قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - در ستایش شهنشاه ماضی محمد شاه غازی فرماید
سرین دلبر من سیم ناب را ماند
ز بسکه نرم و لطیفست آب را ماند
هنوز نامده در چشم من روز از هوش
بهخاصیت همه گوییکه خواب را ماند
درست نقطهٔ سرخی که در میان ویست
به جام سیمینگلگون شراب را ماند
کنار او همه رخشان میان او همه چین
بدندو وصفیکیشیخ و شاب را ماند
به ماه ماند و در وی نشان بوسهٔ من
گمان بریکلف ماهتاب را ماند
شعاع او همه چشم مرا کند خیره
اگر غلط نکنم آفتاب را ماند
به روی یکدیگر افتد از دو سو گویی
که جمله دفتر اهل حساب را ماند
چو در ازار قصب یار سازدش پنهان
سهیل رفته به زیر سحاب را ماند
به روی او ز قفا طرهٔ نگارینم
غلالههای خطا بر ثواب را ماند
فراز تحسین یا نی نویشته نفرین
به روی غفران یا نی عذاب را ماند
و یا به خرمن نسرین ز بر به شکل کمند
همی نگون شده شاخهٔ سداب را ماند
و یا به قرص قمر برهمی به هیات مار
به خویش حلقه زده مشک ناب را ماند
و یا به خیمهٔ سیماب رنگ سیمین لون
همی ز عنبر سارا طناب را ماند
و یا به پرّ حواصل که برزده خرمن
پراکنیدهٔ پر غراب را ماند
و یا به برزو برو کتف پور کیکاووس
کمند پر خم افراسیاب را ماند
و یا به پهلوی بدخواه شه فراز رکاب
دوال خسرو مالک رقاب را ماند
خدیو راد محمدشه آفتاب ملوک
که برق او به وغا التهاب را ماند
بسان شیر دژ آگه بود پیادهٔ شاه
بهروز جنگ و عدویشکلاب را ماند
به هرکجاکه فرازد خیام دولت و فر
بلندگردون بر آن قباب را ماند
سپهر توسنگویی بودکمیت ملک
که ماه یکشبه به روی رکاب را ماند
نهیب تیغملک چیست بوم و جان عدو
که جای ا و بر و بوم خراب را ماند
بلارکش بود الماس رنگ و آتش فعل
ولی به واقعه لعل مذاب را ماند
به شیر ماند در خوردن و فشاندن خون
چنانکه دشمن خسرو دواب را ماند
ز بسکهشادیخیزبتعهد دولت شاه
همی معاینه عهد شباب را ماند
ثنا و منقبت من به چهر دولت شه
بر آفتاب درخشان نقاب را ماند
دوام دولت او تا گهیکه حاجب او
بگوید ایدون یومالحساب را ماند
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - در ستایش کهف الادانیوالاقاصیجنابحاجمیرزا آقاسی رحمه الله فرماید: ازینسان کابر نیسانی دمادم گوهر افشاندقصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السطنه حسنعلی میرزا طابالله ثراه فرماید: غم و شادیستکه با یکدگر آمیختهاند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرین دلبر من سیم ناب را ماند
ز بسکه نرم و لطیفست آب را ماند
هوش مصنوعی: دلبر من مانند نقرهای خالص است، به دلیل نرمی و لطافتش شبیه آب میباشد.
هنوز نامده در چشم من روز از هوش
بهخاصیت همه گوییکه خواب را ماند
هوش مصنوعی: هنوز روز به چشم من نیامده و به خاطر خاصیت خواب، مانند این است که همه چیز در حالت خواب است.
درست نقطهٔ سرخی که در میان ویست
به جام سیمینگلگون شراب را ماند
هوش مصنوعی: نقطهٔ سرخ رنگی که در وسط آن است، شبیه به شرابی است که در جام نقرهای رنگ و با طراوت قرار دارد.
