قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در شکایت از ممدوح پیش و مدح یکی از احباء خویش که مکنی به ابوالفضل است فرماید
نهر چون نیرگ سازد چرخ چون دستانکند
مغز را آشفته سازد عقل را حیران کند
آن کلاه نامرادی بر سر دانا نهد
این قبای کامرانی در بر نادان کند
گاه آن بر خواری دانا دوصد بهتان زند
گاه این بر یاری نادان دوصد برهان کند
در بر دانا اگر بیند لباس عبقری
تارتارش را به سختی اره و سوهان کند
بر تن نادان اگر یابد پلاس دیلمی
موی مویش را به نرمی توزی و کتان کند
گه به کین ناصر خسرو فروبندد کمر
تا مر او را در بدخشان محبس از یُمگان کند
گه سعایتها کند دربارهٔ مسعود سعد
تا مر او را در لهاور سکنه در زندان کند
گه نماید انوری را سخرهٔ اوباش بلخ
تیرهرای روشنش را چون شب تاران کند
گهکند فردوسی فردوس فکرت را غمین
تا مر آن میمندی ناپاک را شادانکند
گاه در بزم امیری لولوی همچون مرا
همچو لالا زیر دست لولی کرمان کند
تا نپنداری کنون کفران نعمت میکنم
نعمتی ناچار باید تاکسی کفران کند
چونکند کفراننعمت آنکه در ده سال و اند
مدح بیانعام گوید شکر بیاحسان کند
گر سگی یک هفته بر خوانی نیابد استخوان
از پی تحصیل ستخوان ترک آن سامان کند
آدمی آخر کم از سگ نیست چون ناچار شد
رو به درگاه فلان از خدمت بهمان کند
چون سگان راضی بدم بالله بهجای نان خشک
میر دیرینم غذا از پارهٔ ستخوانکند
تا نگوید جاهلی در حق من کاین ناسپاس
از چه ترک میر دیرین از در عصیانکند
کس شنیدستی چو من هر بامداد ازفرط جوع
قرصهٔ خورشید تابان را خیال نان کند
کس شنیدستیچو من بیخرگه و بیسایبان
در صحاری جایگه ایام تابستان کند
کسشنیدستیچو مندر سردفصل مهرگان
بر شواهق خواجگه با پیکر عریان کند
کس تواند صد هزاران نامه آراید چو من
در مدیح خواجه هریک را دوصد عنوان کند
دوش گفتم با خرد کای آفتاب همتت
خاک را بیجاده سازد سنگ را مرجان کند
تا یکی برق سحابی گر همی بینم ز دور
جان عطشانم گمان چشمهٔ حیوان کند
با چنین شعری که گر بر خاره برخواند کسی
لبگشاید وافرین بر قدرت یزدان کند
کیست تا درد درون و زخم بیرون مرا
از کرم مرهم گذارد وز وفا درمان کند
کیست کز نیشم نماید نوش و از خارم رطب
محنتم را چاره سازد مشکلم آسان کند
صاحبی کو تا ز بهر دفع ماران عجم
نطق را سازد کلیم و خامه را ثعبان کند
عقل گفتا حل این مشکل نیارد کرد کس
هم مگر بوالفضل راد از فضل بیپایان کند
آسمان فضل و دانش آنکه از باران فضل
ذره را خورشید سازد قطره را عمان کند
آنکه رایش در اصابت خنده بر بیضا زند
آنکهظقثدر فصاحتمءیه بر سحبانکند
آنکه نَبّال خلافش بر تن اهل نفاق
صد هزاران تیر توزی از رگ شریان کند
آنکه معمار رضایش از پی اهل وفاق
صد هزاران باغ سوری از تف نیران کند
دست جودش در سخاوت طعنه بر حاتم زند
طبع رادش در کرامت فخر بر قاآن کند
گفت او برهان گفت عیسی مریم بود
رای او اثبات دست موسی عمران کند
خلقو خویش را نظرکن تا بدانی کاسمان
هم ز خاک ری تواند بوذر و سلمان کند
جهدها دارد جهان تا درگه عالیش را
قبلهٔ احرار سازد کعبهٔ ایمان کند
