گنجور

شمارهٔ ۴ - وله ایضاً فی مدحه

باز برآمد به کوه رایت ابر بهار
سیل فرو ریخت سنگ از زبر کوهسار
باز به جوش آمدند مرغان از هر کنار
فاخته و بوالملیح‌ صلصل و کبک و هزار
طوطی و طاووس و بط سیره و سرخاب و سار
هست بنفشه مگر قاصد اردیبهشت
کز همه گلها دمد بیشتر از طرف‌ کشت
وز نفسش جویبار گشته چو باغ بهشت
گویی با غالیه بر رخش ایزد نوشت
کای گل مشکین نفس مژده بر از نوبهار
دیدهٔ نرگس به باغ باز پر از خواب شد
طرهٔ سنبل به راغ باز پر از تاب شد
آب فسرده چو سیم باز چو سیماب شد
باد بهاری بجست زهرهٔ وی آب شد
نیم‌شبان بی‌خبر کرد ز بستان فرار
غبغب این می‌مکد عارض آن می‌مزد
نرمک نرمک نسیم زیر گلان می‌خزد
گه به چمن می‌چمد گه به سمن می‌وزد
گیسوی این می کشد گردن آن می گزد
گاه به شاخ درخت گه به لب جویبار
لاله درآمد به باغ با رخ افروخته
بهرش خیاط طبع سرخ قبا دوخته
سرخ‌قبایش به‌بر یک‌دو سه‌جا سوخته
باکه ز دلدادگان عاشقی آموخته
کش شده دل غرق خون‌ گشته جگر داغدار
طفل چو زاید ز مام گریه کند زودسر
بهر تقاضای شیر وز پی قوت جگر
وز پس‌ گریه کند خنده به چندی دگر
طفل شکوفه چرا خندد زان پیشتر
کز پی تحصیل شیر گریه کند طفل‌وار
باغ چو از ایزدی جامه مُخلّع شود
ظاهر از انواع گل شکل مضلع شود
یکی مخمس شود یکی مربع شود
یکی مسدس شود یکی مسبع شود
الحق بس نادر است هندسهٔ کردگار
بر سر سیمینه طشت طاسک زر بر نهاد
نرگسک آن طشت سیم باز به سر برنهاد
بر پر زرین او ژاله گهر بر نهاد
در وسط طاس زر زرین پر بر نهاد
تا شود آن زرّ خشک از گهرش آبدار
چون ز تن‌ سرخ بید ‌گشت عیان سرخ باد
از فزعش ارغوان در خفقان اوفتاد
نامیه همچون طبیب دست به نبضش نهاد
پس بن‌ بازوش بست ز اکحل او خون‌ گشاد
ساعد او چندجا ماند ز خون یادگار
کنیزکی چینی است به باغ در نسترن
سپید و نغز و لطیف چو خواهرش یاسمن
ستارگانند خرد بهم شده مقترن
و یا گسسته ز مهر سپهر عقد پرن
نموده در نیم‌شب به فرق نسرین نثار
د‌ایرهٔ سرخ گل گشته مضرّس‌ چراست
بر تنش این ایزدی جامهٔ اطلس چراست
دیبه او بی‌نورد این همه املس چراست
بوته صفت در میانش‌ زرّ مکلّس چراست
بهر چه تکلیس کرد این همه زرّ عیار
بلبلکان زوج زوج زیر و بم انگیخته
صلصلکان فوج فوج خوش بهم آمیخته
پشت به غم داده خلق در نغم آویخته
تیغ تعنت قهر یر الم آهیخته
خورده بهم جام می با دف و طنبور و تار
بلبل بر شاخ گل نغمه سراید همی
نغمه‌اش از لوح دل زنگ زداید همی
شاهد گلزار را خوش بستاید همی
نی غلطم کاو چو من مدح نماید همی
برگل تاج کرم میوهٔ شاخ فخار
فاخر فخری لقب مفخر اولاد جم
علیقلی میرزا زادهٔ شاه عجم
کلیم‌ کافی کلام کریم وافی کرم
به بزم میر اجل به رزم شیر اجم
به غرّه افراسیاب به حمله اسفندیار
چون ز طبیعی سخن یا ز الهی کند
آنکه به ملک هنر دعوی شاهی کند
چون ز اوامر حدیث یا ز نواهی کند
حلّ مسائل همه نیک کماهی کند
رمز اصول و فروع شرح دهد آشکار
جداول زیجها نگاشته در نظر
شکل مجسطی تمام کشیده اندر بصر
زاویه و جیب و ظلّ جمله بداند ز بر
