گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السطنه حسنعلی میرزا طاب‌الله ثراه فرماید

غم و شادیست‌که با یکدگر آمیخته‌اند
یا مه روزه به نوروز درآمیخته‌اند
درکفی رشتهٔ تسبیح و کفی ساغر می
راست با عقد ثریا قمر آمیخته‌اند
تردماغ از می شب خشک‌لب از روزهٔ روز
ورع خشک به دامان تر آمیخته‌اند
در کف شیخ‌ عصا در کف میخواره قدح
اژدها با ید بیضا اثر آمیخته‌اند
همه را چهره چو صندل شده از ره‌زه ولی
صندلی هست‌ که با دردسر آمیخته‌اند
مطرب و ناله نی واعظ و آوازه وعظ
لحن داود به صوت بقر آمیخته‌اند
تا چرا روزه به نوره,ز درآمیخته است
خلق با وی ز سرکینه درآمیخته‌اند
همه با روزه بجنگند و علاجش نکنند
روبهانندکه با شیر ن‌ر آمیخته‌اند
باز نوروز شود چیره هم آخرکه‌کنون
نیمی از خلق بدو بیخبر آمیخته‌اند
رو‌رزه‌کس را ندهد چیز و کند منع ز خور
ابله آنان‌که بدو بی‌ثمر آمیخته‌اند
گرچه بر روزه به شورند هم آخر که سپاه
با ملوک از پی تحصیل خور آمیخته‌اند
خوان نوروز پر از نعمت الوان با او
زین سبب مردم صاحب هن‌ر آمیخته‌اند
منع می هم ند زانرو با اه سپهی
همچو رندان جهان معتبر آمیخته‌اند
زاهدان را اگر از سبحه‌کرامت اینست
که یکی رشته به صد عقده‌ بر آمیخته‌اند
ساقیان ‌راست ازین معجزه‌ کز ساغر می
آب و آتش را با یکدگر آمیخته‌اند
کرده در جام بلورین می چون لعل روان
نی نی الماس به یاقوت تر آمیخته‌اند
آتش طور عجین با ید بیضاکردند
نار نمرود به آب خضر آمیخته‌اند
باده درکام فروریخته از زرّین جام
خاو‌ران ‌گو‌یی با باختر آمیخته‌اند
سرخ مرجان تر آمیخته با لؤلؤ خشک
تا به ساغر می مرجان گهر آمیخته‌اند
رنگ و بو داده به‌می لاله‌رخان از لب و زلف
یا شفق را به نسیم سحر آمیخته‌اند
کرده در جام هلالی می خورشید مثال
یا هلالیست‌که با قرص خور آمیخته‌اند
قطره‌یی آب بهم بسته ‌که هیچش‌ نم نیست
با روان آتش نمناک درآمیخته اند
آب بی‌نم نگر و آتش پر نم‌ که به طبع
هر نمش را به هزاران شرر آمیخته‌اند
اشک می پاک‌کند خون جگر را گرچه
رنگ آن اشک به ‌خون جگر آمیخته‌اند
نی خبر می‌دهد از عشق و خبردار مباد
گوش و هوشی که نه با آن خبر آمیخته‌اند
شکل ماریست‌ که باده دهش نیست زبان
طبع زهرش به مزاج شکر آمیخته‌اند
چنگ در چنگ خوش‌آهنگی کز آهنگش
هوش شنوایی با گوش کر آمیخته‌اند
شاهدان بسته کمر کوه‌کشی را به میان
زان سرینهاکه به موی‌کمر آمیخته‌اند
هنت سین کز پی تحویل گذارند به خوان
گلرخان رنگی از آن تازه‌تر آمیخته‌اند
ساعد و سینه و سیما و سر و ساق و سرین
هفت سین‌آسا با سیم بر آمیخته‌اند
گویی از لخلخهٔ عود و سراییدن رود
بوی‌ گل با دم مرغ سحر آمیخته‌اند
مهوشان قرص تباشیر ز اندام سفید
از پی راحت قلب‌کدر آمیخته‌اند
تا همی از زر و یاقوت مفرح سازند
می یاقوتی با جام زر آمیخته‌اند
گلعذاران شکرلب به علاج دل خلق
