قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - وله ایضاً فی مدحه
ملک ز انصاف شه بهشت برین است
دوزخیم بالله ار بهشت چنین است
گرمی بازار دین چنانکه در اقلیم
کفر وقایع نگار دین مبین است
منت بیمر خدای عزوجل را
کانچه هوا خواه خلق بود همین است
تا چهکند دادگر دگرکه زدادش
ملک سراسر نگارخانهٔ چین است
عروهٔ وثقی است اعتصام جهان را
ملک مخوانش دگر که حبل متین است
فتنه چنان شدکه صبح اول عمرش
پیشرو شام روز باز پسین است
از چه نباشد چنین که دور زمان را
تکیه به عهد خدایگان زمین است
خسرو غازی ابوالشجاع حسن شه
کش همه چیزی به جز قران و قرین است
آنکه یمین فلک ز یمن یسار است
وآنکه یسار جهان ز یسر یمین است
آنکه ز بس ایمنی هماره حسامش
از پی آشوب با نیام به کین است
تالی عرش خدای و عقل نخستین
از چه ز قدر بلند و رای رزین است
همت عامش حروف مهمله نگذاشت
فیالمثل اندرکلام سین همه شین است
وین زره رسم خط نهکز پی فرقست
کان سه نقط بر نشیب مدهٔ سین است
ای که ز بخت سمین و تیغ نزارت
پیکر بیداد و داد غث و سمین است
ساکن دوزخ اگر حسام تو بیند
باورش آید که در بهشت برین است
باکرمت تاب یک اشاره ندارد
هرچه در اجزای کان و بحر دفین است
نزد کمالت به هیچ وهم نیرزد
هرچه به تصدیقکاینات یقین است
تیر تو معجون مهلکیستکه نوکش
با گل تشویش و آب مرگ عجین است.
در دل خورشید اژدها زده چنبر
یا به جبین در به روی قهر تو چین است
پیرو خصمت به غیر سایه کسی نیست
وان همش از بهر قصد جان به کمین است
تیغ تو پهلو زند به آتش سوزان
گرچه ز جوهر قرین ماء معین است
خاک حریمت نشان آبله دارد
بس که درو جای صدهزار جبین است
خصم توگر پی بردبه چشمهٔ حیوان
زلال خضر بهر زوالش معین است
تیغ به سر پنجهٔ تو طرفه هلالی
درکف خورشید آسمان برین است
یا بدم اژدری نهنگ و یا نی
شاخگوزنی به چنگ شیر عرین است
یا ز پی قتل دشمنان ملک الموت
تعبیه در دست جبرئیل امین است
بر تن هر جانور که کسوت هستی است
داغ تواش در مشیمه نقش جبین است
کرد رقم خنجرت به ناصیهٔ کفر
هرچه ضروریهٔ مسائل دین است
عرشهٔ جم بر فراز باد سبک سیر
یا ز بر خنگ باد پای تو زین است
بیلک پیل افکنت به چشم بداندیش
رشته و سوزن شهاب و دیو لعین است
دست تویم را چنان ز پای در آورد
کز بن هر موجهاش هزار انین است
طبع توکان را چنان به مویه درافکند
کاشک روانش به جای در ثمین است
دیدهٔ نرگس که از مشاهده عاری است
با مدد بینش تو حادثهبین است
از اثر عدل تست اینکه در آفاق
فننه بهچشمان مستگوشهنشین است
ملک ستانا بسیج رزم هری را
کت ظفر و نصرت از یسار و یمین است
بر دمگرگ آشتی زند به تو بدخواه
گوش بمالش که هان هژبر عرین است
ور همه رویین تنست دیده بدوزش
بخت ترا ناصرو خدای معین است
تا به جهان از مسیر ثابت و سیار
گه اثر صلح و گه مآثر کین است
باد بهر آن بجزو عمر تو داخل
هرچه به همکردهٔ شهور و سنین است
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در گله از حاج اکبر نواب و مدح فخرالعلماء و ذخرالفضلاء ابولحسن الفسوی الشهیر به خان داماد فرماید: ترک من آفت چینست و بلای ختن استبخش ۴۷ - در فتح شهر یزد به اهتمام امیرزادهٔ آزاده هلاکوخان بن شجاعالسلطنه و تفنن به مدح حسینعلی میرزا ملقب به فرمانفرما و شجاعالسلطنه رحمهلله علیهما: تا سلیمان زمان زندان اسکندر گرفت
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ملک ز انصاف شه بهشت برین است
دوزخیم بالله ار بهشت چنین است
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که اگر بهشت به این شکل باشد، پس باید در دوزخ باشیم. در واقع، شاعر میگوید که رفتار و انصاف حاکم در زندگی به گونهای است که او به حالتی از ناامیدی و سرخوردگی رسیده و احساس میکند زندگی بر او سخت و ناپسند است.