نسبت قطر و محیط صورت قوس و وتر
وین همه با علم او یکیست از صدهزار
بوالفرج و بوالعلا بوالحسن‌ و نفطویه
اصمعی‌ و واقدی مازنی‌ و سیبویه
ازهری و یافعی، جاحظ و بن خالویه
کل یثنی علیه کل یاوی الیه
کای تو به علم و ادب ما را آموزگار
که‌ چند هستش دیار که چیستش ‌‌طول و عرض
به علم جغرافیا یعنی در وصف ارض
هم از نظام دول ز لشکر و باج و قرض
هم از رسوم ملل هم از تکالیف فرض
چندان داندکه وهم می نتواند شمار
بی‌مدد دوربین دیده درنگ و شتاب
یازده سیاره را گرد کرهٔ آفتاب
قلی‌ و قسنی‌ ازو نکته بَر و نکته‌یاب
دورهٔ اقمار را نیک بداند حساب
نیوتن و کپلرش‌ حق شمر و حق گزار
مسائل فلسفی ز بر بداند همی
مطالب صرف و نحو ز بر بخواند همی
شدن به چرخ برین‌ می‌بتواند همی
ز علمهای غریب سخن براند همی
به رای سیّاره سیر به فکر گردون سپار
ار ز علا قدر تو به چرخ پهلو زده
طعنه ز خلق جمیل به باغ مینو زده
پیر خرد پیش تو چو طفل زانو زده
گاه غضب با پلنگ پنجه به نیرو زده
لیک به هنگام حلم گشته ز موری فکار
در صف ناورد تو بیژن و گودرز چیست
دیو و تهمتن کدام طوس و فرامرز چیست
جنبش بال پشه پیش زمین لرز چیست
کشور بخشی و گنج باغ چه و مرز چیست
گنج دهی بیشمر سیم دهی بیشمار
به‌ جود صد حاتمی به حلم صد احنفی‌
به ‌فضل‌ صد جعفری به‌ علم‌ صد آصفی
جلیل چون آدمی جمیل چون یوسفی
در صف شهزادگان تو ز هنر سر صفی
چون به قطار ایستند پیش ملک روز بار
عقلی در زیرکی خلدی در ایمنی
دهری در کین‌کشی چرخی در دشمنی
خاکی در احتمال آبی در روشنی
بادی در سرکشی ناری در توسنی
نیلی در وقت جود پیلی در کارزار
اهل زمین فوج فوج خلق زمان خیل خیل
سیم ستانند و زر از کف تو کیل کیل
گوهر گیرند و لعل روز و شبان ذیل ذیل
گاه سخا کوه کوه وقت عطا سیل سیل
لعل دهی گنج گنج سیم دهی بار بار
خندهٔ تو گاه خشم خندهٔ شیر نرست
هرکه نگرید از آن خنده ز شیراشیرست
قافیه گو جعل باش جعل ز من درخورست
حشمت من در سخن صد ره از آن برترست
کز پی یک طیبتم خصم کند گیر و دار
ملک نژادا چو من جهان نزاید همی
پس از من ای بس حکیم که می‌بیاید همی
به مرگ من پشت دست ز غم بخاید همی
دو دست خویش از اسف بهم بساید همی
که کاش قاآنیا بدی در این روزگار
تا که زمین روز و شب‌‌ گردد بر گرد شمس
تا که بتازی زبان روز گذشته است امس
تا که حواس است‌ عشر ظاهر از آن‌ عشر خمس
سامعه و باصره ناطقه و شمّ و لمس
ناصر جان تو باد باطن هشت و چهار

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: مسمط
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز برآمد به کوه رایت ابر بهار
سیل فرو ریخت سنگ از زبر کوهسار
هوش مصنوعی: چشمش دوباره به کوه نگاه کرد و ابرهای بهاری را دید که باران شدیدی را به همراه دارند و باعث ریزش سنگ‌ها از بالای کوه می‌شوند.
باز به جوش آمدند مرغان از هر کنار
فاخته و بوالملیح‌ صلصل و کبک و هزار
هوش مصنوعی: پرندگان از هر طرف دوباره سر و صدا کردند، مانند فاخته، بوالملیح، صلصل، کبک و بسیاری دیگر.
