قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - و له ایضاً فی مدحه
بهادر شه ای شهریاران غلامت
قضا و قدر هردو در اهتمامت
به خاصان درافتاده غوغای عامی
ز ادراک خاص و ز انعام عامت
جهان آفرین زافرینش ندارد
مرادی دگر جز حصول مرامت
برون بود نه چرخ از جمع امکان
اگر بود همپایه با احتشامت
به دوزخ گریزند ارباب تقوی
کشند ار به فردوس شکل حسامت
به پیش رواق توگردون خضرا
گیاهیست روینده از طرف بامت
نیم قایل شرک لیکن درآید
پس از نام یزدان بهر خطبه نامت
به ایوان طرف را به میدان شغب را
قیام از قعودت قعود از قیامت
ز رفعت کند منع تدویر گردون
سنان رماح و قباب خیامت
به عالم درونی و از عالم افزون
چو مضمون وافر زمو جزکلامت
چو در حضرت قدس صف ملایک
صفوف سلاطین به صفّ سلامت
اگر هفت دریا شود جمله گوهر
به هنگام بخشش نیابد تمامت
وگر دست رادت عطا وام دادی
زمین و زمان بود در زیر وامت
کجاگشت عزمت مصمّم به یاری
که حالی نگردید گردون به کامت
کجا آهوی رافتت کرد جولان
که حالی نشد شیر درنده رامت
ژحل لحظهیی دورگردونکند طی
دهد سیرش از اَبَرَش تیز کامت
تعالیالله ای برق تک خنگ دارا
کهنقشاست نصرت به زرین ستامت
تو آن باد سیری که هنگام جولان
بود درکف باد صرصر زمامت
بدانسانکه روی زمین مینوردی
اگر سوی گردون شود یک خرامت
به یک لحظه پویی ز نه چرخ برتر
اگر دست دارا نگیرد لجامت
به هر قطرهکالای صدگنج بخشد
به گاه کرم دست همچون غمامت
هنوز آسمان پنبه درگوش دارد
ز افغانِ افغان به غوغای جامت
هنوز از وغازان زمین لاله روید
ز خونریزی خنجر لعل فامت
هنوز است صحرا و هامون مغربل
ز آسیب پولاد پیکان سهامت
اگر پای عفوت نبُد در میانه
برانگیخت دود از جهان انتقامت
بود بر یمین مایهٔ مرگ تیغت
بود بر یسار آیت عیش جامت
خرد فتنه اندر زوایای عالم
برآید چو نیلی پرند از نیامت
الا تا مُدام آورد شادمانی
بود شادمانی مدام از مدامت
نه جز در رواق ریاست نشستت
نه جز بر سریر کیاست مقامت
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح محمد شاه غازی رحمهالله فرماید: عید رمضان آمد و ماه رمضان رفتقصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - در ستایش حسین خان خازن شجاع السلطنه گوید: تا ابد چشم بد ازگنجور دارا دور باد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهادر شه ای شهریاران غلامت
قضا و قدر هردو در اهتمامت
هوش مصنوعی: ای پادشاه دلیر، ای سرور نیکوکاران، سرنوشت و تقدیر هر دو در دست توست و به امور تو وابستهاند.
به خاصان درافتاده غوغای عامی
ز ادراک خاص و ز انعام عامت
هوش مصنوعی: در میان عدهای خاص، درگیری و شور و هیاهو ایجاد شده که ناشی از درک عمیق آنها و یا به خاطر نعمتها و برکات عمومی است که به دست آوردهاند.
جهان آفرین زافرینش ندارد
مرادی دگر جز حصول مرامت
هوش مصنوعی: آفریننده جهان هیچ هدف دیگری جز دستیابی به خواستهات ندارد.
برون بود نه چرخ از جمع امکان
اگر بود همپایه با احتشامت
هوش مصنوعی: اگر چرخ وجود داشت و در کنار عظمت و احترام بود، از دایره امکان بیرون میرفت.
به دوزخ گریزند ارباب تقوی
کشند ار به فردوس شکل حسامت
هوش مصنوعی: اگر افراد پرهیزکار به دوزخ فرار کنند، پس از اینکه شکل دشمنی تو را ببینند، نشان میدهد که چقدر از تو دوری میکنند، حتی اگر بهشت در مقابلشان باشد.
به پیش رواق توگردون خضرا
گیاهیست روینده از طرف بامت
هوش مصنوعی: در برابر سرای تو، دنیای سبز و خوشی وجود دارد که گیاهی از آن بر بام تو، روییده و شکوفا گشته است.
نیم قایل شرک لیکن درآید
پس از نام یزدان بهر خطبه نامت
هوش مصنوعی: نیم قایل به شریک بودن، اما پس از ذکر نام خداوند، نام تو در خطبهها ذکر میشود.
به ایوان طرف را به میدان شغب را
قیام از قعودت قعود از قیامت
هوش مصنوعی: به طرف ایوان مینگرم و در میدان شور و هیجان میبینم که قیام و حرکت از آرامش و سکون برمیخیزد و آرامش از قیامت و روز رستاخیز ناشی میشود.
ز رفعت کند منع تدویر گردون
سنان رماح و قباب خیامت
هوش مصنوعی: از بلندی و عظمت آسمان، تیرها و نیزهها پراکنده و از بین رفتهاند و قیامت برپا شده است.
