قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۴ - در مدح هژبر سالب علیبن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه گوید
رسمعاشق نیست با یکدل دو دلبر داشتن
یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن
ناجوانمردیست چون جانوسیار و ماهیار
یار دارا بودن و دل با سِکندر داشتن
یا اسیر حکم جانان باش یا در بند جان
زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن
شِکرستان کن درون از عشق؛ تاکی بایدت
دستحسرت چونمگس ازدور برسر داشتن
بندگیکن خواجه را تا آسمان بر خاک تو
از پی تعظیم خواهد پشت چنبر داشتن
ای که جویی کیمیای عشق؛ پرخونکن دوچشم
هست شرط کیمیا گوگرد احمر داشتن
تاکی از نقلکرامتهای مردان بایدت
عشوها همچون زنان در زیر چادر داشتن
از کرامت عار آید مرد را، کانصاف نیست
دیده از معشوق بر بستنُ، به زیور داشتن
گرچه گاهی از پی بوجهل جهلان لازمست
ماه را جوزا نمودن سنگ را زر داشتن
عَمْرو را حاصل چه از نقلکرامتهای زید
جز که بر نقصان ذات خویش محضر داشتن
خود کرامت شو؛ کرامت چند جویی زان و این
تا توانی برگ بیبرگی میسر داشتن
چرخ اگر گردد به فرمانت برآن هم دل مبند
ای برادر؛ کار طفلانست فِرفِر داشتن
از نبی باید نبی را خواست کز بوجهلی است
چشم اعجاز و کرامات از پیمبر داشتن
عارف اشیا را چنان خواهدکه یزدان آفرید
قدرت از یزدان چرا باید فزونتر داشتن
گنج شو، نه گنج جو، خوشتر کدام؟ انصاف ده
طعم شِکر داشتن یا طمع شِکر داشتن
در سَرِ هر نیشُ خاری صدهزاران جَنَتست
چند باید دیده نابینا چو عبهر داشتن
مردم چشم جهان شو تا توان در چشم خلق
خویش را در عین تاریکی منور داشتن
دیدن خلقست فرن و دیدن حق فرضتر
دیده بایدگاه احولگاه اعور داشتن
ظِلّ یزدان بایدت بر فرق؛ نه ظِلّ همای
تا توانی عرش را در زیر شَهپر داشتن
پرتو حقست در هر چیز، ماهی شو به طبع
تا ز آب شور یابی طعم کوثر داشتن
کوش قاآنیکه رخش هستی آری زیر ران
چندخواهی چون امیران اسب و استر داشتن
تن رها کن تا چو عیسی بر فلک گردی سوار
ورنه عیسی مینشاید شد ز یک خر داشتن
میخ مرکب را به گل زن نه به دل کاسان بود
در لباس خسروی خود را قلندر داشتن
دل سرای حق بود در سرو بالایان مبند
سرو را پیوند نتوان با صنوبر داشتن
غوطه گه در آتش دل زن گهی در آب چشم
خویش باید گاه ماهی گه سمندر داشتن
گوهر جان را بهدست آور که زنگی بچه را
مینیفزاید بها از نام جوهر داشتن
هم دوجعفر بود کاین صادق بدآن کذاب بود
نیست تنها صادقی در نام جعفر داشتن
چون قلم از سر قدم ساز از خموشیگفتگو
گر نمیخواهی سیهرویی چو دفتر داشتن
رستگاری جوی تا در حشر گردی رستگار
رستگاری چیست در دل مهر حیدر داشتن
همچو احمد پای تا سرگوش باید شد ترا
تا توانی امتثال حکم داور داشتن
امر حق فوریست باید مصطفی را در غدیر
از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن
بایدش دست خدا را فاش بگرفتن بهدست
روبهان را آگه از سهم غضفر داشتن
ذات حیدر افسر لولاک را زیبدگهر
تاج را نتوان شبه بر جایگوهر داشتن
از تعصب چند خواهی بر سپهر افتخار
نحس اکبر را به جای سعد اکبر داشتن
نیستی معذور بالله گرت باید ز ابلهی
عیسی جان بخش را همسنگ عازر داشتن
ای کم از سگ تا کی این آهو که خواهیاز خری
شیر را همسایه با روباه لاغر داشتن
شیرمردی چون علی را تاج سلطانی سزاست
وان زنان را یک دوگز شلوار و معجر داشتن
طفل هم داند یقینکاندر مصاف پور زال