طوطی و طاووس و بط سیره و سرخاب و سار
هوش مصنوعی: این جمله به صفات و ویژگی‌های مختلف پرندگان اشاره دارد، مانند طوطی با سخن‌وری و زیبایی، طاووس با رنگ‌های شاداب و جذابش، و بط که معمولاً در آب زندگی می‌کند. سیره، سرخاب و سار نیز انواع دیگری از پرندگان را معرفی می‌کنند که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند. به طور کلی، این جمله تنوع زیبایی و خصوصیات منحصر به فرد پرندگان را بیان می‌کند.
هست بنفشه مگر قاصد اردیبهشت
کز همه گلها دمد بیشتر از طرف‌ کشت
هوش مصنوعی: بنفشه وجود دارد، مگر اینکه پیام‌آور اردیبهشت باشد که در میان تمام گل‌ها، بیشتر از همه از سمت کشت (جایی که جوانه می‌زند) می‌دمد.
وز نفسش جویبار گشته چو باغ بهشت
گویی با غالیه بر رخش ایزد نوشت
هوش مصنوعی: نفس او همچون جویباری شده که باغ بهشت را یادآوری می‌کند، گویی خداوند با نیکویی و زیبایی، جلوه‌ای خاص بر صورتش نوشته است.
کای گل مشکین نفس مژده بر از نوبهار
هوش مصنوعی: ای گل خوشبو و خوش‌نفس، خوش خبری بیاور از بهار تازه.
دیدهٔ نرگس به باغ باز پر از خواب شد
طرهٔ سنبل به راغ باز پر از تاب شد
هوش مصنوعی: چشم نرگس در باغ به خواب رفته و موهای سنبل در باغ به شدت درخشان و تابان شده است.
آب فسرده چو سیم باز چو سیماب شد
باد بهاری بجست زهرهٔ وی آب شد
هوش مصنوعی: آب، که در ابتدا سرد و ساکن بود، حالا به حالتی شفاف و درخشان تغییر کرده است. نسیم بهاری باعث شده تا زیبایی آن بیشتر نمایان شود و جلوه‌ای تازه به آن ببخشد.
نیم‌شبان بی‌خبر کرد ز بستان فرار
هوش مصنوعی: نیمه شب، بی‌آنکه کسی باخبر شود، از باغ فرار کرد.
غبغب این می‌مکد عارض آن می‌مزد
نرمک نرمک نسیم زیر گلان می‌خزد
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن حالتی دلپذیر و لطیف از عشق و زیبایی طبیعت می‌پردازد. در اینجا، اشاره به لذت بردن از نوشیدنی (شراب) و نوازش نسیم در حال عبور از گل‌هاست. غبغب، که نمادی از زیبایی است، به آرامی در حال لذت‌بردن از شراب است و نتیجتاً حس خوشایندی از لطافت گلابی را منتقل می‌کند. نسیم هم به آرامی در بین گل‌ها حرکت می‌کند که نشان‌دهنده آرامش و زیبایی طبیعت است. این تصویر احساساتی چون عشق، سرحالی و شادابی را به ذهن القا می‌کند.
گه به چمن می‌چمد گه به سمن می‌وزد
گیسوی این می کشد گردن آن می گزد
هوش مصنوعی: نسیم گاهی به باغ می‌آید و گاهی به گل‌های سمن می‌وزد. موهای این یکی با نسیم بازی می‌کند و آن یکی را می‌زند.
گاه به شاخ درخت گه به لب جویبار
هوش مصنوعی: گاهی بر روی شاخه درخت نشسته‌ام و گاهی هم در کنار جویبار هستم.
لاله درآمد به باغ با رخ افروخته
بهرش خیاط طبع سرخ قبا دوخته
هوش مصنوعی: لاله با چهره‌ای درخشان و زیبا به باغ آمد، و خیاط با ذوق و سلیقه، دامن قرمزی برای او دوخته است.
سرخ‌قبایش به‌بر یک‌دو سه‌جا سوخته
باکه ز دلدادگان عاشقی آموخته
هوش مصنوعی: سرخ‌قبای او در یک یا دو جا دچار سوختگی شده، اما این نشان‌دهنده‌ی آموختگی او از عشق و دلدادگی است.
کش شده دل غرق خون‌ گشته جگر داغدار
هوش مصنوعی: دل به شدت درد و رنج می‌کشد و جگر از غم و اندوه به شدت می‌سوزد.
طفل چو زاید ز مام گریه کند زودسر
بهر تقاضای شیر وز پی قوت جگر
هوش مصنوعی: زمانی که نوزاد به دنیا می‌آید، به محض آنکه از مادرش جدا می‌شود، شروع به گریه می‌کند تا درخواست شیر کند و nourish یا تغذیه‌اش کند.
