گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - د‌ر ستایش کهف الادا‌نی‌والاقاصی‌جناب‌حاج‌میرزا آقاسی رحمه ا‌لله فرماید

ازین‌سان کابر نیسانی دمادم گوهر افشاند
اگر ترک ادب نبود به دست خواجه می‌ماند
درختان را چه شد کامروز می‌رقصند از شادی
مگر بر شاخ‌گل بلبل مدیح خواجه می‌خواند
جناب حاجی‌ آقاسی که‌ریزد طرح‌صد گردون
اگر شخص جلالش گردی از دامن برافشاند
اگر باد عتاب او زند یک لطمه بر هستی
چه جای هفت‌گردون کافرینش‌ را بجنباند
وگر برق خلاف اوکشد یک شعله درگیتی
چه جای خار صحرا کاب دریا را بسوزاند
خداوندا بدان ذات خداوندی‌ که‌ گر خواهد
به قدرت چرخ را در دیدهٔ موری بگنجاند
به قهاری‌که قهرش پشه‌یی راگر دهد فرمان
به زخم نیش او خرطوم پیلان را بپیچاند
که تا امروز جز مدحت زبانم حرفی ارگفته
مر آن را چون زبان لاله ایزد لال‌ گرداند
بلای بد بود حاسد به جان هر که در عالم
دعاکن‌کاین بلا را ایزد از عالم بگرداند
حریف‌خویش چون‌پرمایه بیند خصم بی‌مایه
به بهتانی ازو طبع بزرگان را برنجاند
چوصبح‌ار صادقم ‌در این‌سخن ‌روزم‌ بود روشن
وگر چون گل دورویم باد غم برگم بریزاند
کسان‌ گویند ببریدست مرسوم مرا خواجه
بهٔزدان‌کاین‌سخن‌راگوش من افسانه می‌داند
برین دعوی دلیلی ‌گویمت از روز روشنتر
تو خورشیدی و قطع فیض‌ خود خورشید نتواند
چو مرسم مرا ز اول تو خود دادی یقین دارم
که شخصیت با همه ‌حکمت چنین حکمی نمی‌راند
خدا تاندگرفتن آنچه بخشد از ازل لیکن
نگیرد آنچه داد اول نمی‌گویم نمی‌تاند
خدا تاند که رنگ از لاله ‌گیرد بوی از عنبر
ولی از فرط رحمت دادهٔ خود بازنستاند
چو بر حکم‌ مجدد می‌رود تعلیق این مطلب
مگر تعلیقهٔ نو جان من زین بند برهاند
چه باشد ابرکلکت‌گر همی‌گرید به حال من
وزان یک گریه‌ام تا حشر همچون گل بخنداند
ز فیض تست اینهم‌کز طریق عجز می‌نالم
که یزدان هم ز بهر شیر کودک را بگریاند
کدامین‌یک بود زیبنده از جود تو می‌پرسم
که بر چرخم رساند یا به خاک تیره بنشاند
خدا هرچند قهارست لیکن از پی روزی
عنان فیض خود از مومن و کافر نتاباند
تو مهری مهر نور خود به نیک و بد بیندازد
تو ابری ابر فیض‌ خو‌د بخار و گل بباراند
ازان بخت ترا بیدار دارد سال و مه یزدان
که خلق خویش را در مهد آسایش بخواباند
روا نبود که مداح تو با این منطق شیرین
نیارد چون مگس لختی ز سختی سر بخاراند
الا تا سال و مه آید الا تا عمر فرساید
بپایی تا فلک پاید بمانی تا جهان ماند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ازین‌سان کابر نیسانی دمادم گوهر افشاند
اگر ترک ادب نبود به دست خواجه می‌ماند
هوش مصنوعی: اگر کسی مثل مرغی که هر لحظه دانه می‌افشاند، به آرامی و مداوم تلاش کند و اگر ادب و احترام را رعایت کند، ثمره و نتیجه کارش در دست کسی که لایق است قرار خواهد گرفت.