آسمان قدرا روا باد فریدی همچو من
خنده بر کار جهان و گریه بر سامان کند
.چون پسندی کاسمان در دولت صاحبقران
بیقرینی چون مرا دستافکن اقران کند
.آنکهقهر و خشمش اندرچشموجسمبدسگال
روح را سندان نماید مژه را پیکانکند
باش تاختلی سمندش از غبار کارزار
طرح گردونی دگر در ساحت ختلان کند
باش تا بینی ز لاش شیر مردان ختن
دیو و دد را تا قیامت ناچخش مهمان کند
باش تا از بانگ شیپورش به مرز قندهار
هر نفس افغان خدا از بیم جانافغانکند
باش تا شیران تبت را کشد در پالهنگ
واهوان تبتی را شیر در پستانکند
سعیها دارد فلک کز همت صاحبقران
بر جهانش از قیروان تا قیروان سلطانکند
تا همی گوی زمین زیر فلک ساکن بود
تا همی خنگ فلک گرد زمین جولان کند
از امیران باج گیرد جان ستاند بر خورد
بر دلیران ملک بخشد زر دهد فرمانکند
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیر بی شبیه و عدیل سلیل جلیل خلیل منیع جود و سخا آقاخان متخلص به عطامه ظله فرماید: .آدمی باید بهگیتی عمر جاویدان کندقصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در ستایش شاهزاده آزاده نواب فیروز میرزا فرماید: آنچه با برگ درختان ابر نوروزیکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نهر چون نیرگ سازد چرخ چون دستانکند
مغز را آشفته سازد عقل را حیران کند
هوش مصنوعی: وقتی که نهر (آب) به آرامی میگذرد، مانند دایرهای که حرکت میکند، مغز انسان را به هم میریزد و عقل را دچار سردرگمی میکند.
آن کلاه نامرادی بر سر دانا نهد
این قبای کامرانی در بر نادان کند
هوش مصنوعی: کسی که دانا و با تجربه است، دائم درگیر مشکلات و مصائب است، در حالی که کسی که نادان و بیخبر از واقعیتهاست، زندگی راحتتری دارد و از خوشیهای دنیا بهرهمند میشود.
گاه آن بر خواری دانا دوصد بهتان زند
گاه این بر یاری نادان دوصد برهان کند
هوش مصنوعی: گاهی یک شخص باهوش به خاطر ضعف خود احساس ذلت میکند و ممکن است به دیگران اتهام بزند، و گاهی یک فرد نادان به خاطر نادانیاش تلاش میکند چندین دلیل بیاورد تا خود را تبرئه کند.
در بر دانا اگر بیند لباس عبقری
تارتارش را به سختی اره و سوهان کند
هوش مصنوعی: اگر فردی خردمند و دانا ببیند که شخصی با لباس زیبا و خاصی در کنار او است، به طور سخت و متعهدانه تلاش میکند تا آن لباس را به شیوهای مناسب و با ابزارهایمانند اره و سوهان بهبود بخشد یا تغییر دهد.
بر تن نادان اگر یابد پلاس دیلمی
موی مویش را به نرمی توزی و کتان کند
هوش مصنوعی: اگر فرد نادانی، لباس پشمی به تن کند، تو باید نرمنرم موهایش را خوشسبک و زیبا آرایش کنی و آن را به کتان تبدیل کنی.
گه به کین ناصر خسرو فروبندد کمر
تا مر او را در بدخشان محبس از یُمگان کند
هوش مصنوعی: گاهی ناصر خسرو با کینهاش، کمربند خود را محکم میبندد تا او را در بدخشان به زندان افکند و از یُمگان دور کند.
گه سعایتها کند دربارهٔ مسعود سعد
تا مر او را در لهاور سکنه در زندان کند
هوش مصنوعی: گاهی اوقات شایعاتی درباره مسعود سعد پخش میشود که باعث میشود او را به زندان بیندازند.