پیرزالی را نشاید درع و مغفر داشتن
خجلتت ناید ربودن خاتم از انگشت جم
وانگه آن را زیب دست دیو ابتر داشتن
در بر داود کز مزمار کوه آرد به وجد
لولیان را کی سزد در دست مزهر داشتن
زشت باشد نزلهای آسمانی پیش روی
همچو بیماران نظر سوی مزوّر داشتن
چون صراط المستقیمت هست تاکی ز ابلهی
دیده در فحشاء و دل در بغی و منکر داشتن
نعشت ار در گل رود خوشتر گرت بایست چشم
با فروغ مهر خاور در سه خواهر داشتن
گر چوکودک وارهی از ننگ ظلمات ثلاث
آفرینها بایدت بر جان مادر داشتن
بر زمین نام علی از نوک ناخن بر نگار
تا توانی نقش دل برگل مصوّر داشتن
شمع بودن سود ندهد شمس شو از مهر او
تا توانی روی گیتی را منوّر داشتن
ذرهیی از مهر او روشن کند آفاق را
چند باید منت از خورشید خاور داشتن
عطرسایی چندبرخود رمزی ازخلقش بگو
تا توانی مغزگیتی را معطر داشتن
رقصد از وجد و طرب خورشید در وقتکسوف
زانکه خواهد خویش را همرنگ قنبر داشتن
علم ازو آموز کاسانست با تعلیم او
نه صحیفهٔ آسمان را جمله از بر داشتن
مهر او سرمایهٔ آمال کن گر بایدت
خویش را در عین درویشی توانگر داشتن
طینت خویش ار حسن خواهی بیاید چون حسین
در ولای او ز خون در دست ساغر داشتن
پشت بر وی کرد روزی مهر در وقت غروب
تا ابد باید ز بیمش چهره اصفر داشتن
زورق دین را به بحر روزگار از بیم غرق
زآهنین شمشیر او فرضست لنگر داشتن
روی خود را روزی او از شرق سوی غرب تافت
رجعت خورشید را بایست باور داشتن
ای خلیفهٔ مصطفیای دست حق ایپشت دین
کافرینش را زتست این زینت و فر داشتن
خشم با خصمت کند مریخ یا سرمست تست
کز غضب یا سکر خیزد دیده احمر داشتن
غالیانویند هم خود موسی هم سامری
بهر گاو زر چه باید جنگ زرگر داشتن
چرخ هشتم خواست مداحت چو قاآنی شود
تا تواند ملک معنی را مسخر داشتن
عقل گفت این خرده کوکبهای زشت خود بپوش
نیست قاآنی شدن صورت مجدر داشتن
گینی ارکوهی شود از جرم بالله میتوان
کاهی از مهر تو با آن کُه برابر داشتن
کی تواند جز تو کس در نهروان هفتاد نهر
جاری از خون بداندیشان کافر داشتن
کی تواند جز تو کس یک ضربت شمشبر او
از عبادتهای جنّ و انس برتر داشتن
کیتواند جز توکس در روزکین افلاک را
پرخروش از نعرهٔ الله اکبر داشتن
کی تواند جز تو کس در عهد مهد از پردلی
اژدهایی را به یک قوّت دو پیکر داشتن
شاه ما را میر شاهان کن که باید مر ترا
هم ز شاهان لشکر و هم میرلشکر داشتن
خسرو غازی محمّد شه که در سنجار دهر
ننگش آید خویش را همسنگ سنجر داشتن
رمیم آید مدح اوویمکه ماهان بشند
گر گدایان گنج را باید مستّر داشتن
نه خجل گردم ز مدح او که دانم ذره را
نیست امکان مدح مهر چهر خاور داشتن
سال عمرش قرنها بادا ز حشر آن سو ترک
تاکه برهد ز انتظار روز محشر داشتن
شه چو اسکندر جوان و خواجه همچون خضر پیر
ای سکندر لازمست این خضر رهبر داشتن
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۳ - و له فی المدیحه: نظام مملکت از خنجر بهادرخانقصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۵ - در مدح حاج میرزا آقاسی طاب الله ثراه گوید: عید دان چیست لب چون عید خندان داشتن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رسمعاشق نیست با یکدل دو دلبر داشتن
یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن
هوش مصنوعی: عاشق واقعی نمیتواند همزمان به دو معشوق دل ببَرد. یا باید از یکی چشمپوشی کند یا تمام وجودش را برای یکی از آنها بگذارد.
