گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸

دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار
چون او برفت رفت به یکبار هر چهار
گویند صبرکن که بیاید نگار تو
آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست
من آزموده‌ام دل خود را هزار بار
عاقل به اختیار نخواهد هلاک خویش
پیش از هلاک من زکفم رفت اختیار
تا یار هست از پی کاری نمی روم
دلداده را چکار به از عشق روی یار
شوریدگی نکوست به سودای زلف دوست
دیوانگی خوشست به امید چشم یار
آخر نمود بخت مرا زلف یار من
چون خویش سرنگون و پریشان و بی‌قرار
غم صدهزار مرتبه گرد جهان بگشت
جز من نیافت همدمی از خلق روزگار
قاآنی از جفای جهان هیچ غم مخور
می خور به یمن عاطفت صاحب اختیار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلدار بود دین و دل و طاقت و قرار
چون او برفت رفت به یکبار هر چهار
هوش مصنوعی: عشق و مذهب و دل، و همچنین صبر و آرامش، همه چیز دلبر بود؛ زمانی که او رفت، همه این‌ها نیز به یکباره از بین رفت.
گویند صبرکن که بیاید نگار تو
آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار
هوش مصنوعی: می‌گویند صبر کن تا محبوبت بیاید، اما صبر من به پایان رسیده و او از کنارم رفته است.
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست
من آزموده‌ام دل خود را هزار بار
هوش مصنوعی: در جایی که محبوب نیست، آرامش برای دل من وجود ندارد. من بارها و بارها دل خود را آزمایش کرده‌ام.
عاقل به اختیار نخواهد هلاک خویش
پیش از هلاک من زکفم رفت اختیار
هوش مصنوعی: عاقل هرگز انتخاب نمی‌کند که خود را به هلاکت بسپارد. او قبل از اینکه به سرنوشت من دچار شود، از اختیار خود استفاده خواهد کرد.
تا یار هست از پی کاری نمی روم
دلداده را چکار به از عشق روی یار
هوش مصنوعی: تا زمانی که محبوب در کنارم است، به دنبال هیچ کاری نمی‌روم؛ دل‌باخته چه کاری می‌تواند کرد بجز عشق ورزیدن به روی محبوب؟
شوریدگی نکوست به سودای زلف دوست
دیوانگی خوشست به امید چشم یار
هوش مصنوعی: دیوانه‌گی و عشق به زلف محبوب زیباست و امیدوار بودن به چشمان معشوق حس خوب و دلنشینی دارد.
آخر نمود بخت مرا زلف یار من
چون خویش سرنگون و پریشان و بی‌قرار
هوش مصنوعی: در نهایت، شانس و اقبال من به من نشان داد که زلف محبوبم مانند خود او، آشفته و بی‌ثبات است.
غم صدهزار مرتبه گرد جهان بگشت
جز من نیافت همدمی از خلق روزگار
هوش مصنوعی: غم و اندوه هزار بار در دنیا سفر کرده است، اما جز من کسی را نیافته که به او تکیه کنم و در کنارم باشد.
قاآنی از جفای جهان هیچ غم مخور
می خور به یمن عاطفت صاحب اختیار
هوش مصنوعی: از بدی‌های دنیا نگران نباش و به خاطر مهربانی صاحب اختیار، از زندگی لذت ببر.