هر زمان از رخ و لب گلشکر آمیخته‌اند
همه‌مشکین‌خط وشیرین‌لب‌و سیمین ‌عارض
نوبه و هند عجب با خزر آمیخته‌اند
نقشبندان قضا بر ز بر دیبهٔ خاک
نقشها تازه‌تر از شوشتر آمیخته‌اند
جعد سنبل جو زره عارض نسرین چو سپر
از پی کینه زره با سپر آمیخته‌اند
مقدم اهل خرد غالیه‌بو بسکه به باغ
عطرگل در قدم پی سپر آمیخته‌اند
شجر باغ چمان از چه ز تحریک صبا
گرنه روح حیوان با شجر آمیخته‌اند
حجر از فرط لطافت ز چه ناید به نظر
گرنه جان ملکی با حجر آمیخته‌اند
چشم نرگس ز چه بر طرف چمن حادثه‌بین
گرنه چشمش به خواص نظر آ‌میخته‌اند
از مطر زنده چرا پیکر بیجان نبات
دم عیسی نه اگر با مطر آمیخته‌اند
شاهد گل شده بازاری و از مقدم آن
نکهت نافه به هر رهگذر آمیخته‌اند
آب همرنگ زمرّد شده از بسکه به باغ
حشر سبزه بهر جوی و جر آمیخته‌اند
بسکه در نشو و نمایند ریاحین‌گویی
طبعشان زاب و گل بوالشر آمیخته‌اند
سوسن و عبهر و گل لاله و ریحان و سمن
رسته در رسته حشر در حشر آمیخته‌اند
گویی از خیل خدیوان معظم گه بار
نقش بزم ملک دادگر آمیخته‌اند
خسرو راد حسن‌شاه که از غایت لطف
روح پاکانش با خاک درآمیخته‌اند
جرأت‌انگیز ز بس موقف رزمش‌گویی
خاکش از زهرهٔ شیران نر آمیخته‌اند
یک الف ترهٔ خشکیست به خوان‌کرمش
هر تر و خشک‌ که در بحر و بر آمیخته‌اند
اجر یک‌روزهٔ سگبان جلالش نبود
هرچه در خوان بقا ماحضر آمیخته‌اند
ابر و دریا نه ز خود اینهمه‌گوهر دارند
باکف داور فرخنده‌فر آمیخته‌اند
دوست ‌سازست‌ و عدو سوز همانا زنخست
طینتش را ز بهشت و سقر آمیخته‌اند
خاک راه تو شد اکسیر ز بس شاهانش
با بصر از پی ‌کحل بصر آمیخته‌اند
روزی از گلشن خُلقت اثری‌ گشت پدید
هشت جنت را زان یک اثر آمیخته‌اند
رقتی ار آتش قهرت شرری شد روشن
هفت دوزخ را زان یک شرر آمیخته‌اند
ظفر از جیش تو هرگز نشود دور مگر
طینت جیش ترا از ظفر آمیخته‌اند
پاس ایوان ترا شب همه شب انجم چرخ
دیده تا وقت سحر با سهر آمیخته‌اند
صارمت صاعقهٔ خرمن عمرست مگر
جوهرش با اجل جان‌شکر آمیخته‌اند
نیزه از بسکه‌گشاید رگ جان پنداری
با سنانش اثر نیشتر آمیخته‌اند
یابد آمیزش جان جسم یلان با جوشن
گویی ارواح بود با صور آمیخته‌اند
بسکه در خود یلان نیفکند جاگویی
خود ابطال به تیغ و تبر آمیخته‌اند
تیرها بسکه نشیند به زره پنداری
عاشقان با صنمی سیمبر آمیخته‌اند
پدران خنجر خونریز ز مغلوبی جنگ
روستم‌وار به خون پسر آمیخته‌اند
پسران دشنهٔ فولاد ز سرگرمی‌کین
همچو شیرویه به خون پدر آمیخته‌اند
تیغت آنگاه‌که بر فرق عدوگیرد جای
ماه نو گویی با باختر آمیخته‌اند
گاو سرگرز به دریای‌کفت پنداری
کوه البرز به بحر خزر آمیخته‌اند
گوهر نظم دلارای ترا قاآنی
راستی‌گرچه به سلک‌گهر آمیخته‌اند
خازنان ملک از بهر خریداری آن
هر دو سطرش‌ به دو مثقال زر آمیخته‌اند
کم شود قیمت‌کالا چو فراوان‌گردد
با فراوانی کالا ضرر آمیخته‌اند
