قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۵ - در مدح حاج میرزا آقاسی طاب الله ثراه گوید
عید دان چیست لب چون عید خندان داشتن
خند خندان جان نثار راه جانان داشتن
جان هم از جانان بود کت داده تا قربان کنی
بهر قربان هم نباید منّت از جان داشتن
بسکمالی نیست قربانی نمودن بهر عید
عید را باید به پای دوست قربان داشتن
عشق دانی چیست لب پرخنده کردن نزد خلق
بیخبر از آه و افغان آه و افغان داشتن
در حضور دیو طبعان از پی روپوش چشم
سرکه کردن روی و در دل شکرستان داشتن
چون سکندر بستاندر دل خیال روم و روس
روی کرباس سرادق زی خراسان داشتن
گاه در عبن وصال از داغ هجران سوختن
گه نشاط وصل اندر عین هجران داشتن
مار زلف شاهدان را راندن از فردوس دل
زشت باشد خلد را دهلیز شیطان داشتن
قاصد غمهاست آین آهیکه خیزد از درون
عیشها دارد نهانی آه پنهان داشتن
چون جمال خواجه کز صبح ازل روشنترست
یک جهان خورشید باید درگریبان داشتن
زیور خلدند آل مصطفی وز مهرشان
دبده بابد جنت و دل باغ رضوان داشتن
بیسفینهٔ نوح گر عالم پر از جودی شود
چشم آزادی خطا باشد ز طوفان داشتن
خواجه بخشد از اشاراتت شفا نه بوعلی
لقمه باید در گلو از خوان لقمان داشتن
چشم مست پیر چون بیباده مستیها کند
چشم را بابد در او دزدیده حبران داشتن
صاحب دیوان تواند در میان بار عام
رازها با خواجه بیتذکار و تبیان داشتن
چشم احمد خامشگویاست لبکن بایدت
علم حیدر صدق بوذر زهد سلمان داشتن
کوش همچون خواجه بدهی هر چه را آری به دست
تا جهان باری به خویش و غیر آسان داشتن
خود بگو جز تلخکامی چست حاصل بحر را
زین گهر پروردن و زین درّ و مرجان داشتن
ابر با آن تیره رخساری که پوشد روی روز
مردم چشمت دهقان را ز باران داشتن
خواجه شو ز اوّل که یابی معنی وارستگی
پس بدانی حکمت ملک فراوان داشتن
یک سوالست از سر انصاف میپرسم ز تو
دهر را آباد خوشتر یاکه ویران داشتن
بایدت بر دل نیفتد سایهٔ دیوار حرص
ورنه باکی نبست بر گل کاخ و اوان داشتن
“خواجه برگل مینهد بنیان نو بر دل می نهی
فرق دارد جان من این داشتن زان داشتن
تو نداری چشم حقبین کم کن این چون و چرا
خواجه را نقصی نباشد زان دو چندان داشتن
از تب شهوت فتادستی درین گفتار زشت
داروی تب نوش تاکی ننگ هذیان داشتن
جان سستت بر نتابد بار سختیهای عشق
پُتک پولادست نتوان شیشه سندان داشتن
زشت باشد با لباس کاغذین رفتن در آب
رخب *رد فرودن آنگه چشم ناوان داشتن
کوش تا جون خواجه سر تا پایگردی معرفت
وز بهار فبفن در دل صدگلبشان داشتن
ابر رحمت چون ببارد بهر جذب فیض او
روح باید تشنه چون ربگ ببابان داشتن
بایدت چون خواجه ز اول علمها را سر به سر
گردکردن زان سپس بر طاق نسیان داشتن
ورنه بس آسان ترک کاریست بیکسب علوم
آهچون عارف کشیدن ذکر عرفان داشتن
با چو موزونان ناقص بهر چندن آفربن
نقد حال دیگران را زیب دیوان داشتن
دزدیاست این نهغناکزموش طبعی هر زمان
دانهای غیر دزدیدن در انبان داشتن
گبر راکز زند و استالوح دل باشد سیاه
سود ندهد غالباً هیکل ز قرآن داشتن
نف دان ش رهاکن نقثثن دانثن راکه مرد
شرمش آید در بغل لعبت چو صبیان داشتن
در دو گیتی هرچه بینی یک حقیقت بیش نیست
کت نماید مختلف زین نقش الوان داشتن
کلکقدرت نقش هرچیزی بهر چیزی نگاشت
ورنه چوبی را نشاید شکل ثعبان داشتن
می بجنباند چوکودک جمله را در مهد طبع
تا بدان جنبن رها یابد ز نقصان داشتن
خاک را پنهان از آن جنبش دهد صد چاشنی
تا تواند حاصل از وی قوت حیوان داشتن
از خم جان فلاطونی شراب هوش نوش
کار دونانست حکمتهای یونان داشتن
