غزل شمارهٔ ۵۲
بس رنج در آماجگه عشق تو بردیم
مردیم و خدنگی ز کمان تو نخوردیم
با سوز دلی گرمتر از آتش بهمن
چون آب دی از سردی مهر تو فسردیم
بیماه رخت همچو حکیمان رصد بند
شب تا به سحر ثابت و سیاره شمردیم
در بزم صفا صافخوران صدر نشینند
ما زیرنشینان صف آلودهٔ دردیم
المنهٔ لله که ز آیینهٔ هستی
زنگ دویی از صیقل توحید ستردیم
تا نفس نکُشتیم نگشتیم مسلمان
تا لطمه نخوردیم چو گو گوی نبردیم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بس رنج در آماجگه عشق تو بردیم
مردیم و خدنگی ز کمان تو نخوردیم
هوش مصنوعی: ما در عشق تو سختیهای زیادی را تحمل کردیم و در این راه جان خود را از دست دادیم، اما هیچ تیر و آسیبی از تیر کمان تو به ما نرسید.
با سوز دلی گرمتر از آتش بهمن
چون آب دی از سردی مهر تو فسردیم
هوش مصنوعی: دل ما از شدت عشق و محبت به تو، به اندازهای داغ و سوزان است که مانند شعلههای آتش در زمستان بهمن میسوزد. اما همانطور که در سرمای دی، آب سرد میشود، ما نیز از سردی محبت تو یخزدهایم و از این عشق رنج میبریم.
بیماه رخت همچو حکیمان رصد بند
شب تا به سحر ثابت و سیاره شمردیم
هوش مصنوعی: بدون نور چهرهات، مانند حکیمان، شب را تا سحر به تماشای ستارهها نشسته و به شمارش سیارات پرداختم.
در بزم صفا صافخوران صدر نشینند
ما زیرنشینان صف آلودهٔ دردیم
هوش مصنوعی: در میهمانی شادی، آدمهای خوشحال و راضی در رأس قرار دارند، اما ما که زیر این جمع هستیم، در دریای غم و درد غوطهوریم.
المنهٔ لله که ز آیینهٔ هستی
زنگ دویی از صیقل توحید ستردیم
هوش مصنوعی: قرض خدا را میپردازیم که از دنیای هستی، ناپاکی و دوگانگی را با روشنی و خلوص توحید پاک کردیم.
تا نفس نکُشتیم نگشتیم مسلمان
تا لطمه نخوردیم چو گو گوی نبردیم
هوش مصنوعی: تا وقتی که جان داریم، مسلمان نمیشویم؛ تا زمانی که ضربهای نخوردهایم، نمیتوانیم مانند یک دلاور در جنگ عمل کنیم.