به دل و دست ملک بین‌که دُرّ و گوهر را
بسکه بخشیده چسان با مدر آ‌میخته‌اند
تاکه همواره ز همواری و ناهمواری
که به نیک و بد دور قمر آمیخته‌اند
تلخی‌ کام بود لازم شیرینی عیش
شهد با زهر و صفا با کدر آمیخته‌اند
تلخی‌ کام تو دشنام تو بادا به عدو
گرچه دشنام تو هم با شکر آمیخته‌اند
و‌انچنان عیش‌ تو شیرین که خود اقرار کنی
که ازو شربت جان بشر آمیخته‌اند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غم و شادیست‌که با یکدگر آمیخته‌اند
یا مه روزه به نوروز درآمیخته‌اند
هوش مصنوعی: غم و شادی در هم تنیده‌اند، مانند روشنایی ماه که به نور روز جدید متصل شده است.
درکفی رشتهٔ تسبیح و کفی ساغر می
راست با عقد ثریا قمر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: رشته‌های تسبیح و لیوانی از شراب در دست‌ها به زیبایی کنار هم قرار گرفته‌اند و گویی که به طرز خاصی با نظم و زیبایی ستاره‌ها و ماه در آسمان ترکیب شده‌اند.
تردماغ از می شب خشک‌لب از روزهٔ روز
ورع خشک به دامان تر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: آدمی در شب به می و نوشیدن گرایش دارد، در حالی که روز با روزه‌داری و خودداری از گناه زندگی می‌کند؛ این حال او را به حالت تردید و دوگانگی کشانده است. بنابراین، در وجودش حالتی از دلسردی و ناامیدی دیده می‌شود که به دنبال لذت و رهایی از این قیدها است.
در کف شیخ‌ عصا در کف میخواره قدح
اژدها با ید بیضا اثر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: در دست شیخ، عصایی وجود دارد و در دست میخواره، جامی شبیه به اژدها. این دو نماد، تأثیراتی از قدرت و جادو را با هم ترکیب کرده‌اند.
همه را چهره چو صندل شده از ره‌زه ولی
صندلی هست‌ که با دردسر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: همه افراد به زیبایی و لطافت شبیه عطر صندل شده‌اند، اما صندلی وجود دارد که با مشکلات و سختی‌ها آمیخته شده است.
مطرب و ناله نی واعظ و آوازه وعظ
لحن داود به صوت بقر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: موسیقی و نواهای نی به همراه سخنان واعظ و وعظ، صدای داود را با صوت بقری ترکیب کرده‌اند.
تا چرا روزه به نوره,ز درآمیخته است
خلق با وی ز سرکینه درآمیخته‌اند
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که انسان‌ها به نوعی با روزه در ارتباطند و این ارتباط ممکن است به دلیل کینه‌ها و احساسات منفی باشد. به عبارت دیگر، روابط آدم‌ها با روزه تحت تأثیر حس‌های منفی و کشمکش‌هایی که دارند، شکل گرفته است.
همه با روزه بجنگند و علاجش نکنند
روبهانندکه با شیر ن‌ر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: همه تلاش می‌کنند تا با روزه مخالف باشند و به درمان آن نمی‌پردازند. این‌ها مانند روباه‌هایی هستند که با شیر ترکیب نشده‌اند.
