قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در ستایش شاهزاده آزاده نواب فیروز میرزا فرماید
آنچه با برگ درختان ابر نوروزیکند
با تهیدستان کف فیاض فیروزی کند
زان سبب فیروز شد نامش که از آیات او
بخت هر روز آشکار آیات فیروزی کند
هست چهرش گنج فیروزی و گردد آشکار
هرکرا آنگنج روزی خدا روزیکند
آفتاب روی جانبخش به هر مجلس که تافت
شمع نتواند که دیگر مجلس افروزی کند
بر بسوزان خنجر او امر فرماید خدای
قهر جباریش اگر عزم جهانسوزی کند
سنگلاخ کوهساران را تواند زیر پای
باد رفقش نرمتر از قاقم و توزی کند
ای که هر کس یاد جودت کرد یزدان تا به حشر
بینیازش زاکتساب رنج هر روزیکند
گر بخواهد پیر عقلت دانش آموزد خطاست
طفل نتواند به لقمان حکمت آموزی کند
چنگ عزراییل گویی در دم شمشیر توست
زان بمیراند جهانی را چو کین توزی کند
گر به شکل گوژ خواهد به سطح کاخ تو
گنبد پیروزهگون اظهار پیروزی کند
عقل داند عین نقصاست از فضولی نطفهیی
از شکم بر پشت آید بچه را قوزیکند
یا چو خیاطست تیغت کز حریر سرخ خون
حصم را بیرشته و سوزن کفندوزی کند
سرو را سرسبزی بخت سرافراز تو نیست
ذره چون شمسی نماید سبزهکی توزیکند
شهدگفتار توزهرکژدم اهواز را
در حلاوت قند مصر و شکر خوزی کند
گنج هر روزیست جودت وانکه را روزی شود
رحمت حق بینیاز از رنج هر روزیکند
شیر چرخاز مهر و مه قلاده سازد ماه و سال
بویه در نخجیرگه روزی ترا یوزیکند
هر که روزی پوز جنباندکه بدگوید ترا
چون سگ آلودهدهان از باد بد پوزیکند
از پی خاموشی جاوید فرماید خدای
تا بر اطراف دهانش مرگ بتفوزیکند
عزم بازی گرکنی ساعات روز و شب بهم
جمعمردد ناه نردی وه دوزیکند
قافیه تنگست و من دلتنگتر زانرو که طبع
خواهد استیفای وصفت بهر بهروزیکند
میتواند وضع لفظ خوش ز بهر قافیه
هم بود ازکودنیگر قافیه بوزی کند
مرچه برخی از قوافی نیز زشت افتاد لیک
با قبولت چون رخ زیبا دلافروزیکند
تا دهان غنچه پرگردد ز مروارید تر
چون به زیر لب ثنای ابر نوروزی کند
غنچهسان خندان و کامش پر ز مروارید باد
چونصدفهر کاوبهمدحتگوهراندوزیکند
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در شکایت از ممدوح پیش و مدح یکی از احباء خویش که مکنی به ابوالفضل است فرماید: نهر چون نیرگ سازد چرخ چون دستانکندقصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در ستایش پادشاه ماضی محمد شاه غازی طاب الله ثراه گوید: هر دل اسیر زلف تو بیدادگر بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنچه با برگ درختان ابر نوروزیکند
با تهیدستان کف فیاض فیروزی کند
هوش مصنوعی: چیزی که با شکوفهها و برگهای درختان در بهار میشود، همانطور که به تهیدستان و نیازمندان خیری و برکتی میرساند.
زان سبب فیروز شد نامش که از آیات او
بخت هر روز آشکار آیات فیروزی کند
هوش مصنوعی: به همین دلیل، نام او فیروز است که آیات و نشانههای او هر روز بر بخت و اقبالش جلوهگر میشود.
هست چهرش گنج فیروزی و گردد آشکار
هرکرا آنگنج روزی خدا روزیکند
هوش مصنوعی: چهره او مانند گنجی باارزش و باحالتی زیباست، و هر کس که آن گنج را ببیند، روزی خداوند بر او نازل میشود.
آفتاب روی جانبخش به هر مجلس که تافت
شمع نتواند که دیگر مجلس افروزی کند
هوش مصنوعی: خورشید با روشنی و زیباییاش در هر جمعی که میتابد، هیچ شمعی نخواهد توانست که در آن جمع، روشنایی بیشتری به ارمغان آورد.
بر بسوزان خنجر او امر فرماید خدای
قهر جباریش اگر عزم جهانسوزی کند
هوش مصنوعی: اگر خداوند قدرت و قهری به او بدهد، او میتواند خنجرش را بر افروزد و عزم خود را برای نابودی جهان جزم کند.
سنگلاخ کوهساران را تواند زیر پای
باد رفقش نرمتر از قاقم و توزی کند
هوش مصنوعی: باد میتواند سنگلاخهای سخت کوهستانها را زیر پای خود نرمتر از پشم و لطیف کند.
ای که هر کس یاد جودت کرد یزدان تا به حشر
بینیازش زاکتساب رنج هر روزیکند
هوش مصنوعی: ای کسی که هر کس به یاد بخششهای تو میافتد، خداوند تا روز قیامت او را بینیاز میکند و او به خاطر زحمات روزانهاش از تو شکیباست.
گر بخواهد پیر عقلت دانش آموزد خطاست
طفل نتواند به لقمان حکمت آموزی کند
هوش مصنوعی: اگر عقل و خرد انسان بخواهد، میتواند به راحتی از دانش و تجربههای دیگران بهرهمند شود، اما اگر هنوز در مرحلهی ناپختگی و کودکی باشد، نمیتواند از حکمت و اندیشههای بزرگتر بهره گیرد.
