام عالم یک تن
کو نکند روز و شب ثنای ولی عهد
هوش مصنوعی: در تمام دنیا هیچ کس نیست که روز و شب، یاد و ستایش ولی عهد را نکند.
شیعی و مسلم نباشد آن که نگوید
از سر صدق و صفا دعای ولی عهد
هوش مصنوعی: هر کسی که به صداقت و با قلبی پاک دعا نکند برای ولیعهد، نه میتواند شیعه باشد و نه مسلمان.
زان که کنون ملجا تشیع و اسلام
نیست مگر سایه لوای ولی عهد
هوش مصنوعی: زیرا اکنون تنها پناهگاه شیعه و اسلام، سایه پرچم ولیعهد است.
وان چه بود مدعای خلق دو عالم
جمله بود عین مدعای ولی عهد
هوش مصنوعی: آنچه که مردم دو جهان به آن ادعا دارند، تماماً همان است که ولی عهد نیز بر آن تأکید دارد.
دین نبی و ولی ندارد لاشک
هر که ندارد به دل و لای ولی عهد
هوش مصنوعی: هر کس که در دل خود محبت و ایمان به ولی و پیشوای الهی نداشته باشد، به هیچ وجه دین پیامبر و ولی را درک نکرده است.
زود بود کاسمان به لرزه در افتد
از فزع و بانگ کوس و نای ولی عهد
هوش مصنوعی: به زودی آسمان از ترس و صدای طبل و نی در حال نواختن، به لرزه درمیآید.
هر چه حبال و عصی روسی بینی
جمله شود خورد اژدهای ولی عهد
هوش مصنوعی: هر چیزی که از چوب و ریسمان و مانند آن ببینی، در نهایت به دندان اژدهایی که ولیعهد است، میافتد.
خاصه کزین پس رسد خزانه و لشکر
دم به دم از لطف اولیای ولی عهد
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه از این پس، خزانه و لشکر هر لحظه به خاطر رحمت اولیای ولیعهد به ما میرسند.
قبطی و سبطی نجات و غرق نخواهند
جز به یکی ضربت عصای ولی عهد
هوش مصنوعی: نجات قبطی و سبطی ممکن نیست جز به یک ضربه از عصای ولی عهد.
قدرت حق یک جهان بزرگی و رادی
جای دهد در بر قبای ولی عهد
هوش مصنوعی: قدرت الهی به گونهای است که میتواند عظمت و شکوهش را در دل وجود ولیعهد جای دهد و او را به مقام بالا و بزرگی برساند.
نعت ولی عهد بود این که شنیدی
تا چه بود مدح پادشای ولی عهد
هوش مصنوعی: این شعر درباره توصیف و ثنای ولیعهد است و به بیان خوبیها و ویژگیهای او میپردازد. شاعر به ستایش و تمجید از او پرداخته و میخواهد بگوید که مقام و مقامتی که ولیعهد دارد، شایستهی ذکر و توجه است.
فتحعلی شاه کز برای مباهات
بردر دربار اوست جای ولی عهد
هوش مصنوعی: فتحعلی شاه که به خاطر افتخار و بزرگی، ولیعهد خود را در دربارش قرار داده است.
آن که کرم ها خسروانه او کرد
پادشهان را همه گدای ولی عهد
هوش مصنوعی: آنکه به خاطر رحمتها و بزرگواریاش، پادشاهان را تحت تاثیر قرار داد، اکنون همه به عنوان گدای ولیعهد او به حساب میآیند.
آن که کرم های خسروانه او کرد
پادشهان را همه گدای ولی عهد
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر محبت و لطفش، پادشاهان را به گدایی پیش ولیعهد وادار کرد.
وان که درم های بی کرانه او گشت
مایه این جود و هم سخای ولی عهد
هوش مصنوعی: کسی که به وسیله نعمتهای بیپایان او، منبعی از generosity و فداکاری شده است و او در حقیقت ولیعهد است.
شکر وجود و سپاس نعمت و، جودش
گرنه ولی عهد کرد وای ولی عهد
هوش مصنوعی: شکرگذار وجود و سپاسگزار نعمتهای او هستیم، و اگر generosity او نبود، پس نتیجه میگیریم که پسر او (ولی عهد) چه تاثیری خواهد داشت!
زان که ولی عهد را به یک نظر او کرد
منتخب از جمله ماسوای ولی عهد
هوش مصنوعی: زیرا که ولی عهد با یک نگاه او، از میان همه، انتخاب شده است.
بس سر سرباز و جان لشکر جان باز
ریخته در پای باد پای ولی عهد
هوش مصنوعی: بسیاری از سربازان و جان لشکر برای حفاظت و خدمت به ولیعهد جان خود را فدای او کردهاند و در این راستا جان خود را در طبق اخلاص گذاشتهاند.
باز فرستد سپاه و لشکر کین خواه
دم به دم و نو به نو برای ولی عهد
هوش مصنوعی: قهری که دشمنان دارند، دوباره نیرو و لشکری را به سمت ولیعهد میفرستند. این حملات به طور مداوم و هر لحظه ادامه دارد.