باز نوروز شود چیره هم آخرکه‌کنون
نیمی از خلق بدو بیخبر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: نوروز دوباره فرا می‌رسد و در این میان، ظاهراً نیمی از مردم هنوز از آن بی‌خبر هستند و در زندگی روزمره خود غرق شده‌اند.
رو‌رزه‌کس را ندهد چیز و کند منع ز خور
ابله آنان‌که بدو بی‌ثمر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: کسانی که با نادانی به‌دنبال متاع بی‌فایده هستند، به‌خاطر بی‌توجهی به روزی واقعی، از نعمت‌ها محروم می‌مانند.
گرچه بر روزه به شورند هم آخر که سپاه
با ملوک از پی تحصیل خور آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: هرچند که روزه‌داران شور و حال خاصی دارند، اما در نهایت، گروهی از شاهان و یا فرمانروایان برای به دست آوردن خوراک و رزق و روزی تلاش می‌کنند.
خوان نوروز پر از نعمت الوان با او
زین سبب مردم صاحب هن‌ر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: میزبان نوروز سفره‌ای پر از نعمت‌های رنگارنگ پهن کرده است و به همین خاطر مردم با هنرمندی و ذوق به این جشن حضور پیدا کرده‌اند.
منع می هم ند زانرو با اه سپهی
همچو رندان جهان معتبر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: ممنوعیت نوشیدنی‌های الکلی به دلیل احترام به اهل علم و عقل، باعث شده که افراد زیرک و فهیم در جامعه، به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و در کنار هم بزیستند.
زاهدان را اگر از سبحه‌کرامت اینست
که یکی رشته به صد عقده‌ بر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: اگر زاهدان با توجه به سبحه‌ی کرامت خود را محترم می‌شمارند، باید بدانند که این سبحه تنها یک رشته است که به صدها گره و پیچیده شده است.
ساقیان ‌راست ازین معجزه‌ کز ساغر می
آب و آتش را با یکدگر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: ساقیان به خاطر این شگفتی می‌گویند که در جام، آب و آتش را به‌طوری جالب و عجیب با هم ترکیب کرده‌اند.
کرده در جام بلورین می چون لعل روان
نی نی الماس به یاقوت تر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: در جام بلورینی، مایعی شبیه به لعل (سنگ قیمتی قرمز) جریان دارد و همچنین الماس را با یاقوت در هم آمیخته‌اند.
آتش طور عجین با ید بیضاکردند
نار نمرود به آب خضر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: آتش کوه طور به نور و روشنی پیوند خورده است و آتش نمرود را با آب خضر ترکیب کرده‌اند.
باده درکام فروریخته از زرّین جام
خاو‌ران ‌گو‌یی با باختر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: مشروب درون جام طلایی ریخته شده و به نوعی گویای این است که انسان‌ها با طبیعت و عناصر مختلف به هم آمیخته‌اند.
سرخ مرجان تر آمیخته با لؤلؤ خشک
تا به ساغر می مرجان گهر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: برخی از مرجان‌های قرمز با مرواریدهای خشک ترکیب شده‌اند، تا در جام، سنگ‌های گرانبهایی را در کنار هم قرار دهند.
رنگ و بو داده به‌می لاله‌رخان از لب و زلف
یا شفق را به نسیم سحر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: بهار با زیبایی و عطر گل‌های لاله، نظیر رنگ و بوی گرگ و میش صبحگاهی را به آرامی با نسیم سحر ترکیب کرده است.
کرده در جام هلالی می خورشید مثال
یا هلالیست‌که با قرص خور آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویرسازی زیبایی از خورشید و ماه اشاره شده است. شاعر می‌گوید که مانند هلالی از ماه، در جامی پر از می، به نظر می‌رسد که خورشید با ماه در هم آمیخته‌اند. این تصویر نمادین نشان‌دهندهٔ زیبایی و ظرافت است که در طبیعت وجود دارد و تأثیرات متقابل این دو جرم آسمانی را بر روی هم نمایش می‌دهد.