درختان را چه شد کامروز می‌رقصند از شادی
مگر بر شاخ‌گل بلبل مدیح خواجه می‌خواند
هوش مصنوعی: امروز درختان به خاطر شادی می‌رقصند، آیا ممکن است که بلبل در میان گل‌ها برای ستایش معشوق آواز می‌خواند؟
جناب حاجی‌ آقاسی که‌ریزد طرح‌صد گردون
اگر شخص جلالش گردی از دامن برافشاند
هوش مصنوعی: به مقامات عالی و شخصیت‌های برجسته‌ای که در همه‌ جا معروف هستند، می‌توان اشاره کرد که اگر کسی به عظمت و جلال آن‌ها برسد، باید از خوبی‌ها و بزرگی‌هایشان بهره‌مند شود.
اگر باد عتاب او زند یک لطمه بر هستی
چه جای هفت‌گردون کافرینش‌ را بجنباند
هوش مصنوعی: اگر باد خشم او به هستی آسیب بزند، دیگر چه معنایی دارد که هفت آسمان به دلیل کفر او تکان بخورد؟
وگر برق خلاف اوکشد یک شعله درگیتی
چه جای خار صحرا کاب دریا را بسوزاند
هوش مصنوعی: اگر برقی برخلاف آن بزند و شعله‌ای در دنیا بیفروزد، چه جای آن است که خار صحرا برق دریا را بسوزاند.
خداوندا بدان ذات خداوندی‌ که‌ گر خواهد
به قدرت چرخ را در دیدهٔ موری بگنجاند
هوش مصنوعی: خداوندا، تو را قسم به ذات پاکت، که اگر بخواهی می‌توانی قدرتت را به اندازه‌ای کوچک کنی که حتی در چشم یک مورچه جا بگیرد.
به قهاری‌که قهرش پشه‌یی راگر دهد فرمان
به زخم نیش او خرطوم پیلان را بپیچاند
هوش مصنوعی: به قدرتی که حتی یک پشه را می‌تواند به زخم نیشش موظف کند، می‌توان انتظار داشت که خرطوم فیل‌ها را به راحتی بپیچاند.
که تا امروز جز مدحت زبانم حرفی ارگفته
مر آن را چون زبان لاله ایزد لال‌ گرداند
هوش مصنوعی: تا امروز هیچ حرف دیگری جز ستایش نگفته‌ام و به همین دلیل، زبانم مانند زبان گل لاله، بی‌صدا و خاموش شده است.
بلای بد بود حاسد به جان هر که در عالم
دعاکن‌کاین بلا را ایزد از عالم بگرداند
هوش مصنوعی: حسادت یک مشکل بزرگ است که می‌تواند برای هر کسی که در دنیا دعا می‌کند، دردسرساز باشد. کاش خدا این مشکل را از دنیا برطرف کند.
حریف‌خویش چون‌پرمایه بیند خصم بی‌مایه
به بهتانی ازو طبع بزرگان را برنجاند
هوش مصنوعی: هرگاه حریف خود را شخصی با سرمایه و ارزشمند ببیند و دشمن کم‌مایه و بی‌ارزشی را در مقابل خود ببیند، ممکن است به خاطر این احساس برتری، از بزرگان انتقاد کرده و آنها را ناراحت کند.
چوصبح‌ار صادقم ‌در این‌سخن ‌روزم‌ بود روشن
وگر چون گل دورویم باد غم برگم بریزاند
هوش مصنوعی: صبح که صادق و راستگو بودم، روزم روشن و پرامید بود، اما اگر همچون گلی باشم که زمانی خوشبو بوده و حالا باد غم، برگ‌هایم را به زمین می‌ریزد، دیگر روزهایم تاریک خواهد شد.
کسان‌ گویند ببریدست مرسوم مرا خواجه
بهٔزدان‌کاین‌سخن‌راگوش من افسانه می‌داند
هوش مصنوعی: برخی می‌گویند که خواجه‌ی بزرگ من، به‌خاطر این صحبت‌ها، مرا از رسم و روند خود دور کرده است. اما من، گوشم چیزی غیر از داستان‌های افسانه‌ای نمی‌شنود.
برین دعوی دلیلی ‌گویمت از روز روشنتر
تو خورشیدی و قطع فیض‌ خود خورشید نتواند
هوش مصنوعی: می‌گویم که بر این ادعا دلیل روشن‌تری دارم؛ تو مانند خورشیدی هستی و نمی‌توانی از خورشید فیض و نور خود را قطع کنی.