ما همه سر بر کفیم و گوش به فرمان
تا چه بود اقتضای رای ولی عهد
هوش مصنوعی: ما همه آمادهایم و گوش به فرمان هستیم تا ببینیم چه خواستهای از سوی ولیعهد مطرح میشود.
نه چو گروهی دغل که یک تن از ایشان
پای نیفشرد در قفای ولی عهد
هوش مصنوعی: نه مثل افرادی که با تقلب و فریبکاری عمل میکنند، چرا که در میان آنها هیچکس جرات نکرد که پا به پای ولیعهد بیافتد.
توپ نخستین چو خاست یاد نکردند
عهد ولی عهد یا وفای ولی عهد
هوش مصنوعی: وقتی که توپ نخستین به صدا درآمد، کسی به یاد نیاورد که باید به عهد و پیمان ولیعهد وفا کند.
پشت بدادند آن چنان که تو گوئی
هیچ نبودند آشنای ولی عهد
هوش مصنوعی: آنها به گونهای رفتار کردند که گویی هیچگونه رابطهای با ولیعهد نداشتند.
وای بران ناکسان که شرم نکردند
نه ز ولی عهد و نز خدای ولی عهد
هوش مصنوعی: تأسف بر افرادی که از حرمت ولیعهد و خداوند ولیعهد شرم نکردند.
طایفه ای بی بها که هیچ ندانند
قدر وجود گران بهای ولی عهد
هوش مصنوعی: گروهی هستند که هیچ ارزش و بهایی را نمیدانند و قدر و اهمیت وجود گرانقیمت ولیعهد را درک نمیکنند.
دشمن مال خدا و دین پیمبر
دوست جان خود و عطای ولی عهد
هوش مصنوعی: دشمن، دشمن خدا و دین پیامبر است، در حالی که دوست، جان خود و هدیهای از ولیعهد است.
متقی از دست برد خرمن ار من
مدعی خوشه ختای ولی عهد
هوش مصنوعی: اگر کسی که پرهیزکار است در این میدان بماند، در برابر ادعای من که به امید خوشه برداشت از خرمن هستم، پیروز خواهد شد.
بالله اگر مبقی حیات بودشان
علت دیگر به جز حیای ولی عهد
هوش مصنوعی: اگر در زندگی چیزی از زندگی و حیات برای آنها باقی مانده باشد، دلیل دیگری جز حیا و شرم ولی عهد وجود ندارد.
جمله تیول و مواجب است و رسوم است
حاصل هر شهر و روستای ولی عهد
هوش مصنوعی: تمام اموال و حقوق و سنتها، نتیجهای است که از هر شهر و روستا به دست آمده و به ولیعهد تعلق دارد.
ور نرسد یک درم از آن چه بخواهند
آه و فغان خیزد از جفای ولی عهد
هوش مصنوعی: اگر یک درم هم از آنچه میخواهند به دست نیاید، آه و فریاد ناشی از ناملایمتی ولیعهد بلند میشود.
رقعه چو باران نوبهار ببارد
بر سر خدام بی نوای ولی عهد
هوش مصنوعی: وقتی باران بهاری بر زمین میبارد، بر سر خدمتگذاران ولیعهد که در وضعیت دشواری به سر میبرند، فرو میریزد.
ور ندهی یک زمان جواب فرستند
عرض شکایت به خاک پای ولی عهد
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه هم پاسخ ندهی، شکایت خود را به درگاه ولیعهد عرضه میدارند.
تا نه به هر ناسزا خوراند نعمت
این همه الحق بود سزای ولی عهد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که به درستی و شایستگی نعمتها و قدرتها را به دست آورده، نباید به سادگی به بیاحترامی و ناسزاگویی توجه کند. در واقع، او سزاوار این نعمتهاست و باید در برابر ناملایمات استقامت نشان دهد.
خود نه سزا باشد این که هر کس و ناکس
جان دهد اندر ره ولای ولی عهد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نباید هر کسی و به سادگی جانش را در راه حمایت از ولیعهد فدای کند، چون این کار شایسته نیست.
ایزد دانا سزا ندید که گردد
جان چنین ناکسان فدای ولی عهد
هوش مصنوعی: خداوند حکیم اجازه نداد که جان افراد نادان و بیارزش به خاطر ولیعهد فدای شود.
کام و زبانش مباد گویا هرگز
گر نه ثنائی کند ثنای ولی عهد
هوش مصنوعی: نمیخواهم که او همیشه خوب و خوشحال باشد، اگر قرار نیست درباره ولیعهد صحبت خوبی کند.
تا مه و خورشید را بقاست مگیراد
ایزد یکتا ز ما بقای ولی عهد
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه و خورشید پابرجا هستند، ایزد یکتا از ما ماندگاری ولیعهد را نگیرد.
در ره دین خدا و ملک شهنشاه
جان و سر ما شود فدای ولی عهد
هوش مصنوعی: در راه دین خدا و پادشاهی، جان و سر ما برای ولیعهد فدای میشود.