قطره‌یی آب بهم بسته ‌که هیچش‌ نم نیست
با روان آتش نمناک درآمیخته اند
هوش مصنوعی: یک قطره آب وجود دارد که هیچ رطوبتی از خود ندارد و با آتش مرطوب و داغی ترکیب شده است.
آب بی‌نم نگر و آتش پر نم‌ که به طبع
هر نمش را به هزاران شرر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: به آب توجه کن که بی‌نم است و به آتش که پر از نم است. چرا که هر نوع رطوبتی در طبیعت می‌تواند با هزاران جرقه و شعله ترکیب شود.
اشک می پاک‌کند خون جگر را گرچه
رنگ آن اشک به ‌خون جگر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: اشک، درد و رنج دل را از بین می‌برد، هرچند که رنگ اشک با خون دل آمیخته شده باشد.
نی خبر می‌دهد از عشق و خبردار مباد
گوش و هوشی که نه با آن خبر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: عشق را نمی‌توان به راحتی فهمید و کسانی که آگاهی ندارند، نباید به این مسائل گوش دهند یا به آن توجه کنند.
شکل ماریست‌ که باده دهش نیست زبان
طبع زهرش به مزاج شکر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: شکل ماری دارد و باده‌ای که می‌دهد، زبانش طعمی تلخ دارد. طبعش زهرناک است اما با مزاج شیرین آمیخته شده است.
چنگ در چنگ خوش‌آهنگی کز آهنگش
هوش شنوایی با گوش کر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: آوای دل‌انگیزی در دست است که گوش شنوا به آن توجهی ندارد و مانند این است که صدای زیبایی با گوش‌های ناشنوا در هم آمیخته شده است.
شاهدان بسته کمر کوه‌کشی را به میان
زان سرینهاکه به موی‌کمر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: مردان جوان و خوش‌چهره دور هم نشسته‌اند و با استفاده از کمر پهن و قدرت بدنی خود، به کوه‌کشی و نمایش توانایی‌های خود مشغولند. در این جمع، کسانی هستند که زیبایی‌شان به خاطر موهای بلند و خوش‌فرم‌شان به چشم می‌آید.
هنت سین کز پی تحویل گذارند به خوان
گلرخان رنگی از آن تازه‌تر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که از محلی به سمت جشنی با رنگ‌های زیبا و تازه می‌روند و در این میان، روح زیبایی و شادی را با خود دارند. این سفر به سمت خوشی و تماشا کردن زیبایی‌هاست که در آن رنگ‌های تاز‌ه به چشم می‌خورند.
ساعد و سینه و سیما و سر و ساق و سرین
هفت سین‌آسا با سیم بر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی‌های فردی می‌پردازد و ویژگی‌های مختلفی مانند دست‌ها، سینه، چهره، سر، ساق‌ها و کمر را به گونه‌ای شاعرانه و دلنشین با هم ترکیب می‌کند. به نوعی، این توصیف‌ها نشان‌دهنده‌ی هماهنگی و زیبایی است که در این اجزا وجود دارد و حس خوشایندی را القا می‌کند.
گویی از لخلخهٔ عود و سراییدن رود
بوی‌ گل با دم مرغ سحر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: گویا بوی خوش گل، که از عطر عود و صدای جاری رود ناشی شده، با صدای پرنده سحر در هم آمیخته است.
مهوشان قرص تباشیر ز اندام سفید
از پی راحت قلب‌کدر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: زیبائی‌های معشوقان مانند ماه کامل است و از بدن سفیدشان به منظور آرامش دل‌های غمگین بهره‌مند می‌شوند.
تا همی از زر و یاقوت مفرح سازند
می یاقوتی با جام زر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: آنها به جشن و شادی مشغولند و نوشیدنی خوش رنگی را در جام طلایی آماده کرده‌اند که با یاقوت تزیین شده است.
گلعذاران شکرلب به علاج دل خلق
هر زمان از رخ و لب گلشکر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: زیبا رویان شکرین زبان هر بار با چهره و لبانشان که مانند شیرینی است، به درمان دل‌های مردم می‌پردازند.
