قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۴ - در ستایش میرزا تقیخان امیرنظام گوید
امسال گویی از اثر باد فرودین
جای سمن ثریا میروید از زمین
گویی هوا لطافت روح فرشته را
پیوند داده با نفس باد فرودین
یک آسمان کواکب هر دم چکد ز ابر
مانا سپهر هشتم دارد در آستین
گویی سهیل و پروین پاشد به خاک ابر
تا برگ لاله بردمد و شاخ یاسمین
بربسته مرغ زیر و بم چنگ درگلو
بیاهتمام باربد و سعی رامتین
نبود عجب که بهر تماشای این بهار
غافل ز بطن مادر بیرون جهد جنین
آن باژگونه گنج روان بین که در هوا
آبستنست چون صدف از گوهر ثمین
چون طبع نار ظلمت و نور اندرو نهان
چون صلب سنگ آتش و آب اندرو دفین
گفتم سحرکه بیمی و معشوق و چگ و نی
تنها نشست نتوان در فصلی اینچنین
بودم درین خیال که نا گه ز در رسید
آن سرو نازپرورم آن شوخ نازنین
شمع طراز ماه چگل شاهکاشغر
ترک خطا نگار ختن نوبهار چین
برگرد خرمن سمنش خوشههای زلف
گفتی که زنگیانند در روم خوشه چین
مسکین دو نرگسش همه خواب و خمار و ناز
مشکین دو سنبلش همه تاب و شکنج و چین
بنهفته در دو شیطان یک عرش جبرئیل
جا داده در دو مرجان یک بحر انگبین
پنهان رخش به حلقهٔ زلفین تابدار
چون زیر سایهٔ دو گمان نور یک یقین
گفتی نموده با دو زحل مشتری قران
یا گشته است با دو اجل عاقیت قرین
بر توسنی نشسته که گفتی ز چابکی
یک آشیان عقابست از فرق تا سرین
برجستم و ز دیدهٔ خودکردمش رکاب
وزدست خود عنان و ز آغوش خویش زین
آوردمش به حجره و زان یادگار جم
بنهادمش به پیش لباف دو ساتکین
زان سرخ مشکبو که توگویی به جام او
رخسار و زلف خویش فروشسته حور عین
جامی چو خورد خندان خندان به عشوه گفت
دلتنگم از حلاوت این لعل شکرین
نگذاردم که بادهٔ تلخی خورم به کام
زیراکه ناچشیده به شهدشکند عجین
گفتم شراب شیرین از روی خاصیت
رخ را دهد طراوت و تن راکند سمین
خندید نرم نرمک وگفتا به جان من
حکمت مباف و هیچ ز دانش ملاف هین
بقراط اگر شوی نشوی آنقدر عزیز
کز یک نفس ملازمت صدر راستین
عنوان عقل و دانش فهرست فال و فر
منشور ملک و ملت طغرای داد و دین
دیباچهٔ معالی تاریخ مکرمت
گنجینهٔ معانی دانای دوربین
کهف امم اتابک اعظم که شخص اوست
آفاق را امان و شهنشاه را امین
اخلاق او مهذّب و افعال او جمیل
رایات او مظفر و آیات او متین
حزمش همه مشیّد و عزمش همه قوی
قولش همه مسلم و رایش همه رزین
دستش هزار دنیا پوشیده در یسار
جودش هزار دریا پاشیده در یمین
ای بر تو آفرین و بر آن کافریده است
یکعرش روح پاک ز یک مشت ماء و طین
روز ازلکه عرض همه ممکنات دید
کرد آفرین به هستی و تو هستی آفرین
بر غرقهایکه نام ترا بر زبان برد
هر قطره ز آب دریا حصنی شود حصین
اشخاص رفته باز پس آیند چون به حشر
آن روز هم تو باشی اگر باشدت قرین
آبستنان به دل همه شب نذرهاکنند
کز بهر خدمت تو نزایند جز بنین
بسیارکس ز دیدن سائل حزین شود
الاّ تو کز ندیدن سائل شوی حزین
از بس به درگه تو امیران بسر دوند
هرجاکه پا نهی همه چشمست با جبین
آصف اگر به عهد تو بودی ز بهر فخر
کردی خجسته نام ترا نقش بر نگین
حزمت به یک نظاره تواند که بشمرد
ادوار صبح خلقت تا شام واپسین
عهدی چو عهد عدل تو دوران نیاورد
گر صدهزار مرتبه رجعت کند سنین
هر نظم دلپذیر که جز در ثنای تست
مانند گوهریست که ریزد به پارگین
تا آفرین و نفرین این هردو لفظ را
گویند برّ و فاخر هنگام مهر و کین
هرکس که کین و مهر تو ورزد همیشه باد
این یک قرین نفرین آن جفت آفرین
با موکبت سعادت و اقبال همعنان
باکوکبت شرافت و اجلال همشین
روحالقدس موید و خیرالبشر پناه
گیهان خدیو ناصر و گیهان خدا معین
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۳ - در ستایش حاج میرزا آقاسی رحمهلله فرماید: از بوی بهار و فر فروردینقصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۵ - در ستایش صدراعظم دام اجلاله فرماید: به راغ و باغ گذرکرد ابر فروردین
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
امسال گویی از اثر باد فرودین
جای سمن ثریا میروید از زمین
هوش مصنوعی: به نظر میرسد امسال به خاطر تأثیر بادهای بهاری، گلهای سمن در زمین جایگاه تازهای پیدا کردهاند و مثل ستارههای ثریا به زیبایی رشد میکنند.
