گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - د‌ر مدح شجاع ا‌لسلطنه حسنعلی میرزا طاب ‌ثراه گوید

مگر شرمنده از تیغ شه و ابروی جانان شد
که امشب ماه عید اندر نقاب ابر پنهان شد
و یا ابراز پی ایثار بزم جشن عید شه
به‌رغم سیم ماه نو ز باران ‌گوهرافشان شد
و یا بهر مبارک‌باد عید از عالم بالا
نزول رحمت حق شامل احوال سلطان شد
حس شاه غضنفرفر که خا‌ک نعل شبرنگش
طراز افسر فغفور و زیب تاج خاقان شد
قضا امری که رایش مظهر خورشید و ماه آمد
قدرقدری‌که‌طبعش‌ مخزن انعام و احسان شد
جهان داور جهانداری‌ که از معماری عدلش
سرای امن‌گشت آباد وکاخ فتنه ویران شد
به میزان سعادت هم ترازو گشت با تختش
از آنرو منزل ناهید اندر برج میزان شد
گرایان می‌نشد دست تطاول بر گریبانی
از آنرو کامن با دوران او دست و گریبان شد
ز انصافش چنان رسم ستم برخاست ازگیتی
که با شیر ژیان بن‌گاه آهو در نیستان شد
مگرمی خواست کردن آشنا در بحر خون تیغش
که همچون مردم آبی ز پا تا فرق عریان شد
حسامش ‌حامی ‌دینست ‌و زینم‌ بس‌ شگفت آید
که ‌همچون ‌کافر حربی‌ به‌ خون‌ خلق‌ عطشان شد
برابرکی شود با ابر دست راد او عمان
که ‌از هر قطره‌اش زاینده صد دریای عمان شد
نظر بر عفو شه دارند زین پس صالح و طالح
که لطف و قهر خسرو ناسخ فردوس و نیران شد
بریدی بادپاکوتا به ملک زاوه بشتابد
سراید بدسگال شاه را کز اهل طغیان شد
که ای ازکید اهریمن زنخ پیچیده از فرمان
چه شد کاخر روانت غرقهٔ دریای خذلان شد
چرا ‌پیچیدی از فرهان شاهی سکه فرمانش
روان در نه سپهر و شش جهات و چار ارکان شد
تو از کابل خدا افزون نیی‌ کز کینه لشکرکش
زهند وقندهار و سند و لاهور و سجستان شد
دمان با چل هزار افغان آتش‌خوی آهن‌دل
که ‌هر یک ‌لاشهٔ ‌بیجان‌شان ‌همدست دستان شد
به ناپاک اعتقاد خویش ‌کز نیرنگ قیر آگین
به عزم رزم‌شاه و ترکتاز ملک ایران شد
سرانجام از هراس غازیان شاه شیر اوژن
گریزان از در دست و غار و تابملتان شد
هم از خوارزم‌شه برتر نیی ‌کز کین سپاه ‌آرا
ز مرو و اندخود و قندز و بلخ‌ و شبرقان‌ شد
روان با سی‌ هزار اهرن منش عفریت جادوگر
به عزم رزم‌ شاه و فتح اقلیم خراسان شد
سرانجام آن‌هم‌از آسیب‌مال‌و جان‌و تاج و سر
گریزان چون ‌گراز از بیم شیر نر گرازان شد
چگو‌یم‌چو‌ن‌تو خو‌د زین ‌پیش‌دیدستی‌و می‌‌دانی
که ‌از الماس‌گون ‌تیغش ‌جهان کوه بدخشان شد
مگر این نی همان شهزاده کاندر بند قهر او
تنت همچون برهمن بستهٔ زنجیر رهبان شد
مگر این نی‌همان‌شاهی که اندر دشت کافردژ
ز سهم ‌سهم ‌خونریزش به‌ چرخ‌ افغان افغان شد
مگر این ن‌ی هم‌ان‌گردنکش‌ی‌کز تیشهٔ قهرش
برابر با زمین بنیان بام و بوم ملان شد
مگر این نی همان پیل پلنگ‌آویز شیرافکن
که‌از صد میل‌پیل از صدمهٔ‌ گرزش گریزان شد
مگر این نی همان ارغنده شبر بیشهٔ مردی
که‌اندر بیشه‌شیر ازبیم‌شمشیرش‌هراسان شد
مگر این ‌نی ‌همان ‌اسب افکنی ‌کز گرد شبرنگش
هوای پهنهٔ هیجا فضای بربرستان شد
مگر این ‌نی ‌همان ‌خاور خداوندی‌ که ‌فوجش را
غنیمت از دیار خاوران تا ملک ختلان شد
مگر نی ‌این‌ همان‌ گیتی ‌کنارنگی که خصمش را
