گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در ستایش نایب السلطنهٔالعلیه ولیعهد عباس شاه مبرور فرخ نیای پادشاه منصور و تفنن به مدح قایم‌مقام فرماید

چون خواست کردگار که گیتی نظام گیرد
دولت قویم‌ گردد ملت قوام‌ گیرد
ملک رمیده از نو باز انقیاد جوید
دین شمیده از نو باز انظام‌گیرد
عباس شاه ملک ستان را نمود مُلهَم
تا زین نهد برابرش در کف حسام ‌گیرد
اجزای امن از مددش التیام جوید
بنیاد جور از سخطش انهدام‌گیرد
آری چو شاه غازی آید به ترکتازی
شک نی که دین تازی از نو قوام‌ گیرد
آری‌کند چو حیدر فتح قلاع خیبر
زان ملت پیمبر نظمی تمام‌ گیرد
شه چون به خشم آید هوش عدو رباید
شاهین چو پرگشاید بی‌شک حمام‌گیرد
یکسو ملک به خنجر کشورگشا و صفدر
یکسو به خامه‌کشور قایم‌مقام‌گیرد
آن سطوت مجسم این رحمت مصور
این خصم را به خامه آن یک به خام‌ گیرد
آن مرز روم و روس به یک التفات بخشد
این ملک مصر و شام به یک اهتمام ‌گیرد
آن نه‌ سپهر و شش ‌جهت از یک‌ سنان ستاند
این چار رکن و هفت خط از یک پیام‌‌ گیرد
این ملک ترک بر دو سه نوبی‌ غلام بخشد
آن مرز نوبه با دو سه ترکی غلام‌ گیرد
امسال آن به‌کابل و زابل علم فرازد
سال دگر مدینهٔ دارالسلام‌گیرد
امسال آن‌خراج زگرگانج وکات خواهد
سال دگر منال ز کنعان و شام‌ گیرد
امسال آن سمند به م‌رز خجند راند
سال دگر به مصر مر او را لگام‌گیرد
اهل هرات و بلخ مر او را رکاب بوسند
خلق عراق و فارس‌ مر آن را لجام ‌گیرد
آن در تحیر این که نخستین کجا شتابد
این در تفکر آنکه نخستین‌ کدام ‌گیرد
هم‌‌ کلک او قصب ز جریر از صریر خواهد
هم خنگ این سبق سپهر از خرام‌ گیرد
ای صدر راستان ولیعهد کاستانت
سقبت ز فر و پایه برین نه خیام‌ گیرد
کاخ ترا ستاره پناه سپهر خواند
کف ترا زمانه‌ کفیل انام‌ گیرد
کلک تو حل و عقد جهان را کند کفایت
هر ‌گه ‌که تیغ خسرو جا در نیام‌ گیرد
این ‌خوی خاص تست ‌که ‌هر کاو ز خبث طینت
خود را زکینه با تو الدالخطام‌‌ گیرد
عزت دهی و قرب فزایی و مال بخشی
تا باز نام جوید و تا باز کام گیرد
وین بهر آن ‌کنی ‌که عدو نیز در زمانه
در دل خیال جود ترا بر دوام‌ گیرد
خلق تراست رایحهٔ ‌گل عجب نه ‌کز وی
خصم جهل نهاد به نفرت مشام‌ گیرد
مانی به آفتاب که از مه کسوف یابد
یا آنکه مه به هر مه از او نور وام ‌گیرد
صدرا چه باشد ار ز شمول عنایت تو
ناقابلی چو من سمت احتشام ‌گیرد
ناکامی از عطای تو یک چند کام جوید
بی‌نامی از سخای تو یک عمر نام‌ گیرد
رای تو آینه است نباشد عجب‌ که در وی
نقش خلوص من سمت ارتسام‌ گیرد
یک مختصر عطای تو رایج ‌کند هنر را
گو قاف تا به قاف جهان را لئام‌ گیرد
ارجو جراحتی ‌که ز دونان مراست در دل
از مرهم مراحم تو التیام ‌گیرد
من خشک‌خوشه‌ام تو غمامی مگرنه آخر
خوشیده خوشه برگ و نوا از غمام‌ گیرد
گر جاهلی معاینه ‌گوید که در زمانه
مشکل‌بودکه‌کار تو زین پس قوام‌گیرد
گویم به شاخ خشک نگه ‌کن که ابر آزار
در حیلهٔ طراوتش از فیض عام‌ گیرد
گر آفتاب مهر تو بر بخت من نتابد
از بخت من جهان همه رنگ ظلام‌گیرد
دورست خور ز تودهٔ غبرا ولی فروغش
هر بامداد عرصهٔ غبرا تمام‌گیرد
تا هر صباح لاله چو مستان به طرف بستان
بزم نشاط سازد و در دست جام‌ گیرد
مهر تو سال و مه به ولی گنج و مال بخشد
قهر تو روز و شب ز عدو انتقام ‌گیرد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون خواست کردگار که گیتی نظام گیرد
دولت قویم‌ گردد ملت قوام‌ گیرد
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند بخواهد که جهان به نظم و ترتیب درآید، قدرت و دولت برقرار می‌شود و ملت نیز پایدار و محکم می‌گردد.