گویی هوا لطافت روح فرشته را
پیوند داده با نفس باد فرودین
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که هوای فروردین، نرمی و لطافت روح فرشته را با نسیم ملایم خود ترکیب کرده است.
یک آسمان کواکب هر دم چکد ز ابر
مانا سپهر هشتم دارد در آستین
هوش مصنوعی: در آسمان، ستارهها هر لحظه از ابرهای پایدار میبارند و سپهر هشتم (آسمان هشتم) در آستین دارد.
گویی سهیل و پروین پاشد به خاک ابر
تا برگ لاله بردمد و شاخ یاسمین
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که ستارههای سهیل و پروین به زمین آمدهاند تا باعث رویش گلهای لاله و شکوفههای یاسمین شوند.
بربسته مرغ زیر و بم چنگ درگلو
بیاهتمام باربد و سعی رامتین
هوش مصنوعی: پرندهای در قفس نشسته و صدای چنگ در گلو دارد، اما باربد و رامتین به اجرای موسیقی مشغولند و به این پرنده بیتوجهی میکنند.
نبود عجب که بهر تماشای این بهار
غافل ز بطن مادر بیرون جهد جنین
هوش مصنوعی: جالب نیست که جنین برای دیدن زیباییهای بهار، بیخبر از رحم مادر خود بیرون بیاید.
آن باژگونه گنج روان بین که در هوا
آبستنست چون صدف از گوهر ثمین
هوش مصنوعی: به این زیبایی نگاه کن که گنجینهای بینظیر در حال شکلگیری است، مانند صدفی که در دریا مروارید ارزشمندی را درون خود پرورش میدهد. این گنج در میان آسمان در حال شکلگیری است و نمایانگر ارزش و زیبایی خاصی است.
چون طبع نار ظلمت و نور اندرو نهان
چون صلب سنگ آتش و آب اندرو دفین
هوش مصنوعی: چون طبیعت آتش و آب در دل سنگ پنهان است، ظلمت و نور نیز در وجود انسان نهفته شده است.
گفتم سحرکه بیمی و معشوق و چگ و نی
تنها نشست نتوان در فصلی اینچنین
هوش مصنوعی: گفتم هنگام سحر که در غیاب شراب و محبوب و ساز و نی، نمیتوان به تنهایی در این فصل خاص نشسته بود.
بودم درین خیال که نا گه ز در رسید
آن سرو نازپرورم آن شوخ نازنین
هوش مصنوعی: در این خیال بودم که ناگهان سرو نازپرور و خوشرخسارم وارد شد.
شمع طراز ماه چگل شاهکاشغر
ترک خطا نگار ختن نوبهار چین
هوش مصنوعی: شمعی که زیباییاش به اندازه ماه است، در کنار چهرهای زیبا از یک شاهزاده ترک روستانی در بهار چین درخشان است.
برگرد خرمن سمنش خوشههای زلف
گفتی که زنگیانند در روم خوشه چین
هوش مصنوعی: خرمن گلهای سمن را به سوی خود برگردان، خوشههای زلفت را میگوید که مانند زنگیان در روم هستند و خوشهچینی میکنند.
مسکین دو نرگسش همه خواب و خمار و ناز
مشکین دو سنبلش همه تاب و شکنج و چین
هوش مصنوعی: نفسش را از دست داده و در حالت خواب و خمار به سر میبرد. زیباییهایش همچون نرگس و سنبل به او ناز و لطافت خاصی بخشیده و دلفریب است.
بنهفته در دو شیطان یک عرش جبرئیل
جا داده در دو مرجان یک بحر انگبین
هوش مصنوعی: در دو شیطان، عرش جبرئیل پنهان شده و در دو مرجان، دریاچهای از شهد جای دارد.
پنهان رخش به حلقهٔ زلفین تابدار
چون زیر سایهٔ دو گمان نور یک یقین
هوش مصنوعی: رخسار زیبا به مانند حلقههای جذاب مو پنهان است، همانطور که در زیر سایه دو تصور، نور یک یقین وجود دارد.
