غزل شمارهٔ ۴۹
بکش ار کشی به تیغم، بزن ار زنی به تیرم
بکن آنچه میتوانی که من از تو ناگزیرم
همه شرط عاشق آنست که کام دوست جوید
بکن ار کنی قبولم، ببر ار بری اسیرم
سر من فرو نیاید به کمند پهلوانان
تو کنی به تار مویی همه روزه دستگیرم
نظر ار ز دوست پوشم که برون رود ز چشمم
به چه اقتدار گویم که برون شو از ضمیرم
ز جهان کناره کردم که تو در کنارم آیی
مگر ای جوان رهانی ز غم جهان پیرم
تو به راه باد گویا سر زلف خود گشودی
که ز مغز جای عطسه همه میجهد عبیرم
طلب از خدای کردم که بمیرم ار نیایی
تو نیامدی و ترسم که درین طلب بمیرم
مگرم نظر بدوزی به خدنگ جور ورنه
همه تا حیات دارم نظر از تو برنگیرم
به هوای مهر محمود چو ذره در نشاطم
که چو آفتاب روزی به فلک برد امیرم
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بکش ار کشی به تیغم، بزن ار زنی به تیرم
بکن آنچه میتوانی که من از تو ناگزیرم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مرا با شمشیرت بکش، بکش. اگر میخواهی با تیرت به من آسیب بزنی، بزن. هر کاری که میتوانی بکن، چون من چارهای جز پذیرش تو ندارم.
همه شرط عاشق آنست که کام دوست جوید
بکن ار کنی قبولم، ببر ار بری اسیرم
هوش مصنوعی: شرط اصلی یک عاشق این است که به دنبال رضایت و خوشبختی محبوبش باشد. اگر تو میل و خواستهام را بپذیری، مرا ببر یا اگر میخواهی مرا به اسیری بگیر.
سر من فرو نیاید به کمند پهلوانان
تو کنی به تار مویی همه روزه دستگیرم
هوش مصنوعی: شکست و تسلیم شدن من در برابر قدرت تو اتفاق نمیافتد، اما با وجود این، تو با کوچکترین حرکتی میتوانی مرا به دام بیندازی.
نظر ار ز دوست پوشم که برون رود ز چشمم
به چه اقتدار گویم که برون شو از ضمیرم
هوش مصنوعی: اگر نگاه از دوست بپوشم و او از دیدهام دور شود، چگونه میتوانم با قدرت بگویم که از درون من هم خارج شود؟
ز جهان کناره کردم که تو در کنارم آیی
مگر ای جوان رهانی ز غم جهان پیرم
هوش مصنوعی: از دنیا دور شدم تا تو پیش من بیایی، اما ای جوان، آیا میتوانی مرا از غمهای این جهان که مرا پیر کرده است، رهایی بخشی؟
تو به راه باد گویا سر زلف خود گشودی
که ز مغز جای عطسه همه میجهد عبیرم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو با حرکات موهایت، بویی دلنشین را به فضا پراکنده کردهای، به طوری که فراتر از عطسهام، همهجا را پر کرده است.
طلب از خدای کردم که بمیرم ار نیایی
تو نیامدی و ترسم که درین طلب بمیرم
هوش مصنوعی: از خدای خواستم که بمیرم اگر تو نمیآیی؛ اما تو نیامدی و من نگرانم که در این انتظار جانم را از دست بدهم.
مگرم نظر بدوزی به خدنگ جور ورنه
همه تا حیات دارم نظر از تو برنگیرم
هوش مصنوعی: شاید اگر تو با نگاهی زیبا به من توجه کنی، من نیز تا زمانی که زندهام، هرگز از نگاه به تو غافل نخواهم شد.
به هوای مهر محمود چو ذره در نشاطم
که چو آفتاب روزی به فلک برد امیرم
هوش مصنوعی: به خاطر محبت محمود، مانند ذرهای در شوق و شادابی هستم؛ چنانکه روزی آفتاب در آسمان، مرا به اوج میبرد و به من اقتدار میدهد.
حاشیه ها
1391/04/14 14:07
محمد مهدی مفیدی
مصراع اول
"بزن ار زنی به تبرم "
تبرم => تیرم
1395/09/18 13:12
فرزاد شهزاد
بیت هفتم
«طلب از خدای کردم که بمیرم ار «بیایی»
«تو نیامدی و ترسم که درین طلب بمیرم»