قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - در ستایش امیرکبیر میرزا تقی خان رحمهالله فرماید
امسال عید اضحی با نصرت و ظفر
با موکب امیر نظام آمد از سفر
عید و امیر هر دو رسیدند و میربود
یک روز پیش از آنکه بدش بیش فال و فر
قربان عید کرده همه میش و خویش را
قربان نمود عید بر میر نامور
میران پی پذیره گروه از پی گروه
باکوس و با تبیره حشر از پس حشر
خوبانگرفته از لب و دندان روحبخش
نعل سمند او را در لعل و در گهر
یکساله هجر عید اگرچند صعب بود
شمشه فراق میر از آن بود صعبتر
شمشه فراق خواجه و یکساله هجر عید
بگذشت و باز شاخ طرب یافت برگ و بر
فهرست کامرانی و دیباچهٔ وجود
گنجور حکمرانی و گنجینهٔ ظفر
تاج امم اتابک اعظم نتاج مجد
کانکرم مکان خرد منزل هنر
معمار کاخ احسان معیار داد و دین
منشار شاخ عدوان منشور کام و کر
میقات علم و مشعر دانش مقام فضل
کعبهٔ صفا منای منی قبلهٔ بشر
از نوککلکش ار نقطی بر زمین چکد
از خاک تا به حشر دمد شاخ نیشکر
میرا سپهر مرتبتا جز کف تو نیست
صورتپذیر گردد اگر فیض دادگر
از حرص جود دست تو قسمت کند به خلق
صد قرن پیش از آنکه شود خاک سم و زر
از شوق بذل طبع تو بیمنت صدف
هر قطرهیی دهد به هوا صورتگهر
در چشم ملک صورت کف و بنان تو
نایب مناب خط شعاعست و جرمخور
گردون مگر سُرادِق عز و جلال تست
کز خاوران کشیده بود تا به باختر
ظل ضمیر تست مگر نور آفتاب
کز شرق تا به غرب کشاند همی حشر
گر نام تو به نامهٔ صورتگران برند
جنبندد حالی از پی تعظیم او صور
امضای تیر و تیغ تو لازمتر از قضا
اجرای امر و نهی تو نافذتر از قدر
از کام روز مهر تو مشکین جهد نفس
از خاکگاه جود تو زرین دمد شجر
در روز بخشش تو ز شرم عطای تو
زی ابر باژگونه بتازد همی مطر
خون شد ز بیم تو جگر خصم از آن شناخت
دانا که هست خون را تولید در جگر
آنسانکه ناوک تو ز سندانگذرکنل
اندر بدن فرو نرود نوک نیشتر
نبود مجال پرسش خلق ار به روز حشر
یک روزه خرج جود تو آرند در شمر
زاغاز صبح خلقت تا روز واپسین
حزم تو دید صورت اشیا به یک نظر
فانی شود دو عالم از یک عتاب تو
زانسان که قوم نوح ز نفرین لاتذر
تا جیب قوس را چو مضاعف کند حکیم
آن قوس را به نسبت حاصل شود وتر
هر کاو ز قوس حکم تو چون سهم بگذرد
جیش دریده بادا از سینه تا کمر
تا از مسام خاک به تاثیر آفتاب
گاهی بخار خشک جهد گه بخار تر
از آن بخار خشک برآید همی نسیم
وز این بخار رطب ببارد همی مطر
جز کام خشک و دیدهٔ تر دشمن ترا
از خشک و تر نصیب مبادا به بحر و بر
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در ستایش پادشاه ماضی محمد شاه غازی طابالله ثراه گوید: الحمد که از موهبت ایزد داورقصیدهٔ شمارهٔ ۹۵ - در ستایش نور حدیقه احمدی فاطمه اخت علیبنموسی علیهالسلام: ای به جلالت ز آفرینش برتر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امسال عید اضحی با نصرت و ظفر
با موکب امیر نظام آمد از سفر
هوش مصنوعی: امسال، عید قربانی با پیروزی و موفقیت و همراه با حضور امیر نظام به پایان رسید.
عید و امیر هر دو رسیدند و میربود
یک روز پیش از آنکه بدش بیش فال و فر
هوش مصنوعی: عید و امیر هر دو به زمان خود رسیدند و یکی از آنها روزی را انتخاب کرد که برایشان شگون خوبی به همراه داشته باشد.
قربان عید کرده همه میش و خویش را
قربان نمود عید بر میر نامور
هوش مصنوعی: در روز عید، همه حیوانات و خانوادهها قربانی کردند و این روز برای میر نامدار، جشن بزرگ و مهمی بود.