ناجوانمردیست چون جانوسیار و ماهیار
یار دارا بودن و دل با سِکندر داشتن
هوش مصنوعی: ناجوانمردی است که به ظاهر از دوست و یاری برخوردار است، اما در دل به کسی دیگر میاندیشد و وفاداری ندارد.
یا اسیر حکم جانان باش یا در بند جان
زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن
هوش مصنوعی: با عشق و اراده محبوب خود را بپذیر، وگرنه زندگی پر از سختی و زحمت خواهد بود. همانطور که یک عروس نمیتواند دو شوهر داشته باشد، تو نیز نمیتوانی به دوگانگی در احساست ادامه دهی.
شِکرستان کن درون از عشق؛ تاکی بایدت
دستحسرت چونمگس ازدور برسر داشتن
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، شکر را در دل خود بگنجان و از آن لذت ببر. چرا باید دائم حسرت چیزهایی را بخوری که نمیتوانی به آنها دسترسی پیدا کنی، مانند مگس که فقط از دور به شیرینیها نگاه میکند؟
بندگیکن خواجه را تا آسمان بر خاک تو
از پی تعظیم خواهد پشت چنبر داشتن
هوش مصنوعی: اگر به خدمت و بندگی صاحبنظری مشغول باشی، آنگاه آسمانها نیز به خاطر احترام به تو بر زمین خواهند افتاد و از ادب تو را در آغوش خواهند گرفت.
ای که جویی کیمیای عشق؛ پرخونکن دوچشم
هست شرط کیمیا گوگرد احمر داشتن
هوش مصنوعی: ای کسی که در جستجوی عشق هستی، برای رسیدن به آن باید دل و چشمهای خود را پر از اشک کنی. در واقع، داشتن چشمهای پرخون، نشانهای از عشق و شدت احساسات است.
تاکی از نقلکرامتهای مردان بایدت
عشوها همچون زنان در زیر چادر داشتن
هوش مصنوعی: چقدر باید از داستانهای بزرگمنشی مردان بگویی، در حالی که زنان همیشه در پس پرده و چادر پنهان هستند؟
از کرامت عار آید مرد را، کانصاف نیست
دیده از معشوق بر بستنُ، به زیور داشتن
هوش مصنوعی: مردی که بزرگوار و با کرامت است، نباید به خود اجازه دهد که نسبت به کسی کملطفی کند. در واقع، ناپسند است که به خاطر زیباییهای ظاهری معشوق، چشمانش را از روی او ببندد و از محبت او بیبهره بماند.
گرچه گاهی از پی بوجهل جهلان لازمست
ماه را جوزا نمودن سنگ را زر داشتن
هوش مصنوعی: گاهی برای رسیدن به هدفی بزرگ و روشن، لازم است که گاهی به جایی که دیگران نمیرسند، برویم و از کارهای دشوار و بیهوده پرهیز کنیم. به عنوان مثال، نباید برای بدست آوردن چیزی ارزشمند، به کارهای بیمعنا و سطحی روی بیاوریم.
عَمْرو را حاصل چه از نقلکرامتهای زید
جز که بر نقصان ذات خویش محضر داشتن
هوش مصنوعی: عَمرو چه چیزی از نقل فضائل و کرامتهای زید به دست میآورد جز اینکه به کمبودهای خود اعتراف کند و عیوبش را نمایان سازد؟
خود کرامت شو؛ کرامت چند جویی زان و این
تا توانی برگ بیبرگی میسر داشتن
هوش مصنوعی: خود را با ویژگیهای خوب و مقام بلندوار پر کن؛ نیازی به جستجوی کرامت در اطراف خود نداشته باش. تا جایی که میتوانی، بدون وابستگی به چیزهای ظاهری و بیمقدار زندگی کن.
چرخ اگر گردد به فرمانت برآن هم دل مبند
ای برادر؛ کار طفلانست فِرفِر داشتن
هوش مصنوعی: اگر چرخ زندگی به خواستهات بچرخد، به این موضوع دل خوش نکن ای برادر؛ چون این کار فقط مخصوص بچههاست که به راحتی سرگرم چرخش میشوند.
