غزل شمارهٔ ۷۱
به هر چه وصف نمایم تو را به زیبایی
جمیلتر ز جمالی چو روی بنمایی
صفت کنند نکویان شهر را به جمال
تو با جمالی چنین در صفت نمیآیی
به ناتوانی من بین ترحّمی فرما
که نیست با تو مرا پنجهٔ توانایی
مگر معاینهات بنگرند و بشناسند
که چون ز چشم روی در صفت نمیآیی
به حد حس تو زیور نمیرسد ترسم
که زشتتر شوی ار خویشتن بیارایی
تفاوت شب و روز از برای ماست نه تو
از آن سبب که تو خود مهر عالمآرایی
شب وصال تو دانستم از چه کوتاهست
تو خود ستارهٔ روزی چو پرده بگشایی
مگس ز سر ننهد شوق عشق شیرینی
به ابرویی که تُرُش کرده است حلوایی
ز خاک پای عزیز تو بر ندارم سر
که نیست از تو مرا طاقت شکیبایی
به قول مدعیان از تو برندارم دست
وگر ز عشق تو کارم کشد به رسوایی
مگر تو با رخ خود بعد ازین بورزی عشق
از آنکه هم گل و هم عندلیب گویایی
به سرو و ماه از آن عاشقست قاآنی
که ماه سرو قد و سرو ماهسیمایی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به هر چه وصف نمایم تو را به زیبایی
جمیلتر ز جمالی چو روی بنمایی
هوش مصنوعی: هر چیزی که درباره زیباییات بگویم، تو با نمایش چهرهات، زیباییات را جمیلتر و خیرهکنندهتر نشان میدهی.
صفت کنند نکویان شهر را به جمال
تو با جمالی چنین در صفت نمیآیی
هوش مصنوعی: نیکان شهر به زیبایی تو اشاره میکنند و با این حال، خود تو به چنین زیبایی توصیف نمیشوی.
به ناتوانی من بین ترحّمی فرما
که نیست با تو مرا پنجهٔ توانایی
هوش مصنوعی: به ناتوانی من نگاه کن و بر من رحم کن، چون من قدرتی برای مقابله با تو ندارم.
مگر معاینهات بنگرند و بشناسند
که چون ز چشم روی در صفت نمیآیی
هوش مصنوعی: شاید فقط وقتی که به دقت تو را بررسی کنند و بشناسند، متوجه شوند که چرا در توصیفت از چشمانت خبری نیست.
به حد حس تو زیور نمیرسد ترسم
که زشتتر شوی ار خویشتن بیارایی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیبایی واقعی و ارزش تو فراتر از احساسات سطحی است. اگر بخواهی فقط به ظاهر خود بپردازی و خود را بیارایی، ممکن است نتیجه برعکس شود و زشتتر به نظر بیایی. بنابراین، بهتر است که به عمق وجود خود توجه کنی تا زیبایی واقعیات نمایان شود.
تفاوت شب و روز از برای ماست نه تو
از آن سبب که تو خود مهر عالمآرایی
هوش مصنوعی: تفاوت شب و روز فقط برای ما انسانها وجود دارد و نه برای تو، زیرا تو خود منبع زیبایی و جلوههای عالم هستی هستی.
شب وصال تو دانستم از چه کوتاهست
تو خود ستارهٔ روزی چو پرده بگشایی
هوش مصنوعی: در شب ملاقات تو متوجه شدم که زمان چقدر کم است. وقتی تو پرده را کنار بزنی، به روشنی روز تبدیل میشوی.
مگس ز سر ننهد شوق عشق شیرینی
به ابرویی که تُرُش کرده است حلوایی
هوش مصنوعی: مگس به خاطر شیرینی عشق، به ابروی کسی که ناراحت و عبوس است، نمینشیند.
ز خاک پای عزیز تو بر ندارم سر
که نیست از تو مرا طاقت شکیبایی
هوش مصنوعی: من از خاک پای عزیز تو سرم را بالا نمیآورم، زیرا طاقت و توانایی等待 را از تو ندارم.
به قول مدعیان از تو برندارم دست
وگر ز عشق تو کارم کشد به رسوایی
هوش مصنوعی: اگر بگویم که دیگر از تو دست برنمیدارم، به خاطر دعوای حرف مدعیان است و اگر عشق تو مرا به رسوایی بکشد، از آن چیزی نمیگویم.
مگر تو با رخ خود بعد ازین بورزی عشق
از آنکه هم گل و هم عندلیب گویایی
هوش مصنوعی: آیا تو با زیباییات به طور جدی عشق را به چالش میکشی، در حالی که هم گل و هم چلچله در بیان عشق تبحر دارند؟
به سرو و ماه از آن عاشقست قاآنی
که ماه سرو قد و سرو ماهسیمایی
هوش مصنوعی: قاآنی به زیباییهای سرو و ماه اشاره میکند و میگوید که عاشق این زیباییهاست، زیرا سرو با قامت افراشته و ماه با زیبایی خاصش، جلوهای دلربا دارند.