وز پس‌ گریه کند خنده به چندی دگر
طفل شکوفه چرا خندد زان پیشتر
هوش مصنوعی: پس از گریه، کودک مدتی دیگر می‌خندد. چرا باید شکوفه‌ای که قبلاً خندیده، الآن بخندد؟
کز پی تحصیل شیر گریه کند طفل‌وار
هوش مصنوعی: کودکی مانند شیر در جستجوی هدفی بزرگ، با تمام وجود و بی‌تابی گریه می‌کند.
باغ چو از ایزدی جامه مُخلّع شود
ظاهر از انواع گل شکل مضلع شود
هوش مصنوعی: وقتی خداوند بر باغ لباس زیبایی بردارد، انواع گل‌ها به اشکال مختلف و زیبا نمایان می‌شوند.
یکی مخمس شود یکی مربع شود
یکی مسدس شود یکی مسبع شود
هوش مصنوعی: شخصی ممکن است به اشکال مختلفی تغییر کند و به دسته‌های متفاوتی تقسیم شود؛ برخی به صورت پنج‌ضلعی، برخی به شکل چهارضلعی، برخی دیگر به صورت شش‌ضلعی و عده‌ای هم به شکل هفت‌ضلعی درآیند.
الحق بس نادر است هندسهٔ کردگار
هوش مصنوعی: واقعاً هندسهٔ خداوند بسیار نادر و منحصر به فرد است.
بر سر سیمینه طشت طاسک زر بر نهاد
نرگسک آن طشت سیم باز به سر برنهاد
هوش مصنوعی: در بالای طشت نقره‌ای، ظرفی از طلا گذاشتند و گل نرگس بر روی آن قرار دادند. طشت نقره دوباره بر روی سر گذاشته شد.
بر پر زرین او ژاله گهر بر نهاد
در وسط طاس زر زرین پر بر نهاد
هوش مصنوعی: بر روی پر طلایی او، قطره‌های زیبا و درخشان مانند جواهر قرار گرفته و در وسط کاسه‌ای از طلا، پرهای زیبا و طلایی گذاشته شده است.
تا شود آن زرّ خشک از گهرش آبدار
هوش مصنوعی: تا طلا خشک و بی‌فایده به ارزش و زیبایی گوهرش تبدیل شود.
چون ز تن‌ سرخ بید ‌گشت عیان سرخ باد
از فزعش ارغوان در خفقان اوفتاد
هوش مصنوعی: وقتی که رنگ سرخ بید از ترس نمایان شد، سرخ‌باد هم به خاطر وحشتش، ارغوان را به حالت خفقان و سکوت دچار کرد.
نامیه همچون طبیب دست به نبضش نهاد
پس بن‌ بازوش بست ز اکحل او خون‌ گشاد
هوش مصنوعی: دکتر به آرامی دستش را بر روی نبض بیمار گذاشت و سپس بند بازوی او را گرفت تا از رگ خون بگیرد.
ساعد او چندجا ماند ز خون یادگار
هوش مصنوعی: بازوهای او در چندین جا به خاطر خون یادگار مانده است.
کنیزکی چینی است به باغ در نسترن
سپید و نغز و لطیف چو خواهرش یاسمن
هوش مصنوعی: دخترک چینی در باغ در کنار نسترن سفید و زیبا و لطیف مانند خواهرش یاسمن ایستاده است.
ستارگانند خرد بهم شده مقترن
و یا گسسته ز مهر سپهر عقد پرن
هوش مصنوعی: ستاره‌ها مانند ذرات ریز در فضا هستند که جمع شده‌اند و یا از هم جدا شده‌اند، و مانند دوستی که به هم پیوند خورده‌اند یا از یکدیگر فاصله گرفته‌اند، در آسمان پراکنده‌اند.
نموده در نیم‌شب به فرق نسرین نثار
هوش مصنوعی: در نیمه شب، گل نسرین بر سر کسی ریخته شده است.
