گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۹۵ - د‌ر ستایش نور حدیقه احمدی فاطمه اخت علی‌بن‌موسی علیه‌السلام

ای به جلالت ز آفرینش برتر
ذات تو تنها به هرچه هست برابر
زادهٔ خیرالوری رسول مکرم
بضعهٔ خیرالنسا بتول مطهر
از تو تسلی گرفته خاطر گیتی
وز تو تجلی نموده ایزد داور
عالم جانی و عالم دو جهانی
اخت رضایی و دخت موسی جعفر
فاطمه‌ات نام و از سلالهٔ زهرا
کز رخ او شرم داشت زهرهٔ ازهر
ای تو به حوا ز افتخار مقدم
لیک ز حوا به روزگار موخر
تاج ویستی و از نتاج ویستی
وین نه محالست نزد مرد هنرور
ای بس بابا کزو به آید فرزند
ای بس ماما کز او به آید دختر
شمس‌که او را عروس عالم خوانند
به بود از خاوران‌که هستش مادر
گوهر ناسفته‌کاوست دخترکی بکر
مر صدفش مادریست دخترپرور
مادر آن را زنان برند به حمام
دختر این را شهان نهند به افسر
سیم به از سنگ‌ هست و خیزد از سنگ
لاله به از اغبرست و روید ز اغبر
منبر و تخت ار چه تخته‌اند ولیکن
تخته نه با تخت برزند نه به منبر
تا که ترا نافریده بود خداوند
شاهد هستی نداشت زینت و زیور
بهر وجود توکرد خلقت‌گیتی
کز پی روحست آفرینش پیکر
دانه نکارند جز که از پی میوه
حقه نسازند جزکه از پی‌گوهر
چیست مراد از سپهر گردش انجم
چیست غرض از درخت میوهٔ نوبر
علت ایجاد اگر عفاف تو بودی
نقش جهان نامدی به چشم مصور
عصمتت ار پیش چرخ پرده کشیدی
بر به زمین نامدی قضای مقدر
پیر خرد بد طفیل ذات تو گرچه
کشت به طفلی ترا سپهر معمر
صبح صفت ناکشیده یک نفس از دل
روز تو شد تیره‌تر ز شام مکدر
چشم و دل عالم و زمانه تو بودی
شخص ‌تو زان خرد بود و شکل تو لاغر
لیکن چون چشم و دل بدان همه خردی
هر دو جهان بود در وجود تو مضمر
عمر تو چون لفظ کاف و نون مشیت
کم بد و زو زاد هرچه زاد سراسر
صورت‌ کن را نظر مکن ‌که به معنی
بود دو عالم در آن دو حرف مستر
هست ز یگ نور پاک ایزد ذوالمن
ذ‌ات تو و حیدر و بتول و پیمبر
گر ز یکی شمع صد چراغ فروزند
نور نخستین بود که ‌گشته مکرر
ورنه چرا نورها ز هم نکنی فرق
چون شود از صد چراغ خانه منور
دانه نگردد دو از تکثر خوشه
شعله نگردد دو از تعدد اخگر
تا تو به خاک سیاه رخ بنهفتی
هیچکس این حرف را نکردی باور
کز در قدرت خدای هر دو جهان را
جای دهد در دوگز زمین مقعر
چرخ شنیدم‌که خاک در برگیرد
خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر
گر به ‌گل اندوده می‌نگردد خورشید
چون به گل اندودت این سپهر بد اختر
پیشتر از آنکه رخ به خاک بپوشی
جملهٔ ‌گلها شکفته بود معطر
چون تو برفتی و رخ به‌گل بنهفتی
حالت‌گلها به رنگ و بو شد دیگر
تیره شد از بسکه سوخت سینهٔ لاله
خیره شد از بس‌گریست دیدهٔ عبهر
جامهٔ ماتم‌ کبود کرد بنفشه
پیرهن از غصه چاک زد گل احمر
طرهٔ سنبل شد از کلال پریشان
گونهٔ خیری شد از ملال معصفر
چون علوی‌زادگان به سوک تو در باغ