پاک باید دل تن را آلوده باشد باک نیست
زانکه در ظلمات باید آب حیوان داشتن
صورت قنبر به یاد آورکه دانی میتوان
در سواد کفر پنهان نور ایمان داشتن
گفت عیسی را یکی ننگین چرا داری بدن
گفت بابد روح پاک از کفر خذلان داشتن
فبف و بسطیکز خیالت میبزاید روز و ش
چند باید نامشان فردوس و نیران داشتن
با خیال دوست بنگر روی زشت اهرمن
تا بدانی میتوان در دیو غلمان داشتن
شکوه کم کن از جهان تاز و برآساییکه مام
طفل را از شیرگیرد وقت دندان داشتن
خوشترین کاریست مدح خواجه باید خویش را
چون صدف دایم به مدحش گوهرافشان داشتن
غوث ملت حاجی آقاسی که خواهد عفو او
خلق را هر ساعتی یک دهر عصیان داشتن
ماه را چون تار کتان هر سر مه عدل او
تن بکاهد تا بداند رسم کتان داشتن
خامهاش یکشبرنی کمتر بود دین معجزست
شبرکی نی را به یک عالم نگهبان داشتن
وهم میگفت ار قدر خواهد شود شبهش پدید
عقل گفتا شرط تقدیربست امکان داشتن
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۴ - در مدح هژبر سالب علیبن ابیطالب صلوات الله و سلامه علیه گوید: رسمعاشق نیست با یکدل دو دلبر داشتنقصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۶ - در ستایش شاهزادهٔ آزاد شجاع السلطنه مرحوم حسنعلی میرزا طاب لله ثراه فرماید: آوخ آوخکه شد پسرعم من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عید دان چیست لب چون عید خندان داشتن
خند خندان جان نثار راه جانان داشتن
هوش مصنوعی: عید دان چه چیز است وقتی لبخند به لب داریم؟ خوشی و شادمانی واقعی زمانی است که جان خود را برای محبوبِ خود فدا کنیم.
جان هم از جانان بود کت داده تا قربان کنی
بهر قربان هم نباید منّت از جان داشتن
هوش مصنوعی: جان انسان از محبوبش است، زیرا او را برای قربانی کردن آماده کرده است. اما برای قربانی کردن، نباید از داشتن جان انتظار قدردانی داشته باشد.
بسکمالی نیست قربانی نمودن بهر عید
عید را باید به پای دوست قربان داشتن
هوش مصنوعی: بسیار خوب است که برای عید قربانی کنیم، اما برای عید به واقع باید جانمان را برای دوست واقعی قربانی کنیم.
عشق دانی چیست لب پرخنده کردن نزد خلق
بیخبر از آه و افغان آه و افغان داشتن
هوش مصنوعی: عشق یعنی اینکه در مقابل مردم با لبخند زندگی کنی، در حالی که هیچکس از دردها و نالههای درونیات خبر ندارد.
در حضور دیو طبعان از پی روپوش چشم
سرکه کردن روی و در دل شکرستان داشتن
هوش مصنوعی: در میان افرادی که به ظاهر جذاب و فریبنده هستند، میتوان با چهرهای زیبا و دلربا خود را پنهان کرد، اما در درون، میتوان به لذتهای شیرین و واقعی زندگی ادامه داد.
چون سکندر بستاندر دل خیال روم و روس
روی کرباس سرادق زی خراسان داشتن
هوش مصنوعی: سکندر در دلش آرزوی به دست آوردن سرزمین روم و روس را داشت و در این میان، هنگامی که به خراسان مینگریست، به زیبایی و عظمت آن سرزمین فکر میکرد.
گاه در عبن وصال از داغ هجران سوختن
گه نشاط وصل اندر عین هجران داشتن
هوش مصنوعی: گاهی در لحظات وصال، به خاطر درد جدایی میسوزم، و گاهی هم در شادی ملاقات، احساس جدایی میکنم.
مار زلف شاهدان را راندن از فردوس دل
زشت باشد خلد را دهلیز شیطان داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا است که اگر زیبایی و جذابیت افراد را که میتوانند باعث خوشی و لذت شوند، نادیده بگیریم یا از آنها دور شویم، در واقع دل خود را به زشتی میسپاریم و به نوعی، بهشتی که باید در آن باشیم را به جایی تاریک و ناخوشایند تبدیل کردهایم. در واقع، دوری از زیبایی و عشق به زیان خود ماست.
