گنجور

رباعی شمارهٔ ۲۶

شوخی که بیاض گردن روشن او
آغشته به صندل شده پیرامن او
صبحست  به سرخی شفق آلوده
یا خون خلایقست در گردن او

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شوخی که بیاض گردن روشن او
آغشته به صندل شده پیرامن او
هوش مصنوعی: شوخی که گویی گردن روشن او با عطر صندل آغشته شده، محیط اطرافش را خوشبو کرده است.
صبحست  به سرخی شفق آلوده
یا خون خلایقست در گردن او
هوش مصنوعی: صبح است و آسمان به رنگ سرخ شفق درآمده، یا اینکه رنگ خون مردم بر گردن او نشسته است.

حاشیه ها

1398/08/18 13:11
حامد

درود
گمان می برم منظور شوخ لکه ای قرمز باشد که بر بیاض (سپیدی)‌ گردن روشن او وجود دارد و شاعر آن را چوب خوش بوی صندل پیرامن‌(پیرامون)‌ او و شفقی که بجا مانده در صبح تشبیه می کند و در مصرع آخر کنایه می زند که خون مردم شاید باشد.
مطمئن نیستم اگر کسی معنی را دریافت به اشتراک بگذارد. سپاس