از نبی باید نبی را خواست کز بوجهلی است
چشم اعجاز و کرامات از پیمبر داشتن
هوش مصنوعی: برای دریافت معجزات و کرامات، باید از نبی (پیامبر) درخواست کرد، زیرا چشم اعجاز و شگفتی از او است.
عارف اشیا را چنان خواهدکه یزدان آفرید
قدرت از یزدان چرا باید فزونتر داشتن
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که فرد عارف به اشیاء و موجودات به گونهای نگاه میکند که خداوند آنها را آفریده است. همانطور که خداوند قدرتی دارد و به اندازه نیاز و خواست خود عمل میکند، چرا باید شخصی در خواستههای خود بیش از آنچه که خداوند مقرر کرده است، مطابقت و تمایل داشته باشد؟
گنج شو، نه گنج جو، خوشتر کدام؟ انصاف ده
طعم شِکر داشتن یا طمع شِکر داشتن
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که بهتر است خود ثروت و خوشبختی را به دست آوریم، نه اینکه فقط به دنبال آن باشیم. به عنوان مثال، داشتن شیرینی و لذت واقعی از زندگی بهتر است تا اینکه فقط بخواهیم به شیرینی فکر کنیم و از آن طمع داشته باشیم. در واقع، لذت واقعی در دستیابی به چیزی است، نه فقط آرزوی آن.
در سَرِ هر نیشُ خاری صدهزاران جَنَتست
چند باید دیده نابینا چو عبهر داشتن
هوش مصنوعی: در هر نقطهای از درد و رنجهای زندگی، میلیونها فرصت و خوشبختی نهفته است. نابینایی که قادر به دیدن این زیباییها نیست، چقدر باید نادیده گرفتن را ادامه دهد؟
مردم چشم جهان شو تا توان در چشم خلق
خویش را در عین تاریکی منور داشتن
هوش مصنوعی: انسان باید به گونهای زندگی کند که دیگران را به چشم جهانی روشن ببیند و در چشم خود، حتی در سختیها و کاستیها، نوری از امید و روشنی داشته باشد.
دیدن خلقست فرن و دیدن حق فرضتر
دیده بایدگاه احولگاه اعور داشتن
هوش مصنوعی: دیدن انسانها و مخلوقات، امری طبیعی و عادی است، اما دیدن حقیقت و خداوند واجبتر و ضروریتر است. برای درک حقیقت، باید چشمها را باز کنیم و نگذاریم که نقصها و محدودیتها ما را گمراه کنند.
ظِلّ یزدان بایدت بر فرق؛ نه ظِلّ همای
تا توانی عرش را در زیر شَهپر داشتن
هوش مصنوعی: آزار و فشار زندگی را با سایهی خداوند تحمل کن، نه با سایهی موجودات دیگر. تنها با تکیه به یاری الهی میتوانی بر مشکلات غلبه کنی و بر بلندیها دست یابی.
پرتو حقست در هر چیز، ماهی شو به طبع
تا ز آب شور یابی طعم کوثر داشتن
هوش مصنوعی: نور حق در همه چیز وجود دارد، خود را به مانند ماهی درآور تا از آب شور این دنیا، طعم شیرین نعمتها و خوشیها را بچشیدی.
کوش قاآنیکه رخش هستی آری زیر ران
چندخواهی چون امیران اسب و استر داشتن
هوش مصنوعی: سعی کن همانند امیران، قدرت و شجاعت را در زندگیات به کار ببندی، زیرا رخش زندگیات (یعنی جوانی و تواناییات) زیر پایت قرار دارد و تو نمیتوانی به اندازه آنان از آن بهرهبرداری کنی.
تن رها کن تا چو عیسی بر فلک گردی سوار
ورنه عیسی مینشاید شد ز یک خر داشتن
هوش مصنوعی: بدن را رها کن تا چون عیسی به آسمانها صعود کنی، وگرنه عیسی نمیتواند به خاطر داشتن یک الاغ به اوج برسد.
میخ مرکب را به گل زن نه به دل کاسان بود
در لباس خسروی خود را قلندر داشتن
هوش مصنوعی: به جایی که میخواهی، باید با زحمت و تلاش بروی و نباید فقط به احساسات و دلباختگیهات اتکا کنی. در حالی که در جامعهای با ظاهری شکوهمند به سر میبری، باید سعی کنی که روحی آزاد و بیقید داشته باشی.