د‌ایرهٔ سرخ گل گشته مضرّس‌ چراست
بر تنش این ایزدی جامهٔ اطلس چراست
هوش مصنوعی: چرا درخت سرخ گل پژمرده شده است؟ و چرا بر تن آن، لباس ارزشمندی همچون ابریشم پوشیده شده است؟
دیبه او بی‌نورد این همه املس چراست
بوته صفت در میانش‌ زرّ مکلّس چراست
هوش مصنوعی: چرا این دیبای زیبا که دارای لطافت و نرمی است، در میان خود به مانند طلایی خالص و درخشان، گلی نازک و لطیف دارد؟
بهر چه تکلیس کرد این همه زرّ عیار
هوش مصنوعی: به خاطر چه چیزی این همه طلا و زر نابود شد؟
بلبلکان زوج زوج زیر و بم انگیخته
صلصلکان فوج فوج خوش بهم آمیخته
هوش مصنوعی: پرندگان عاشق، جفت به جفت با نغمه‌های دلنشین در حال آوازخوانی هستند و گروه گروه صداهای خوش آیند آن‌ها به هم پیوسته است.
پشت به غم داده خلق در نغم آویخته
تیغ تعنت قهر یر الم آهیخته
هوش مصنوعی: افراد از درد و غم خود به دور هستند و در حال لذت بردن از موسیقی و نغمه‌ها می‌باشند. در عین حال، آماده‌ی مقابله با مشکلات و ناملایمات نیز هستند.
خورده بهم جام می با دف و طنبور و تار
هوش مصنوعی: با صدای دف و طنبور و تار، جام شراب نوشیده‌ایم.
بلبل بر شاخ گل نغمه سراید همی
نغمه‌اش از لوح دل زنگ زداید همی
هوش مصنوعی: بلبل بر روی شاخه گل آواز می‌خواند و صدای او به دل‌ها نشاط و شادابی می‌بخشد.
شاهد گلزار را خوش بستاید همی
نی غلطم کاو چو من مدح نماید همی
هوش مصنوعی: زینت باغ را شایسته ستایش می‌دانم، چرا که مانند من، هر کس که به ستایش بپردازد، در واقع در زیبایی و نیکی آن سخن می‌گوید.
برگل تاج کرم میوهٔ شاخ فخار
هوش مصنوعی: بر روی گل، نشانه‌ای از لطف و کرم وجود دارد که نشان‌دهندهٔ زیبایی و باروری درخت است.
فاخر فخری لقب مفخر اولاد جم
علیقلی میرزا زادهٔ شاه عجم
هوش مصنوعی: فاخر فخری، با عنوان "مفخر اولاد جم" شناخته می‌شود و او نیز از نسل علیقلی میرزا، پسر شاه عجم است.
کلیم‌ کافی کلام کریم وافی کرم
به بزم میر اجل به رزم شیر اجم
هوش مصنوعی: سخن استاد به اندازه کافی زیبا و کامل است، مهربانی و بخشندگی در محفل جمع شده است و در اینجا، در مقابل سرنوشت، ما باید با قدرت و شجاعت بایستیم.
به غرّه افراسیاب به حمله اسفندیار
هوش مصنوعی: در این بیت به جنگ و نبردی اشاره شده است که در آن افراسیاب، دشمن ایران و اسفندیار، قهرمان ایرانی، به مقابله هم می‌پردازند. این نبرد نمادی از حماسه و شجاعت در داستان‌های ملی ایران است و نشان‌دهنده رویارویی قدرت‌ها و قهرمانان با یکدیگر می‌باشد.
چون ز طبیعی سخن یا ز الهی کند
آنکه به ملک هنر دعوی شاهی کند
هوش مصنوعی: اگر کسی از سخنان طبیعی یا الهی حرف بزند، نشان از این دارد که در زمینه هنر و مهارت ادعای بزرگی می‌کند.
چون ز اوامر حدیث یا ز نواهی کند
حلّ مسائل همه نیک کماهی کند
هوش مصنوعی: هرگاه کسی به دستورات و نهی‌ها توجه کند، می‌تواند تمام مسائل را به خوبی حل کند، مانند آنکه به مهارت دست پیدا کند.
رمز اصول و فروع شرح دهد آشکار
هوش مصنوعی: رازی که اصول و جزئیات را به وضوح توضیح می‌دهد.
جداول زیجها نگاشته در نظر
شکل مجسطی تمام کشیده اندر بصر
هوش مصنوعی: جدول‌های نجومی به خوبی طراحی شده‌اند و همگی در یک تصویر کلی و روشن در برابر چشم قرار دارند.
زاویه و جیب و ظلّ جمله بداند ز بر
نسبت قطر و محیط صورت قوس و وتر
هوش مصنوعی: زاویه، جیب و سایه همه چیز را درباره نسبت قطر و محیط دایره به ما می‌آموزند و همچنین شکل قوس و وتر را برای ما روشن می‌سازند.