ملک رمیده از نو باز انقیاد جوید
دین شمیده از نو باز انظام‌گیرد
هوش مصنوعی: خدای بزرگ دوباره به تملک خواهد آمد و دین با قوت و نظم دوباره سامان خواهد گرفت.
عباس شاه ملک ستان را نمود مُلهَم
تا زین نهد برابرش در کف حسام ‌گیرد
هوش مصنوعی: عباس، که به مقام شاهی رسیده، به نوعی الهام یافته است، به طوری که زین را در مقابل او قرار می‌دهند تا خنجر را به دست بگیرد.
اجزای امن از مددش التیام جوید
بنیاد جور از سخطش انهدام‌گیرد
هوش مصنوعی: اجزای امن و آرامش به مدد او بهبودی می‌یابند، اما بنیان ظلم و ستم از خشم او نابود می‌شود.
آری چو شاه غازی آید به ترکتازی
شک نی که دین تازی از نو قوام‌ گیرد
هوش مصنوعی: وقتی که یک فرمانده بزرگ و قوی به میدان بیاید، حتماً دین و فرهنگ تازه‌ای دوباره به اوج خود خواهد رسید.
آری‌کند چو حیدر فتح قلاع خیبر
زان ملت پیمبر نظمی تمام‌ گیرد
هوش مصنوعی: به‌راستی، وقتی حیدر (علی علیه‌السلام) قلعه‌های خیبر را فتح کند، آن‌گاه از آن ملت (مسلمانان) که پیرو پیمبر هستند، نظم و ترتیب کاملی به‌دست خواهد آمد.
شه چون به خشم آید هوش عدو رباید
شاهین چو پرگشاید بی‌شک حمام‌گیرد
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه در خشم باشد، عقل و درک دشمن به کلی از بین می‌رود. همان‌طور که وقتی شاهین بال‌های خود را باز می‌کند، به‌طور حتم طعمه‌اش را شکار می‌کند.
یکسو ملک به خنجر کشورگشا و صفدر
یکسو به خامه‌کشور قایم‌مقام‌گیرد
هوش مصنوعی: در یک سمت، فرمانروایی سازمان یافته با ترفندها و قدرت‌های نظامی وجود دارد و در سمت دیگر، هنرمندانی هستند که با قلم و بیان خود، سرزمین را در دستان خود می‌گیرند.
آن سطوت مجسم این رحمت مصور
این خصم را به خامه آن یک به خام‌ گیرد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان قدرت و عظمت رحمت الهی می‌پردازد و اشاره دارد که این رحمت می‌تواند دشمنی را که در برابر آن قرار دارد، با نیروی قلم (رمز و بیان) به زمین بزند و شکست دهد. به عبارت دیگر، رحمت و محبت الهی حتی می‌تواند بر سختی‌ها و مشکلات غلبه کند و دشمنی‌ها را از بین ببرد.
آن مرز روم و روس به یک التفات بخشد
این ملک مصر و شام به یک اهتمام ‌گیرد
هوش مصنوعی: با یک توجه و دقت، سرزمین‌های روم و روس به حالت صلح درمی‌آید و سرزمین مصر و شام نیز با یک تمایل و علاقه‌مندی تحت توجه قرار می‌گیرد.
آن نه‌ سپهر و شش ‌جهت از یک‌ سنان ستاند
این چار رکن و هفت خط از یک پیام‌‌ گیرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که آنچه در اطراف ما وجود دارد، به نوعی از یک اصل یا منبع واحد نشأت می‌گیرد. در واقع، همه اجزا و عناصر زندگی و جهان ما از یک حقیقت یا پیام مشترک آمده‌اند و برای درک بهتر آن، باید به ریشه‌ها و اصول بنیادی توجه کنیم.
این ملک ترک بر دو سه نوبی‌ غلام بخشد
آن مرز نوبه با دو سه ترکی غلام‌ گیرد
هوش مصنوعی: این سرزمین ترک به چند برده نوبی عطا می‌کند و آن سرزمین نوبه نیز به چند برده ترکی می‌دهد.