قاصد غمهاست آین آهیکه خیزد از درون
عیشها دارد نهانی آه پنهان داشتن
هوش مصنوعی: فرستندهای برای دردهاست، آهی که از عمق خوشیها برمیخیزد. این آه به صورت پنهانی و نهان نگهداشته میشود.
چون جمال خواجه کز صبح ازل روشنترست
یک جهان خورشید باید درگریبان داشتن
هوش مصنوعی: جمال و زیبایی خواجه از آغاز خلق جهان نیز درخشانتر است؛ بنابراین برای درک این زیبایی، باید مانند داشتن یک جهان از نور و روشنایی در دل خود داشته باشیم.
زیور خلدند آل مصطفی وز مهرشان
دبده بابد جنت و دل باغ رضوان داشتن
هوش مصنوعی: زیور بهشت از خاندان پیغمبر است و از محبت آنها، بهشت و دل باغ رضوان را باید داشت.
بیسفینهٔ نوح گر عالم پر از جودی شود
چشم آزادی خطا باشد ز طوفان داشتن
هوش مصنوعی: اگر جهان پر از ظلم و فساد شود، مانند کشتی نوح، چشمهای ما به آزادی خطا میرود و در برابر طوفان ناامیدی نمیتوانیم امید داشته باشیم.
خواجه بخشد از اشاراتت شفا نه بوعلی
لقمه باید در گلو از خوان لقمان داشتن
هوش مصنوعی: خواجه با اشارههای تو درمان میشود، نه مانند بوعلی که نیاز به لقمهای در گلو دارد و از سفره لقمان باید بهرهمند باشد.
چشم مست پیر چون بیباده مستیها کند
چشم را بابد در او دزدیده حبران داشتن
هوش مصنوعی: چشم خمار و مست آن زن سالخورده، بینیاز از شراب، حالتی شگفتانگیز به او میبخشد و چشمانش را به یکدیگر میدوزد، گویی که از نظر دیگران پنهان شده است.
صاحب دیوان تواند در میان بار عام
رازها با خواجه بیتذکار و تبیان داشتن
هوش مصنوعی: فردی که دارای مقام و دانش است، میتواند در جمع عمومی به راحتی با بزرگترها و شخصیتهای مهم صحبت کند و از اسرار خود بدون نیاز به توضیح و یادآوری، پردهبرداری کند.
چشم احمد خامشگویاست لبکن بایدت
علم حیدر صدق بوذر زهد سلمان داشتن
هوش مصنوعی: چشم احمد بر زبان خاموش او سخن میگوید. باید با لبهای خود، علم حیدر را داشته باشی و صداقت بوذر و زهد سلمان را نیز در خود بپرورانی.
کوش همچون خواجه بدهی هر چه را آری به دست
تا جهان باری به خویش و غیر آسان داشتن
هوش مصنوعی: سعی کن مانند یک فرد بزرگوار، هر چیزی را که به دست میآوری با دقت و تلاش خرج کنی تا بتوانی زندگی را به خود و دیگران آسانتر کنی.
خود بگو جز تلخکامی چست حاصل بحر را
زین گهر پروردن و زین درّ و مرجان داشتن
هوش مصنوعی: خودت بگو که چه چیزی جز تلخی و ناکامی به دست میآید از پرورش این جواهرات و داشتن این گوهرهای گرانبها و مرجانها.
ابر با آن تیره رخساری که پوشد روی روز
مردم چشمت دهقان را ز باران داشتن
هوش مصنوعی: ابر با چهرهی تار و تیرهاش، که صورت روز را از مردم میپوشاند، در دل دهقان یادآور بارش باران است.
خواجه شو ز اوّل که یابی معنی وارستگی
پس بدانی حکمت ملک فراوان داشتن
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا خود را از وابستگیها آزاد کنی، به حقیقت وارستگی پی خواهی برد و در این صورت درک خواهی کرد که چگونه داشتن قدرت و ثروت در اداره امور بسیار مهم است.