وین همه با علم او یکیست از صدهزار
هوش مصنوعی: تمام این‌ها به واسطه علم و دانایی اوست و همه چیز در نهایت به یک حقیقت واحد برمی‌گردد.
بوالفرج و بوالعلا بوالحسن‌ و نفطویه
اصمعی‌ و واقدی مازنی‌ و سیبویه
هوش مصنوعی: این افراد هر کدام در رشته‌های خود از بهترین‌ها بودند. بوالفرج و بوالعلا در ادب و دیوان شعر، بوالحسن در علم نحو و زبان‌شناسی، نفطویه در بلاغت، اصمعی در شعر و واقدی در تاریخ و مازندران، و سیبویه در قواعد زبان عربی شناخته می‌شوند. هر یک به نوعی در فرهنگ و ادبیات تأثیرگذار بوده و نامشان در تاریخ علم و ادب فارسی و عربی باقی مانده است.
ازهری و یافعی، جاحظ و بن خالویه
کل یثنی علیه کل یاوی الیه
هوش مصنوعی: افراد برجسته و معروفی چون ازهری، یافعی، جاحظ و ابن خالویه همه بر او تحسین می‌کنند و درباره‌اش سخن می‌گویند.
کای تو به علم و ادب ما را آموزگار
هوش مصنوعی: تو ای کسی که ما را در علم و ادب آموزش می‌دهی،
که‌ چند هستش دیار که چیستش ‌‌طول و عرض
به علم جغرافیا یعنی در وصف ارض
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بررسی و توصیف کشورها و سرزمین‌ها می‌پردازد و اشاره می‌کند که با استفاده از علم جغرافیا می‌توان طول و عرض جغرافیایی آنها را مشخص کرد و به ویژگی‌های این سرزمین‌ها پی برد.
هم از نظام دول ز لشکر و باج و قرض
هم از رسوم ملل هم از تکالیف فرض
هوش مصنوعی: هم به دلیل ساختار حکومتی که شامل نظام نظامی و مالیات و بدهی‌هاست، هم به خاطر آداب و رسوم ملت‌ها، و هم به خاطر وظایف و مسئولیت‌هایی که بر عهده داریم.
چندان داندکه وهم می نتواند شمار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی به اندازه کافی اطلاعات دارد که متوجه می‌شود خیال و تصور نمی‌توانند به درستی شمارش یا اندازه‌گیری کنند. در واقع، در برابر تصورات و شبهات، آگاهی و درک واقعی ارزش بیشتری دارد.
بی‌مدد دوربین دیده درنگ و شتاب
یازده سیاره را گرد کرهٔ آفتاب
هوش مصنوعی: بدون کمک ابزارهای ناظر، مشاهده کردن یازده سیاره که در حال گردش به دور خورشید هستند، نیاز به صبر و دقت دارد.
قلی‌ و قسنی‌ ازو نکته بَر و نکته‌یاب
دورهٔ اقمار را نیک بداند حساب
هوش مصنوعی: قلی و قسنی با دقت و درک عمیق می‌توانند ماهیت و جزئیات دورانی را که در آن اقمار وجود دارند، به خوبی بشناسند و حساب آن را بدانند.
نیوتن و کپلرش‌ حق شمر و حق گزار
هوش مصنوعی: نیوتن و کپلر را شایسته احترام و تقدیر بدانید.
مسائل فلسفی ز بر بداند همی
مطالب صرف و نحو ز بر بخواند همی
هوش مصنوعی: کسی که مسائل فلسفی را از حفظ می‌داند، به خوبی می‌تواند مطالب مربوط به صرف و نحو زبان را هم یاد بگیرد.
شدن به چرخ برین‌ می‌بتواند همی
ز علمهای غریب سخن براند همی
هوش مصنوعی: برخی از افرادی که دارای دانش‌های نادر و عجیب هستند، می‌توانند برای توجیه یا توضیح وضعیت دنیا یا زندگی از آن‌ها استفاده کنند و درباره آن به گفتگو بپردازند.
به رای سیّاره سیر به فکر گردون سپار
هوش مصنوعی: به نظر ستاره‌ها و در پی آن به تأمل در جهان بپرداز.
ار ز علا قدر تو به چرخ پهلو زده
طعنه ز خلق جمیل به باغ مینو زده
هوش مصنوعی: اگر به خاطر مقام والای تو، آسمان به تو طعنه بزند، یا مردم زیبایی تو را به باغ مینو تشبیه کنند، برای تو اهمیتی ندارد.