میران پی پذیره گروه از پی گروه
باکوس و با تبیره حشر از پس حشر
هوش مصنوعی: میران یعنی راهنمایان و رهبرانی که به دنبال گروههای مختلف هستند. آنها با شادی و خوشحالی به مهمانیها و مجالس میروند و از یک جشن به جشن دیگر میرسند.
خوبانگرفته از لب و دندان روحبخش
نعل سمند او را در لعل و در گهر
هوش مصنوعی: زیباییهای دلنواز و جذاب خوبان به اندازهای سحرآمیز است که میتواند روح و جان را شاداب کند، مانند نعل سمند که از لعل و در درخشش خود دارد.
یکساله هجر عید اگرچند صعب بود
شمشه فراق میر از آن بود صعبتر
هوش مصنوعی: یک سال دوری از عید اگرچه سخت بود، اما درد جدایی از محبوب بسیار سختتر است.
شمشه فراق خواجه و یکساله هجر عید
بگذشت و باز شاخ طرب یافت برگ و بر
هوش مصنوعی: عید یک سال انتظار و جدایی از محبوب گذشت و بار دیگر شاخ شادی و سرور به شکوفه نشسته است.
فهرست کامرانی و دیباچهٔ وجود
گنجور حکمرانی و گنجینهٔ ظفر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف لیست موفقیتها و آغاز زندگی اشاره دارد که به مثابهٔ منبعی از قدرت و موفقیتهای عظیم به شمار میآید. در واقع، آنچه از آن به عنوان ریشهٔ حکومت و داراییهای ارزشمند نام برده شده، به کسب پیروزی و موفقیت در زندگی اشاره دارد.
تاج امم اتابک اعظم نتاج مجد
کانکرم مکان خرد منزل هنر
هوش مصنوعی: تاجی از روی عظمت و افتخار که نشاندهنده بزرگی و مقام والای یک ملت است، فرزندانی از شکوه و بزرگی به دنیا آورده که در فضیلت و خلقوخوی نیکو و همچنین در هنر و دانش، جایگاه ویژهای دارند.
معمار کاخ احسان معیار داد و دین
منشار شاخ عدوان منشور کام و کر
هوش مصنوعی: سازنده کاخ نیکی و خوبی، معیاری برای عدالت و دین است. درختی که شاخ و برگ آن نماد تجاوز و ظلم است، در مقابل این کاخ به هیچ میارزد.
میقات علم و مشعر دانش مقام فضل
کعبهٔ صفا منای منی قبلهٔ بشر
هوش مصنوعی: زمان و مکان جمعآوری علم و دانش، جایی است که فضیلت و برکت وجود دارد. کعبهٔ صفا، که نماد پاکی و طهارت است، به عنوان نقطهای مقدس برای انسانها به شمار میرود. منی، که محل برگزاری مناسک حج است، نیز به نوعی به قبله و مرکز توجه بشر تبدیل شده است.
از نوککلکش ار نقطی بر زمین چکد
از خاک تا به حشر دمد شاخ نیشکر
هوش مصنوعی: اگر حتی قطرهای از نوک کلک تو بر زمین بریزد، تا روز قیامت از آن خاک، نی شکر میروید.
میرا سپهر مرتبتا جز کف تو نیست
صورتپذیر گردد اگر فیض دادگر
هوش مصنوعی: هیچ چیز در آسمان و مقام انسانی جز آنچه در دست توست، صورت نمیگیرد، مگر اینکه بخشش خداوند همراه باشد.
از حرص جود دست تو قسمت کند به خلق
صد قرن پیش از آنکه شود خاک سم و زر
هوش مصنوعی: از روی طمع و بخشش تو، قسمت و نصیب مردم را تعیین میکند، حتی صد قرن پیش از آنکه خاک و ثروت از بین بروند.
از شوق بذل طبع تو بیمنت صدف
هر قطرهیی دهد به هوا صورتگهر
هوش مصنوعی: از شادی و عشق تو، بیهیچ توقعی، هر کدام از این قطرهها مانند مروارید خود را به آسمان میفرستد.
در چشم ملک صورت کف و بنان تو
نایب مناب خط شعاعست و جرمخور
هوش مصنوعی: در چشم فرشتگان، زیبایی دست و انگشت تو مانند خطی از نور و ضیایی است که تجلی میکند.
گردون مگر سُرادِق عز و جلال تست
کز خاوران کشیده بود تا به باختر
هوش مصنوعی: آسمان شاید فقط به خاطر عظمت و شکوه تو بود که از سمت شرق به سمت غرب کشیده شده است.
