غزل شمارهٔ ۴۷
به جرم عشق تو گر میزنند بر دارم
گمان مبرکه ز عشق تو دست بردارم
مگوکه جان مرا با تو آشنایی نیست
که با وجود تو از هرکه هست بیزارم
از آن سبب که زبان راز دل نمیداند
حدیث عشق ترا بر زبان نمیآرم
مرا دلیل بس این درگشاد و بست جهان
که رخ گشودی و بستی زبان گفتارم
صمدپرست نخواهد صنم من آن شمنم
که پیش چون تو صنم صورتی گرفتارم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به جرم عشق تو گر میزنند بر دارم
گمان مبرکه ز عشق تو دست بردارم
هوش مصنوعی: اگر به خاطر عشق تو مرا به دار بزنند، نبايد فکر کنی که از عشق تو دست بردارم.
مگوکه جان مرا با تو آشنایی نیست
که با وجود تو از هرکه هست بیزارم
هوش مصنوعی: نگو که من با تو آشنایی ندارم، چون به خاطر تو از هر کسی که هست متنفرم.
از آن سبب که زبان راز دل نمیداند
حدیث عشق ترا بر زبان نمیآرم
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه زبان قادر به بیان عمق احساسات من نیست، نمیتوانم عشق تو را با کلمات بیان کنم.
مرا دلیل بس این درگشاد و بست جهان
که رخ گشودی و بستی زبان گفتارم
هوش مصنوعی: دلیل روشنی برای تغییرات زندگیام دارم؛ این که تو با لبخندت روشنایی به زندگیام بخشیدی و در عین حال، با سکوتت مرا به فکر واداشتی.
صمدپرست نخواهد صنم من آن شمنم
که پیش چون تو صنم صورتی گرفتارم
هوش مصنوعی: من معبودی جز تو نمیپرستم و تو را مثل یک پرستشگر میپرستم، زیرا به خاطر زیباییات دچار شیدایی و اسارت شدهام.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"ساز و آواز (شور - ابوعطا)"
با صدای حسین علیشاپور (آلبوم ترنگا ترنگ)