همه‌مشکین‌خط وشیرین‌لب‌و سیمین ‌عارض
نوبه و هند عجب با خزر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: همه کسانی که صورت زیبا و لب‌های شیرین دارند، به طرز جالبی با زیبایی هندی و رنگ خزر ترکیب شده‌اند.
نقشبندان قضا بر ز بر دیبهٔ خاک
نقشها تازه‌تر از شوشتر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: نقاشان سرنوشت، روی پارچه‌ای از خاک، طرح‌هایی زیبا و تازه‌تر از طرح‌های شوشتر خلق کرده‌اند.
جعد سنبل جو زره عارض نسرین چو سپر
از پی کینه زره با سپر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: موهای مجعد سنبل مانند زره‌ای بر روی صورت گل نسرین قرار گرفته‌اند، گویی زره و سپر به هم آمیزه شده‌اند تا از کینه‌ای که وجود دارد، محافظت کنند.
مقدم اهل خرد غالیه‌بو بسکه به باغ
عطرگل در قدم پی سپر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: اهل عقل و فهم به قدری در باغ گل و عطر گلاب خوشبو هستند که گویی هر قدمی که برمی‌دارند، بوی خوش در اطرافشان پراکنده می‌شود.
شجر باغ چمان از چه ز تحریک صبا
گرنه روح حیوان با شجر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: درختان باغ چمن به خاطر بادی که می‌وزد، تکان می‌خورند. در غیر این صورت، روح حیوانات با درختان یکی شده است.
حجر از فرط لطافت ز چه ناید به نظر
گرنه جان ملکی با حجر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: سنگ به خاطر لطافتش دیده نمی‌شود، وگرنه جان ملائکه با سنگ در آمیخته است.
چشم نرگس ز چه بر طرف چمن حادثه‌بین
گرنه چشمش به خواص نظر آ‌میخته‌اند
هوش مصنوعی: چشم نرگس به خاطر چه چیزی که در کنار چمن می‌بیند، به حوادث حساس است؛ وگرنه چشمانش به زیبایی‌های خاص آشنا شده‌اند.
از مطر زنده چرا پیکر بیجان نبات
دم عیسی نه اگر با مطر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: چرا گیاهان بی‌جان با بارانِ زنده نمی‌توانند به حیات بازگردند، اگرچه با آب باران ترکیب شده‌اند؟
شاهد گل شده بازاری و از مقدم آن
نکهت نافه به هر رهگذر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: یک گل زیبا در بازار خود را به نمایش گذاشته و بوی خوش آن از راه‌های مختلف به مشام هر رهگذری رسیده است.
آب همرنگ زمرّد شده از بسکه به باغ
حشر سبزه بهر جوی و جر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: آب به دلیل ترکیب با سبزه‌ها و گیاهان در باغ، رنگی شبیه به زمرّدت پیدا کرده است.
بسکه در نشو و نمایند ریاحین‌گویی
طبعشان زاب و گل بوالشر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی طبیعت و گل‌ها اشاره دارد. شاعر می‌گوید که به خاطر رشد و شکوفایی گیاهان، انگار طبع و روح آن‌ها با لطافت و زیبایی گل‌ها درهم آمیخته شده است. در واقع، زیبایی و شادابی گل‌ها نشان از غنای طبیعت دارد.
سوسن و عبهر و گل لاله و ریحان و سمن
رسته در رسته حشر در حشر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: سوسن، عبهر، گل لاله، ریحان و سمن در کنار هم و با هم رشد کرده‌اند و در میان زنبورهای عسل و حشرات دیگر به هم پیوسته‌اند.
گویی از خیل خدیوان معظم گه بار
نقش بزم ملک دادگر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که از میان جمع پرشمار فرشتگان بزرگ، گویی بر روی زمین زیبایی‌ها و جلوه‌های بزم پادشاهی عادلانه‌ای را ریخته‌اند.
خسرو راد حسن‌شاه که از غایت لطف
روح پاکانش با خاک درآمیخته‌اند
هوش مصنوعی: خسرو راد حسن‌شاه که به خاطر لطف و محبت زیادش، روح پاکان به خاک پیوند خورده است.
