غزل شمارهٔ ۳۳
مست و بیخود سروناز من به صحرا میرود
با چنین مستی نگه کن تا چه زیبا میرود
گاه میافتد ز مستی گاه میخیزد ز جا
تا دگر زین رفتنش یارب چه بر ما میرود
گه تکبر میفروشدگه تواضع می کند
گاه شرمآلوده گاهی بیمحابا میرود
او به صحرا میرود وز رشک خاک راه او
در دو چشم ما ز اشک شور دریا میرود
هم لب جانبخش دارد هم جمال دلفریب
یوسفست این میخرامد یا مسیحا میرود
من هم از دنبال او افتان و خیزان میروم
هرکجا خورشید باشد سایه آنجا میرود
چون دو زلف خود اگر صدره فشاند آستین
همچو گیسو از قفایش میروم تا میرود
بس که هر عضوش به است از عضو دیگر چشم من
در سراپای وجودش زیر و بالا میرود
زلفش آشفته ز مستی رخ شکفته از شراب
با رخ و زلفی چنین تنها به صحرا میرود
مردم این شهر شاهدباز و امردخوارهاند
در چنین شهری چرا او مست و تنها میرود
هرکجا رو مینماید میبرد یک شهر دل
ترک تاتارست پنداری به یغما میرود
خواهمش دامن بگیرم تا دهد بوسی به من
لیک قاآنی ندانم میدهد یا میرود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مست و بیخود سروناز من به صحرا میرود
با چنین مستی نگه کن تا چه زیبا میرود
هوش مصنوعی: حالت مست و بیخود سرزنش من، او را به صحرا میبرد. با اینهمه مستی که دارد، نگاه کن چقدر زیبا در حرکت است.
گاه میافتد ز مستی گاه میخیزد ز جا
تا دگر زین رفتنش یارب چه بر ما میرود
هوش مصنوعی: گاهی از شدت مستی بر زمین میافتد و گاهی از جا بلند میشود. خدایا، نکند این رفت و آمدش چیزی بر ما وارد کند که نتوانیم تحمل کنیم.
گه تکبر میفروشدگه تواضع می کند
گاه شرمآلوده گاهی بیمحابا میرود
هوش مصنوعی: گاهی با arrogance و خود بزرگبینی رفتار میکند، گاهی هم با فروتنی و تواضع برخورد میکند. برخی اوقات شرمنده و خجالتزده است و در مواقعی دیگر بدون هیچ نگرانی و با جرات عمل میکند.
او به صحرا میرود وز رشک خاک راه او
در دو چشم ما ز اشک شور دریا میرود
هوش مصنوعی: او به دشت میرود و به خاطر حسادت ما، خاکی که زیر پایش است، با اشکهای ما تا عمق دریا میرود.
هم لب جانبخش دارد هم جمال دلفریب
یوسفست این میخرامد یا مسیحا میرود
هوش مصنوعی: این شخص هم لبهایی دلنشین و جذاب دارد و هم زیبایی فریبندهای مثل یوسف. او به آرامی حرکت میکند یا به سبک مسیحا میرود.
من هم از دنبال او افتان و خیزان میروم
هرکجا خورشید باشد سایه آنجا میرود
هوش مصنوعی: من نیز همچون او با تلاش و بازتابی از جنبش و نوسان به هر سمتی میروم؛ هر کجا که آفتاب باشد، سایه هم آنجا قرار میگیرد.
چون دو زلف خود اگر صدره فشاند آستین
همچو گیسو از قفایش میروم تا میرود
هوش مصنوعی: زمانی که دو زلف خود را مانند آستینش به هم نمیزند، من نیز همچون گیسوی او به دنبال او میروم تا او برود.
بس که هر عضوش به است از عضو دیگر چشم من
در سراپای وجودش زیر و بالا میرود
هوش مصنوعی: هر کدام از اندامهای او به قدری زیباست که من در سراسر وجودش، چشمم به بالا و پایین میرود و حیران میشوم.
زلفش آشفته ز مستی رخ شکفته از شراب
با رخ و زلفی چنین تنها به صحرا میرود
هوش مصنوعی: زلفهایش به خاطر مستی به هم ریخته و چهرهاش از نوشیدن شراب شکفته و زیباست. او با این چهره و زلفهای زیبا، تنها به صحرا میرود.
مردم این شهر شاهدباز و امردخوارهاند
در چنین شهری چرا او مست و تنها میرود
هوش مصنوعی: مردم این شهر افرادی آزاده و بیقید هستند. حالا در چنین جایی چطور میتواند او به تنهایی و مست به راه خود ادامه دهد؟
هرکجا رو مینماید میبرد یک شهر دل
ترک تاتارست پنداری به یغما میرود
هوش مصنوعی: هرجا که انسان نگاه کند، انگار دلهای مردم را میبرد و به غارت میبرد. آنجا مانند شهری است که تحت کنترل ترکها قرار گرفته است.
خواهمش دامن بگیرم تا دهد بوسی به من
لیک قاآنی ندانم میدهد یا میرود
هوش مصنوعی: میخواهم او را در آغوش بگیرم تا بوسهای نصیبم کند، اما نمیدانم آیا او این کار را میکند یا میرود.