گه نماید انوری را سخرهٔ اوباش بلخ
تیرهرای روشنش را چون شب تاران کند
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، مردم بیفکر و نادان، فردی مانند انوری را دستمایه تمسخر و استهزا قرار میدهند؛ همانطور که تاریکی شب میتواند روشنیاش را بپوشاند و ناپدید کند.
گهکند فردوسی فردوس فکرت را غمین
تا مر آن میمندی ناپاک را شادانکند
هوش مصنوعی: گاهی فردوسی، باغ اندیشه را غمگین میکند تا آنکه ذهن ناپاک را شاداب و خوشحال نماید.
گاه در بزم امیری لولوی همچون مرا
همچو لالا زیر دست لولی کرمان کند
هوش مصنوعی: گاهی در مهمانیهای شاهانه، موجودی چون من را که شبیه لالا است، مانند لولی کرمان به دست میسپرند.
تا نپنداری کنون کفران نعمت میکنم
نعمتی ناچار باید تاکسی کفران کند
هوش مصنوعی: قبل از اینکه فکر کنی من نعمتها را نادیده میگیرم، بدان که هر کسی که از نعمتها بهرهمند باشد، در نهایت ناچار به نفی و عدم آن نعمت خواهد شد.
چونکند کفراننعمت آنکه در ده سال و اند
مدح بیانعام گوید شکر بیاحسان کند
هوش مصنوعی: کسی که به مدت ده سال بدون توجه به لطف و نعمتهای خدا، فقط از خوبیها صحبت میکند و شکرگزاری نمیکند، چگونه میتواند قدر این نعمتها را بداند و شکرشان را به جا بیاورد؟
گر سگی یک هفته بر خوانی نیابد استخوان
از پی تحصیل ستخوان ترک آن سامان کند
هوش مصنوعی: اگر سگی یک هفته در یک جا بماند و نتواند استخوانی پیدا کند، به دنبال پیدا کردن جایی دیگر خواهد رفت.
آدمی آخر کم از سگ نیست چون ناچار شد
رو به درگاه فلان از خدمت بهمان کند
هوش مصنوعی: انسان در نهایت تفاوت چندانی با سگ ندارد، چرا که وقتی در موقعیت دشواری قرار میگیرد، ناچار میشود به جای خدمت کردن به دیگران، به افرادی که در مقام قدرت هستند، روی آورد.
چون سگان راضی بدم بالله بهجای نان خشک
میر دیرینم غذا از پارهٔ ستخوانکند
هوش مصنوعی: من به خاطر خدا، حتی اگر به جای نان خشک، به غذای بیارزش یا ناچیزی راضی باشم، از زندگیام خرسندم.
تا نگوید جاهلی در حق من کاین ناسپاس
از چه ترک میر دیرین از در عصیانکند
هوش مصنوعی: تا آنجا که نگوید کسی نادانی در مورد من که چرا این فرد ناشکری میکند و از میخانه قدیمیاش و نوشیدنیهایش روی برگردانده و به بیراهه رفته است.
کس شنیدستی چو من هر بامداد ازفرط جوع
قرصهٔ خورشید تابان را خیال نان کند
هوش مصنوعی: آیا کسی مثل من را دیده است که هر صبح به خاطر شدت گرسنگی، فکر کند که قرص خورشید میتواند نانی برایش باشد؟
کس شنیدستیچو من بیخرگه و بیسایبان
در صحاری جایگه ایام تابستان کند
هوش مصنوعی: هیچکس نشنیده است که مانند من در بیابانهای سوزان تابستان، بدون سایهبان و پناهگاهی آرامش پیدا کند.
کسشنیدستیچو مندر سردفصل مهرگان
بر شواهق خواجگه با پیکر عریان کند
هوش مصنوعی: آیا کسی مانند من در آغاز فصل مهر، در باغی زیبا و با شکوه، با وجودی بدون لباس، صدایی را شنیده است؟
کس تواند صد هزاران نامه آراید چو من
در مدیح خواجه هریک را دوصد عنوان کند
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند مانند من به تعداد زیادی نامه درباره بزرگداشت خواجه بنویسد و برای هر یک از آنها دوصد عنوان مختلف انتخاب کند.