پیر خرد پیش تو چو طفل زانو زده
گاه غضب با پلنگ پنجه به نیرو زده
هوش مصنوعی: پیر حکیم پیش تو مثل یک کودک نشسته است و زمانی که عصبانی می‌شود، همچون پلنگ با قدرت حمله می‌کند.
لیک به هنگام حلم گشته ز موری فکار
هوش مصنوعی: اما در زمان آرامش و بردباری، فکرش به دمی از زنبور نیز تندتر شده است.
در صف ناورد تو بیژن و گودرز چیست
دیو و تهمتن کدام طوس و فرامرز چیست
هوش مصنوعی: در میان جنگ و نبرد، بیژن و گودرز چه جایگاهی دارند و چه تفاوتی بین دیو و تهمتن وجود دارد و همچنین طوس و فرامرز چه کسانی هستند؟
جنبش بال پشه پیش زمین لرز چیست
کشور بخشی و گنج باغ چه و مرز چیست
هوش مصنوعی: حرکت بال پشه در برابر زلزله زمین چه معنایی دارد؟ و تقسیم کشور و گنج باغ چه تفاوتی دارد؟
گنج دهی بیشمر سیم دهی بیشمار
هوش مصنوعی: تو نعمت‌های فراوان و بی‌حد و حصری به من عطا می‌کنی.
به‌ جود صد حاتمی به حلم صد احنفی‌
به ‌فضل‌ صد جعفری به‌ علم‌ صد آصفی
هوش مصنوعی: با داشتن سخاوت به اندازه صد حاتم، و بردباری به اندازه صد احنفی، و فضیلت به اندازه صد جعفری، و علم به اندازه صد آصف، انسان به کمال می‌رسد.
جلیل چون آدمی جمیل چون یوسفی
در صف شهزادگان تو ز هنر سر صفی
هوش مصنوعی: جلیل همچون آدمی بزرگوار و خوش‌چهره همانند یوسف، در میان شاهزادگان به خاطر هنر و زیبایی‌اش در صدر قرار دارد.
چون به قطار ایستند پیش ملک روز بار
هوش مصنوعی: زمانی که در روز برزخ، انسان‌ها در صف ایستاده و پیش پادشاه دنیا (خداوند) قرار می‌گیرند.
عقلی در زیرکی خلدی در ایمنی
دهری در کین‌کشی چرخی در دشمنی
هوش مصنوعی: هوش و زکاوت مانند بهشت به انسان امنیت می‌بخشد، در حالی که در طول زمان، دشمنی و کینه‌توزی دائماً در حال چرخش و پراکنده شدن است.
خاکی در احتمال آبی در روشنی
بادی در سرکشی ناری در توسنی
هوش مصنوعی: در اینجا، به تصویری از عناصر مختلف طبیعت اشاره شده است: خاکی که در انتظار باران است، آب که در نور روشنایی وجود دارد، بادی که به طور سرکش در حال وزیدن است، و آتشینی که با سوز و شعله زدن به زندگی رنگ و جلوه می‌بخشد. این توصیف نمادین از وجود و تناقض‌های موجود در طبیعت است.
نیلی در وقت جود پیلی در کارزار
هوش مصنوعی: نیلی به معنای رنگ آبی تیره است و در اینجا به فردی اشاره دارد که در زمان بخشندگی و سخاوتش مانند نرمی و آرامش آب است. در مقابل، در میدان نبرد و جدال، مانند فیل، قوی و شکست‌ناپذیر می‌باشد. این جمله به توانایی فرد در تطبیق خود با شرایط مختلف زندگی اشاره دارد.
اهل زمین فوج فوج خلق زمان خیل خیل
سیم ستانند و زر از کف تو کیل کیل
هوش مصنوعی: مردم دنیا به صورت گروه گروه و با شتاب بسیار به دنبال جمع‌آوری ثروت‌هایی مانند نقره و طلا هستند و تو باید به فکر این باشی که این دارایی‌ها را به فراوانی از دست ندهی.
گوهر گیرند و لعل روز و شبان ذیل ذیل
گاه سخا کوه کوه وقت عطا سیل سیل
هوش مصنوعی: در روز و شب، برخی از افراد به جستجوی جواهرات و سنگ‌های قیمتی مشغول‌اند، برخی دیگر نیز به سادگی در حال تلاش برای بخشش و بزرگواری هستند. در این میان، گاهی با ثروت و گاهی با سخاوتمندی، هر کسی به شیوه‌ای خاص در حال کمک به دیگران است.