به عالم درونی و از عالم افزون
چو مضمون وافر زمو جزکلامت
هوش مصنوعی: در دنیای درونی، چیزی فراتر از دنیای ظاهری وجود دارد؛ مانند مفهومی غنی که تنها از طریق کلام تو قابل درک است.
چو در حضرت قدس صف ملایک
صفوف سلاطین به صفّ سلامت
هوش مصنوعی: زمانی که در حضور مقدس، فرشتگان صف کشیدهاند، سلاطین نیز با صفی از آرامش و سلامت در کنار هم ایستادهاند.
اگر هفت دریا شود جمله گوهر
به هنگام بخشش نیابد تمامت
هوش مصنوعی: اگر تمام دریاها تبدیل به گوهر شوند، باز هم در زمان بخشش، همه آنها به تو نخواهد رسید.
وگر دست رادت عطا وام دادی
زمین و زمان بود در زیر وامت
هوش مصنوعی: اگر تو دست نیاز کسی را به دلتنگی بگیری، زمین و زمان زیر سایه وجود تو قرار میگیرند.
کجاگشت عزمت مصمّم به یاری
که حالی نگردید گردون به کامت
هوش مصنوعی: کجا رفتی که ارادت و عزم تو بر این است که به یاری برآمدهای، اما هنوز زمان بر وفق مرادت نچرخیده است؟
کجا آهوی رافتت کرد جولان
که حالی نشد شیر درنده رامت
هوش مصنوعی: کجا آهو و لطافت تو به گردش در آمده است که حالا شیر درنده دیگر رام و آرام شده است؟
ژحل لحظهیی دورگردونکند طی
دهد سیرش از اَبَرَش تیز کامت
هوش مصنوعی: برخوردار بودن از لحظهای که بخت و سرنوشت گردش میکند، باعث میشود که تو را به سرعت به آرزوهایت برساند.
تعالیالله ای برق تک خنگ دارا
کهنقشاست نصرت به زرین ستامت
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است، ای برقی که در نهایت زیبایی و قدرت خویش میدرخشی و نشان از پیروزی را به تصویر میکشی.
تو آن باد سیری که هنگام جولان
بود درکف باد صرصر زمامت
هوش مصنوعی: تو همچون بادی هستی که در زمان حرکت و جولان، در دست بادهای تند و خشن به کار گرفته میشود.
بدانسانکه روی زمین مینوردی
اگر سوی گردون شود یک خرامت
هوش مصنوعی: به افراد بگو که در حین قدم زدن بر روی زمین، اگر پاهایتان به سمت آسمان حرکت کند، یک گام خاص و ویژهای برداشتهاید.
به یک لحظه پویی ز نه چرخ برتر
اگر دست دارا نگیرد لجامت
هوش مصنوعی: اگر در یک لحظه از چرخ روزگار بالاتر بروی و قدرت برتر را در دست نگیری، ممکن است کنترل اوضاع را از دست بدهی.
به هر قطرهکالای صدگنج بخشد
به گاه کرم دست همچون غمامت
هوش مصنوعی: هر قطرهای از کرم و بخشش، به اندازهای ارزش و گنج دارد که میتواند به هر کسی عطا شود، مانند ابری که با بارش خود زندگی را سیراب میکند.
هنوز آسمان پنبه درگوش دارد
ز افغانِ افغان به غوغای جامت
هوش مصنوعی: آسمان هنوز هم صدای ناله و فریاد را در خود دارد و این به خاطر شور و حال جامی است که در دستان توست.
هنوز از وغازان زمین لاله روید
ز خونریزی خنجر لعل فامت
هوش مصنوعی: هنوز هم از خاک، لالههایی به عمل میآید که یادآور خونریزی و رنجی است که بر زمین رفته است.
هنوز است صحرا و هامون مغربل
ز آسیب پولاد پیکان سهامت
هوش مصنوعی: صحرا و هامون هنوز به آسیبهای ناشی از تیر و کمان تو آسیب دیدهاند.
اگر پای عفوت نبُد در میانه
برانگیخت دود از جهان انتقامت
هوش مصنوعی: اگر نبود بخشش تو، به سرعت خشم و انتقام تو، در دنیا منتشر میشد.
بود بر یمین مایهٔ مرگ تیغت
بود بر یسار آیت عیش جامت
هوش مصنوعی: سلاح تو در سمت راست موجب مرگ است و در سمت چپ نشانهای از نعمت و خوشی است.
خرد فتنه اندر زوایای عالم
برآید چو نیلی پرند از نیامت
هوش مصنوعی: خرد میتواند در گوشه و کنار جهان مانند نیلی که از نی بلند میشود، ظهور کند.
الا تا مُدام آورد شادمانی
بود شادمانی مدام از مدامت
هوش مصنوعی: به یاد داشته باشید که همیشه شادی و خوشحالی را در زندگی خود حفظ کنید؛ زیرا این شادی دائمی میتواند از استمرار و تداوم زندگی شما نشأت بگیرد.
نه جز در رواق ریاست نشستت
نه جز بر سریر کیاست مقامت
هوش مصنوعی: تو جز در مکانهای با شکوه و پر از تجمل نمینشینی و هیچگاه جز بر تخت و مقامهای بالا آرام نمیگیری.

قاآنی