دل سرای حق بود در سرو بالایان مبند
سرو را پیوند نتوان با صنوبر داشتن
هوش مصنوعی: دل خانهی حقیقت است و نمیتوان سرو را به صنوبر گره زد؛ یعنی، جایگاه و ویژگی هر چیز را نمیتوان با چیز دیگری عوض کرد.
غوطه گه در آتش دل زن گهی در آب چشم
خویش باید گاه ماهی گه سمندر داشتن
هوش مصنوعی: برای تسکین درد دل، گاه باید در آتش حسرت بسوزی و گاه از اشک چشم خود بهره ببری. در زندگی، باید هم زمان با احساسات مختلفی همچون آرامش و طغیان دست و پنجه نرم کنی.
گوهر جان را بهدست آور که زنگی بچه را
مینیفزاید بها از نام جوهر داشتن
هوش مصنوعی: هویت و اصل وجودت را بشناس و ارزش معنوی خود را دریاب، زیرا فقط داشتن نام یا عنوان چیزی را به ارزش واقعیات اضافه نمیکند.
هم دوجعفر بود کاین صادق بدآن کذاب بود
نیست تنها صادقی در نام جعفر داشتن
هوش مصنوعی: آنها هر دو جعفر هستند؛ یکی صادق و دیگری کذاب. در واقع فقط داشتن نام جعفر به معنای صداقت نیست.
چون قلم از سر قدم ساز از خموشیگفتگو
گر نمیخواهی سیهرویی چو دفتر داشتن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی حیاتت پر از روشنی و خوشنامی باشد، باید از سکوت و بیتحرکی خارج شده و با عمل کردن به خواستهها و ایدههایت بپردازی؛ وگرنه به مانند دفتری سیاه و خالی خواهی ماند که هیچ نشانی از زیبایی و لذت ندارد.
رستگاری جوی تا در حشر گردی رستگار
رستگاری چیست در دل مهر حیدر داشتن
هوش مصنوعی: به دنبال نجات و رستگاری باش تا در روز قیامت نجاتیافته باشی. رستگاری یعنی داشتن عشق و محبت به حضرت علی (ع).
همچو احمد پای تا سرگوش باید شد ترا
تا توانی امتثال حکم داور داشتن
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی دستورات داور را اجرا کنی، باید مانند احمد (پیامبر اسلام) از سر تا پا در این مسیر قرار بگیری.
امر حق فوریست باید مصطفی را در غدیر
از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن
هوش مصنوعی: امر خداوند فوری است و حضرت رسول (ص) موظف بود که در غدیر خم به عنوان بخشی از رسالت خود، بر بالای منبر قرار بگیرد، حتی اگر ناچار به استفاده از جهاز شتر باشد.
بایدش دست خدا را فاش بگرفتن بهدست
روبهان را آگه از سهم غضفر داشتن
هوش مصنوعی: باید دست خداوند را به طور واضح و آشکار بگیری، زیرا روباهها میدانند که چگونه از سهم خود بهرهمند شوند.
ذات حیدر افسر لولاک را زیبدگهر
تاج را نتوان شبه بر جایگوهر داشتن
هوش مصنوعی: حیدر (علی) به خاطر ویژگیها و مقام والا و خاص خود، به مراتب بالاتر از جواهری است که بر تاج مینشینند و هیچ کسی نمیتواند به او برابر شود. او دارای ارزشها و صفات منحصر به فردی است که هرگز نمیشود با جواهرات مقایسه کرد.
از تعصب چند خواهی بر سپهر افتخار
نحس اکبر را به جای سعد اکبر داشتن
هوش مصنوعی: با اتکا به تعصب چه نتیجهای میتوانی از آسمان افتخارات بگیری، وقتی که به جای خوش شانسی بزرگ، بدشانسی بزرگ را در دست داری؟
نیستی معذور بالله گرت باید ز ابلهی
عیسی جان بخش را همسنگ عازر داشتن
هوش مصنوعی: اگر به خاطر نادانی، عذرخواهی کنی، این به معنای بیخود بودن است؛ حتی در این حالت نیز نباید عیسی، روحبخش را همردیف عزیر قرار دهی.
