گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱۲ - د‌ر مدح شاهنشاه ماضی محمدشاه غا‌زی طاب‌ا‌لله ثراه گوید

شد عید و مه روزه سفرکرد به اکراه
نیکو سفری‌ کرد خدا بادش همراه
ای خادمک آن حجره بیارای و به ‌مجلس
می‌زن عوض آب به رغم دل بدخواه
این سبحه و سی‌پاره بهل باز به صندوق
وان خرقه و سجاده به برباز به بنگاه
مسجد همه‌ کاسد شد و منبر همه فاسد
واعظ همه حیران شد و زاهد همه درواه
یک ماهه نکردی ادا سنت شادی
یک روزه‌کنیم آنچه نکردیم بهٔک ماه
هم باده و هم بوسه درین ماه حلالست
می‌گویم و پروا زکسم نیست علی‌الله
می‌نوشد و شاهد برد و بوسه ستاند
هر بنده‌ که از رحمت یزدان بود آگاه
با من سبقت رحمته پس ز چه خوانی
هرصبح و پسین و شب و روز وگه وبیگاه
سودای خدا با تو به فضلست و به رحمت
با رحمت و فضلش چه خوری غم چه‌ کنی آه
قاآنی تاکی سخن از سر خدایی
در رهگذر باد چرا غره شود کاه
از شعر مزن لاف و برو شعر همیباف
کس گفت که شاعر مشو ای شاعر گمراه
بنشین و بط باده ستان از بت ساده
زان پیش که برگت ببرد مرگ به ناگاه
این ماه مکرم لقب از یزدان دارد
با شوکت شاهانه از آن می‌رسد از راه
گر شوکت شاهانه ندارد سپس از چیست
این نای و نفیر و علم و کوس به درگاه
آن ماه همه شیخ نوان بود به مجلس
این ماه همه شوخ جوانست به خرگاه
آن ماه ندیدیم تنی راکه ننالد
چو‌ن چنگ‌ که مطرب به رهاوی زندش راه
ساقی چه نشستشی برخیز و بده می
مطرب چه ستادستی بنشین و بزن راه
ای سرو من ای بر همه خوبان جهان سر
ای ماه من ای بر همه ترکان ختن شاه
سروی نه عفاک‌الله‌کی باده خورد سرو
ماهی نه جزاک الله‌ کی بوسه دهد ماه
چاهی به زنخ داری و این‌ طرفه‌ که مردم
از چاه برند آب و تو آبم بری از چاه
چندین چه‌کنی ناز الا ای بت طناز
این ناز بهل تا نکشدکار به اکراه
برجه چو وشاقان و به من بوسه همی ده
بنشن چو امیران و ز من باده همی خواه
من باده دهم تو چه‌کنی‌؟ شکر خداوند
تو بوسه دهی من چکنم‌؟ مدح شهنشاه
فرماندهٔ آفاق محمد شه غازی
کز فر و شرف در دو جهان آمده یکتاه
حورشید و مهش را نتوان خواندن امثال
جمشید و کیش را نتوان ‌گفتن اشباه
هرجا سخن از رزمش شیران همه خرگوش
هرجا صفت از بزمش میران همه برماه
ننگ آیدش از دولت جاوید ازیراک
زشتست براندام سهی جامهٔ کوتاه
بر چهرهٔ اقبالش دولت شده شیدا
بر ساحت اجلالش‌ گردون شده درواه
زانسوی مکان قدرش انداخته مسند
بیرون ز جهت جاهش افراخته خرگاه
ای با شرف قدر تو شاهان همه بنده
وی با فزع قهر تو شیران همه روباه
تمکین تو جاییست که شاهان همه آیند
هر روزه به درگاه تو با ناله و درخواه
آن فدیه و این هدیه و آن ‌گوهر و این ‌گنج
آن‌باره و این‌باره و آن افسر و این‌گاه
