گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا

ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد
جسم بیجان ترا از نو به تن جان می‌رسد
غصه را بدرود کن‌کاید مسرت این زمان
درد را پیغام‌ ده‌ کاین‌ لحظه درمان می‌رسد
گرد نعل توسنش بنشست بر اندام ما
خاک راه موکبش تا چرخ‌گردان می‌رسد
ظل چتر رایتش ‌‌گسترده تا ترشم برین
دور باش حضرتش‌‌تاکاخ‌کیوان می‌رسد
با جلال‌کیقباد و شوکت افراسیاب
با شکوه قیصر و فرّ سلیمان می‌رسد
خسره پرویز آ‌ید زی مداین این زمان
یا سوی کابلستان سام نریمان می‌رسد
یا نه پور زادشم پوید به حصن گنگ دژ
یا نه‌گرد زابلی سوی سجستان می‌رسد
یا نه تیمور دوم‌ گردد سمرقندش‌ مکان
یا نه قاآن نخسش زی‌کلوران می‌رسد
یا نه سلطان آتسز روزی هزار اسب آورد
یا مگر شاه اخستان نزد شروان می‌رسد
اردوان کاردان اکنون شتابد سوی ری
اردشیر شیردل نک سوی‌کرمان می‌رسد
یا به سوی بارهٔ استخر تازد جم شید
یا به سوی‌ کشور تبریز غازان می‌رسد
یا مگر سنجر به نیشابور راند بادپای
یا مگر سلطان جلال‌الدین به‌ ملتان می‌رسد
یا اتابک جانب شیراز فرماید نزول
یا حسن شاه بهادر زی سپاهان می‌رسد
آن‌جهانداری ‌که از خاک ره جان‌پرورش
سرزنش‌ها هر زمان بر آب حیوان می‌رسد
آن جهانجویی ‌که از بوی نسیم رافتش
هر نفس بیغارها بر باغ رضوان می‌رسد
آنکه از یاقوت‌باریهای نوک تیغ او
طعنها هر لحظه برکوه بدخشان می‌رسد
نسبت رایش نخواهم داد با تابنده مهر
زانکه راث را آریا تشبیه نقصان می‌رسد
آشکارا هر زمان از جانب بخت سعید
بر روان او اشارت‌های پنهان می‌رسد
تا به‌کی قاآنیا بیهوده می‌رانی سخن
کی‌از ای‌ت‌توصیف‌اوصاف‌به‌پایان می‌رمبد
باد تابان اخترت تا هر سحر از خاوران
سوی ملک باختر خورشید تابان می‌رسد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد
جسم بیجان ترا از نو به تن جان می‌رسد
هوش مصنوعی: ای اصفهان، خوشحال باش که اینک پادشاه زمان به تو می‌آید و جان تازه‌ای به جسم بی‌روح تو می‌بخشد.
غصه را بدرود کن‌کاید مسرت این زمان
درد را پیغام‌ ده‌ کاین‌ لحظه درمان می‌رسد
هوش مصنوعی: غصه را کنار بگذار، چون این زمان پر از شادی است. به درد و رنج خود بگو که این لحظه، زمان بهبودی و درمان است.
گرد نعل توسنش بنشست بر اندام ما
خاک راه موکبش تا چرخ‌گردان می‌رسد
هوش مصنوعی: گرد و غبار نعل اسب او بر بدن ما نشسته است و خاکی که از راه عبور او بر ما نشسته، تا زمانی که چرخ‌های بلند او در حرکت است، باقی می‌ماند.
ظل چتر رایتش ‌‌گسترده تا ترشم برین
دور باش حضرتش‌‌تاکاخ‌کیوان می‌رسد
هوش مصنوعی: سایه چتر پرچمش را گسترش داده تا جلوی ترس و آسیب‌ها را بگیرد، تا زمانی که به قصر کیوان برسد.
با جلال‌کیقباد و شوکت افراسیاب
با شکوه قیصر و فرّ سلیمان می‌رسد
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف شخصیت‌های برجسته و پادشاهان با عظمت تاریخ اشاره دارد. با شکوه کیقباد و افراسیاب و قدرت و عظمت قیصر و سلیمان یادآوری می‌شود که همگی نمادهای عظمت و جلال در تاریخ هستند. در واقع، این جمله به تجلیل از شکوه و بزرگی آن‌ها می‌پردازد و نشان‌دهنده‌ی نفوذ و احترام خاصی است که این شخصیت‌ها در فرهنگ و تاریخ دارند.
