گنجور

غزل شمارهٔ ۶۷

دوست دارم که مرا در بر خود بنشانی
شیشه را آن طرف دیگر خود بنشانی
هرکه نزدیک‌تر از من بتو زو رشک برم
شیشه را بایدت آنسوتر خود بنشانی
زینطرف جام دهی زانطرفم بوس و لبم
در میان لب جان‌پرور خود بنشانی
چهره گلگون کنی از جام و ز رشک آتش را
زار و افسرده به خاکستر خود بنشانی
چون نسیم سحرم ده شبکی اذن دخول
چند چون حلقه مرا بر در خود بنشانی
تا به کی اسب به میدان وصالت تازد
مدعی را چه شود بر خر خود بنشانی
ماه گردون سزدت تاج کله را چه محل
که ز اکرام به فرق سر خود بنشانی
کعبتین چشمی و من مهره چو نراد مرا
می‌زنی مهره که در ششدر خود بنشانی
مادرت حور بود غیرتم آید که به خلد
صالحان را ببر مادر خود بنشانی
دامن پاک وی آلوده شود قاآنی
ترسم او را تو به ‌چشم تر خود بنشانی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوست دارم که مرا در بر خود بنشانی
شیشه را آن طرف دیگر خود بنشانی
هوش مصنوعی: دوست دارم که مرا در آغوش بگیری، و شیشه را در سمت دیگر خود قرار دهی.
هرکه نزدیک‌تر از من بتو زو رشک برم
شیشه را بایدت آنسوتر خود بنشانی
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو از من نزدیک‌تر است، من به او حسادت می‌کنم. تو باید آن شیشه را در جایی دورتر از خودت قرار دهی تا از او دور باشد.
زینطرف جام دهی زانطرفم بوس و لبم
در میان لب جان‌پرور خود بنشانی
هوش مصنوعی: از یک سو با می‌نوشی پذیرایی می‌کنی و از سوی دیگر، با بوسه و محبت، زندگی را در آغوش می‌گیری.
چهره گلگون کنی از جام و ز رشک آتش را
زار و افسرده به خاکستر خود بنشانی
هوش مصنوعی: با چهره‌ای زیبا و سرخ، از جام بستان، حسودی و ناراحتی آتش را به خاکستر تبدیل کنی و آن را به زحمت به زمین ببری.
چون نسیم سحرم ده شبکی اذن دخول
چند چون حلقه مرا بر در خود بنشانی
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاهی می‌وزد و می‌خواهم بر آن در وارد شوم، چندین بار اجازه ورودی می‌خواهم چون تو مرا به حلقه‌ات در می‌نشانی.
تا به کی اسب به میدان وصالت تازد
مدعی را چه شود بر خر خود بنشانی
هوش مصنوعی: چقدر زمان باید بگذرد که عشق تو و وصالت را بجویم؟ چه به حال رقیب می‌افتد اگر بر مرکب خویش سوار شود؟
ماه گردون سزدت تاج کله را چه محل
که ز اکرام به فرق سر خود بنشانی
هوش مصنوعی: ماه گردون سزاوار است که تاجی بر سرش باشد، چه محلی بهتر از اینکه به خاطر احترام و بزرگی، تاج را بر فرق سر خود بگذارد.
کعبتین چشمی و من مهره چو نراد مرا
می‌زنی مهره که در ششدر خود بنشانی
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند کعبه‌ای ارزشمند است و من به مانند یک مهره هستم که تو با ضربه‌ای می‌زنی تا درون ششدر خود جا بیفتم.
مادرت حور بود غیرتم آید که به خلد
صالحان را ببر مادر خود بنشانی
هوش مصنوعی: مادرت به زیبایی و صفات نیکو به مانند حوریان است و من غیرتم اجازه نمی‌دهد که تو، مادر خود را در بهشت صالحان قرار دهی.
دامن پاک وی آلوده شود قاآنی
ترسم او را تو به ‌چشم تر خود بنشانی
هوش مصنوعی: ترسم که دامن پاک او به آلودگی دچار شود و تو او را با چشمان خود به شکلی تحسین‌آمیز بنگری.