غنچه به سر چاک زد عمامهٔ اخضر
وز پی خدمت چو خادمان به مزارت
بر سر یک پای ایستاده صنوبر
فاخته کو‌کو زنان ‌که ‌کو به‌ کجا رفت
سرو دلارای باغ حیدر صفدر
گرچه نمردی و هم نمیری ازیراک
‌جانی و جان را هلاک نیست مقرر
لیک چو نامحرمست دیدهٔ عامی
بکر سخن به نهفته در پس چادر
بس کن قاآنیا ثنای‌کسی را
گثن ملک‌العرش مادحست و ثناگر
عرصهٔ بحر محیط نتوان پیمود
ماهیک خرد اگرچه هست شناور
رو ببراین شعر را به رسم هدیت
نزد مشیر جهان امیر مظفر
صدر مؤید مهین اتابک اعظم
کاو به ‌شرف خضر هست‌ و شاه سکندر
عمر وی و بخت بی‌زوال شهنشه
باقی و پاینده باد تا صف محشر
هم ز دعا دم مزن‌که اصل دعا اوست
کش همه آمال بی‌دعاست میسر

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای به جلالت ز آفرینش برتر
ذات تو تنها به هرچه هست برابر
هوش مصنوعی: تو که جلالت از آفرینش فراتر است، وجود تو تماما با هرچه در این جهان هست، برابر و هم‌پایه است.
زادهٔ خیرالوری رسول مکرم
بضعهٔ خیرالنسا بتول مطهر
هوش مصنوعی: فرزندی از بهترین نسل ظهور کرده است، که مادرش بانوی پاک و بافضیلی است.
از تو تسلی گرفته خاطر گیتی
وز تو تجلی نموده ایزد داور
هوش مصنوعی: دل جهان با محبت تو آرام می‌گیرد و خداوند داور از وجود تو نور می‌تاباند.
عالم جانی و عالم دو جهانی
اخت رضایی و دخت موسی جعفر
هوش مصنوعی: عالم موجودی است که به حقیقت و معرفت دست یافته و از دو جهان مادی و معنوی آگاهی دارد. در این میان، اخت رضایی و دختر موسی جعفر به عنوان نمادهایی از علم و دانش در نظر گرفته می‌شوند.
فاطمه‌ات نام و از سلالهٔ زهرا
کز رخ او شرم داشت زهرهٔ ازهر
هوش مصنوعی: فاطمه‌ات نام دارد و او از نسل زهراست، به گونه‌ای که زهره به خاطر زیبایی او شرمنده است.
ای تو به حوا ز افتخار مقدم
لیک ز حوا به روزگار موخر
هوش مصنوعی: تو به حوا افتخار می‌کنی و بر او برتری داری، اما در تاریخ به عقب‌تر از حوا باز می‌گردی.
تاج ویستی و از نتاج ویستی
وین نه محالست نزد مرد هنرور
هوش مصنوعی: تاج و honor تو از نسل‌های گذشته می‌آید و این مسأله در نزد اهل هنر و خلاقیت غیرممکن نیست.
ای بس بابا کزو به آید فرزند
ای بس ماما کز او به آید دختر
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که بسیاری از افراد هستند که با وجود سختی‌ها و چالش‌ها، فرزندانی دارند و این نشان‌دهنده امید و ادامه نسل است. همچنین اشاره به این دارد که در میان زنان نیز بسیاری هستند که فرزندان دختر به دنیا می‌آورند. در کل، این بیت به زیبایی و اهمیت خانواده و تولد نسل‌های جدید می‌پردازد.
شمس‌که او را عروس عالم خوانند
به بود از خاوران‌که هستش مادر
هوش مصنوعی: شمس، که او را مانند از دنیای زیبایی می‌دانند، از شرق به مراتب باارزش‌تر است، زیرا او مادر تمام زیبایی‌ها و نورهاست.