گیری‌ گهی از روم و گه از چین و گه از هند
اورنگ ز قیصرکمر از خان‌کله از راه
هر نطفه‌کزو رایحهٔ‌کین تو آید
از بیم شود خون به رحم نامده از باه
خاص از پی آنست‌که مدح تو سراید
ورنه چه بود خاصیت نطق در افواه
مانا رقم هندسه جود تو نهادست
گر نه نبود فرق نه از پنج به پنجاه
چون نار جهنم لقب تیغ تو جانسوز
چون صیت قیامت صفت قهر تو جانکاه
شاها چو دل دشمن تو قافیه شد تنگ
با آنکه مکرر شد چون جود شهنشاه
تا هیچ به حمام سواره نرود مرد
تا هیچ به شطرنج پیاده نبود شاه
دهرت به دبستان بقا باد یکی طفل
چرخت به شبستان علاباد یکی ماه

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد عید و مه روزه سفرکرد به اکراه
نیکو سفری‌ کرد خدا بادش همراه
هوش مصنوعی: عید شد و ماه به پایان رسید، او سفر کرد با کمی نارضایتی، اما در عین حال سفر خوبی بود. دعا کنیم که خداوند همراهش باشد.
ای خادمک آن حجره بیارای و به ‌مجلس
می‌زن عوض آب به رغم دل بدخواه
هوش مصنوعی: ای خدمتگزار، آن اتاق را زیبا کن و به دورهمی بیاور، به جای آب، چیزی برای نوشیدن بیاور که دل نخواستن را خنثی کند.
این سبحه و سی‌پاره بهل باز به صندوق
وان خرقه و سجاده به برباز به بنگاه
هوش مصنوعی: این ذکر و تسبیح را دوباره به صندوق بگذار و این لباس و جانماز را نیز به کنار بگذار.
مسجد همه‌ کاسد شد و منبر همه فاسد
واعظ همه حیران شد و زاهد همه درواه
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که اوضاع مسجد و منبر به هم ریخته و دچار رکود شده است. واعظ‌ها دچار سردرگمی شده‌اند و زاهدان نیز در وضعیت ناپسندی به سر می‌برند. به طور کلی، اوضاع دینی و معنوی رو به افول است و مشکلاتی در آن وجود دارد.
یک ماهه نکردی ادا سنت شادی
یک روزه‌کنیم آنچه نکردیم بهٔک ماه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عشق و محبت باید واقعی و پایدار باشد و نه صرفاً برای یک لحظه یا یک روز. اگر کسی برای مدتی طولانی در عشقش تردید یا کم‌کاری کرده باشد، باید آن را با عمل و رفتار نشان دهد و یک لحظه شادی کافی نیست. بنابراین، اگرچه ممکن است احساس شادی در یک روز به وجود آید، اما ارزش واقعی در تلاش و استمرار در ارتباطات است.
هم باده و هم بوسه درین ماه حلالست
می‌گویم و پروا زکسم نیست علی‌الله
هوش مصنوعی: در این ماه، نوشیدن باده و بوسیدن جایز است و من این را می‌گویم بدون اینکه نگران عواقب آن باشم.
می‌نوشد و شاهد برد و بوسه ستاند
هر بنده‌ که از رحمت یزدان بود آگاه
هوش مصنوعی: هر کسی که از رحمت خدا مطلع باشد، شراب می‌نوشد و محبوبش را پروردگار می‌داند و بوسه‌هایی نیز می‌گیرد.