گفتی نموده با دو زحل مشتری قران
یا گشته است با دو اجل عاقیت قرین
هوش مصنوعی: گفتی که با دو سیاره زحل و مشتری، در زمان مناسب و خوب هماهنگ شدهای، یا اینکه با دو سرنوشت ناخوشایند دچار ارتباطی شدهای.
بر توسنی نشسته که گفتی ز چابکی
یک آشیان عقابست از فرق تا سرین
هوش مصنوعی: شخصی بر اسبی نشسته است که از سرعت و چابکیاش بهگونهای است که گویی آشیانهای برای عقابهاست، از سر تا دم آن یکسره پر از قوّت و قدرت است.
برجستم و ز دیدهٔ خودکردمش رکاب
وزدست خود عنان و ز آغوش خویش زین
هوش مصنوعی: من از دست خودم دور شدم و از چنگال چشمان خودم رها شدم، و از آغوش خودم نیز فاصله گرفتم.
آوردمش به حجره و زان یادگار جم
بنهادمش به پیش لباف دو ساتکین
هوش مصنوعی: او را به اتاقم آوردم و آن یادگار جمشید را که داشتم، در مقابل دو بافنده ماهر قرار دادم.
زان سرخ مشکبو که توگویی به جام او
رخسار و زلف خویش فروشسته حور عین
هوش مصنوعی: از آن خوشبویی که به زیبایی در چهره و موهای خود نمایان است، انگار حوریان بهشت در جام او غرق در زیبایی هستند.
جامی چو خورد خندان خندان به عشوه گفت
دلتنگم از حلاوت این لعل شکرین
هوش مصنوعی: وقتی جام می نوشید، با حالتی شاداب و خندان به جذبه و دلربایی گفت که به خاطر شیرینی آن سنگ قیمتی دلش تنگ شده است.
نگذاردم که بادهٔ تلخی خورم به کام
زیراکه ناچشیده به شهدشکند عجین
هوش مصنوعی: نگذاشتم که بادهای تلخ بنوشم، به این دلیل که هنوز طعم شیرین آن را تجربه نکردهام.
گفتم شراب شیرین از روی خاصیت
رخ را دهد طراوت و تن راکند سمین
هوش مصنوعی: گفتم که زیبایی رخسار مانند شراب شیرین تأثیر میگذارد و باعث طراوت و سلامت بدن میشود.
خندید نرم نرمک وگفتا به جان من
حکمت مباف و هیچ ز دانش ملاف هین
هوش مصنوعی: او به آرامی خندید و گفت: به جانم، حکمت را بیدلیل نرسان و هیچگاه از دانش کسی پند نگیر.
بقراط اگر شوی نشوی آنقدر عزیز
کز یک نفس ملازمت صدر راستین
هوش مصنوعی: اگر هم مثل بقراط شوید، هرگز به اندازهای عزیز نخواهید شد که از یک نفس نشستن در کنار یک فرد بزرگ و شایسته بهرهمند شوید.
عنوان عقل و دانش فهرست فال و فر
منشور ملک و ملت طغرای داد و دین
هوش مصنوعی: عقل و دانش به عنوان موارد مهم و اصلی در زندگی، نمایانگر کیفیات و ویژگیهای یک جامعه و حکومت است که میتواند به طور همزمان به مسائل سیاسی و مذهبی اشاره داشته باشد.
دیباچهٔ معالی تاریخ مکرمت
گنجینهٔ معانی دانای دوربین
هوش مصنوعی: پیشدرآمدی بر سرانجام تاریخ باارزش و گنجینهای از مفاهیم دانایی و بینش عمیق.
کهف امم اتابک اعظم که شخص اوست
آفاق را امان و شهنشاه را امین
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت والای یک فرد اشاره دارد که او در نقش پشتیبان و نگهبان جوامع مختلف شناخته میشود. او به عنوان یک منبع امنیت و امانت در سطحی وسیع از دنیا مطرح است و به عنوان یک شاه و حامی، اعتماد و اطمینان را برای دیگران به ارمغان میآورد.
اخلاق او مهذّب و افعال او جمیل
رایات او مظفر و آیات او متین
هوش مصنوعی: اخلاق او نیکو و آراسته است، کارهایش زیبا و دلنشین هستند، پرچمهایش به پیروزی نشان میدهد و نشانهها و آیاتش استوار و محکماند.
حزمش همه مشیّد و عزمش همه قوی
قولش همه مسلم و رایش همه رزین
هوش مصنوعی: او در کارهایش نیرومند و متعهد است، ارادهاش محکم و استوار است، سخنانش قابل اعتماد و راستین و نظرش استوار و ثابت است.