گوهر ناسفته‌کاوست دخترکی بکر
مر صدفش مادریست دخترپرور
هوش مصنوعی: دخترکی با ارزش و دست نخورده است که مادرش او را به خوبی پرورش داده و مانند صدفی است که یک مروارید در درونش نهفته شده است.
مادر آن را زنان برند به حمام
دختر این را شهان نهند به افسر
هوش مصنوعی: مادرها دخترانشان را به حمام می‌برند تا تمیز شوند، اما شاهان دختران خود را در تاج و تخت می‌نشینند و به آن‌ها احترام می‌گذارند.
سیم به از سنگ‌ هست و خیزد از سنگ
لاله به از اغبرست و روید ز اغبر
هوش مصنوعی: نقره از سنگ بهتر است و از سنگ گل لاله می‌روید؛ خاصیت خاک خوب این است که از آن گیاهان زیبا و باارزش به وجود می‌آید.
منبر و تخت ار چه تخته‌اند ولیکن
تخته نه با تخت برزند نه به منبر
هوش مصنوعی: هر چند منبر و تخت از جنس چوب هستند، اما این چوب‌ها به خودی خود نمی‌توانند به منبر و تخت تبدیل شوند و ویژگی‌های خاصی دارند که آنها را از هم متمایز می‌کند.
تا که ترا نافریده بود خداوند
شاهد هستی نداشت زینت و زیور
هوش مصنوعی: قبل از اینکه خداوند تو را خلق کند، هیچ چیز در جهان وجود نداشت که زینت و زیبایی داشته باشد.
بهر وجود توکرد خلقت‌گیتی
کز پی روحست آفرینش پیکر
هوش مصنوعی: جهان برای وجود تو خلق شده است، زیرا آفرینش جسم در پی روح است.
دانه نکارند جز که از پی میوه
حقه نسازند جزکه از پی‌گوهر
هوش مصنوعی: تنها کسانی که دانه می‌کارند، به دنبال برداشت میوه هستند و افرادی که حقیقت را می‌سازند، هدفشان یافتن گوهر و ارزش واقعی است.
چیست مراد از سپهر گردش انجم
چیست غرض از درخت میوهٔ نوبر
هوش مصنوعی: هدف از چرخش آسمان و سیارات چیست و چرا درختان میوه‌های تازه و نوبر را به بار می‌آورند؟
علت ایجاد اگر عفاف تو بودی
نقش جهان نامدی به چشم مصور
هوش مصنوعی: اگر وجود تو باعث شکل‌گیری عفت و پاکدامنی در جهان بود، دیگر جهان در چشم هنرمند مانند یک تصویر زیبا و هنرمندانه جلوه نمی‌کرد.
عصمتت ار پیش چرخ پرده کشیدی
بر به زمین نامدی قضای مقدر
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر پاکی و معصومیتت پرده‌ای بر روی گردش چرخ (زمان) کشیده‌ باشی، هرگز به زمین نخواهد آمد که مقدر شده است.
پیر خرد بد طفیل ذات تو گرچه
کشت به طفلی ترا سپهر معمر
هوش مصنوعی: پیر حکیم به خاطر وجود تو به یاد و خاطر تو اهمیت می‌دهد، هرچند که به نظر می‌رسد تو در حواشی زندگی‌ات فقط یک کودک هستی.
صبح صفت ناکشیده یک نفس از دل
روز تو شد تیره‌تر ز شام مکدر
هوش مصنوعی: صبحی که به نظر زیبا و دل‌نشین می‌رسد، در واقع با یک نفس، دل روز را بیشتر از شب تیره و غمگین می‌کند.
چشم و دل عالم و زمانه تو بودی
شخص ‌تو زان خرد بود و شکل تو لاغر
هوش مصنوعی: تو نوری برای چشم و دل همه عالم و زمانه بودی. تو با آن خرد و اندیشه‌ات، دارای ظاهری لاغر و باریک هستی.
لیکن چون چشم و دل بدان همه خردی
هر دو جهان بود در وجود تو مضمر
هوش مصنوعی: اما وقتی که چشم و دل به آن نگاه کنند، هر دو جهان در وجود تو نهفته است.