چو مرسم مرا ز اول تو خود دادی یقین دارم
که شخصیت با همه ‌حکمت چنین حکمی نمی‌راند
هوش مصنوعی: من از ابتدا مطمئن بودم که تو به من این مقام و جایگاه را داده‌ای و می‌دانم که با وجود تمام دانش و حکمت، هیچ‌کس نمی‌تواند این حکم را تغییر دهد.
خدا تاندگرفتن آنچه بخشد از ازل لیکن
نگیرد آنچه داد اول نمی‌گویم نمی‌تاند
هوش مصنوعی: خداوند هیچگاه آنچه را که بخشیده، نمی‌گیرد و نمی‌تواند از ابتدا هم چیزی بگوید که نتواند انجام دهد.
خدا تاند که رنگ از لاله ‌گیرد بوی از عنبر
ولی از فرط رحمت دادهٔ خود بازنستاند
هوش مصنوعی: خداوند به گل لاله رنگ زیبایی می‌بخشد و به آن رایحه خوشی مانند عنبر می‌دهد، اما از شدت رحمتش هیچ‌گاه نعمت‌های خود را از بندگانش نمی‌گیرد.
چو بر حکم‌ مجدد می‌رود تعلیق این مطلب
مگر تعلیقهٔ نو جان من زین بند برهاند
هوش مصنوعی: وقتی که به بازنگری و قضاوت جدیدی می‌رسیم، این موضوع معلق می‌شود، مگر اینکه یادداشت جدیدی جان من را از این قید و بند آزاد کند.
چه باشد ابرکلکت‌گر همی‌گرید به حال من
وزان یک گریه‌ام تا حشر همچون گل بخنداند
هوش مصنوعی: اگر ابرهای عظیم هم به خاطر من بگریند، باز هم یک اشک من می‌تواند تا روز قیامت مانند گلی شاداب لبخند به چهره آورده و زیبایی ببخشد.
ز فیض تست اینهم‌کز طریق عجز می‌نالم
که یزدان هم ز بهر شیر کودک را بگریاند
هوش مصنوعی: از نیروی توست که من از ناتوانی ناله می‌کنم، چرا که حتی خداوند هم برای به آرامی خواب رفتن کودک، او را به گریه درمی‌آورد.
کدامین‌یک بود زیبنده از جود تو می‌پرسم
که بر چرخم رساند یا به خاک تیره بنشاند
هوش مصنوعی: کدام یک از ویژگی‌های تو لایق است که از بخشش تو بپرسم؛ آیا مرا به بلندای آسمان می‌رساند یا به زمین و خاک تاریک می‌کشاند؟
خدا هرچند قهارست لیکن از پی روزی
عنان فیض خود از مومن و کافر نتاباند
هوش مصنوعی: خدا هرچند قدرت و توانایی زیادی دارد، اما در پی روزی و نعمت، لطف خود را به مؤمنان و کافران هم می‌دهد و از آن چشم‌پوشی نمی‌کند.
تو مهری مهر نور خود به نیک و بد بیندازد
تو ابری ابر فیض‌ خو‌د بخار و گل بباراند
هوش مصنوعی: تو همچون خورشیدی هستی که نور محبت خود را بر همگان می‌تابانی، چه نیکوکارند و چه بدکار. تو مانند ابری هستی که از رحمت خود می‌باراند و زندگی را به گلستان تبدیل می‌کند.
ازان بخت ترا بیدار دارد سال و مه یزدان
که خلق خویش را در مهد آسایش بخواباند
هوش مصنوعی: این بخت خوب توست که سال و ماه به کمک یزدان، مردم را در آرامش و خواب راحت نگه می‌دارد.
روا نبود که مداح تو با این منطق شیرین
نیارد چون مگس لختی ز سختی سر بخاراند
هوش مصنوعی: شایسته نیست که کسی که تو را مدح می‌کند، با این شیرینی کلام، مانند مگس در عین سختی لحظه‌ای خود را تخلیه کند و به مشکلات بپردازد.
الا تا سال و مه آید الا تا عمر فرساید
بپایی تا فلک پاید بمانی تا جهان ماند
هوش مصنوعی: همواره باید منتظر باشید تا سال و ماه بگذرد و عمرتان به پایان برسد، اما باید کوشش کنید که تا زمانی که آسمان و جهان پابرجاست، شما هم باقی بمانید.