ای کم از سگ تا کی این آهو که خواهیاز خری
شیر را همسایه با روباه لاغر داشتن
هوش مصنوعی: این متن به نظر میرسد که درباره مقایسهای میان ویژگیها و صفات مختلف موجودات صحبت میکند. به نوعی نشان میدهد که تا زمانی که شخصی که شرطی دارد، به دنبال چیزی است، باید به شرایط و ویژگیهای اطرافش نیز توجه کند و اینکه گاهی اوقات، چیزهایی که در دست داریم یا به آنها نزدیک هستیم، ممکن است بهگونهای نباشند که امیدواریم. به این ترتیب، شاید اشاره به تفاوتهای طبعی و قضاوت نسبت به دیگران نیز در این متن وجود دارد.
شیرمردی چون علی را تاج سلطانی سزاست
وان زنان را یک دوگز شلوار و معجر داشتن
هوش مصنوعی: شایسته است که مردی مانند علی، که نماد شجاعت و heroism است، تاج سلطنت بر سر داشته باشد؛ اما زنانی که در زندگی خود فقط به پوشیدن یک یا دو پارچه لباس و چادر بسنده میکنند، از اهمیت کمتری برخوردارند.
طفل هم داند یقینکاندر مصاف پور زال
پیرزالی را نشاید درع و مغفر داشتن
هوش مصنوعی: کودک نیز به خوبی میداند که در نبرد، پسر زال، که پیرامونش ذوفن و قدرت وجود دارد، شایسته نیست که زره و کلاهخود بر تن کند.
خجلتت ناید ربودن خاتم از انگشت جم
وانگه آن را زیب دست دیو ابتر داشتن
هوش مصنوعی: خجالت نمیکشی که انگشت جمشید را خالی کنی و آن را به دست دیوی بیعزت بسپاری؟
در بر داود کز مزمار کوه آرد به وجد
لولیان را کی سزد در دست مزهر داشتن
هوش مصنوعی: داوود در هنگام نواختن ساز از کوهها، لولیان را به وجد میآورد. آیا درست است که مزهر را در دست داشته باشد؟
زشت باشد نزلهای آسمانی پیش روی
همچو بیماران نظر سوی مزوّر داشتن
هوش مصنوعی: دیدن نزول نعمتهای آسمانی در برابر کسانی که بیمارند، ناپسند است. مانند اینکه به صورت تقلبی و نگاهی نادرست به ماجرا نگاه کنند.
چون صراط المستقیمت هست تاکی ز ابلهی
دیده در فحشاء و دل در بغی و منکر داشتن
هوش مصنوعی: زمانی که راه درست و مستقیم وجود دارد، چرا باید به نادانی فریب خورده و به کارهای ناپسند و دلخوشیهای نامناسب بپردازیم؟
نعشت ار در گل رود خوشتر گرت بایست چشم
با فروغ مهر خاور در سه خواهر داشتن
هوش مصنوعی: اگر در گلستان و در بهار خوشبختی و شادابی قرار بگیری، بهتر است که چشمانت را به روشنی و درخشش آفتاب شرق بسپاری و از زیبایی سه خواهر لذت ببری.
گر چوکودک وارهی از ننگ ظلمات ثلاث
آفرینها بایدت بر جان مادر داشتن
هوش مصنوعی: اگر از زشتیهای سهگانه دور شوی و پاک نگردی، باید به خاطر وجود مادرت، به خودت افتخار کنی.
بر زمین نام علی از نوک ناخن بر نگار
تا توانی نقش دل برگل مصوّر داشتن
هوش مصنوعی: هر جا که بتوانی، نام علی را از نوک ناخن تا زمین نقش کن و دل خود را بر روی گلها نقاشی کن.
شمع بودن سود ندهد شمس شو از مهر او
تا توانی روی گیتی را منوّر داشتن
هوش مصنوعی: اگر شمع باشی، نوری نمیافزاید، پس چون میتوانی، به خورشید تبدیل شو و از محبت او بهره ببر تا بتوانی زمین را روشن کنی.
ذرهیی از مهر او روشن کند آفاق را
چند باید منت از خورشید خاور داشتن
هوش مصنوعی: محبت او میتواند جهان را روشن کند، پس چرا باید وابسته به نور خورشید شرق باشیم؟
عطرسایی چندبرخود رمزی ازخلقش بگو
تا توانی مغزگیتی را معطر داشتن
هوش مصنوعی: چند باری از زیباییهای آفرینش راز و رمزهایی بگو تا آنقدر بتوانی که روح جهان را معطر نگهداری.