گرمی بازار دین چنانکه در اقلیم
کفر وقایع نگار دین مبین است
هوش مصنوعی: بازار دین در حال رونق است، به طوری که مانند وقایعنگار دین درست و روشن در سرزمین کفر قرار دارد.
منت بیمر خدای عزوجل را
کانچه هوا خواه خلق بود همین است
هوش مصنوعی: به خاطر نعمتهای خداوند عزوجل شکرگذار باش، زیرا آنچه که برای بندگانش لازم و مطلوب است، همین نعمتهاست.
تا چهکند دادگر دگرکه زدادش
ملک سراسر نگارخانهٔ چین است
هوش مصنوعی: ببین چه برابری قضا و قدر میتواند بکند، در حالی که آنچه به او داده شده، یک دنیا زیبایی و هنر است که مانند یک نگارخانهٔ بزرگ میباشد.
عروهٔ وثقی است اعتصام جهان را
ملک مخوانش دگر که حبل متین است
هوش مصنوعی: عروهٔ وثیق به معنای پیوند محکم و استوار است که جهان به آن وابسته است. دیگر نمیتوان آن را تنها به عنوان ملک و دارایی توصیف کرد، زیرا این پیوند به عنوان حلقهای مستحکم شناخته میشود.
فتنه چنان شدکه صبح اول عمرش
پیشرو شام روز باز پسین است
هوش مصنوعی: فتنه به قدری گسترده و وخیم شده است که در آغاز زندگیاش، صبح به مانند صبح روز قیامت به نظر میرسد.
از چه نباشد چنین که دور زمان را
تکیه به عهد خدایگان زمین است
هوش مصنوعی: چرا نباید اینگونه باشد که دوری زمان به خاطر پیمان خداوندان زمین است؟
خسرو غازی ابوالشجاع حسن شه
کش همه چیزی به جز قران و قرین است
هوش مصنوعی: خسرو غازی ابوالشجاع حسن که شهرتش به عنوان یک قهرمان و جنگجو بوده، به همه چیز در این دنیا توجه دارد به جز قرآن و دوستان نزدیکش.
آنکه یمین فلک ز یمن یسار است
وآنکه یسار جهان ز یسر یمین است
هوش مصنوعی: آنکه سمت راست آسمان از نیکی و خوشی است و آنکه سمت چپ جهان از خیر و برکت به دست آمده است.
آنکه ز بس ایمنی هماره حسامش
از پی آشوب با نیام به کین است
هوش مصنوعی: آن شخص که به خاطر امنیت پایدارش همیشه از نگرانهای ناامنی به آرامش رسیده است، حالا برای انتقام آماده شده است.
تالی عرش خدای و عقل نخستین
از چه ز قدر بلند و رای رزین است
هوش مصنوعی: توجه به مقام و عظمت خدای متعال و عقل ابتدایی که از نظر ارزش و تدبیر در سطح بالایی قرار دارند، نشاندهندهی جایگاه رفیع و سرنوشتساز آنهاست.