کنار او همه رخشان میان او همه چین
بدندو وصفیکیشیخ و شاب را ماند
هوش مصنوعی: کنار او همه زیبا هستند و در میانشان، بدن او چنان است که نشاندهنده زیبایی و لطافت خاصی دارد؛ این وضعیت شبیه به حالتی است که بین یک شیخ و یک جوان جذاب وجود دارد.
به ماه ماند و در وی نشان بوسهٔ من
گمان بریکلف ماهتاب را ماند
هوش مصنوعی: ماه مانند است و بر آن نشانی از بوسهام وجود دارد. تو باید گمان کنی که آنچه بر چهرهٔ ماهتاب باقی مانده، اثر من است.
شعاع او همه چشم مرا کند خیره
اگر غلط نکنم آفتاب را ماند
هوش مصنوعی: نور او چنان مرا مجذوب خود میکند که اگر اشتباه نکنم، به روشنی آفتاب میماند.
به روی یکدیگر افتد از دو سو گویی
که جمله دفتر اهل حساب را ماند
هوش مصنوعی: دو نفر به گونهای به هم نزدیک میشوند که انگار هر کدام یک صفحه از دفتر حساب را نشان میدهد و به هم میپیوند.
چو در ازار قصب یار سازدش پنهان
سهیل رفته به زیر سحاب را ماند
هوش مصنوعی: وقتی یار در لباس زینتی خود را پنهان میکند، شبیه به ستارهای است که زیر ابرها پنهان شده و دیگر دیده نمیشود.
به روی او ز قفا طرهٔ نگارینم
غلالههای خطا بر ثواب را ماند
هوش مصنوعی: به پشت سر او، زلفهای زیبا و درخشانم مانند خطاهای کوچک بر اعمال نیک و ثواب است.
فراز تحسین یا نی نویشته نفرین
به روی غفران یا نی عذاب را ماند
هوش مصنوعی: در این بیت، شخص به ستایش یا سرزنش چیزی اشاره میکند که به نوعی در تضاد با هم قرار دارند. تحسین یک چیز و نفرین بر آن چیزی است که ممکن است با غفران یا عذاب همراه باشد، نشاندهنده این است که احساسات متضادی نسبت به یک موضوع وجود دارد و میتوان با آن دو به شیوههای متفاوتی برخورد کرد.
و یا به خرمن نسرین ز بر به شکل کمند
همی نگون شده شاخهٔ سداب را ماند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیباییهای طبیعت میپردازد. در آن به گل نسرین اشاره شده که به شکل کمند در یک باغ میدرخشد و شاخههای آن در حال افتادن و خشکی هستند. به طور کلی، این تصویر، ترکیبی از زیبایی و زوال را به نمایش میگذارد.
و یا به قرص قمر برهمی به هیات مار
به خویش حلقه زده مشک ناب را ماند
هوش مصنوعی: درخشش و زیبایی ماه را به یاد بیاور، که همچون ماری به دور خود پیچیده است و گویی در حالی که به خود میپیچد، عطر ناب مشک را به همراه دارد.
و یا به خیمهٔ سیماب رنگ سیمین لون
همی ز عنبر سارا طناب را ماند
هوش مصنوعی: به کلبهای با رنگ نقرهای و حالتی مشابه سیم میرویم که بوی خوشی مانند عطر عنبر از آن بلند میشود و نخی راست مانند طناب در آنجا وجود دارد.
و یا به پرّ حواصل که برزده خرمن
پراکنیدهٔ پر غراب را ماند
هوش مصنوعی: به مانند پرندگان باشکوهی که بر روی خرمنهای گندم نشستهاند و دانههای پراکنده را در همه جا میپرا کنند.
و یا به برزو برو کتف پور کیکاووس
کمند پر خم افراسیاب را ماند
هوش مصنوعی: به برزو برو و کمر پور کیکاووس را بگیر که کمند پر خم افراسیاب مانند آن است.