دوش گفتم با خرد کای آفتاب همتت
خاک را بیجاده سازد سنگ را مرجان کند
هوش مصنوعی: دیروز به خرد گفتم که ای خورشید همت، میتوانی خاک را به طرز شگفتانگیزی تغییر دهی و سنگ را به مرجان تبدیل کنی.
تا یکی برق سحابی گر همی بینم ز دور
جان عطشانم گمان چشمهٔ حیوان کند
هوش مصنوعی: وقتی که از دور برق یک ابر را میبینم، وجودم تشنه میشود و فکر میکنم که شاید آن نور، چشمهای از حیات باشد.
با چنین شعری که گر بر خاره برخواند کسی
لبگشاید وافرین بر قدرت یزدان کند
هوش مصنوعی: با چنین شعری که اگر کسی آن را بر خار بخواند، به وضوح لبخند خواهد زد و بر قدرت خداوند تحسین خواهد کرد.
کیست تا درد درون و زخم بیرون مرا
از کرم مرهم گذارد وز وفا درمان کند
هوش مصنوعی: کیست که بتواند درد درون و زخم بیرون من را شفا دهد و با محبتش دردهایم را التیام بخشد؟
کیست کز نیشم نماید نوش و از خارم رطب
محنتم را چاره سازد مشکلم آسان کند
هوش مصنوعی: چه کسی هست که از زهر وجود من به شکرینی و خوشی برسد و از خارها و سختیهایم به من میوه و راحتی ببخشد و مشکلهایم را آسان کند؟
صاحبی کو تا ز بهر دفع ماران عجم
نطق را سازد کلیم و خامه را ثعبان کند
هوش مصنوعی: شخصی به این فکر است که برای مقابله با مشکلات و موانع، تواناییهای خود را به کار گیرد و در این راه از کلام و نوشتن بهره بگیرد. او میخواهد به گونهای عمل کند که بتواند بر خطرات و چالشها غلبه کند و به جای ترس، قدرت و هوش خود را به نمایش بگذارد.
عقل گفتا حل این مشکل نیارد کرد کس
هم مگر بوالفضل راد از فضل بیپایان کند
هوش مصنوعی: عقل گفت که هیچکس نمیتواند این مشکل را حل کند جز بوالفضل راد که از فضل و دانش بیپایانی برخوردار است.
آسمان فضل و دانش آنکه از باران فضل
ذره را خورشید سازد قطره را عمان کند
هوش مصنوعی: آسمان علم و دانش، به مانند بارانی است که میتواند یک ذره کوچک را به خورشید تبدیل کند و قطرهای را به دریایی بزرگ و وسیع تبدیل کند.
آنکه رایش در اصابت خنده بر بیضا زند
آنکهظقثدر فصاحتمءیه بر سحبانکند
هوش مصنوعی: کسی که با خندهاش همه را شگفتزده میکند، مانند کسی است که در سخن گفتن مهارت بسیار دارد و میتواند به راحتی دیگران را تحت تاثیر قرار دهد.
آنکه نَبّال خلافش بر تن اهل نفاق
صد هزاران تیر توزی از رگ شریان کند
هوش مصنوعی: آنکه پس از او، نفاقپیشگان هزاران تیر به سمت اهل ایمان میفرستند.
آنکه معمار رضایش از پی اهل وفاق
صد هزاران باغ سوری از تف نیران کند
هوش مصنوعی: آن کسی که با هدف جلب رضایت دیگران و بر اساس دوستی و توافق، هزاران باغ خوشبو و زیبا میسازد، همچون یک معمار ماهر است.
دست جودش در سخاوت طعنه بر حاتم زند
طبع رادش در کرامت فخر بر قاآن کند
هوش مصنوعی: دست بخشش او به قدری generous است که حتی حاتم طایی را به چالش میکشد و طبیعت او در نیکوکاری به قدری فراوان است که میتواند به قاآن (یکی از بزرگترین پادشاهان تاریخ) مباهات کند.