همت عامش حروف مهمله نگذاشت
فیالمثل اندرکلام سین همه شین است
هوش مصنوعی: همت و تلاش همهجانبه او باعث شد که همهی حروف بیفایده و بیمعنا در صحبتهایش بیاثر بمانند و بهنوعی در سخنش، حرف سین را به نوعی شین تبدیل کرده است.
وین زره رسم خط نهکز پی فرقست
کان سه نقط بر نشیب مدهٔ سین است
هوش مصنوعی: این زره به این دلیل طراحی شده که نشانهی خاصی دارد و آن سه نقطهای است که در پایین حرف «سین» قرار گرفته است.
ای که ز بخت سمین و تیغ نزارت
پیکر بیداد و داد غث و سمین است
هوش مصنوعی: ای کسی که سرنوشت تو مانند شمشیر درخشان و نافذ است، تن تو نماد ظلم و عدالت را در خود دارد و در درونت تضادهایی مانند سبکی و سنگینی وجود دارد.
ساکن دوزخ اگر حسام تو بیند
باورش آید که در بهشت برین است
هوش مصنوعی: اگر حسام تو در دوزخ هم باشد، باور میکند که در بهشت است.
باکرمت تاب یک اشاره ندارد
هرچه در اجزای کان و بحر دفین است
هوش مصنوعی: با ویژگیهای بزرگ و کرامتت، حتی یک اشاره نیز نمیتواند تحمل کند و هر آنچه در اجزای زمین و دریا پنهان است، نشان میدهد که عظمت تو فراتر از آن است.
نزد کمالت به هیچ وهم نیرزد
هرچه به تصدیقکاینات یقین است
هوش مصنوعی: نزدیک به کمال تو، هیچ خیال و تصوری ارزش ندارد، زیرا آنچه که واقعیت جهان را تأیید میکند، عینی و مسلم است.
تیر تو معجون مهلکیستکه نوکش
با گل تشویش و آب مرگ عجین است.
هوش مصنوعی: تیر تو ترکیبی خطرناک است که نوک آن با زیبایی و نگرانی و زندگی و مرگ عجین شده است.
در دل خورشید اژدها زده چنبر
یا به جبین در به روی قهر تو چین است
هوش مصنوعی: در دل خورشید، اژدهایی که در حال چنبر زدن است، یا در پیشانی، چین و چروکی نشانهی خشم تو به وجود آمده است.
پیرو خصمت به غیر سایه کسی نیست
وان همش از بهر قصد جان به کمین است
هوش مصنوعی: کسی جز سایهی دشمن در پی تو نیست و آن هم فقط به خاطر نقشهای برای جانت است.
تیغ تو پهلو زند به آتش سوزان
گرچه ز جوهر قرین ماء معین است
هوش مصنوعی: تیغ تو حتی اگر به آتش سوزان برخورد کند، باز هم از جوهر و خاصیت خود دور نخواهد شد و نیروی خود را حفظ میکند.
خاک حریمت نشان آبله دارد
بس که درو جای صدهزار جبین است
هوش مصنوعی: خاک حریم تو به قدری عزت و احترام دارد که لکههای آن نشانههایی از عبادات و سجودهای بیشمار انسانهاست.
خصم توگر پی بردبه چشمهٔ حیوان
زلال خضر بهر زوالش معین است
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو به چشمهٔ زلال حیات دریابد، سرنوشت او به زوال نزدیک است.
تیغ به سر پنجهٔ تو طرفه هلالی
درکف خورشید آسمان برین است
هوش مصنوعی: تیغی که در دست توست، مانند هلالی زیباست که در کنار خورشید در آسمان فوقالعاده میدرخشد.
یا بدم اژدری نهنگ و یا نی
شاخگوزنی به چنگ شیر عرین است
هوش مصنوعی: من یا اژدهای خطرناک و نیرومند هستم، یا اینکه نیای در دست یک شیر قوی و شجاع قرار دارم که نشاندهنده قدرت و سلطه اوست.
یا ز پی قتل دشمنان ملک الموت
تعبیه در دست جبرئیل امین است
هوش مصنوعی: ملک الموت به عنوان فرشته مرگ، در دست جبرائیل امین برای گرفتن جان دشمنان آماده است.
