غزل شمارهٔ ۶۳
گر به تیغم بکشی زار و به خونم بکشی
من نه انکار کنم چون تو بدان کار خوشی
پیش روی تو دو زلف تو سرافکنده به زیر
چون بر خواجهٔ رومی دو غلام حبشی
خوی خوش به بود از روی خوش ای ترک تتار
ورنه من باک ندارم که به خونم بکشی
بنشین تند و بگو تلخ بکش خنجر تیز
شور بختی بود از لعبت شیرین ترشی
غزل شمارهٔ ۶۲: مگر دریچهٔ نوری تو یا نتیجهٔ حوریغزل شمارهٔ ۶۴: به رنگ و بوی جهانی نه بلکه بهتر از آنی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر به تیغم بکشی زار و به خونم بکشی
من نه انکار کنم چون تو بدان کار خوشی
هوش مصنوعی: اگر تیغت را بر روی من بکشی و خونم بریزی، من این را انکار نمیکنم چون تو به این کار مسلطی و میدانی چه میکنی.
پیش روی تو دو زلف تو سرافکنده به زیر
چون بر خواجهٔ رومی دو غلام حبشی
هوش مصنوعی: زلفهای تو به شکلی افتادهاند که همچون دو بندهی سیاه در برابر یک آقا به نظر میرسند.
خوی خوش به بود از روی خوش ای ترک تتار
ورنه من باک ندارم که به خونم بکشی
هوش مصنوعی: خودت را با رفتار خوب نشان بده، ای ترک تاتار، وگرنه برای من مهم نیست که تو چقدر میتوانی به من صدمه بزنی.
بنشین تند و بگو تلخ بکش خنجر تیز
شور بختی بود از لعبت شیرین ترشی
هوش مصنوعی: بنشین و سریعاً بگو که تلخیها را تحمل کن و زخمهای تند زندگی را بپذیر. این سختیها نتیجهی تقدیر تلخ بختی است که از لذتهای ظاهری شیرین نیز دشوارتر میباشد.