هزیمت از دیار روس تا مرز کلوران شد
مگر این نی همال جمشید افرنگی که جیشش‌ را
به مفتاح ظفر مفتوح هفت اقلیم دوران شد
مگر این نی همان کیخسروی کاسفندیارآسا
ز ایران لشکرآرا از پی تاراج توران شد
شها افسرستانا تاج‌بخشا مملکت‌گیرا
تویی ‌کز تابش رایت خجل خورشد تابان شد
ز بس طوفان خون آورد شمشیر جهانسوزت
ز خاطر باستان را داستان نوح و طوفان شد
چنان شد بی‌نیاز از جود دشت آز در عالم
که‌در چشم ‌مساکین سنگ و گوهر هر ‌دو یکسان شد
زمین ملک از طراحی دهقان عدل تو
طراز خانهٔ ارژنگ و زیب باغ رضوان شد
بدانسان آمد آباد از ازل ملک وسیم تو
که هر چیز اندرو پیدا بغیر از نام پایان شد
عدو آشفته زلف پر خمت را خواب دید آنگه
به‌صد آشفتگی‌بیدار از آن خواب پریشان شد
شراری در جهان جست از تف تیغ شرربارت
هویدا آنگه از خاکسترش الوند و ثهلان شد
بقای جاودانی ملک را بخشد جهانسوزت
به‌ظلمات نیام از آن نهان چون آب حیوان شد
الا تا مردمان‌گویند فتح قلعهٔ خیبر
به عون بازوی‌کشورگشای شیر یزدان شد
چنان ‌مفتوح ‌گردد ملک خصم از تیغ و بازویت
که‌گوید هرکسی زه‌زه عجب فتح‌نمایان شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر شرمنده از تیغ شه و ابروی جانان شد
که امشب ماه عید اندر نقاب ابر پنهان شد
هوش مصنوعی: شاید به خاطر زیبایی و جذابیت چهره معشوق و تیزبینی او، ماه در شب عید پشت ابر مخفی شده و شرمنده است.
و یا ابراز پی ایثار بزم جشن عید شه
به‌رغم سیم ماه نو ز باران ‌گوهرافشان شد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شادی و زیبایی در جشن عید می‌پردازد. در آن اشاره شده که به رغم حضور زیبایی‌های دنیا، همچون چهره ماه نو که تحت تأثیر باران درخشان شده، فضایی از ایثار و محبت در جمع دوستان و عزیزان وجود دارد که بزم و جشن را جذاب‌تر می‌کند.
و یا بهر مبارک‌باد عید از عالم بالا
نزول رحمت حق شامل احوال سلطان شد
هوش مصنوعی: به خاطر عید، رحمت الهی از آسمان به زمین نازل شد و به حال سلطان شامل گردید.
حس شاه غضنفرفر که خا‌ک نعل شبرنگش
طراز افسر فغفور و زیب تاج خاقان شد
هوش مصنوعی: حس زیبایی و عظمت شاه غضنفری، به قدری برجسته است که خاک نعل اسب او به زینت و زرق و برق تاج و افسر دیگر پادشاهان تبدیل شده است.
قضا امری که رایش مظهر خورشید و ماه آمد
قدرقدری‌که‌طبعش‌ مخزن انعام و احسان شد
هوش مصنوعی: سرنوشت به گونه‌ای پیش رفت که نمایانگر نور خورشید و ماه شد، و آن چه به آن تعلق گرفت به قدری با اهمیت و ارزش بود که روحش به منبع عطا و بخشش تبدیل گردید.
جهان داور جهانداری‌ که از معماری عدلش
سرای امن‌گشت آباد وکاخ فتنه ویران شد
هوش مصنوعی: دنیا قاضی و سرپرست است، زیرا با برپایی عدالت، خانه‌ای امن و آباد ایجاد کرده و کاخ‌های فتنه و فساد را ویران ساخته است.
به میزان سعادت هم ترازو گشت با تختش
از آنرو منزل ناهید اندر برج میزان شد
هوش مصنوعی: به اندازه خوشبختی، زندگی انسان به اوج می‌رسد و در نتیجه، منزلت و جایگاه او در وضعیتی همچون ناهید (زهره) در برج میزان قرار می‌گیرد.