جرأت‌انگیز ز بس موقف رزمش‌گویی
خاکش از زهرهٔ شیران نر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: شجاعت او به گونه‌ای است که هنگام مبارزه به نظر می‌رسد خاکش با خون شیران نر در هم آمیخته شده است.
یک الف ترهٔ خشکیست به خوان‌کرمش
هر تر و خشک‌ که در بحر و بر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: یک نهنگ بزرگ در میان موجودات دریایی، همه‌ی جانداران چه زنده و چه مرده را به خود جذب کرده است.
اجر یک‌روزهٔ سگبان جلالش نبود
هرچه در خوان بقا ماحضر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: پاداش یک‌روزهٔ خدمتگذار جلال، بسیار کمتر از آن چیزی است که در سفرهٔ بقا و زندگی ابدی به میهمانان عرضه می‌شود.
ابر و دریا نه ز خود اینهمه‌گوهر دارند
باکف داور فرخنده‌فر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: ابر و دریا به خودی خود این همه جواهر ندارند، آن‌ها از دست داوری که خوشبخت و فرخنده است، مرواریدها را به دست آورده‌اند.
دوست ‌سازست‌ و عدو سوز همانا زنخست
طینتش را ز بهشت و سقر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: زن به گونه‌ای آفریده شده است که هم می‌تواند دوست و هم دشمن باشد، زیرا در فطرتش ویژگی‌هایی از بهشت و جهنم وجود دارد.
خاک راه تو شد اکسیر ز بس شاهانش
با بصر از پی ‌کحل بصر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: خاک مسیر تو به دلیل حضور بسیاری از شاهان، ارزشمند و گرانبها شده است، زیرا آنها با دیدن آن به دنبال دارویی برای بینایی بهتر هستند.
روزی از گلشن خُلقت اثری‌ گشت پدید
هشت جنت را زان یک اثر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: روزی در دنیای آفرینش نشانه‌ای پیدا شد که به خاطر آن، هشت بهشت با آن نشانه ترکیب شده‌اند.
رقتی ار آتش قهرت شرری شد روشن
هفت دوزخ را زان یک شرر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: اگر آتش خشم تو شعله‌ور شود، برای هفت دوزخ روشنایی ایجاد می‌کند و آن یک شعله به همه جا نفوذ می‌کند.
ظفر از جیش تو هرگز نشود دور مگر
طینت جیش ترا از ظفر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: پیروزی هیچگاه از تو دور نمی‌شود، مگر اینکه ماهیت وجود تو به پیروزی پیوند خورده باشد.
پاس ایوان ترا شب همه شب انجم چرخ
دیده تا وقت سحر با سهر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: سراسر شب، ستاره‌های آسمان مانند نگهبانانی در مقابل ایوان تو قرار دارند و تا صبح با سهر (صبح) در هم آمیختگی دارند.
صارمت صاعقهٔ خرمن عمرست مگر
جوهرش با اجل جان‌شکر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: عمر انسان مانند توده‌ای از علف است که صاعقه‌ای به آن ضربه زده و آن را نابود می‌کند؛ اما شاید در عمق وجودش، عنصرهای ارزشمندی وجود داشته باشد که با پایان زندگی و مرگ ترکیب شده‌اند.
نیزه از بسکه‌گشاید رگ جان پنداری
با سنانش اثر نیشتر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: نیزه به قدری عمیق و قوی فرو رفته که انگار با سنانش (نوک تیزش) اثر زخم نیشتری را ایجاد کرده است.
یابد آمیزش جان جسم یلان با جوشن
گویی ارواح بود با صور آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: روح و جان دلیران به گونه‌ای در هم آمیخته‌اند که گویا ارواح با صورت‌ها ترکیب شده‌اند.
بسکه در خود یلان نیفکند جاگویی
خود ابطال به تیغ و تبر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: به دلیل قدرت و شجاعت یلان، کسی جرأت نمی‌کند در درون خود جا بگیرد و همواره در خطر است. گویا آنان با تیغ و تبر، خود را به ابطال و نابودی محکوم کرده‌اند.
