قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۹ - مطلع ثانی
جشنی ز نوروز عجم کاراستش جمشید جم
جشنی که با کون و علم شاه جهاندار آمده
یعنی شجاعالسلطنه آنکو ز قلب و میمنه
همرزم صد تن یکتنه در دشت پیکار آمده
اسکندر دارا خدم دارای اسکندر حشم
سالار افریدون علم سلم سپهدار آمده
از لطف و قهرش این زمان شد آشکارا در جهان
زان مرکز آب روان زین مرکز نار آمده
لرزان تن کاووس ازو ترسان روان طوس ازو
در رزمگه کاموس ازو چون نقش دیوار آمده
آرش فکار از تیر او گرشاسب از شمشیر او
در حیطه تسخیر او هفت و شش و چار آمده
هرگهکه شمشیر آخته روی زمین پرداخته
گردون سپر انداخته عاجز ز پیکار آمده
گردان ستوه از رزم اوگردون خجل از بزم او
ثابت به پیش عزم او هر هفت سیار آمده
تاگیردش اندر جهان مانند مرکز در میان
ز آغاز شکل آسمان بر شکل پرگار آمده
گردون کباب مهر او مست شراب مهر او
فیض سحاب مهر او بر کشت احرار آمده
مه نعل سم مرکبش گردون روان در موکبش
تابنده نورکوکبش مرآت انوار آمده
ای کاخ کیوان جای تو مه سوده سر بر پای تو
تابنده روز از رای تو همچون شب تار آمده
زانصاف تو جان زمان هستند در خواب امان
جز بخت تو کاندر جهان پیوسته بیدار آمده
اجرام انجم نیت این تابنده هر ساعت چنین
رشحیست بر چرخ برینکز ابر آذار آمده
هر قطرهیی کاندر هوا باریده از ابر عطا
از شرم جودت قهقرا بر چرخ دوّار آمده
الای گردون پست تو هستی جود از هست تو
غمگین ز فیض دست تو صد همچو زخار آمده
شاها به قاآنی نگر خاقانی ثانی نگر
نی روح خاقانی نگر اینک بهگفتار آمده
نا برزند از کوه سر خورشید خاور هر سحر
در شرقوغربو بحر و بر نورشنمودار آمده
تابنده بادا اخترت بر سر ز خورشید افسرت
زانرو که رای انورت خورشید آثار آمده
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۸ - و له فی المدیحه: عیدست و جام زرنشان از میگرانبار آمدهقصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۰ - در ستایش پادشاه علیین جایگاه محمدشاه غازی: ای برده غمت تاب ز دل خواب ز دیده
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جشنی ز نوروز عجم کاراستش جمشید جم
جشنی که با کون و علم شاه جهاندار آمده
هوش مصنوعی: جشن نوروز، مراسمی است که از زمان جمشید، پادشاه بزرگ، آغاز شده است. این جشن، نمادی از علم و دانش جهانی است که با وجود او به جهانیان رسیده است.
یعنی شجاعالسلطنه آنکو ز قلب و میمنه
همرزم صد تن یکتنه در دشت پیکار آمده
هوش مصنوعی: شجاعالسلطنه، که در میدان جنگ مانند یک قهرمان میدرخشد و بدون نیاز به همراهان، با دل و شجاعت به نبرد میرود، به تنهایی آماده این رویداد بزرگ است.
اسکندر دارا خدم دارای اسکندر حشم
سالار افریدون علم سلم سپهدار آمده
هوش مصنوعی: اسکندر، فرمانروای بزرگ، به همراه یارانش و نیروهای تحت امرش، به میدان آمده است. در این بین، اشاره به شخصیتهای تاریخی مانند افریدون و سلم هم شده که هر کدام نماد ویژگیهایی خاص در تاریخ و اساطیر ایران هستند.
از لطف و قهرش این زمان شد آشکارا در جهان
زان مرکز آب روان زین مرکز نار آمده
هوش مصنوعی: در این زمان، لطف و خشم او به وضوح در جهان نمایان شده است. از آن مرکز، آب روان جاری است و از همین مرکز، آتش نیز به وجود آمده است.
لرزان تن کاووس ازو ترسان روان طوس ازو
در رزمگه کاموس ازو چون نقش دیوار آمده
هوش مصنوعی: تن کاووس به شدت میلرزد و ترس، روان طوس را فراگرفته است. در میدان نبرد، کاموس از او هم چون نقشی بر دیوار، به نظر میرسد.