و یا به پهلوی بدخواه شه فراز رکاب
دوال خسرو مالک رقاب را ماند
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف موقعیتی میپردازد که در آن شخصی با دشواریها و موانع خاصی روبرو است. او نشان میدهد که همچون فردی که در مقابل دشمنان خود، بدون ترس و با قدرت در جایگاه خود به ایستادگی میپردازد. این تصویر به ما میفهماند که باید در مواجهه با چالشها و خطرات، استقامت و قدرت داشته باشیم، و به جای تسلیم شدن، به مقابله بپردازیم.
خدیو راد محمدشه آفتاب ملوک
که برق او به وغا التهاب را ماند
هوش مصنوعی: محمدشاه، فرمانروای بزرگ و نورانی چون آفتاب است که درخشش او مانند برق، سبب شگفتی و هیجان میشود.
بسان شیر دژ آگه بود پیادهٔ شاه
بهروز جنگ و عدویشکلاب را ماند
هوش مصنوعی: شیر دژ به معنای قدرت و شجاعت است و در اینجا نشاندهندهی استقامت و توانایی در مبارزه است. فردی که به یاد شاه در روز جنگ در اوج آمادگی قرار دارد، همچون شیر بیرحم و استوار است. این شخص در برابر دشمنان قرار میگیرد و نمیگذارد کسی به او نزدیک شود، همانطور که شیر در قلمرو خود از مخلوقات دیگر حفاظت میکند.
به هرکجاکه فرازد خیام دولت و فر
بلندگردون بر آن قباب را ماند
هوش مصنوعی: هر جایی که خورشید خیام به سرخی و زیبایی و خوشبختی درخشید، بر آن قبه بلند آسمان باقی میماند.
سپهر توسنگویی بودکمیت ملک
که ماه یکشبه به روی رکاب را ماند
هوش مصنوعی: آسمان مانند اسبی نیرومند است که برای یک شب حكمروایی، ماه بر روی زین آن نشسته و درخشندگی خاصی را به وجود آورده است.
نهیب تیغملک چیست بوم و جان عدو
که جای ا و بر و بوم خراب را ماند
هوش مصنوعی: صدای تیز شمشیر شاه چه تأثیری بر زمین و جان دشمن دارد که اختیار او و سرزمینش را به حال خرابی وا میگذارد.
بلارکش بود الماس رنگ و آتش فعل
ولی به واقعه لعل مذاب را ماند
هوش مصنوعی: جواهری که به نظر میرسد درخشان و زنده است، اما در واقع مانند گلی ذوب شده است و هیچ حقیقت واقعی ندارد.
به شیر ماند در خوردن و فشاندن خون
چنانکه دشمن خسرو دواب را ماند
هوش مصنوعی: او در خوردن و فشردن خون به شکلی است که همچون دشمن خسرو، به تندی و بیرحمی عمل میکند.
ز بسکهشادیخیزبتعهد دولت شاه
همی معاینه عهد شباب را ماند
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و خوشحالیای که از دوستیام با شاه دارم، همچون یادگاری از روزهای جوانی، همیشه لحظات خوشی را تجربه میکنم.
ثنا و منقبت من به چهر دولت شه
بر آفتاب درخشان نقاب را ماند
هوش مصنوعی: مدح و ستایش من به مانند نقابی است که بر روی چهره درخشان یک پادشاه قرار دارد.
دوام دولت او تا گهیکه حاجب او
بگوید ایدون یومالحساب را ماند
هوش مصنوعی: قدرت و ثبات حکومت او تا زمانی ادامه دارد که دروازهبان او بگوید که روز حسابرسی و محاسبه نزدیک است.
حاشیه ها
1402/06/24 08:08
سمنا مستان
بیت دوم
هنوز نامده در چشم من «روم» از هوش
ینی از هوش میرم
وزن شعر هم درست میشه
معناشم درست میشه

قاآنی