گرایان می‌نشد دست تطاول بر گریبانی
از آنرو کامن با دوران او دست و گریبان شد
هوش مصنوعی: اگر کسی به سمت زیورهای دنیا روی آورد، نمی‌توانست به راحتی به آن چیزی که در دستش است، آسیب برساند. اما با تمام این حال، سرانجام تلاش‌ها و درگیری‌ها موجب شد که این دست‌وگریبان ادامه پیدا کند.
ز انصافش چنان رسم ستم برخاست ازگیتی
که با شیر ژیان بن‌گاه آهو در نیستان شد
هوش مصنوعی: از انصاف و عدالت او به گونه‌ای ستم و ظلم در دنیا به وجود آمد که حتی آهو در کنار شیر، در نیستان احساس امنیت نکرد.
مگرمی خواست کردن آشنا در بحر خون تیغش
که همچون مردم آبی ز پا تا فرق عریان شد
هوش مصنوعی: آیا می‌تواند ارتباطی واقعی میان افراد وجود داشته باشد که در میان خون و درد، مانند مردم عادی، بدون هیچ پوششی از سر تا پا به آزادی برسند؟
حسامش ‌حامی ‌دینست ‌و زینم‌ بس‌ شگفت آید
که ‌همچون ‌کافر حربی‌ به‌ خون‌ خلق‌ عطشان شد
هوش مصنوعی: حسام، پشتیبان دین است و این نکته شگفت‌انگیز است که او مانند دشمنان جنگی، به خون مردم تشنه می‌شود.
برابرکی شود با ابر دست راد او عمان
که ‌از هر قطره‌اش زاینده صد دریای عمان شد
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر عظمت و تاثیر بارش باران است. وقتی که باران می‌بارد، هر قطره‌اش می‌تواند به قدری اثرگذار باشد که مانند دریایی بزرگ عمل کند. این تصویر به ما می‌گوید که باران، به ویژه در سرزمین‌های خشک و کم آب، می‌تواند زندگی و سرسبزی را به ارمغان بیاورد و قدرت و ثروت طبیعت را نمایان کند.
نظر بر عفو شه دارند زین پس صالح و طالح
که لطف و قهر خسرو ناسخ فردوس و نیران شد
هوش مصنوعی: از این به بعد، نیکوکاران و بدکاران هر دو تحت نظر بخشش پادشاه قرار دارند، زیرا محبت و غضب او جای بهشت و دوزخ را می‌گیرد.
بریدی بادپاکوتا به ملک زاوه بشتابد
سراید بدسگال شاه را کز اهل طغیان شد
هوش مصنوعی: باد پاکوتا به سرزمین زاوه می‌وزد و نشانه‌ای از آینده می‌آورد. این آینده به سمت حکومتی ستمگر می‌شتابد که از سوی کسانی که به فساد و طغیان روی آورده‌اند، تعیین شده است.
که ای ازکید اهریمن زنخ پیچیده از فرمان
چه شد کاخر روانت غرقهٔ دریای خذلان شد
هوش مصنوعی: ای کسی که به دام اهریمن گرفتار شده‌ای و با دورویی به خواب رفته‌ای، اکنون چه بر سرت آمده که سرانجام روحت در دریای ناامیدی غرق شده است؟
چرا ‌پیچیدی از فرهان شاهی سکه فرمانش
روان در نه سپهر و شش جهات و چار ارکان شد
هوش مصنوعی: چرا از فرهان شاهی دور شدی؟ سکه فرمانش در نه آسمان و شش سمت و چهار رکن پخش شده است.
تو از کابل خدا افزون نیی‌ کز کینه لشکرکش
زهند وقندهار و سند و لاهور و سجستان شد
هوش مصنوعی: تو از کابل به خدا نزدیک‌تر نیستی، زیرا که دشمنان از مناطقی همچون هند، قندهار، سند، لاهور و سجستان به جنگ آمده‌اند.
دمان با چل هزار افغان آتش‌خوی آهن‌دل
که ‌هر یک ‌لاشهٔ ‌بیجان‌شان ‌همدست دستان شد
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به نبردی در تاریخ افغانستان است، جایی که در آن هزاران سرباز با دلی آهنین و شجاعت فراوان به میدان می‌روند. حتی لاشه‌های بی‌جان آنها نیز به نوعی به آنها از نظر روحیه و اراده کمک می‌کند. در واقع، این تصویر نشان‌دهنده‌ی فداکاری و استقامت این افراد در برابر سختی‌ها و چالش‌های بزرگ است.