دستش هزار دنیا پوشیده در یسار
جودش هزار دریا پاشیده در یمین
هوش مصنوعی: دست او پر از نعمت و ثروت است، به گونهای که در سمت چپش هزار دنیا را پنهان کرده و در سمت راستش مانند دریاهایی از جود و بخشش پراکنده کرده است.
ای بر تو آفرین و بر آن کافریده است
یکعرش روح پاک ز یک مشت ماء و طین
هوش مصنوعی: ای درود بر تو و بر کسی که به وجودت آورده است؛ روح پاکی که از یک مشت آب و گل خلق شده است، بر روی تختی بزرگ و باعظمت نشسته است.
روز ازلکه عرض همه ممکنات دید
کرد آفرین به هستی و تو هستی آفرین
هوش مصنوعی: در روز آغازین که تمام موجودات به نمایش درآمدند، وجود را ستایش کرد و تو هم هستی، تو را نیز ستایش میکند.
بر غرقهایکه نام ترا بر زبان برد
هر قطره ز آب دریا حصنی شود حصین
هوش مصنوعی: هر قطرهای از آب دریا که نام تو را بر زبان بیاورد، مانند دژی مستحکم و محافظتشده خواهد بود.
اشخاص رفته باز پس آیند چون به حشر
آن روز هم تو باشی اگر باشدت قرین
هوش مصنوعی: افرادی که رفتهاند در روز قیامت دوباره برمیگردند، و تو نیز آنجا خواهی بود اگر سرنوشت تو با آنها گره خورده باشد.
آبستنان به دل همه شب نذرهاکنند
کز بهر خدمت تو نزایند جز بنین
هوش مصنوعی: در دل همه کسانی که انتظار فرزند دارند، هر شب نذرها و دعاها میشود تا به خاطر خدمت به تو، تنها فرزندانی به دنیا آورده شوند.
بسیارکس ز دیدن سائل حزین شود
الاّ تو کز ندیدن سائل شوی حزین
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم با دیدن درخواستی، ناراحت میشوند، اما تو تنها به خاطر ندیدن آن درخواست، ناراحت میشوی.
از بس به درگه تو امیران بسر دوند
هرجاکه پا نهی همه چشمست با جبین
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و مقام تو، بسیاری از قدرتمندان و امیران به درگاهت میآیند و در هر جایی که پا بگذاری، همه نگاهها به سمت توست و احترام و ارادت خود را نشان میدهند.
آصف اگر به عهد تو بودی ز بهر فخر
کردی خجسته نام ترا نقش بر نگین
هوش مصنوعی: اگر آصف به وعدهات وفادار بود، به خاطر افتخار، نام نیک تو را بر روی نگین مینگاشت.
حزمت به یک نظاره تواند که بشمرد
ادوار صبح خلقت تا شام واپسین
هوش مصنوعی: سکوتم فقط با یک نگاه تو میتواند تمام دورانهای صبح اولیه خلقت تا غروب نهایی را بشمارد.
عهدی چو عهد عدل تو دوران نیاورد
گر صدهزار مرتبه رجعت کند سنین
هوش مصنوعی: عهدی که تو با عدالت خود بستی، هیچ قدرتی نتواند آن را به هم بزند، حتی اگر سالها و بارها به زمان گذشته بازگردیم.
هر نظم دلپذیر که جز در ثنای تست
مانند گوهریست که ریزد به پارگین
هوش مصنوعی: هر شعری که به جز ستایش تو سروده شود، مانند گوهری است که بر روی زمین پراکنده شده و ارزشی ندارد.
تا آفرین و نفرین این هردو لفظ را
گویند برّ و فاخر هنگام مهر و کین
هوش مصنوعی: برای هر دو کلمهی گرایش به خیر و شر، در زمان عشق و دشمنی، اطرافیان نظر خود را بیان میکنند.
هرکس که کین و مهر تو ورزد همیشه باد
این یک قرین نفرین آن جفت آفرین
هوش مصنوعی: هر کسی که نسبت به تو عشق و نفرت داشته باشد، همیشه دستخوش نفرین است، در حالی که کسی که فقط محبت میکند، مورد تقدیر و تحسین قرار میگیرد.
با موکبت سعادت و اقبال همعنان
باکوکبت شرافت و اجلال همشین
هوش مصنوعی: با حضور خوشبختی و کامیابی، در کنار عظمت و احترام قرار داری.
روحالقدس موید و خیرالبشر پناه
گیهان خدیو ناصر و گیهان خدا معین
هوش مصنوعی: روحالقدس حمایت کننده است و بهترین انسانها پناهدهندهای برای جهان هستند. خداوند، ناصر و یاریدهندهای برای جهانیان است.