عمر تو چون لفظ کاف و نون مشیت
کم بد و زو زاد هرچه زاد سراسر
هوش مصنوعی: عمر تو مانند کلمه‌ای است که به خواست خدا به وجود آمده و هر چه در این مدت به دست بیاوری، از اوست و تماماً تحت فرمان اوست.
صورت‌ کن را نظر مکن ‌که به معنی
بود دو عالم در آن دو حرف مستر
هوش مصنوعی: به چهره و ظاهر کسی توجه نکن، زیرا که معنای واقعی دو عالم در آن دو حرف نهفته است.
هست ز یگ نور پاک ایزد ذوالمن
ذ‌ات تو و حیدر و بتول و پیمبر
هوش مصنوعی: از یک نور پاک به نام خداوند، تو و حضرت علی، حضرت فاطمه و پیامبر به وجود آمده‌اید.
گر ز یکی شمع صد چراغ فروزند
نور نخستین بود که ‌گشته مکرر
هوش مصنوعی: اگر از یک شمع صد چراغ روشن شوند، همان نور اولیه است که دوباره و دوباره تکرار شده است.
ورنه چرا نورها ز هم نکنی فرق
چون شود از صد چراغ خانه منور
هوش مصنوعی: اگر نورها را از هم تفکیک نکنی، پس چرا وقتی صد چراغ وجود دارد، خانه روشن می‌شود؟
دانه نگردد دو از تکثر خوشه
شعله نگردد دو از تعدد اخگر
هوش مصنوعی: تعداد دانه‌ها باعث نمی‌شود که خوشه‌ای شکل بگیرد و تعدد ذرات آتش هم نمی‌تواند شعله‌ای تولید کند. به عبارتی دیگر، برای به وجود آوردن یک پدیده یا نتیجه خاص، باید شرایط و اتصالات خاصی وجود داشته باشد و صرفاً وجود تعداد زیاد عناصر به تنهایی کافی نیست.
تا تو به خاک سیاه رخ بنهفتی
هیچکس این حرف را نکردی باور
هوش مصنوعی: زمانی که تو چهره‌ات را در غم و اندوه پنهان کردی، هیچ‌کس این سخن را باور نکرد.
کز در قدرت خدای هر دو جهان را
جای دهد در دوگز زمین مقعر
هوش مصنوعی: با قدرت خداوند، او می‌تواند هر دو جهان را در دو گودال زمین جای دهد.
چرخ شنیدم‌که خاک در برگیرد
خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر
هوش مصنوعی: شنیدم که دنیا می‌تواند آدمی را از خاک به خود بگیرد، اما هرگز ندیدم که دنیا خودش در چنگ خاک بیفتد.
گر به ‌گل اندوده می‌نگردد خورشید
چون به گل اندودت این سپهر بد اختر
هوش مصنوعی: اگر خورشید به گل آغشته شود، به آن نمی‌نگرد؛ اما وقتی آسمان بدشگون تو را به گل آغشته کند، دیگر امیدی نیست.
پیشتر از آنکه رخ به خاک بپوشی
جملهٔ ‌گلها شکفته بود معطر
هوش مصنوعی: قبل از آنکه تو روی زمین بیفتی و از دنیا بروی، تمام گل‌ها شکفته و معطر شده بودند.
چون تو برفتی و رخ به‌گل بنهفتی
حالت‌گلها به رنگ و بو شد دیگر
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی و چهره‌ات را در میان گل‌ها پنهان کردی، حال و هوای گل‌ها به رنگ و عطر جدیدی تغییر کرد.
تیره شد از بسکه سوخت سینهٔ لاله
خیره شد از بس‌گریست دیدهٔ عبهر
هوش مصنوعی: سینه‌ی لاله به خاطر درد و داغی که دارد، تاریک و سوخته شده و چشم عبهر به خاطر اشک‌هایی که ریخته، به شدت خیره و بی‌حرکت مانده است.