امسال آن به‌کابل و زابل علم فرازد
سال دگر مدینهٔ دارالسلام‌گیرد
هوش مصنوعی: امسال این علم در کابل و زابل برافراشته می‌شود، سال بعد مدینه‌ای که به دارالسلام معروف است، آن را در بر می‌گیرد.
امسال آن‌خراج زگرگانج وکات خواهد
سال دگر منال ز کنعان و شام‌ گیرد
هوش مصنوعی: امسال از گنج‌های شیرین و ارزشمند بهره‌برداری خواهد شد، اما در سال‌های آینده، نباید از زحمت و تلاش دیگر زمین‌ها غافل شد.
امسال آن سمند به م‌رز خجند راند
سال دگر به مصر مر او را لگام‌گیرد
هوش مصنوعی: امسال آن اسب تندرو را به خجند می‌برند و سال دیگر او را در مصر مهار می‌کنند.
اهل هرات و بلخ مر او را رکاب بوسند
خلق عراق و فارس‌ مر آن را لجام ‌گیرد
هوش مصنوعی: مردم هرات و بلخ به او احترام می‌گذارند و دست او را می‌بوسند، در حالی که مردم عراق و فارس او را کنترل می‌کنند و به او فرمان می‌دهند.
آن در تحیر این که نخستین کجا شتابد
این در تفکر آنکه نخستین‌ کدام ‌گیرد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان دقت و تأمل در مورد این موضوع می‌پردازد که اولین چیزی که شروع به حرکت یا شکل‌گیری می‌کند، کجا خواهد رفت و این پرسش را مطرح می‌کند که نخستین اقدام یا انتخاب کدام خواهد بود. در واقع، شاعر نسبت به آغاز و نقطه شروع تفکرات و حرکات انسانی تفکر می‌کند و به مسئله حجاب و زوایای پنهان آن پرداخته است.
هم‌‌ کلک او قصب ز جریر از صریر خواهد
هم خنگ این سبق سپهر از خرام‌ گیرد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی از تأثیرات و روش‌های خاصی که در طبیعت و زندگی وجود دارد، صحبت می‌کند. اشاره به این دارد که هر چیز از خود صدایی دارد و حرکات و جلوه‌های خود را به نمایش می‌گذارد. به همین ترتیب، در دنیا هم سرنوشت و زمان با حرکات خود تأثیرات خاصی بر ما می‌گذارد و ما باید از این حرکات و صداها درس بگیریم.
ای صدر راستان ولیعهد کاستانت
سقبت ز فر و پایه برین نه خیام‌ گیرد
هوش مصنوعی: این متن به توصیف شخصیتی بلندپایه و برجسته می‌پردازد که در میان راست‌قامتان و اهل فضیلت قرار دارد. او به عنوان ولیعهدی در میان شخصیت‌های مهم شناخته می‌شود و به جهت مقام و وزانتش نمی‌تواند به سادگی از جایگاهش پایین بیاید. به عبارت دیگر، او به قدری قدرتمند و محترم است که موقعیتش تثبیت شده و به راحتی از آن کاهش نمی‌یابد.
کاخ ترا ستاره پناه سپهر خواند
کف ترا زمانه‌ کفیل انام‌ گیرد
هوش مصنوعی: کاخ تو تحت حمایت ستاره‌هاست و این دنیا به عنوان گواه و ضامن برای مخلوقات به تو توجه دارد.
کلک تو حل و عقد جهان را کند کفایت
هر ‌گه ‌که تیغ خسرو جا در نیام‌ گیرد
هوش مصنوعی: هر زمانی که شمشیر پادشاه قدرت بگیرد، هنر و تدبیر تو می‌تواند همه امور دنیا را ساماندهی کند.
این ‌خوی خاص تست ‌که ‌هر کاو ز خبث طینت
خود را زکینه با تو الدالخطام‌‌ گیرد
هوش مصنوعی: این ویژگی خاص تو است که هر کسی که ناپاکی و بدی در دلش دارد، به خاطر حسد و کینه‌اش به تو می‌چسبد و از تو دور نمی‌شود.
عزت دهی و قرب فزایی و مال بخشی
تا باز نام جوید و تا باز کام گیرد
هوش مصنوعی: تو به مردم افتخار و مقام می‌بخشی و نعمت‌ها را افزایش می‌دهی تا آنها بار دیگر نام تو را ببرند و از خیر و برکت تو بهره‌مند شوند.
وین بهر آن ‌کنی ‌که عدو نیز در زمانه
در دل خیال جود ترا بر دوام‌ گیرد
هوش مصنوعی: این به این معناست که شما برای آن تلاش می‌کنید که حتی دشمنان‌تان نیز در دل خود به بزرگی و مهربانی شما فکر کنند و این فکر در ذهنشان ماندگار شود.