رقصد از وجد و طرب خورشید در وقتکسوف
زانکه خواهد خویش را همرنگ قنبر داشتن
هوش مصنوعی: خورشید در زمان کسوف به وجد و شادی میرقصد، زیرا میخواهد خود را به رنگ قنبر درآورد.
علم ازو آموز کاسانست با تعلیم او
نه صحیفهٔ آسمان را جمله از بر داشتن
هوش مصنوعی: علم را از او بیاموز، چرا که آموزش او به گونهای است که میتوانی کل کتاب آسمانی را از حفظ داشته باشی.
مهر او سرمایهٔ آمال کن گر بایدت
خویش را در عین درویشی توانگر داشتن
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به آرزوهایت برسی، محبت او را به عنوان گنجینهای با خود داشته باش. حتی اگر در ظاهر فقیر به نظر میرسی، میتوانی با دلنگرانی به او، خود را ثروتمند احساس کنی.
طینت خویش ار حسن خواهی بیاید چون حسین
در ولای او ز خون در دست ساغر داشتن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از ذات و شخصیت خود زیبایی و نیکی را بیرون بیاوری، باید مانند حسین در راه محبت او، خون خود را در دست ساغر داشته باشی. یعنی باید جانفشانی و فداکاری کنی.
پشت بر وی کرد روزی مهر در وقت غروب
تا ابد باید ز بیمش چهره اصفر داشتن
هوش مصنوعی: روزی در وقت غروب، خورشید پشت به او کرد و از آن زمان به بعد باید به خاطر ترس از او، چهرهای زرد داشته باشد.
زورق دین را به بحر روزگار از بیم غرق
زآهنین شمشیر او فرضست لنگر داشتن
هوش مصنوعی: در شرایط سخت و پرخطر زندگی، باید با تلاش و دقت، دین و باورهای خود را حفظ کنیم تا از مشکلات و بلایای ناشی از قدرت و خشونت دور بمانیم. باید به شکلی هوشمندانه و مقاوم عمل کنیم تا از غرق شدن در این بحر متلاطم روزگار جلوگیری کنیم.
روی خود را روزی او از شرق سوی غرب تافت
رجعت خورشید را بایست باور داشتن
هوش مصنوعی: روزی خورشید از سمت شرق به سمت غرب خواهد درخشید، بنابراین باید به بازگشت و درخشش دوباره آن ایمان داشت.
ای خلیفهٔ مصطفیای دست حق ایپشت دین
کافرینش را زتست این زینت و فر داشتن
هوش مصنوعی: ای خلیفهٔ پیامبر، تو دست خدا هستی و پشتوانهٔ دین. کسانی که با دین کافر هستند، به زینت و زیبایی وجود تو نیاز دارند.
خشم با خصمت کند مریخ یا سرمست تست
کز غضب یا سکر خیزد دیده احمر داشتن
هوش مصنوعی: اگر خشم تو را به جنگ وادار کند، یا اگر در شادی و سرمستی به سر ببری، در هر دو حالت چشمانت قرمز میشود، یکی از خشم و دیگری از نشئگی.
غالیانویند هم خود موسی هم سامری
بهر گاو زر چه باید جنگ زرگر داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به تضاد بین افرادی اشاره دارد که در جستجوی ثروت و قدرت هستند، مانند موسی و سامری. در آن به این نکته پرداخته میشود که برای دستیابی به ثروت و چیزهای ارزشمند نباید به جنگ و درگیری پرداخت. به عبارتی دیگر، کسانی که در پی مال و منال دنیوی هستند، نیاز به نزاع و حریفجویی ندارند بلکه میتوانند با درایت و هوشمندی به هدف خود برسند.
چرخ هشتم خواست مداحت چو قاآنی شود
تا تواند ملک معنی را مسخر داشتن
هوش مصنوعی: چرخ هشتم به دنبال ستایش و تمجید است، چنان که قاآنی میتواند هنر و معنا را به تسلط خود درآورد.
عقل گفت این خرده کوکبهای زشت خود بپوش
نیست قاآنی شدن صورت مجدر داشتن
هوش مصنوعی: عقل میگوید این ستارههای کوچک و زشت خود را بپوشان، زیرا نمیارزد که فقط به خاطر ظاهر و زیبایی به خود ببالیم.