گفت او برهان گفت عیسی مریم بود
رای او اثبات دست موسی عمران کند
هوش مصنوعی: او گفت که دلایلش همانند عیسی مریم است و رای او مانند دستی است که موسی، پسر عمران، عمل کرد.
خلقو خویش را نظرکن تا بدانی کاسمان
هم ز خاک ری تواند بوذر و سلمان کند
هوش مصنوعی: به شخصیت و رفتار خود توجه کن تا بفهمی که انسانها نیز میتوانند از خاک و مادههای اولیه به مقامهای بلند و ارزشمندی مانند بوذر و سلمان دست یابند.
جهدها دارد جهان تا درگه عالیش را
قبلهٔ احرار سازد کعبهٔ ایمان کند
هوش مصنوعی: جهان تلاش میکند تا محل عالی و والای خود را به مرکز دلهای آزادگان تبدیل کند و به نوعی به کعبهای برای ایمان تبدیل شود.
آسمان قدرا روا باد فریدی همچو من
خنده بر کار جهان و گریه بر سامان کند
هوش مصنوعی: آسمان دوست دارد که فریدی مانند من، بر کارهای دنیا بخندد و بر اوضاع گریه کند.
.چون پسندی کاسمان در دولت صاحبقران
بیقرینی چون مرا دستافکن اقران کند
هوش مصنوعی: وقتی که تو را خوش بیاید، همچون من، بیقرار و نگران، در سلطنت آن پادشاه، دوستانم مرا به حال خود رها میکنند.
.آنکهقهر و خشمش اندرچشموجسمبدسگال
روح را سندان نماید مژه را پیکانکند
هوش مصنوعی: کسی که قهر و خشمش در چشمان و بدن بدخواهی نفوذ کند، میتواند روح را به سختی تحت فشار قرار دهد و مژههایش را به مانند تیر ببرد.
باش تاختلی سمندش از غبار کارزار
طرح گردونی دگر در ساحت ختلان کند
هوش مصنوعی: بگذار تا اسب او با غبار نبرد بتازد و نقشهای جدید برای آیندهای دیگر در میدانهای دلکش بکشند.
باش تا بینی ز لاش شیر مردان ختن
دیو و دد را تا قیامت ناچخش مهمان کند
هوش مصنوعی: منتظر بمان تا ببینی که چگونه (از دلاوریهای) مردان سرزمین ختن، موجودات پلید و شیطانی تا ابد مهمان خواهند شد و از آنها نجات نخواهند یافت.
باش تا از بانگ شیپورش به مرز قندهار
هر نفس افغان خدا از بیم جانافغانکند
هوش مصنوعی: بگذار تا صدای شیپورش هر لحظه در مرز قندهار به گوش برسد، زیرا این صدا افغانها را از ترس جانشان به حذر میدارد.
باش تا شیران تبت را کشد در پالهنگ
واهوان تبتی را شیر در پستانکند
هوش مصنوعی: بگذار تا شیران از سرزمین تبت به تو برسند و در دامن خود گوسالههای تبت را شیر دهند.
سعیها دارد فلک کز همت صاحبقران
بر جهانش از قیروان تا قیروان سلطانکند
هوش مصنوعی: آسمان تلاش میکند تا به خاطر ارادهی پادشاه بزرگ، بر سرزمینها سلطنت کند و از سرزمین قیروان تا قیروان را زیر فرمان خود بگیرد.
تا همی گوی زمین زیر فلک ساکن بود
تا همی خنگ فلک گرد زمین جولان کند
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین زیر آسمان بیحرکت بود، آسمان هم به دور زمین میچرخید.
از امیران باج گیرد جان ستاند بر خورد
بر دلیران ملک بخشد زر دهد فرمانکند
هوش مصنوعی: خود را در برابر امیران قویتر میسازد و جان آنان را میگیرد. با دلیران به نبرد میپردازد و به آنها پاداش و ثروت میدهد و دستورهایی صادر میکند.