ظل ضمیر تست مگر نور آفتاب
کز شرق تا به غرب کشاند همی حشر
هوش مصنوعی: سایهی دل تو است، مگر اینکه نور خورشید که از شرق تا غرب میتابد، همه چیز را روشن کند.
گر نام تو به نامهٔ صورتگران برند
جنبندد حالی از پی تعظیم او صور
هوش مصنوعی: اگر نام تو در کتاب صورتگران نوشته شود، حالتی از احترام و تعظیم برای تو به وجود میآید.
امضای تیر و تیغ تو لازمتر از قضا
اجرای امر و نهی تو نافذتر از قدر
هوش مصنوعی: امضای تو بر روی تیر و تیغ ضروریتر است و دستورات و نهیهای تو از سرنوشت نیز قویتر و مؤثرتر است.
از کام روز مهر تو مشکین جهد نفس
از خاکگاه جود تو زرین دمد شجر
هوش مصنوعی: از زیبایی و نور آفتاب تو، دلم پر از شوق و عشق میشود و از خاک وجودت، طراوت و ثروت رویش میکند.
در روز بخشش تو ز شرم عطای تو
زی ابر باژگونه بتازد همی مطر
هوش مصنوعی: در روز نعمت و بخشش تو، به خاطر شرم از بخششهای فراوانت، باران به شدت بر زمین میبارد، مانند ابرهایی که با شتاب حرکت میکنند.
خون شد ز بیم تو جگر خصم از آن شناخت
دانا که هست خون را تولید در جگر
هوش مصنوعی: از ترس تو، دشمن به شدت عصبانی و دلی پرخون دارد. آن عالم و دانا میداند که این خون در دل دشمن به خاطر ترس و احساساتی است که نسبت به تو دارد.
آنسانکه ناوک تو ز سندانگذرکنل
اندر بدن فرو نرود نوک نیشتر
هوش مصنوعی: هر کس که به حشرهای زهرآگین و غمانگیز مانند نیشتر برخورد کند، درد و رنج او به شدت احساس میشود و در بدن او نفوذ میکند. این نشان میدهد که هر کسی نمیتواند به راحتی از مشکلات و سختیها بگذرد، بلکه باید با دقت به آنها توجه کند و از آنها عبور کند.
نبود مجال پرسش خلق ار به روز حشر
یک روزه خرج جود تو آرند در شمر
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت یک روز فقط به مردم فرصت بدهند تا از تو سؤال کنند، باز هم کم است و نمیتوانند همه آنچه که در دل دارند بپرسند.
زاغاز صبح خلقت تا روز واپسین
حزم تو دید صورت اشیا به یک نظر
هوش مصنوعی: از آغاز خلقت تا روز قیامت، تو با دقت و تیزبینی خود توانستهای ظاهر چیزها را در یک نگاه ببینی.
فانی شود دو عالم از یک عتاب تو
زانسان که قوم نوح ز نفرین لاتذر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حتی دو جهان میتوانند از یک سرزنش یا عتاب تو نابود شوند. این امر به قدری قدرت دارد که مانند داستان قوم نوح، هیچ کس از عذاب تو در امان نخواهد بود.
تا جیب قوس را چو مضاعف کند حکیم
آن قوس را به نسبت حاصل شود وتر
هوش مصنوعی: حکیم برای اینکه جیب قوس را دو برابر کند، آن قوس را به نسبت مشخصی تنظیم میکند تا وتر به دست آید.
هر کاو ز قوس حکم تو چون سهم بگذرد
جیش دریده بادا از سینه تا کمر
هوش مصنوعی: هر کسی که از فرمان تو در گذرد و سهم خود را نپردازد، به سرنوشت بدی دچار خواهد شد و از مشکلات زیادی رنج خواهد برد.
تا از مسام خاک به تاثیر آفتاب
گاهی بخار خشک جهد گه بخار تر
هوش مصنوعی: گاهی از خاک خشک، بخارها به واسطه گرمای خورشید برمیخیزد و در همین حین، بخارهای مرطوب نیز به وجود میآیند.
از آن بخار خشک برآید همی نسیم
وز این بخار رطب ببارد همی مطر
هوش مصنوعی: از آن بخار خشک، نسیمی برخاسته و از این بخار تر، باران خواهد بارید.
جز کام خشک و دیدهٔ تر دشمن ترا
از خشک و تر نصیب مبادا به بحر و بر
هوش مصنوعی: غیر از طعم تلخ و چشمان اشکآلود، تو را از خشکی و تری چیزی نرسد، چه در دریا و چه در خشکی.