با من سبقت رحمته پس ز چه خوانی
هرصبح و پسین و شب و روز وگه وبیگاه
هوش مصنوعی: با من رحمت و مهربانی پیشی گرفته، پس چرا هر صبح و شام و در طول روز و شب و زمانی که ناگهان پیش می‌آید، از چه می‌خوانی؟
سودای خدا با تو به فضلست و به رحمت
با رحمت و فضلش چه خوری غم چه‌ کنی آه
هوش مصنوعی: عشق و آرزوی وصال خداوند به برکت و رحمت اوست، و با آن رحمت و لطفش، چرا باید غمگین باشی یا آه بکشی؟
قاآنی تاکی سخن از سر خدایی
در رهگذر باد چرا غره شود کاه
هوش مصنوعی: تا کی باید درباره مقام خدایی صحبت کرد؟ چرا کاهی که هیچ ارزش و اعتباری ندارد باید به خاطر وزش باد خود را بزرگتر از آنچه هست تصور کند؟
از شعر مزن لاف و برو شعر همیباف
کس گفت که شاعر مشو ای شاعر گمراه
هوش مصنوعی: از شعر خود فخر نکن و دیگران را به شعر خود نخوان، چون کسی به تو نگفته که شاعر شو، ای شاعر اشتباه‌کار.
بنشین و بط باده ستان از بت ساده
زان پیش که برگت ببرد مرگ به ناگاه
هوش مصنوعی: بنشین و از شراب بنوش، چرا که از محبوب بی‌آلایش خود بهره‌مند شوی، پیش از آنکه ناگهانی مرگ تو را ببرد.
این ماه مکرم لقب از یزدان دارد
با شوکت شاهانه از آن می‌رسد از راه
هوش مصنوعی: این ماه، که مورد احترام و بزرگ‌داشت قرار گرفته، از سوی خداوند نام و صفاتی والا دارد و با عظمت و شوکت مانند پادشاهان، این ویژگی‌ها به او رسیده است.
گر شوکت شاهانه ندارد سپس از چیست
این نای و نفیر و علم و کوس به درگاه
هوش مصنوعی: اگر عظمت و شکوه سلطنت وجود ندارد، پس این همه نواها، صداها، علامت‌ها و طبل در درگاه به چه دلیل است؟
آن ماه همه شیخ نوان بود به مجلس
این ماه همه شوخ جوانست به خرگاه
هوش مصنوعی: در این بیت، به تضاد میان دو نوع شخصیت اشاره شده است. یکی، شخصی مانند ماه که نماد آرامش و وقار است و در محافل موجود، به عنوان شیخی با تجربه و معقول به نظر می‌رسد. دیگری، شخصی جوان و شاداب است که در محافل خود، انرژی و شوق را به همراه دارد و می‌تواند فضایی مملو از نشاط و خوشحالی را ایجاد کند. در واقع، این دو شخصیت معانی و ویژگی‌های متفاوتی را نمایندگی می‌کنند که هر یک می‌تواند جذابیت خاص خود را داشته باشد.
آن ماه ندیدیم تنی راکه ننالد
چو‌ن چنگ‌ که مطرب به رهاوی زندش راه
هوش مصنوعی: ما هیچگاه ماهی را ندیده‌ایم که از اندوهشتی صدایی به خاطر نبردن عشقش نداشته باشد، مانند چنگی که نوازنده‌ای برایش می‌نوازد و به رها کردن او اشاره می‌کند.
ساقی چه نشستشی برخیز و بده می
مطرب چه ستادستی بنشین و بزن راه
هوش مصنوعی: ای ساقی، چرا نشسته‌ای؟ برخیز و باده را به ما بده. ای مطرب، چرا ایستاده‌ای؟ بنشین و نغمه‌ات را بنواز.
ای سرو من ای بر همه خوبان جهان سر
ای ماه من ای بر همه ترکان ختن شاه
هوش مصنوعی: ای سرو زیبای من، تو برترین زیبایی در میان تمام خوبان دنیا هستی. ای ماه من، تو شاه زیبایی همه ترکان ختن هستی.
سروی نه عفاک‌الله‌کی باده خورد سرو
ماهی نه جزاک الله‌ کی بوسه دهد ماه
هوش مصنوعی: در این شعر، سخن از زیبایی و جذابیت انسان‌ها و نعمت‌های زندگی است. شاعر به مقایسه یک سرو و ماه پرداخته و از لذت‌هایی که می‌توان از زیبایی‌ها و عشق برد، صحبت می‌کند. به طور کلی می‌توان گفت که زیبایی و محبت، زندگی را رنگین‌تر و دلپذیرتر می‌کند.