جامهٔ ماتم‌ کبود کرد بنفشه
پیرهن از غصه چاک زد گل احمر
هوش مصنوعی: بنفشه به خاطر غم و اندوه، به رنگ مشکی درآمد و گل قرمز از شدت درد و ناراحتی، لباسش پاره شد.
طرهٔ سنبل شد از کلال پریشان
گونهٔ خیری شد از ملال معصفر
هوش مصنوعی: موهای معصوم و زیبای او مثل سنبل خوشبو است و از دل‌تنگی و غم، حالتی پریشان به خود گرفته است.
چون علوی‌زادگان به سوک تو در باغ
غنچه به سر چاک زد عمامهٔ اخضر
هوش مصنوعی: وقتی فرزندان علی به خاطر تو در باغ غنچه‌ها، عمامه‌های سبز خود را با کمال ارادت به سر گشوده‌اند.
وز پی خدمت چو خادمان به مزارت
بر سر یک پای ایستاده صنوبر
هوش مصنوعی: در پی خدمت و احترام، مانند خدمتگزاران، در کنار آرامگاه تو ایستاده‌ام و همچون درخت صنوبر، بر یک پا متعهد و استوار هستم.
فاخته کو‌کو زنان ‌که ‌کو به‌ کجا رفت
سرو دلارای باغ حیدر صفدر
هوش مصنوعی: فاخته‌ای در حال آواز خواندن می‌گوید که کجاست آن سرو زیبای باغ حیدر صفدر؟
گرچه نمردی و هم نمیری ازیراک
‌جانی و جان را هلاک نیست مقرر
هوش مصنوعی: هرچند که تو از دنیا نمی‌روی و همیشه زنده‌ای، اما جان تو در خطر نیست و تلف نمی‌شود.
لیک چو نامحرمست دیدهٔ عامی
بکر سخن به نهفته در پس چادر
هوش مصنوعی: اما وقتی که نگاه غیر آشنا است، مردم عادی مانند یک دختر بی‌خبر از رازها به سخنان پنهان و دور از دسترس توجه نمی‌کنند.
بس کن قاآنیا ثنای‌کسی را
گثن ملک‌العرش مادحست و ثناگر
هوش مصنوعی: بس کن، ای قاآنی! ستایش کسی را که فرشته‌ای است و از عرش الهی ستوده می‌شود.
عرصهٔ بحر محیط نتوان پیمود
ماهیک خرد اگرچه هست شناور
هوش مصنوعی: در دریا، هیچ ماهی کوچکی نمی‌تواند تمام وسعت آن را بکاود، حتی اگر شناور باشد.
رو ببراین شعر را به رسم هدیت
نزد مشیر جهان امیر مظفر
هوش مصنوعی: این شعر را به عنوان هدیه به مشیر جهان، امیر مظفر، ارسال کنید.
صدر مؤید مهین اتابک اعظم
کاو به ‌شرف خضر هست‌ و شاه سکندر
هوش مصنوعی: مؤید، اتابک بزرگ و مهمی است که به عظمت خویش و مقامش مشابه به شخصیت‌های بزرگی چون خضر و اسکندر می‌باشد.
عمر وی و بخت بی‌زوال شهنشه
باقی و پاینده باد تا صف محشر
هوش مصنوعی: برای او زندگی و شانس همیشه پایدار و ماندگار باشد، تا روز رستاخیز.
هم ز دعا دم مزن‌که اصل دعا اوست
کش همه آمال بی‌دعاست میسر
هوش مصنوعی: از دعا چیزی نگو، زیرا خود دعا اصل و اساس همه چیز است و بدون دعا، هیچ آرزویی به دست نمی‌آید.

حاشیه ها

1397/02/12 20:05
بهیار سپیدان

آیت الله خمینی در دیوان اشعارش قصیده ای 44 بیتی دارد که گویی متأثر از این قصیده است . وی با تخلص «هندی » در پایان قصیده می گوید :
گر که شنیدندی این قصیده ی «هندی»
شاعر شیراز و آن ادیب سخنور
آن یک طوطی صفت همی نسرودی
«ای به جلالت ز آفرینش برتر» . . .
دیوان، ص 257