گینی ارکوهی شود از جرم بالله میتوان
کاهی از مهر تو با آن کُه برابر داشتن
هوش مصنوعی: اگر کوهی از گناه هم باشد، به خاطر سوگند به خدا میتوانم حتی ذرهای از مهر تو را با آن کوه برابر کنم.
کی تواند جز تو کس در نهروان هفتاد نهر
جاری از خون بداندیشان کافر داشتن
هوش مصنوعی: هیچکس جز تو نمیتواند در نهروان، جریان هفتاد نهر از خون کسانی که بداندیش و کافر هستند را درک کند.
کی تواند جز تو کس یک ضربت شمشبر او
از عبادتهای جنّ و انس برتر داشتن
هوش مصنوعی: کیست که بتواند جز تو، یک ضربت شمشیرش را از عبادتهای جن و انس بالاتر بداند؟
کیتواند جز توکس در روزکین افلاک را
پرخروش از نعرهٔ الله اکبر داشتن
هوش مصنوعی: چه کسی غیر از تو میتواند در روز قیامت آسمانها را با فریاد "الله اکبر" به لرزه درآورد؟
کی تواند جز تو کس در عهد مهد از پردلی
اژدهایی را به یک قوّت دو پیکر داشتن
هوش مصنوعی: هیچ کس جز تو نمیتواند در زمان مهد، از دل پرهیزگار، اژدهایی را با دو جسم، با یک قدرت تربیت کند.
شاه ما را میر شاهان کن که باید مر ترا
هم ز شاهان لشکر و هم میرلشکر داشتن
هوش مصنوعی: پادشاه ما باید به مقام شاهان برسد، زیرا ضرورت دارد که تو هم از میان شاهان لشکر و هم از میان مراکز فرماندهی نظامی داشته باشی.
خسرو غازی محمّد شه که در سنجار دهر
ننگش آید خویش را همسنگ سنجر داشتن
هوش مصنوعی: خسرو غازی محمد کسی است که در سنجار به دنیا آمده و ننگ او در تاریخ این است که خود را همتای سنجر بداند.
رمیم آید مدح اوویمکه ماهان بشند
گر گدایان گنج را باید مستّر داشتن
هوش مصنوعی: مدح و ستایش او در ظاهر میدرخشد، مانند ماهی که پنهانی است. اگر کسی گنجی دارد، باید آن را به دور از چشم دیگران نگهداری.
نه خجل گردم ز مدح او که دانم ذره را
نیست امکان مدح مهر چهر خاور داشتن
هوش مصنوعی: من از ستایش او شرمنده نمیشوم، زیرا میدانم که هیچ چیز نمیتواند در برابر زیبایی و درخشندگی او توصیف شود.
سال عمرش قرنها بادا ز حشر آن سو ترک
تاکه برهد ز انتظار روز محشر داشتن
هوش مصنوعی: سالهای عمرش به اندازه قرنها باشد، و او به خاطر انتظار روز قیامت، از دنیای مادی دل بکَند و به آن سو برود.
شه چو اسکندر جوان و خواجه همچون خضر پیر
ای سکندر لازمست این خضر رهبر داشتن
هوش مصنوعی: مانند اسکندر جوان، باید رهبری همچون خضر پیر داشته باشی. برای دستیابی به هدفهای بزرگ، لازم است که از راهنماییهای یک فرد دانا و تجربهکرده بهرهمند شوی.
حاشیه ها
1395/03/25 19:05
حسین
در کتاب کشکول طبسی خواندمش نامی از قاانی نبرده است
1396/01/09 23:04
استاد جعفری
قاآنی در این قصیده ی شریف به استقبال قصیده ی زیبای سنایی رفته است با این طلیعه
کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن
جان نگین مهر مهر شاخ بی بر داشتن
که در گنجور قصیده ی رقم 143 از قصاید سنایی است
1399/08/01 14:11
مهدی
فوق العاده بود، لذت بردم.
1399/08/18 13:11
محسن کریمی پور
سلام
خدا قوت
در مصرع زیر غضنفر صحیح است
روبهان را آگه از سهم غضفر داشتن
تشکر از زحمات بی بدیل شما در پاسداشت ادبیات زبان شیرین پارسی
1402/10/26 10:12
احد
«جانوسپار» و «ماهیار» دو تن از سرداران داریوش سوم (دارا) آخرین پادشاه هخامنشی بودند که در نبرد با اسکندر به وی خیانت کردند