خلق تراست رایحهٔ ‌گل عجب نه ‌کز وی
خصم جهل نهاد به نفرت مشام‌ گیرد
هوش مصنوعی: خلقت تو مانند بوی گل است، بویی عجیب و دلنشین که دشمنی و جهل از آن فاصله می‌گیرد و نمی‌تواند به آن نزدیک شود. این بوی خوش فقط برای کسانی که به زیبایی و حقیقت علاقه دارند، جذابیت دارد و قدرتی برای جذب دیگران دارد.
مانی به آفتاب که از مه کسوف یابد
یا آنکه مه به هر مه از او نور وام ‌گیرد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ‌کس نمی‌تواند به طور کامل بر دیگری تسلط یابد، چه بسا که خورشید که نماد قدرت و نور است، توانایی آن را ندارد که بر ماه که نماد آرامش و زیبایی است تسلط پیدا کند. همچنین ماه نیز نمی‌تواند به تنهایی بدون کمک نور خورشید وجود داشته باشد. در واقع، هر کدام از این اجزا نیازمند دیگری هستند و نمی‌توانند به تنهایی به شکوفایی برسند.
صدرا چه باشد ار ز شمول عنایت تو
ناقابلی چو من سمت احتشام ‌گیرد
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی مانند من که ارزشی ندارد، با لطف و توجه تو به مقام والایی دست یابد؟
ناکامی از عطای تو یک چند کام جوید
بی‌نامی از سخای تو یک عمر نام‌ گیرد
هوش مصنوعی: اندکی ناکامی از بخشش تو می‌طلبد، اما کمبود نام و شهرتت، برای یک عمر نام و آوازه به همراه دارد.
رای تو آینه است نباشد عجب‌ که در وی
نقش خلوص من سمت ارتسام‌ گیرد
هوش مصنوعی: نظر تو همچون آینه‌ای است که تعجبی ندارد اگر در آن تصویر پاکی من منعکس شود.
یک مختصر عطای تو رایج ‌کند هنر را
گو قاف تا به قاف جهان را لئام‌ گیرد
هوش مصنوعی: هدیه‌ای کوچک از تو باعث می‌شود هنر شناخته شود، بگو تا هر گوشه‌ای از جهان از آن بهره‌مند شود.
ارجو جراحتی ‌که ز دونان مراست در دل
از مرهم مراحم تو التیام ‌گیرد
هوش مصنوعی: من امیدوارم زخم‌هایی که از آدم‌های نیکوکار دریافت کرده‌ام، با رحمت و محبت تو بهبود پیدا کند.
من خشک‌خوشه‌ام تو غمامی مگرنه آخر
خوشیده خوشه برگ و نوا از غمام‌ گیرد
هوش مصنوعی: من مانند خوشه‌ای خشک هستم و تو مانند بارانی، مگر اینکه در نهایت خوشه‌های سرسبز و نوا لطافت را از باران بگیرند.
گر جاهلی معاینه ‌گوید که در زمانه
مشکل‌بودکه‌کار تو زین پس قوام‌گیرد
هوش مصنوعی: اگر کسی جاهل و ناآگاه بگوید که در این زمان اوضاع دشوار است و کار تو بهبود نخواهد یافت، باید بداند که او چیزی نمی‌داند.
گویم به شاخ خشک نگه ‌کن که ابر آزار
در حیلهٔ طراوتش از فیض عام‌ گیرد
هوش مصنوعی: من می‌گویم که به شاخه‌ی خشک توجه کن، زیرا باران با نیرنگ طراوتش از رحمت عمومی بهره می‌برد.
گر آفتاب مهر تو بر بخت من نتابد
از بخت من جهان همه رنگ ظلام‌گیرد
هوش مصنوعی: اگر نور مهر تو بر سرنوشت من نتابد، تمام عالم از بخت من به ظلمت تبدیل می‌شود.
دورست خور ز تودهٔ غبرا ولی فروغش
هر بامداد عرصهٔ غبرا تمام‌گیرد
هوش مصنوعی: خورشید از میان ابرها نمایان است، اما نور آن هر صبح تمام فضای ابری را روشن می‌کند.
تا هر صباح لاله چو مستان به طرف بستان
بزم نشاط سازد و در دست جام‌ گیرد
هوش مصنوعی: هر روز صبح، لاله‌ها به مانند عاشقانی در باغی سرشار از شادی و سرور می‌رقصند و در دستانشان جامی دارند.
مهر تو سال و مه به ولی گنج و مال بخشد
قهر تو روز و شب ز عدو انتقام ‌گیرد
هوش مصنوعی: محبت و دوستی تو باعث برکت و خوشبختی در زندگی می‌شود، اما خشم و قهر تو سبب می‌شود که دشمنان به عذاب و انتقام دچار شوند.