چنگ عزراییل گویی در دم شمشیر توست
زان بمیراند جهانی را چو کین توزی کند
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شمشیر تو به گونهای خطرناک و مهلک است که میتواند زندگی بسیاری از انسانها را در عرض یک لحظه به پایان برساند، به ویژه زمانی که کینه و دشمنی در دل داشته باشی.
گر به شکل گوژ خواهد به سطح کاخ تو
گنبد پیروزهگون اظهار پیروزی کند
هوش مصنوعی: اگر به صورت خمیده و کج به نظر برسد، میتواند در برابر کاخ تو به شکل گنبدی از پیروزی خود را نشان دهد.
عقل داند عین نقصاست از فضولی نطفهیی
از شکم بر پشت آید بچه را قوزیکند
هوش مصنوعی: عقل میداند که فضولی و دخالت در کارها، نقص و کمبود به حساب میآید. گاهی اوقات برخی از مسائل به خودی خود حل میشوند و نیازی به زیر و رو کردن آنها نیست. در واقع، اگر بدون فکر و برنامهریزی جلو برویم، ممکن است نتیجهاش به صورت ناتوانی و ناهمواری در زندگی بروز کند.
یا چو خیاطست تیغت کز حریر سرخ خون
حصم را بیرشته و سوزن کفندوزی کند
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند چرخ خیاطی است که با دقت و ظرافت، سرخیوهای خون را بینقص و بدون نیاز به رشته و سوزن آماده میکند.
سرو را سرسبزی بخت سرافراز تو نیست
ذره چون شمسی نماید سبزهکی توزیکند
هوش مصنوعی: سروها نمیتوانند با سبزی و شادابی بخت تو رقابت کنند، زیرا حتی یک دانه کوچک نیز مانند خورشید درخشان است و زیبایی تو را نشان میدهد.
شهدگفتار توزهرکژدم اهواز را
در حلاوت قند مصر و شکر خوزی کند
هوش مصنوعی: گفتار شیرین تو میتواند زهر مار اهواز را به همان اندازه شیرینی قند مصر و شکر خوزی تبدیل کند.
گنج هر روزیست جودت وانکه را روزی شود
رحمت حق بینیاز از رنج هر روزیکند
هوش مصنوعی: ثروت هر فردی در بخشندگی اوست و کسی که روزیاش را از رحمت خداوند دریافت میکند، دیگر نیازی به زحمت و دردسر ندارد.
شیر چرخاز مهر و مه قلاده سازد ماه و سال
بویه در نخجیرگه روزی ترا یوزیکند
هوش مصنوعی: شیر چرخ (که به معنای خورشید و ماه است) از عشق و محبت خود، سال و ماه را به زیبایی تزیین میکند. روزی هم تو را مانند یوزی (که نماد سرعت و زیبایی است) به شکار میبرد.
هر که روزی پوز جنباندکه بدگوید ترا
چون سگ آلودهدهان از باد بد پوزیکند
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو بدگویی کند، مانند سگی است که از دهان آلودهاش، به خاطر ناپاکیاش، چیزی بد به تو میگوید.
از پی خاموشی جاوید فرماید خدای
تا بر اطراف دهانش مرگ بتفوزیکند
هوش مصنوعی: خداوند برای آرامش و سکوت همیشگی دستور میدهد تا مرگ بر اطراف دهانش سایه بیفکند.
عزم بازی گرکنی ساعات روز و شب بهم
جمعمردد ناه نردی وه دوزیکند
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که شخصی که به بازی و سرگرمی مشغول است، ساعتهای روز و شب را کنار هم میآورد و در حالتی سرگردان به بازیهای خود ادامه میدهد. این فرد میتواند در بازیها به مهارت و تقلب بپردازد.
قافیه تنگست و من دلتنگتر زانرو که طبع
خواهد استیفای وصفت بهر بهروزیکند
هوش مصنوعی: قافیه به اندازه کافی نیست و من هم بیشتر از آن ناراحتم، چون هنرمند میخواهد از توصیف تو به بهترین شکل بهره ببرد.
میتواند وضع لفظ خوش ز بهر قافیه
هم بود ازکودنیگر قافیه بوزی کند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ممکن است زیبایی و جذابیت کلمات فقط به خاطر قافیه باشد، نه به خاطر عمق و معنا، و این میتواند ناشی از ندانمکاری یا سادگی باشد.
مرچه برخی از قوافی نیز زشت افتاد لیک
با قبولت چون رخ زیبا دلافروزیکند
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، برخی از قوافی به وضوح ناپسند و زشت به نظر میرسند، اما زمانی که تو را میپذیرند، زیبایی تو دل هر کسی را شاد میکند.
تا دهان غنچه پرگردد ز مروارید تر
چون به زیر لب ثنای ابر نوروزی کند
هوش مصنوعی: وقتی غنچهها از مروارید تر پر شوند و به آرامی در زیر لب درباره زیبایی بهار و بارانها سخن بگویند، زندگی و شگفتیها را به نمایش میگذارند.
غنچهسان خندان و کامش پر ز مروارید باد
چونصدفهر کاوبهمدحتگوهراندوزیکند
هوش مصنوعی: او مانند غنچهای شاداب است که دهانش پر از مروارید است، همچون صدفی که هر کسی در مدحش سخن میگوید و به او جواهرات میبخشد.