به ناپاک اعتقاد خویش ‌کز نیرنگ قیر آگین
به عزم رزم‌شاه و ترکتاز ملک ایران شد
هوش مصنوعی: به خاطر اعتقاد نادرست خود، که به مانند نیرنگی تاریک است، تصمیم به جنگ با پادشاه و چیرگی بر ایران گرفتند.
سرانجام از هراس غازیان شاه شیر اوژن
گریزان از در دست و غار و تابملتان شد
هوش مصنوعی: در نهایت، به دلیل ترس از جنگجویان، شاه شیر اوژن فرار کرد و از در و غار و محل‌های دیگر دور شد.
هم از خوارزم‌شه برتر نیی ‌کز کین سپاه ‌آرا
ز مرو و اندخود و قندز و بلخ‌ و شبرقان‌ شد
هوش مصنوعی: شما از هر کس دیگر برتر هستید، حتی از سپاهیان خوارزم، که برای جنگ از مناطق مختلفی مانند مرو، اندخود، قندز، بلخ و شبرقان آماده شده‌اند.
روان با سی‌ هزار اهرن منش عفریت جادوگر
به عزم رزم‌ شاه و فتح اقلیم خراسان شد
هوش مصنوعی: روح در حالی که سی‌ هزار اهرمن به همراه دارد، با نیت جنگ و پیروزی بر شاه و تسخیر سرزمین خراسان حرکت کرد.
سرانجام آن‌هم‌از آسیب‌مال‌و جان‌و تاج و سر
گریزان چون ‌گراز از بیم شیر نر گرازان شد
هوش مصنوعی: در نهایت، او نیز به خاطر ترس از خطراتی که زندگی‌اش را تهدید می‌کند، مانند یک گراز که از شیر نر می‌گریزد، از مال و جان و مقام خود فراری شد.
چگو‌یم‌چو‌ن‌تو خو‌د زین ‌پیش‌دیدستی‌و می‌‌دانی
که ‌از الماس‌گون ‌تیغش ‌جهان کوه بدخشان شد
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم بگویم که تو خود پیش از این این حالت را دیدی و می‌دانی که تیغش مثل الماس است و جهان مانند کوه بدخشان شده است؟
مگر این نی همان شهزاده کاندر بند قهر او
تنت همچون برهمن بستهٔ زنجیر رهبان شد
هوش مصنوعی: آیا این نی همان شاهزاده‌ای نیست که به خاطر خشم او، وجود تو مانند برهمن در زنجیر ماندگار شده است؟
مگر این نی‌همان‌شاهی که اندر دشت کافردژ
ز سهم ‌سهم ‌خونریزش به‌ چرخ‌ افغان افغان شد
هوش مصنوعی: غیر از این نی، آیا این شاهی نیست که در دشت کافردژ به خاطر خون‌ریزی‌ها فریاد و ناله‌اش به آسمان بلند شد؟
مگر این ن‌ی هم‌ان‌گردنکش‌ی‌کز تیشهٔ قهرش
برابر با زمین بنیان بام و بوم ملان شد
هوش مصنوعی: آیا این نی (نی‌ساز) همان گردن‌کشی نیست که با تیشه‌ی خشمش، پایه‌های زمین و ساختمان ملان را ویران کرد؟
مگر این نی همان پیل پلنگ‌آویز شیرافکن
که‌از صد میل‌پیل از صدمهٔ‌ گرزش گریزان شد
هوش مصنوعی: آیا این نی همان نی‌ است که مانند یک شیر وحشی، قدرتی همچون پلنگ دارد و از یک صد میل دورتر، موجودات دیگر به خاطر ضربه‌اش فرار می‌کنند؟
مگر این نی همان ارغنده شبر بیشهٔ مردی
که‌اندر بیشه‌شیر ازبیم‌شمشیرش‌هراسان شد
هوش مصنوعی: آیا این نی همان نغمه‌ای نیست که مردان شجاع، از ترس شمشیر شیر در دل جنگل به دلهره افتاده‌اند؟
مگر این ‌نی ‌همان ‌اسب افکنی ‌کز گرد شبرنگش
هوای پهنهٔ هیجا فضای بربرستان شد
هوش مصنوعی: آیا این نی همان اسب فکنی نیست که با گرد و غبارش، فضای وسیع بربرستان را به هیجان آورده است؟
مگر این ‌نی ‌همان ‌خاور خداوندی‌ که ‌فوجش را
غنیمت از دیار خاوران تا ملک ختلان شد
هوش مصنوعی: آیا این نی همان نی است که به سمت خاور، فرمانروایی را با خود به همراه داشته و از سرزمین خاور به سرزمین ختلان نقل مکان کرده است؟
مگر نی ‌این‌ همان‌ گیتی ‌کنارنگی که خصمش را
هزیمت از دیار روس تا مرز کلوران شد
هوش مصنوعی: آیا این همان دنیای رنگین نیست که دشمنش از سرزمین روسیه به مرز کلوران رانده شده است؟
مگر این نی همال جمشید افرنگی که جیشش‌ را
به مفتاح ظفر مفتوح هفت اقلیم دوران شد
هوش مصنوعی: آیا این نی شبیه جمشید است که با قدرت و شکوهش، درهای پیروزی بر هفت اقلیم دنیا را باز کرده است؟
مگر این نی همان کیخسروی کاسفندیارآسا
ز ایران لشکرآرا از پی تاراج توران شد
هوش مصنوعی: آیا این نی همان کیخسرو نیست که مانند سهراب، با لشکری از ایران برای غارت توران به میدان آمد؟
شها افسرستانا تاج‌بخشا مملکت‌گیرا
تویی ‌کز تابش رایت خجل خورشد تابان شد
هوش مصنوعی: ای سردار بزرگ و تاج‌بخش، که مملکت را در دست داری، با نور پرچم تو، خورشید هم شرمنده و خجل است که چقدر روشن و تابان شده‌ای.