لعل دهی گنج گنج سیم دهی بار بار
هوش مصنوعی: اگر در جایی جواهرات ارزشمندی فراهم کنی، در آنجا همچون گنجی فراوان به دست می‌آوری و هر بار که چیزی تازه ارائه دهی، بر ارزش آن افزوده می‌شود.
خندهٔ تو گاه خشم خندهٔ شیر نرست
هرکه نگرید از آن خنده ز شیراشیرست
هوش مصنوعی: خندهٔ تو گاهی مانند قهری است که شیر نر دارد. هر کسی که از آن خنده نگریسته باشد، از قوت و قدرت شیر برخوردار است.
قافیه گو جعل باش جعل ز من درخورست
حشمت من در سخن صد ره از آن برترست
هوش مصنوعی: جعل یعنی تقلب و دروغ و در اینجا به معنای ساختن حرف‌های زیبا و تاثیرگذار است. شاعر می‌گوید که چه سخنان زیبا و جذابی که من می‌گویم، از زور و قدرت شخصیت و مقام من به مراتب بالاتر و ارزشمندتر است. بنابراین، ارزش حرف‌های من به خاطر موقعیت و شخصیت من است و این خود اهمیت بیشتری دارد.
کز پی یک طیبتم خصم کند گیر و دار
هوش مصنوعی: به دلیل نیکوکاری و صفای دل، دشمنی می‌کوشد تا به مشکلاتی دچار شوی و از آن غافل مشو.
ملک نژادا چو من جهان نزاید همی
پس از من ای بس حکیم که می‌بیاید همی
هوش مصنوعی: دنیا دیگر مانند من کسی را به دنیا نخواهد آورد. پس از من، ای دانشمند بزرگ، چه کسی خواهد آمد؟
به مرگ من پشت دست ز غم بخاید همی
دو دست خویش از اسف بهم بساید همی
هوش مصنوعی: در پی مرگ من، دست‌ها را به نشانه‌ی غم بر هم می‌سایند و به حالتی از اندوه به یکدیگر می‌مالند.
که کاش قاآنیا بدی در این روزگار
هوش مصنوعی: ای کاش قاآنیا در این دوران بدی وجود نداشت.
تا که زمین روز و شب‌‌ گردد بر گرد شمس
تا که بتازی زبان روز گذشته است امس
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین به دور خورشید در گردش است و روزها و شب‌ها در حال تغییرند، باید توجه کرد که زمان گذشته به سر آمده و ما باید از اکنون بهره‌برداری کنیم.
تا که حواس است‌ عشر ظاهر از آن‌ عشر خمس
سامعه و باصره ناطقه و شمّ و لمس
هوش مصنوعی: وقتی که حواس ما فعال هستند، می‌توانیم پنج حس اصلی را که شامل شنوایی، بینایی، گفتار، بویایی و لامسه هستند، تجربه کنیم.
ناصر جان تو باد باطن هشت و چهار
هوش مصنوعی: ناصر عزیز، تو به معنای عمیق و باطن هشت و چهار، یعنی دنیای وسیع و رنگارنگ زندگی، متصل هستی.

حاشیه ها

1390/10/30 13:12
مهشید

با تشکر از شما
می خواستم برای دانشجویان درس هندسه شعر بنویسم، از این شعر استفاده کردم:
الحق بس نادر است هندسهٔ کردگار...
و به راستی که چه بیت نابی است.

1390/10/01 17:01

سلام :
الحق بس نادر است هندسه ی کردگار
گر چه بسی کم بٌود نمره ی آموزگار

1392/07/09 11:10
رضا سعدی

وزن: مفتعلن فاعلن، مفتعلن فاعلن

1395/10/01 11:01
اکبری

بند هشتم به این صورت است:
نرگسک آن تشت سیم باز به سربرنهاد
برسر سیمینه تشت طاسک زربرنهاد
برسرآن طاس زر زرین برنهاد
بربرزرین اوزاله گهر برنهاد
تاشودآن برخشک ازگهرش آبذار

1400/01/03 22:04
A.p

قاآنی این مسمط زیبا رو در استقبال از مسمط بسیار زیبای منوچهری دامغانی سروده با این مطلع
آمده بانگ خروس موذن میخوارگان
کوه به کتف برفکند چادر بازارگان