غزل شمارهٔ ۲۳
غم عشق تو آزادم ز غمهای جهان دارد
بدان غم کردهای شادم خدایت شادمان دارد
شبی گفتم ز شرینی دهانت طعم جان دارد
بگفت ار بوسیش بینی حلاوت بیش از آن دارد
مرا دارد بلای عشقت از رنج جهان ایمن
به فضل خویش ایزد آن بلا را در امان دارد
مرا کز عشق میسوزم ز دوزخ چند ترسانی
کسی از مرگ میترسد که در دل خوف جان دارد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غم عشق تو آزادم ز غمهای جهان دارد
بدان غم کردهای شادم خدایت شادمان دارد
هوش مصنوعی: غم عشق تو باعث شده که از سایر غمهای دنیا آزاد شوم. همین غمی که از عشق تو دارم، باعث خوشحالی من شده است و خداوند هم مرا شاداب و خوشحال نگه میدارد.
شبی گفتم ز شرینی دهانت طعم جان دارد
بگفت ار بوسیش بینی حلاوت بیش از آن دارد
هوش مصنوعی: شبی به محبوبم گفتم که طعم دهانش به اندازه جانم شیرین است. او در پاسخ گفت که اگر بوسهاش را بچشی، شیرینی آن از همهچیز بیشتر خواهد بود.
مرا دارد بلای عشقت از رنج جهان ایمن
به فضل خویش ایزد آن بلا را در امان دارد
هوش مصنوعی: عشق تو برایم مانند بلایی است که در عین حال از دردهای دنیا محفوظم. خداوند به لطف خود آن بلا را از من دور کرده است.
مرا کز عشق میسوزم ز دوزخ چند ترسانی
کسی از مرگ میترسد که در دل خوف جان دارد
هوش مصنوعی: من از عشق میسوزم و جهنم برایم ترسی ندارد. فقط کسانی از مرگ میترسند که در دل خود ترسی از دست دادن جان دارند.