ز بس طوفان خون آورد شمشیر جهانسوزت
ز خاطر باستان را داستان نوح و طوفان شد
هوش مصنوعی: به خاطر طوفان‌های خونینی که به وجود آمده، یاد داستان نوح و طوفان بزرگ به ذهن می‌آید.
چنان شد بی‌نیاز از جود دشت آز در عالم
که‌در چشم ‌مساکین سنگ و گوهر هر ‌دو یکسان شد
هوش مصنوعی: در جهانی که او از بخشش و سخاوت دشت آز بی‌نیاز شده، چنان حالتی پیش آمده که در نظر فقرا سنگ و گوهر هیچ تفاوتی ندارند.
زمین ملک از طراحی دهقان عدل تو
طراز خانهٔ ارژنگ و زیب باغ رضوان شد
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که زمین به برکت کار و طرح‌های خوب یک کشاورز عادل، به محلی زیبا و دلنشین تبدیل شده است. به گونه‌ای که زیبایی آن به باغ رضوان و خانه‌ای رویایی شباهت دارد.
بدانسان آمد آباد از ازل ملک وسیم تو
که هر چیز اندرو پیدا بغیر از نام پایان شد
هوش مصنوعی: به این افراد آگاه باش که از ابتدا ملک و زیبایی تو آباد و برقرار بوده است، و هر چیزی که در آن وجود دارد جز نام او پایان نمی‌پذیرد.
عدو آشفته زلف پر خمت را خواب دید آنگه
به‌صد آشفتگی‌بیدار از آن خواب پریشان شد
هوش مصنوعی: دشمن در خواب، موهای مجعد و پرجذبه‌ات را دید و پس از آن با حالتی آشفته از خواب بیدار شد.
شراری در جهان جست از تف تیغ شرربارت
هویدا آنگه از خاکسترش الوند و ثهلان شد
هوش مصنوعی: شعله‌ای در جهان به خاطر تیزی و برندگی تیغ تو نمایان شد و سپس از خاکستر آن، کوه‌های الوند و ثهلان ظهور کردند.
بقای جاودانی ملک را بخشد جهانسوزت
به‌ظلمات نیام از آن نهان چون آب حیوان شد
هوش مصنوعی: پس از تاریکی و گیجی که به سرنوشت جهان پایانی می‌آورد، فرمانروایی جاودانه‌ای به وجود خواهد آمد که می‌تواند زندگی و حیات را مانند آب حیوان به انسان‌ها و موجودات بدهد.
الا تا مردمان‌گویند فتح قلعهٔ خیبر
به عون بازوی‌کشورگشای شیر یزدان شد
هوش مصنوعی: مردم خواهند گفت که پیروزی بر قلعه خیبر به کمک قدرت و شجاعت شیر خدا به دست آمده است.
چنان ‌مفتوح ‌گردد ملک خصم از تیغ و بازویت
که‌گوید هرکسی زه‌زه عجب فتح‌نمایان شد
هوش مصنوعی: چنان بر دشمن فشار می‌آوری و پیروزی‌هایت را به نمایش می‌گذاری که هر کسی با دیدن این موفقیت‌ها به شگفتی می‌افتد و می‌گوید این فتح و پیروزی تا چه اندازه شگفت‌انگیز است.