آرش فکار از تیر او گرشاسب از شمشیر او
در حیطه تسخیر او هفت و شش و چار آمده
هوش مصنوعی: آرش با تیرش و گرشاسب با شمشیرش در میدان او حاکم هستند و افراد مختلفی در اختیار او قرار دارند.
هرگهکه شمشیر آخته روی زمین پرداخته
گردون سپر انداخته عاجز ز پیکار آمده
هوش مصنوعی: هر بار که شمشیر بر زمین میخورد و نبرد در آسمان به پایان میرسد، قدرت از بین میرود و دیگر جایی برای جنگیدن نمیماند.
گردان ستوه از رزم اوگردون خجل از بزم او
ثابت به پیش عزم او هر هفت سیار آمده
هوش مصنوعی: گروههای جنگی خسته از مبارزات او هستند و آسمان نیز از حضور او شرمنده است. او با عزم راسخ و قاطعیت به پیش میرود و همه سیارات نیز به دور او آمدهاند.
تاگیردش اندر جهان مانند مرکز در میان
ز آغاز شکل آسمان بر شکل پرگار آمده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که انسان باید مانند مرکز یک دایره باشد؛ یعنی از خودش ثبات و استواری نشان دهد. او باید در جهانی که همواره در حال تغییر است، قدرت درونی خود را حفظ کند و مانند مرکز پرگار باشد که در هر شرایطی میتواند بر دیگران تأثیر بگذارد و شکلدهنده باشد.
گردون کباب مهر او مست شراب مهر او
فیض سحاب مهر او بر کشت احرار آمده
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر محبت او مانند کباب در حال سوختن است، و او باعث خوشحالی و سرمستی است. نعمتهای او مانند باران بر زمین آزادگان نازل شده است.
مه نعل سم مرکبش گردون روان در موکبش
تابنده نورکوکبش مرآت انوار آمده
هوش مصنوعی: ماه مانند نعل سم اسبش در حال حرکت در آسمان میدرخشد و در جمعیت او، نور ستارهاش مانند آینهای از تابش نورها به نمایش درآمده است.
ای کاخ کیوان جای تو مه سوده سر بر پای تو
تابنده روز از رای تو همچون شب تار آمده
هوش مصنوعی: ای کاخ زیبا و بزرگ، که چون ماه درخشان هستی، سر بر پای تو گذاشته و روشنایی روز به زیبایی تو مانند شب تاریک آمده است.
زانصاف تو جان زمان هستند در خواب امان
جز بخت تو کاندر جهان پیوسته بیدار آمده
هوش مصنوعی: از انصاف تو روح زمان در خواب است و تنها بخت تو در این دنیا همیشه بیدار و فعال است.
اجرام انجم نیت این تابنده هر ساعت چنین
رشحیست بر چرخ برینکز ابر آذار آمده
هوش مصنوعی: اجرام آسمانی هر ساعت مثل نوری درخشان بر آسمان میدرخشند، گویی که از ابری غمگین و آزاردهنده بیرون آمدهاند.
هر قطرهیی کاندر هوا باریده از ابر عطا
از شرم جودت قهقرا بر چرخ دوّار آمده
هوش مصنوعی: هر قطرهای که از ابر رحمت به زمین میریزد، به خاطر بزرگواری و سخاوت توست که به عقب برگشته و بر این گیتی دوار نازل شده است.
الای گردون پست تو هستی جود از هست تو
غمگین ز فیض دست تو صد همچو زخار آمده
هوش مصنوعی: ای آسمان پست، تو از قدرت و بخشش خود غمگینی، چون از نعمتهای تو بسیاری همچون باران بر زمینها فرود آمدهاند.
شاها به قاآنی نگر خاقانی ثانی نگر
نی روح خاقانی نگر اینک بهگفتار آمده
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به قاآنی توجه کن؛ او خاقانی دیگری است. حالا روح خاقانی را ببین که به سخن آمده است.
نا برزند از کوه سر خورشید خاور هر سحر
در شرقوغربو بحر و بر نورشنمودار آمده
هوش مصنوعی: هر روز صبح، خورشید از دل کوه سر برمیآورد و نورش در شرق و غرب و دریا و زمین را روشن میکند.
تابنده بادا اخترت بر سر ز خورشید افسرت
زانرو که رای انورت خورشید آثار آمده
هوش مصنوعی: ای خورشید، روشنایی تو بر سر ستارهات باشد و از آن به خاطر که رای و نظر تو، آثار خورشید را به همراه دارد.