تیرها بسکه نشیند به زره پنداری
عاشقان با صنمی سیمبر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: تیرهایی که به زره نشسته‌اند، نشان می‌دهد که عاشقان گویی با معشوق خود ت intertwined شده‌اند و هیچ جدایی میانشان نیست.
پدران خنجر خونریز ز مغلوبی جنگ
روستم‌وار به خون پسر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: پدران، با خنجرهای تند و خونی خود، مانند رستم، از دشمنانی که شکست خورده‌اند، به انتقام فرزندان خود پرداخته و آن‌ها را به خون کشیده‌اند.
پسران دشنهٔ فولاد ز سرگرمی‌کین
همچو شیرویه به خون پدر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: پسران با دشنه‌های فولادی به دنبال انتقام‌اند و مانند شیرویه، خون پدرشان را بر زمین ریخته‌اند.
تیغت آنگاه‌که بر فرق عدوگیرد جای
ماه نو گویی با باختر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: وقتی تیغ تو بر سر دشمن فرود می‌آید، گویی نور ماه نو با غروب آفتاب در هم آمیخته شده است.
گاو سرگرز به دریای‌کفت پنداری
کوه البرز به بحر خزر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: گویی که گاوی مشغول بازی به دریاچه‌ای است و تو فکر می‌کنی که کوه‌های البرز در دل دریاچه خزر فرورفته‌اند.
گوهر نظم دلارای ترا قاآنی
راستی‌گرچه به سلک‌گهر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: زیبایی کلام تو مانند جواهری ارزشمند است، هرچند که دیگران تلاش کرده‌اند آن را با چیزهای دیگر بیامیزند.
خازنان ملک از بهر خریداری آن
هر دو سطرش‌ به دو مثقال زر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: کارگزاران و نگهبانان ملک، برای خریدن آن دو خط (یا دو بخش از یک متن)، هر کدام را به دو مثقال طلا مزین کرده‌اند.
کم شود قیمت‌کالا چو فراوان‌گردد
با فراوانی کالا ضرر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: وقتی کالاهای زیادی در بازار وجود داشته باشد، قیمت آن‌ها کاهش پیدا می‌کند و این افزایش فراوانی کالا با خود ضررهایی به همراه دارد.
به دل و دست ملک بین‌که دُرّ و گوهر را
بسکه بخشیده چسان با مدر آ‌میخته‌اند
هوش مصنوعی: به قلب و دست ملک نگاه کن که چطور دُرّ و گوهر را به هم آمیخته و تقسیم کرده‌اند.
تاکه همواره ز همواری و ناهمواری
که به نیک و بد دور قمر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: درختی که به خاطر نیکی و بدی دور قمر به هم می‌پیچد، همیشه از ناپایداری‌ها و تغییرات لذت می‌برد.
تلخی‌ کام بود لازم شیرینی عیش
شهد با زهر و صفا با کدر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: برای آنکه زندگی شیرین و خوش باشد، گاهی باید با تلخی‌ها و مشکلات مواجه شویم؛ چرا که لذت یک تجربه خوش، در کنار سختی‌ها و چالش‌ها معنا پیدا می‌کند. شادکامی و آرامش با ناپایداری و دشواری درهم آمیخته‌اند و وجود این تضادها است که باعث می‌شود لذت واقعی زندگی را احساس کنیم.
تلخی‌ کام تو دشنام تو بادا به عدو
گرچه دشنام تو هم با شکر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: تلخی حرف‌های تو درباره دشمنان، به مانند دشنام دادن به آنهاست، هرچند که خود این دشنام‌ها نیز با احساسات شیرین مخلوط شده‌اند.
و‌انچنان عیش‌ تو شیرین که خود اقرار کنی
که ازو شربت جان بشر آمیخته‌اند
هوش مصنوعی: زندگی‌ات به قدری شیرین است که خودت هم اعتراف می‌کنی این خوشی چون شربتی است که جان انسان را پرمغز کرده است.