بر تن هر جانور که کسوت هستی است
داغ تواش در مشیمه نقش جبین است
هوش مصنوعی: هر موجودی که در جهان وجود دارد، نشان و نشانهی وجود تو در وجودش نقش بسته است.
کرد رقم خنجرت به ناصیهٔ کفر
هرچه ضروریهٔ مسائل دین است
هوش مصنوعی: خنجر تو بر پیشانی کفر خطی زده است که هرچه برای دین لازم و ضروری است، روشن میکند.
عرشهٔ جم بر فراز باد سبک سیر
یا ز بر خنگ باد پای تو زین است
هوش مصنوعی: بر روی عرش جم، که بالای آسمان و در فضایی آرام قرار دارد، به آرامی حرکت میکند، یا از سمت دیگر، تو از میان باد سنگین عبور میکنی.
بیلک پیل افکنت به چشم بداندیش
رشته و سوزن شهاب و دیو لعین است
هوش مصنوعی: چشم بدخواه را از خود دور کن، زیرا افکار منفی و شیطانی شبیه به رشته و سوزنی هستند که میتوانند به تو آسیب برسانند.
دست تویم را چنان ز پای در آورد
کز بن هر موجهاش هزار انین است
هوش مصنوعی: دست تو به گونهای من را از زمین بلند کرد که از عمق هر موج آن، هزاران ناله و آه به گوش میرسد.
طبع توکان را چنان به مویه درافکند
کاشک روانش به جای در ثمین است
هوش مصنوعی: طبع توکان به قدری در اندوه و ناله فرو رفته است که کاش روحش در جایگاهی والاتر قرار داشت.
دیدهٔ نرگس که از مشاهده عاری است
با مدد بینش تو حادثهبین است
هوش مصنوعی: چشم نرگس که از دیدن حقیقت بیبهره است، با کمک درک و بینش تو میتواند به وقوع حوادث پی ببرد.
از اثر عدل تست اینکه در آفاق
فننه بهچشمان مستگوشهنشین است
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که تأثیر عدالت تو در جهان به قدری است که حتی در دورترین نقاط، زیبایی و جذابیت آن به وضوح دیده میشود و به چشمهای خمار و مست نگاهکنندگان مینشیند. به عبارتی، عدالت تو به گونهای در دلها و ذهنها جایی دارد که همه از آن احساس شگفتی و شادمانی میکنند.
ملک ستانا بسیج رزم هری را
کت ظفر و نصرت از یسار و یمین است
هوش مصنوعی: ملک ستانا به خوبی آماده جنگ و نبرد است و پیروزی و کامیابی از هر طرف به او میرسد.
بر دمگرگ آشتی زند به تو بدخواه
گوش بمالش که هان هژبر عرین است
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو بد میگوید و قصد آسیب رساندن دارد، مانند گرگی که آرامش دارد، به او توجهی نکن و به شیوهای زیرکانه و محتاط، با او رفتار کن. چرا که او در حقیقت موجودی خطرناک و تواناست.
ور همه رویین تنست دیده بدوزش
بخت ترا ناصرو خدای معین است
هوش مصنوعی: اگر همه چیز بر وفق مراد تو نباشد و مشکلاتی برایت پیش بیاید، به یاد داشته باش که خداوند حامی و یاریدهنده توست.
تا به جهان از مسیر ثابت و سیار
گه اثر صلح و گه مآثر کین است
هوش مصنوعی: در زندگی، ما گاهی با آرامش و صلح روبرو هستیم و گاهی نیز با نزاع و کشمکش. این تغییرات به مسیرهایی که در آن ها قدم میگذاریم، بر میگردد.
باد بهر آن بجزو عمر تو داخل
هرچه به همکردهٔ شهور و سنین است
هوش مصنوعی: باد برای آن است که فقط عمر تو را بشمارد و به جز آن، همه چیزهایی که در طول سالها و ماهها به هم آمده، وارد حسابش نخواهد شد.