چاهی به زنخ داری و این‌ طرفه‌ که مردم
از چاه برند آب و تو آبم بری از چاه
هوش مصنوعی: در اینجا به یک فردی اشاره می‌شود که دارای زیبایی خاصی است که همچون چاه عمق و جذابیت دارد، اما نکته جالب این است که دیگران از این زیبایی بهره‌مند می‌شوند و آب آن چاه را می‌کشند، درحالی‌که خود شخص در حال خالی کردن این چاه است. به عبارت دیگر، دیگران از جذابیت او سود می‌برند، اما خود او در حال از دست دادن آن جذابیت است.
چندین چه‌کنی ناز الا ای بت طناز
این ناز بهل تا نکشدکار به اکراه
هوش مصنوعی: ای معشوقه زیبا و دلربا، چرا این‌قدر ناز می‌کنی؟ کمی از این ناز کاسته و آن را رها کن، وگرنه ممکن است کار به زور و اکراه بکشد.
برجه چو وشاقان و به من بوسه همی ده
بنشن چو امیران و ز من باده همی خواه
هوش مصنوعی: با افتخار و زیباشکلی همچون خوش‌چهرگان برقص، و به من بوسه بده، مانند فرمانروایان بنشین و از من شراب بخواه.
من باده دهم تو چه‌کنی‌؟ شکر خداوند
تو بوسه دهی من چکنم‌؟ مدح شهنشاه
هوش مصنوعی: من نوشیدنی به تو می‌دهم، تو چه کار می‌کنی؟ شکر خدا که تو بر من بوسه می‌زنی، من چه کنم؟ ستایش شاه.
فرماندهٔ آفاق محمد شه غازی
کز فر و شرف در دو جهان آمده یکتاه
هوش مصنوعی: فرماندهٔ عالم، محمد است، که با عزت و شرافتی که دارد، در دو جهان بی‌نظیر آمده است.
حورشید و مهش را نتوان خواندن امثال
جمشید و کیش را نتوان ‌گفتن اشباه
هوش مصنوعی: خورشید و ماه را نمی‌توان همچون جمشید و کیش توصیف کرد و به بیان ویژگی‌های آن‌ها پرداخت.
هرجا سخن از رزمش شیران همه خرگوش
هرجا صفت از بزمش میران همه برماه
هوش مصنوعی: در هر جا که صحبت از جنگ و رزم او باشد، شیران تبدیل به خرگوش می‌شوند و در هر جا که سخن از می‌وانی و بزم او به میان آید، همه بزرگ‌منشان مانند ماه می‌درخشند.
ننگ آیدش از دولت جاوید ازیراک
زشتست براندام سهی جامهٔ کوتاه
هوش مصنوعی: او از بدبختی و زشت‌رویی خود خجالت می‌کشد، همانند کسی که از لباس کوتاهی که بر تن دارد احساس ناپسندی می‌کند.
بر چهرهٔ اقبالش دولت شده شیدا
بر ساحت اجلالش‌ گردون شده درواه
هوش مصنوعی: در چهرهٔ خوشبختی او، ثروت و نعمت مانند محبوبی زیبا جلوه‌گری می‌کند و در محیط عزت و بزرگی او، آسمان و گردون به نشانهٔ احترام و تعظیم خم شده است.
زانسوی مکان قدرش انداخته مسند
بیرون ز جهت جاهش افراخته خرگاه
هوش مصنوعی: از آن سوی مکان، مقامش را پایین آورده و از طرف جایگاهش، خیمه‌گاه را بر افراشته است.
ای با شرف قدر تو شاهان همه بنده
وی با فزع قهر تو شیران همه روباه
هوش مصنوعی: ای با شخصیت و با اصالت، بدان که همه‌ی پادشاهان خدمتگزار تو هستند و با وجود ترس تو، در برابر قدرت تو، حتی شیران هم مانند روباه‌ها می‌شوند.
تمکین تو جاییست که شاهان همه آیند
هر روزه به درگاه تو با ناله و درخواه
هوش مصنوعی: قدرت و تسلط تو به اندازه‌ای است که هر روز پادشاهان برای درخواست و خواهش به درگاه تو می‌آیند.
آن فدیه و این هدیه و آن ‌گوهر و این ‌گنج
آن‌باره و این‌باره و آن افسر و این‌گاه
هوش مصنوعی: این بیت به تنوع و رنگارنگی هدایایی که در زندگی وجود دارد اشاره می‌کند. به نوعی، هر کدام از این‌ها نماد ارزش‌ها و زیبایی‌های مختلفی هستند که می‌توانند به زندگی افراد شادی و رونق ببخشند. از فدیه و هدیه تا گوهر و گنج، همه چیزهایی هستند که می‌توانند در فرصتی خاص یا در زمان‌های مختلف به ما ارائه شوند. در نهایت، می‌توان آنها را به مانند نشانه‌هایی از عشق و توجه دیگران به حساب آورد.
گیری‌ گهی از روم و گه از چین و گه از هند
اورنگ ز قیصرکمر از خان‌کله از راه
هوش مصنوعی: گاهی از روم و گاهی از چین و گاهی از هند، تاج و تخت را به دوش می‌کشم؛ با کمر از جانب قیصر و سر از جانب خان، از راه‌های مختلف.
هر نطفه‌کزو رایحهٔ‌کین تو آید
از بیم شود خون به رحم نامده از باه
هوش مصنوعی: هر جنینی که از تو بوی کینه به مشامش برسد، خونش از ترس در رحم مادر نخواهد ماند و از بین می‌رود.
خاص از پی آنست‌که مدح تو سراید
ورنه چه بود خاصیت نطق در افواه
هوش مصنوعی: تنها به خاطر این‌که تو را ستایش کند، خاصان می‌کوشند، وگرنه چه فایده‌ای دارد که زبان‌ها به سخن بیفتند؟
مانا رقم هندسه جود تو نهادست
گر نه نبود فرق نه از پنج به پنجاه
هوش مصنوعی: مدت‌هاست که آثار سخاوت تو بر زندگی‌ام نقش بسته است، وگرنه تفاوتی میان دستشورا و نعمت فراوان وجود نداشت.
چون نار جهنم لقب تیغ تو جانسوز
چون صیت قیامت صفت قهر تو جانکاه
هوش مصنوعی: تیغ تو همچون آتش جهنم سوزان و نابودکننده است، و صفت قهرت به اندازه و شدت روز قیامت و جان‌کاه است.
شاها چو دل دشمن تو قافیه شد تنگ
با آنکه مکرر شد چون جود شهنشاه
هوش مصنوعی: ای پادشاه، وقتی که دل دشمن تو تنگ شد و در تنگنا قرار گرفت، او همواره در حال نیکی و بخشش مانند فرمانروایی بزرگ و سخاوتمند است.
تا هیچ به حمام سواره نرود مرد
تا هیچ به شطرنج پیاده نبود شاه
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردان سوار بر مرکب به حمام نمی‌روند، شاه بازی شطرنج را بدون پیاده نمی‌بیند.
دهرت به دبستان بقا باد یکی طفل
چرخت به شبستان علاباد یکی ماه
هوش مصنوعی: دنیا مانند یک مدرسه است که در آن زندگی پایدار و جاودان وجود دارد. در این مکان، یک کودک بازیگوش به نام "چرخت" در تاریکی شب به سر می‌برد، و در عین حال، همچون یک ماه در آسمان، درخشانی و زیبایی خاصی را به نمایش می‌گذارد.