خسره پرویز آ‌ید زی مداین این زمان
یا سوی کابلستان سام نریمان می‌رسد
هوش مصنوعی: این زمان، خسرو پرویز به شهر مداین می‌آید یا به سوی کابلستان سام نریمان می‌رسد.
یا نه پور زادشم پوید به حصن گنگ دژ
یا نه‌گرد زابلی سوی سجستان می‌رسد
هوش مصنوعی: آیا پسر زاد من به دژ گنگ می‌رسد یا اینکه از زابل به سجستان می‌آید؟
یا نه تیمور دوم‌ گردد سمرقندش‌ مکان
یا نه قاآن نخسش زی‌کلوران می‌رسد
هوش مصنوعی: آیا سمرقند دوباره به مرکز قدرت تیمور تبدیل خواهد شد یا اینکه نخستین قاآن از نسل کلوران به آنجا خواهد رسید؟
یا نه سلطان آتسز روزی هزار اسب آورد
یا مگر شاه اخستان نزد شروان می‌رسد
هوش مصنوعی: یا اینکه سلطان آتش‌زای روزی هزار اسب آورد، یا اینکه شاه اخستان به شروان می‌رسد.
اردوان کاردان اکنون شتابد سوی ری
اردشیر شیردل نک سوی‌کرمان می‌رسد
هوش مصنوعی: اردوان کاردان اکنون به سمت ری در حال حرکت است و اردشیر دلاور به سمت کرمان نمی‌رسد.
یا به سوی بارهٔ استخر تازد جم شید
یا به سوی‌ کشور تبریز غازان می‌رسد
هوش مصنوعی: یا به سمت بام استخر می‌جهد و یا به سرزمین تبریز می‌رسد.
یا مگر سنجر به نیشابور راند بادپای
یا مگر سلطان جلال‌الدین به‌ ملتان می‌رسد
هوش مصنوعی: یکی از دو احتمال این است که سنجر به نیشابور می‌رسد، یا اینکه سلطان جلال‌الدین به ملتان می‌رسد.
یا اتابک جانب شیراز فرماید نزول
یا حسن شاه بهادر زی سپاهان می‌رسد
هوش مصنوعی: یا اتابک از طرف شیراز دستور می‌دهد که بیایند، یا حسن شاه بهادر از سپاهان می‌رسد.
آن‌جهانداری ‌که از خاک ره جان‌پرورش
سرزنش‌ها هر زمان بر آب حیوان می‌رسد
هوش مصنوعی: شخصی که از خاک و رنج‌های زندگی بر می‌خیزد و با چالش‌ها و سرزنش‌ها دست و پنجه نرم می‌کند، در نهایت به زندگی و حیات واقعی دست پیدا می‌کند.
آن جهانجویی ‌که از بوی نسیم رافتش
هر نفس بیغارها بر باغ رضوان می‌رسد
هوش مصنوعی: آن جوینده‌ای که با هر نسیم لطف و محبتش، روح تازه‌ای به باغ بهشت می‌بخشد.
آنکه از یاقوت‌باریهای نوک تیغ او
طعنها هر لحظه برکوه بدخشان می‌رسد
هوش مصنوعی: کسی که با نوک تیز شمشیرش، هر لحظه ضرباتش را به دماوند می‌زند و بر کوه بدخشان تاثیر می‌گذارد.
نسبت رایش نخواهم داد با تابنده مهر
زانکه راث را آریا تشبیه نقصان می‌رسد
هوش مصنوعی: من هرگز نخواهم گفت که رایش را با خورشید درخشان مقایسه می‌کنم، زیرا این مقایسه از ارزش او می‌کاهد.
آشکارا هر زمان از جانب بخت سعید
بر روان او اشارت‌های پنهان می‌رسد
هوش مصنوعی: هر زمان به طور واضح، از سمت شانس خوب، نشانه‌های مخفی به روح او می‌رسد.
تا به‌کی قاآنیا بیهوده می‌رانی سخن
کی‌از ای‌ت‌توصیف‌اوصاف‌به‌پایان می‌رمبد
هوش مصنوعی: چقدر می‌خواهی بی‌فایده صحبت کنی؟ کی از تو می‌خواهم که صفاتت را به پایان برسانی؟
باد تابان اخترت تا هر سحر از خاوران
سوی ملک باختر خورشید تابان می‌رسد
هوش مصنوعی: باد همیشه نورانی تو، هر صبح از سمت شرق به سوی سرزمین غرب، نور خورشید درخشان را می‌رساند.