گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱

بتا ز دست ببردی دلم به طراری
ولی دریغ که ننمودیش پرستاری
به‌ دلربایی و شوخی و صیدکردن خلق
مسلمیّ و نداری همی وفاداری
به گاه عرض ادب همچنان ادیب ترا
به یاد داده همین چابکی و طراری
چنین صنم که تویی‌‌ گر همی نپوشی روی
نهان شود ز خجلت بتان فر خاری
به عنقریب سلامت تنی نخواهد ماند
چنین که چشم تو مایل بود به خونخواری
مرا ز حسرت لعل دُرر نثار تو چشم
ز شام تا به سحر می‌کند دُرر باری
دو چشم مست تو خوابم به سِحر بسته به چشم
شگفت نیست ز جادوی مست سحّاری
چنین که نرگس بیمار تو ربوده دلم
سلامتم همه زین پس بود به بیماری
بلای مردم آزاده‌ای و فتنهٔ خلق
سلامت از تو میسر شود به دشواری
همیشه طبع تو مایل بود به ریزش خون
مگر به کیش تو طاعت بود گنهکاری
شمن ز طاعت بت بر میان نهد زنّار
خلاف تو که بتی بنگرمت زناری
گمان‌ مبر که‌ ازین پس‌ رود به‌ چشمی خواب
چنین که فتنهٔ مردم شدی به بیداری
کسی که مشرب آن لعل می‌ پرست‌ گرفت
شگفت نیست‌ که‌ دشمن شود به هشیاری
شبان و روز به آزار خلق سعی کنی
عجبتر آنکه ندارد کس از تو بیزاری
میفکن این همه آشوب در ممالک شاه
مباد آنکه بری کیفر از ستمکاری
به پای دوست روان سر بباز قاآنی
که در طریقت ما به بُوَد سبکباری

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بتا ز دست ببردی دلم به طراری
ولی دریغ که ننمودیش پرستاری
هوش مصنوعی: ای بت زیبا، تو با شیرینی‌های خود دلم را اسیر کردی، اما افسوس که نتوانستی از آن مراقبت کنی.
به‌ دلربایی و شوخی و صیدکردن خلق
مسلمیّ و نداری همی وفاداری
هوش مصنوعی: به دلبرانه بازی کردن و شوخی کردن و جذب کردن مردم با حسن نیت و صداقت، نشان از وفاداری و پایبندی به اصول اخلاقی دارد.
به گاه عرض ادب همچنان ادیب ترا
به یاد داده همین چابکی و طراری
هوش مصنوعی: در زمان ابراز احترام، همچنان که یک عالم و فرزانه در یاد توست، همین ذکاوت و تیزهوشی تو را به یاد می‌آورد.
چنین صنم که تویی‌‌ گر همی نپوشی روی
نهان شود ز خجلت بتان فر خاری
هوش مصنوعی: اگر تو ای معشوق، چهره‌ات را از دید پنهان کنی، شرم و خجالت بتان دیگر به حدی می‌رسد که روی خود را از تو می‌پوشانند.
به عنقریب سلامت تنی نخواهد ماند
چنین که چشم تو مایل بود به خونخواری
هوش مصنوعی: به زودی دیگر تنی سالم نخواهد ماند، اگر چشمان تو این‌گونه به خون‌ریزی متمایل باشند.
مرا ز حسرت لعل دُرر نثار تو چشم
ز شام تا به سحر می‌کند دُرر باری
هوش مصنوعی: چشم من از شدت حسرت بر لعل و گوهری که در دستان توست، از غروب تا سپیده‌دم، اشک می‌ریزد و مانند دُر درخشان است.
دو چشم مست تو خوابم به سِحر بسته به چشم
شگفت نیست ز جادوی مست سحّاری
هوش مصنوعی: دو چشم جذاب تو مرا به خواب سحری فرو برده و این امر چندان عجیب نیست که به خاطر جادوی بی‌نظیر چشمان تو به چنین حالتی افتاده‌ام.
چنین که نرگس بیمار تو ربوده دلم
سلامتم همه زین پس بود به بیماری
هوش مصنوعی: چشمان زیبای تو که مانند گل نرگس است، به قدری دل مرا تسخیر کرده که حالا دیگر هیچ چیز جز بیماری عشق تو را احساس نمی‌کنم و تمام سلامت من به این حالتی وابسته است که برای تو دارم.
بلای مردم آزاده‌ای و فتنهٔ خلق
سلامت از تو میسر شود به دشواری
هوش مصنوعی: شما می‌توانید با وجود مشکلات و چالش‌های زندگی، به راحتی برای دیگران آرامش و امنیت فراهم کنید. افرادی که آزاداندیش و با اراده‌اند، به خوبی می‌توانند با دشواری‌ها مقابله کرده و در عین حال به دیگران کمک کنند.
همیشه طبع تو مایل بود به ریزش خون
مگر به کیش تو طاعت بود گنهکاری
هوش مصنوعی: طبع تو همواره تمایل به خشونت و ریزش خون دارد، مگر اینکه در پیوند با مذهب تو، اطاعت از دستورات الهی در وجود گناهکاران باشد.
شمن ز طاعت بت بر میان نهد زنّار
خلاف تو که بتی بنگرمت زناری
هوش مصنوعی: خود را از بندگی بت رها کن و گردن‌‌بند خطایی را که به خاطر تو به گردن انداخته‌ام، به سخره بگیر. من که به خاطر تو به بت نگریسته‌ام، اکنون این بند از گردن برمی‌دارم.
گمان‌ مبر که‌ ازین پس‌ رود به‌ چشمی خواب
چنین که فتنهٔ مردم شدی به بیداری
هوش مصنوعی: نماز نخوان که بعد از این با چشمان بسته نمی‌توانی خواب ببینی، چون فتنه مردم در بیداری به وجود آمده است.
کسی که مشرب آن لعل می‌ پرست‌ گرفت
شگفت نیست‌ که‌ دشمن شود به هشیاری
هوش مصنوعی: کسی که به شوق و علاقه‌اش به آن لعل (سنگ قیمتی) دچار شده، جای تعجب نیست که در حالت هوشیاری به دشمنی بپردازد.
شبان و روز به آزار خلق سعی کنی
عجبتر آنکه ندارد کس از تو بیزاری
هوش مصنوعی: اگر شب و روز در آزار مردم تلاش کنی، عجیب است که هیچ کس از تو تنفر ندارد.
میفکن این همه آشوب در ممالک شاه
مباد آنکه بری کیفر از ستمکاری
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که هرگز نباید این‌قدر بی‌نظمی و آشفتگی در سرزمین‌های پادشاه به وجود آورد و نباید اجازه داد که ستمگران بدون مجازات بمانند.
به پای دوست روان سر بباز قاآنی
که در طریقت ما به بُوَد سبکباری
هوش مصنوعی: به خاطر دوست، جان خود را فدای او کن، زیرا در مسیر ما، سبکی و آسانی بسیار مهم است.