غزل شمارهٔ ۴
ضحاک وار کشته بسی بی گناه را
بر دوش تا فکنده دو مار سیاه را
قصد ذقن نمودمش از زلف عنبرین
چشمم ندید در شب تاریک چاه را
هوش از سرم به چابکی آن شوخ کجکلاه
برد آنچنان که دزد شب از سر کلاه را
حیران زاهدم که بر آن روی چون بهشت
از ابلهی گناه شمارد نگاه را
می خوردنم به مجلس جانان گناه نیست
آسوده در بهشت چه داند گناه را
صوفی نشد ریاضت چل ساله سودمند
یک دم بیا و میکده کن خانقاه را
کو بادهٔ دو ساله و ماه دو هفتهای
تا شب به عیش روز کنم سال و ماه را
هر روز و شب به یاد جمال جمیل تو
نظاره میکنم رخ خورشید و ماه را
در گیسوی سیاه تو دلها چو شبروان
گم کردهاند در شب تاریک راه را
دارم دلی گرفته و مشکل که شاه عشق
در این فضای تنگ زند بارگاه را
وقتست کز تطاول آن چشم فتنهجوی
آگه کنیم لشکر عباس شاه را
شاهی که خاک درگه گردون اساس او
تاج زر است تارک خورشید و ماه را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ضحاک وار کشته بسی بی گناه را
بر دوش تا فکنده دو مار سیاه را
هوش مصنوعی: مانند ضحاک که بسیاری از بیگناهان را به قتل رساند، بار زشتی بر دوش خود دارد و دو مار سیاه را بر زمین انداخته است.
قصد ذقن نمودمش از زلف عنبرین
چشمم ندید در شب تاریک چاه را
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چهرهام، به زودی دلم میخواست که شدت علاقه و هیجان را ببینم، اما در تاریکی شب نتوانستم خطرات را مشاهده کنم.
هوش از سرم به چابکی آن شوخ کجکلاه
برد آنچنان که دزد شب از سر کلاه را
هوش مصنوعی: هوش و حواسم از چالاکی و طنازی آن شخص کجکلاه گرفته شد، بهگونهای که مانند دزد شب از سر انسان کلاه را برمیدارد.
حیران زاهدم که بر آن روی چون بهشت
از ابلهی گناه شمارد نگاه را
هوش مصنوعی: من شگفتزدهام از عابد و زاهدی که چگونه نگاه به روی زیبای او را از روی نادانی گناه میداند.
می خوردنم به مجلس جانان گناه نیست
آسوده در بهشت چه داند گناه را
هوش مصنوعی: در محفل محبوب، اگر بیفتم و دلم شاد باشد، گناهی نیست. چه کسی در بهشت میتواند به مفهوم گناه پی ببرد؟
صوفی نشد ریاضت چل ساله سودمند
یک دم بیا و میکده کن خانقاه را
هوش مصنوعی: بعد از چهل سال ریاضت و تمرین، هنوز صوفی نشدهای، بیایید یک لحظه در میکده حاضر شو و خانقاه را فراموش کن.
کو بادهٔ دو ساله و ماه دو هفتهای
تا شب به عیش روز کنم سال و ماه را
هوش مصنوعی: بیا تا با نوشیدن شراب کهنه و مخصوص، شبی خوش بگذرانیم و سال و ماه را به خوشی بگذرانیم.
هر روز و شب به یاد جمال جمیل تو
نظاره میکنم رخ خورشید و ماه را
هوش مصنوعی: هر روز و شب با فکر زیبایی تو، به تماشای صورت خورشید و ماه مشغولم.
در گیسوی سیاه تو دلها چو شبروان
گم کردهاند در شب تاریک راه را
هوش مصنوعی: در موهای سیاه تو، دلها مانند شبروهایی هستند که در تاریکی شب راه خود را گم کردهاند.
دارم دلی گرفته و مشکل که شاه عشق
در این فضای تنگ زند بارگاه را
هوش مصنوعی: دل沉گین و دردناک دارم، در حالی که شاه عشق در این فضای محدود، سلطنت خود را برقرار کرده است.
وقتست کز تطاول آن چشم فتنهجوی
آگه کنیم لشکر عباس شاه را
هوش مصنوعی: زمانی است که به خاطر طولانی شدن و زیادهروی آن چشمان فریبنده، ما باید لشکر عباس شاه را آگاه کنیم.
شاهی که خاک درگه گردون اساس او
تاج زر است تارک خورشید و ماه را
هوش مصنوعی: شاهی که مقام و جایگاهش زیر آسمان، از طلا ساخته شده است، تاجی به اندازهای باشکوه دارد که حتی خورشید و ماه نیز به پای آن نمیرسند.
حاشیه ها
1392/07/09 15:10
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن