قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۹ - و من نوادر طبعه
دوش چو سلطان چرخ گشت به مغرب مکین
جانب مسجد شدم از پی اکمال دین
گفتم اول نماز آنگه افطار از آنک
سنت احمد چنان مذهب جعفر چنین
دیدم در پیش صف پاکگهر زاهدی
چون قمرش تافته نور هدی از جبین
سبحهٔ صد دانهاش منطقهٔ آسمان
خرقهٔ صد پارهای مقنعهٔ حور عین
رشتهٔ تحتالحنک از بر عمامهاش
حلقهزنان چون افق از بر چرخ برین
راستی اندر ورع بود اویس قرن
بلکه اویس قرن نیز نبودش قرین
او شده تکبیرگو از پی عقد نماز
من شده تقلید جو از سر صدق و یقین
از پی تکمیل فرض بسمله را داد عرض
مرغ صفت زد صفیر از پی اشباع سین
برسمت قاریان پنج محل وقف کرد
از زبر بسمله تا به سر نستعین
نیز از آنجا گذشت تا به علیهم رسید
یک دو سه ساعت کشید مدّ والاالضالّین
مدهٔ لینی دراز چون امل اهل آز
مخرج ضادی غلیظ چون دل اربابکین
موعد تریاک شد جیب سکون چاک شد
نفس به یکسو نهاد حرمت دین مبین
گفتکه از شب دوپاس صرف یکالحمد شد
پاس دگر مانده است پاس نگهدار هین
بودم دل دلکنانکز صف پبشین چسان
رختم واپس کشد واهمهٔ پیش بین
ناگه پیری نزار پیرتر از روزگار
آمد و شد مرمرا جایگزین بر یمین
ماسکه رفته زکار گشته هدم آشکار
از ورمش جان فکار از هرمش دل غمین
سرفهکنان دمبدم ضرطه زنان پی ز پی
سرفهبهاخلاط جفتضرطهبهغایط عجین
سرفهٔ بالا خشن ضرطهٔ سفلی عفن
جان به تنفر از آن دل به تحیر ازین
سرفه چو آوای کوس ضرطه چو بانگ خروس
سرفه که دید آنچنان ضرطه که دید اینچنین
پیش چنان سرفهیی رعد شده شرمسار
نزد چنین ضرطهیی کوس شده شرمگین
گاه چو اهل نغم کرده پی زیر و بم
نغمهٔ آن را بلند نالهٔ این را حزین
از پی تلبیس خلق بر کتف افکنده دلق
بلغم بینی و حلق پاککنان ز آستین
هیکل باریک او تا به قدم جمله کج
جبههٔ تاریک او تا به زنخ جمله چین
من ز تحیّر شده خندهزنان زیر لب
لیک لب از روزهام تشنهٔ ماء معین
چون گه ذکر قنوت هر تنی از اهل صف
بهر دعایی شدندگرم حنین و انین
من شده از کردگار مرگ ورا خواستار
پیر ز پروردگار ملتمس حور عین
ناوک نفرین من شد ز قضا کارگر
راست چو تیر از کمان خاست اجل از کمین
ناگه مانند قیر گشت سیه رنگ پیر
وز ره حلقوم پس زد نفس واپسین
پیر بدان ضرطه مرد رخت ازین ورطه برد
من شدم از وی خلاص او ز تکالیف دین
تاکی قاآنیا بذله سرایی که نیست
بذلهٔ ناسودمند نزد خرد دلنشین
باشکه وقت مشیب صید غزالان شوی
ایکه زنی در شباب پنجه به شیر عرین
روز جوانی مزن طعنه به پیرانکه نیست
در بر پیر خرد رای جوانان رزین
گر به جوانیکنی خنده به پیرانکند
درگه پیری ترا طعن جوانان غمین
مرگ بود در قفا شاخزنان چون گوزن
ابلهیاست ار بدو جنگ کنی با سرین
هرکه به مردان راه نیش زند همچو نحل
زهر هلاهل شود در دهنش انگبین
ما ز پی مردنیم زاده ز مادر ولی
ناله ز مردنکند درگه زادن جنین
گر تو بهحصن حصین جاکنی از بیم مرگ
مرگ کند همچو سیل رخنه به حصن حصین
تا به قیامت شوی لاله صفت سرخرو
داغ شهادت بنه لاله صفت بر جبین
گیرم کز فرّ و جاه سنجر و طغرل شوی
رایت سنجر چه شد و افسر طغرل تکین
پند مرا گوش کن همچو گهر تا شود
همچو صدف گوش تو مخزن درّ ثمین
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۸ - در ستایش محمدشاه غازی طاب الله ثراه فرماید: در ملک جم ز شوق شهنشاه راستینقصیدهٔ شمارهٔ ۳۰۰ - وله ایضاً: دوش که شاه اختران والی چرخ چارمین
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش چو سلطان چرخ گشت به مغرب مکین
جانب مسجد شدم از پی اکمال دین
هوش مصنوعی: شب گذشته وقتی که خورشید به سمت مغرب غروب کرد، من به طرف مسجد حرکت کردم تا دین خود را کامل کنم.
گفتم اول نماز آنگه افطار از آنک
سنت احمد چنان مذهب جعفر چنین
هوش مصنوعی: گفتم که اول نماز را بخوانم و سپس افطار کنم، زیرا پیروی از سنت پیامبر اکرم (ص) و مذهب امام جعفر صادق (ع) چنین است.
دیدم در پیش صف پاکگهر زاهدی
چون قمرش تافته نور هدی از جبین
هوش مصنوعی: در جلو صفی از افراد بزرگ و پاکیزه، زاهدی را دیدم که چون ماه میدرخشید و از پیشانیاش نوری چون هدایت ساطع میشد.
سبحهٔ صد دانهاش منطقهٔ آسمان
خرقهٔ صد پارهای مقنعهٔ حور عین
هوش مصنوعی: تسبیح با صد دانهاش به حیطه آسمان تعلق دارد و پوششی که از صد تکه تشکیل شده، نشانگر زیبایی و شکوه حورعین است.
رشتهٔ تحتالحنک از بر عمامهاش
حلقهزنان چون افق از بر چرخ برین
هوش مصنوعی: رشتهای که از زیر عمامهاش آویزان شده، مانند دایرهای است که دور افق را گرفته است.
راستی اندر ورع بود اویس قرن
بلکه اویس قرن نیز نبودش قرین
هوش مصنوعی: درستکاری و پرهیزگاری در وجود اویس قرن بود، اما حتی اویس قرن هم در کنار او نبود.
او شده تکبیرگو از پی عقد نماز
من شده تقلید جو از سر صدق و یقین
هوش مصنوعی: او به خاطر برگزاری نماز، اذان میگوید و به طور صادقانه و با یقین از من تبعیت میکند.
از پی تکمیل فرض بسمله را داد عرض
مرغ صفت زد صفیر از پی اشباع سین
هوش مصنوعی: پس از اینکه فرض را کامل کرد، دعای بسمالله را خواند. مانند مرغی که در جستجوی چیز خاصی است، صدا زد و از سر شوق و اشتیاق به سمت هدفش رفت.
برسمت قاریان پنج محل وقف کرد
از زبر بسمله تا به سر نستعین
هوش مصنوعی: بر اساس قواعد تجوید، قاریان در قرائت قرآن پنج نقطه ایستادگی مشخص کردهاند. این نقاط از ابتدای بسمالله تا انتهای عبارت "نستعین" میباشد.
نیز از آنجا گذشت تا به علیهم رسید
یک دو سه ساعت کشید مدّ والاالضالّین
هوش مصنوعی: او نیز از آنجا عبور کرد تا به جمعیتی رسید که چند ساعتی طول کشید تا به اهداف و مقاصد خود برسد.
مدهٔ لینی دراز چون امل اهل آز
مخرج ضادی غلیظ چون دل اربابکین
هوش مصنوعی: خوشهای از مروارید را دراز نکن، زیرا همانند رنج و درد در دل افرادی که کینه دارند، در مخرج آن احساس سنگینی و شقاوت میشود.
موعد تریاک شد جیب سکون چاک شد
نفس به یکسو نهاد حرمت دین مبین
هوش مصنوعی: زمان مصرف تریاک فرا رسید و جیب سکون پاره شد. نفس را در یک طرف قرار داد و حرمت دین روشن را زیر پا گذاشت.
گفتکه از شب دوپاس صرف یکالحمد شد
پاس دگر مانده است پاس نگهدار هین
هوش مصنوعی: گفت که از شب دو پاس وقت صبحانه یکی گذشت و حالا فقط یکی باقی مانده است، پس مواظب باش.
بودم دل دلکنانکز صف پبشین چسان
رختم واپس کشد واهمهٔ پیش بین
هوش مصنوعی: من در گذشته به دنبال دلباختگی بودم، اما حالا با ترس از آینده، نمیتوانم به جلو بروم و به عقب مینگرم.
ناگه پیری نزار پیرتر از روزگار
آمد و شد مرمرا جایگزین بر یمین
هوش مصنوعی: به ناگاه، پیری فرسوده و رنجور از روزگار، به سراغ من آمد و مرا در جای خود نشاند.
ماسکه رفته زکار گشته هدم آشکار
از ورمش جان فکار از هرمش دل غمین
هوش مصنوعی: پس از رفتن ماسک و پوشش، هویت واقعی آشکار شده و از حرارت وجود او، دلها غمگین است و جانها در حال تفکر و تأمل هستند.
سرفهکنان دمبدم ضرطه زنان پی ز پی
سرفهبهاخلاط جفتضرطهبهغایط عجین
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی میپردازد که شخصی به طور مکرر سرفه میکند و این سرفهها به نوعی رنج و درد او را نشان میدهد. در این حالت، سرفهها به معنای رنج و زحمت او در زندگی است و بیانگر از هم گسیختگی و عدم آرامش در وجود او میباشد.
سرفهٔ بالا خشن ضرطهٔ سفلی عفن
جان به تنفر از آن دل به تحیر ازین
هوش مصنوعی: سرفهی بالایی نشاندهندهی خشونت و سختی است، در حالی که در پایین، وضعیتی بد و آلوده وجود دارد که باعث نارضایتی و تنفر روح میشود. این احساسات آدم را در وضعیت حیرت و تعجب قرار میدهد.
سرفه چو آوای کوس ضرطه چو بانگ خروس
سرفه که دید آنچنان ضرطه که دید اینچنین
هوش مصنوعی: سرفه مانند صدای طبل است و صدای ضرطه مانند صداهای صبحگاهی خروس. وقتی سرفه را دید، با چنین شدت و تندی بانگ ضرطه را مشاهده کرد.
پیش چنان سرفهیی رعد شده شرمسار
نزد چنین ضرطهیی کوس شده شرمگین
هوش مصنوعی: در برابر چنین طوفانی، رعد و برق هم شرمنده میشود و در مواجهه با این صدای بلند، حتی طبلها هم خجالت میکشند.
گاه چو اهل نغم کرده پی زیر و بم
نغمهٔ آن را بلند نالهٔ این را حزین
هوش مصنوعی: گاهی وقتی که اهل موسیقی در حال نواختن و آواز خواندن هستند، صدای نالههایی هم در پسزمینه به گوش میرسد که حاکی از غم و اندوه است.
از پی تلبیس خلق بر کتف افکنده دلق
بلغم بینی و حلق پاککنان ز آستین
هوش مصنوعی: به دنبال فریبکاری مردم، بر دوش خود لباس بلغم قرار دادهای و از آستین خود کسانی را که حلق را پاک میکنند به نمایش میگذاری.
هیکل باریک او تا به قدم جمله کج
جبههٔ تاریک او تا به زنخ جمله چین
هوش مصنوعی: بدن لاغر او از سر تا پا، مانند خطی خمیده و صورتش هم با سایههایی ناشی از چین و چروک نمایش داده شده است.
من ز تحیّر شده خندهزنان زیر لب
لیک لب از روزهام تشنهٔ ماء معین
هوش مصنوعی: من در حیرت و سردرگمی هستم و به آرامی میخندم، اما لبهایم به خاطر روزه گرفتن، تشنه آب زلال هستند.
چون گه ذکر قنوت هر تنی از اهل صف
بهر دعایی شدندگرم حنین و انین
هوش مصنوعی: هر زمان که یکی از اهل صف در حال قنوت قرار میگیرد و دعایی میکند، به اندازهای صدای حنین و انین از آن بلند میشود که نشاندهندهی تأثیر معنوی و روحانی دعاست.
من شده از کردگار مرگ ورا خواستار
پیر ز پروردگار ملتمس حور عین
هوش مصنوعی: من از خداوند خواهان مرگ او هستم، و ای پیر، از پروردگار درخواست میکنم که حوریان چشم را برای من فراهم کند.
ناوک نفرین من شد ز قضا کارگر
راست چو تیر از کمان خاست اجل از کمین
هوش مصنوعی: بدیهای من به من بازگشت و چون تیر از کمان پرتاب شد، سرنوشت حتمی به سراغم آمد.
ناگه مانند قیر گشت سیه رنگ پیر
وز ره حلقوم پس زد نفس واپسین
هوش مصنوعی: ناگهان او همچون قیر سیاه و تاریک شد و از راه گلو، آخرین نفسش را بیرون داد.
پیر بدان ضرطه مرد رخت ازین ورطه برد
من شدم از وی خلاص او ز تکالیف دین
هوش مصنوعی: پیر با تجربه و دانا مرا از این مشکلات نجات داد و من از بار سنگین وظایف دینی رهایی یافتم.
تاکی قاآنیا بذله سرایی که نیست
بذلهٔ ناسودمند نزد خرد دلنشین
هوش مصنوعی: چقدر باید شوخی کرد که این شوخیها هیچ سودی برای عقل و دل ندارد و فقط بیفایده است؟
باشکه وقت مشیب صید غزالان شوی
ایکه زنی در شباب پنجه به شیر عرین
هوش مصنوعی: فکر کن که در زمان سختی و مشکل، به شکار غزالان موفق شوی، ای کسی که در جوانی خود، با قدرت و شجاعت به درگیری با خطرات بزرگ پرداختهای.
روز جوانی مزن طعنه به پیرانکه نیست
در بر پیر خرد رای جوانان رزین
هوش مصنوعی: در روزهای جوانی به پیران طعنه نزنید، زیرا در کنار آنها نیست که خرد و دانایی جوانان را به سخره بگیرند.
گر به جوانیکنی خنده به پیرانکند
درگه پیری ترا طعن جوانان غمین
هوش مصنوعی: اگر در جوانی به دیگران بخندی و مسخره کنی، در دوران پیری خود، جوانان تو را مورد تمسخر قرار خواهند داد و به این ترتیب، دچار اندوه میشوی.
مرگ بود در قفا شاخزنان چون گوزن
ابلهیاست ار بدو جنگ کنی با سرین
هوش مصنوعی: مرگ به مانند شاخ گوزنی نادان در پشت است و اگر با او درگیر شوی، به نتیجهای نخواهی رسید.
هرکه به مردان راه نیش زند همچو نحل
زهر هلاهل شود در دهنش انگبین
هوش مصنوعی: هر که به مردان بزرگ و با ارزش آسیب برساند، مانند زنبور عسل که زهر خود را دارد، در نهایت خود از عسل و شیرینی زندگی محروم میشود.
ما ز پی مردنیم زاده ز مادر ولی
ناله ز مردنکند درگه زادن جنین
هوش مصنوعی: ما برای مرگ به دنیا آمدهایم، اما در حقیقت ناله و آه ما از مرگ است و این شگفتی زایش جنین است.
گر تو بهحصن حصین جاکنی از بیم مرگ
مرگ کند همچو سیل رخنه به حصن حصین
هوش مصنوعی: اگر تو برای فرار از مرگ خود را در دژی مستحکم پنهان کنی، مرگ مانند سیلی از طریق آن دژ نفوذ خواهد کرد.
تا به قیامت شوی لاله صفت سرخرو
داغ شهادت بنه لاله صفت بر جبین
هوش مصنوعی: تا روز قیامت مانند لالهای سرخ و زیبا بمان، و نشانهی شهادت را مانند داغی در پیشانی خود به همگان نشان بده.
گیرم کز فرّ و جاه سنجر و طغرل شوی
رایت سنجر چه شد و افسر طغرل تکین
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که تو به جایگاه و قدرت سنجر و طغرل دست یابی، پس پرچم سنجر چه سرنوشتی پیدا کرد و تاج طغرل کجا رفت؟
پند مرا گوش کن همچو گهر تا شود
همچو صدف گوش تو مخزن درّ ثمین
هوش مصنوعی: به سخنان من توجه کن تا مانند یک مروارید درون صدف، ذهن تو هم مملو از دانش و ارزشهای گرانبها شود.
حاشیه ها
1398/10/14 12:01
سعید اسکندری
بیت 16: هردم گشت آشکار
1399/07/03 22:10
محمدمهدی مفیدی
غلط تایپی دارد
بیت 10 - مصرع 2 یک دو سه ساعت "کشید" مدّ "ولا الضالّین"
بیت 12- مصرع 1 موعد تریاک شد "جیب" سکون چاک شد
بیت 13 - مصرع 1 گفت که از "شب" دوپاس صرف یکالحمد شد
بیت 14 مصرع 1 بودم دل دل کنان کز صف "پیشین" چسان
بیت 17 مصرع 2 فاصله گذاری بین کلمات
1399/08/26 10:10
رضا
غلط های تایپی که اقای محمدمهدی مفیدی درستشون رو گفتند رو لطفا اصلاح کید .