یک سوالست از سر انصاف میپرسم ز تو
دهر را آباد خوشتر یاکه ویران داشتن
هوش مصنوعی: یک سوال از تو دارم: آیا بهتر است دنیا را آباد کنیم و خوشبختی را در آن بیابیم یا اینکه آن را ویران کنیم و از آسیبها و مشکلات دوری کنیم؟
بایدت بر دل نیفتد سایهٔ دیوار حرص
ورنه باکی نبست بر گل کاخ و اوان داشتن
هوش مصنوعی: باید مراقب باشی که حسرت و طمع در دلت جایی نداشته باشد، زیرا در غیر این صورت، دیگر نیازی به نگرانی دربارهٔ زیبایی و شکوه ظاهری زندگی نخواهی داشت.
“خواجه برگل مینهد بنیان نو بر دل می نهی
فرق دارد جان من این داشتن زان داشتن
هوش مصنوعی: خواجه برای ساختن بنای جدیدی بر روی زمین تلاش میکند، اما تو با درون من کار میکنی. تفاوت بزرگی میان این دو نوع داشتن وجود دارد؛ جان من، این نوع داشتن را با آن نوع متفاوت میبیند.
تو نداری چشم حقبین کم کن این چون و چرا
خواجه را نقصی نباشد زان دو چندان داشتن
هوش مصنوعی: تو که قدرت درک واقع را نداری، پس از بحث و سوالهای بیمورد دست بردار. خواجه هیچ نقص و کاستی از داشتن دو جنبه ندارد.
از تب شهوت فتادستی درین گفتار زشت
داروی تب نوش تاکی ننگ هذیان داشتن
هوش مصنوعی: از شدت شهوت، به گفتار زشتی افتادهام. باید داروی این تب را بنوشم تا دیگر شرم از هذیان گفتن نداشته باشم.
جان سستت بر نتابد بار سختیهای عشق
پُتک پولادست نتوان شیشه سندان داشتن
هوش مصنوعی: عشق بار سنگینی به دوش میآورد که ممکن است روح ضعیف تو نتواند آن را تحمل کند. اگر میخواهی در برابر سختیها استقامت کنی، باید قوی و坚固 باشی، زیرا وجود تو مانند شیشه در برابر فشار و ضربه نخواهد توانست دوام بیاورد.
زشت باشد با لباس کاغذین رفتن در آب
رخب *رد فرودن آنگه چشم ناوان داشتن
هوش مصنوعی: اگر کسی در آب برود و لباسهای نازکی به تن داشته باشد، این کار زشت و ناپسند است. بعد از آن نباید توقع داشته باشد که از او به خوبی استقبال شود یا به او توجه شود.
کوش تا جون خواجه سر تا پایگردی معرفت
وز بهار فبفن در دل صدگلبشان داشتن
هوش مصنوعی: تلاش کن تا مانند یک انسان آگاه و با فهم به هر گوشهای از وجودت عشق و معرفت را گسترش دهی و در دل خود، مانند بهاری پر از گل، احساسات و زیباییها را جایگذاری کنی.
ابر رحمت چون ببارد بهر جذب فیض او
روح باید تشنه چون ربگ ببابان داشتن
هوش مصنوعی: وقتی ابر رحمت باران میبارد، برای دریافت نعمتهای او، دل باید در انتظار و تشنه باشد، مانند گلی که برای باران آماده است.
بایدت چون خواجه ز اول علمها را سر به سر
گردکردن زان سپس بر طاق نسیان داشتن
هوش مصنوعی: باید مانند خواجه، ابتدا همه علمها را به خوبی جمع آوری کنی و سپس آنها را به فراموشی بسپاری.
ورنه بس آسان ترک کاریست بیکسب علوم
آهچون عارف کشیدن ذکر عرفان داشتن
هوش مصنوعی: اگر کسی علم و دانش را نداشته باشد، بسیار ساده است که دست به کارهایی بزند که هیچ زحمتی برایش ندارد؛ اما در عوض، شخص عارف با درک عمیق و ذکرهای معنوی، به حقیقت شناخت نزدیکتر میشود.
با چو موزونان ناقص بهر چندن آفربن
نقد حال دیگران را زیب دیوان داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره دارد به اینکه بعضی افراد با ظاهری زیبا و موزون، به دنبال جلب توجه و ستایش دیگران هستند. آنها به جای عمیقتر دیدن حقیقت یا حال واقعی دیگران، فقط به ظواهر و زیباییهای سطحی توجه میکنند و در پی ایجاد تأثیرهای مثبت بر روی دیگران هستند. این رفتار ممکن است نشاندهنده ناتوانی در درک و حمایت واقعی باشد.
دزدیاست این نهغناکزموش طبعی هر زمان
دانهای غیر دزدیدن در انبان داشتن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر کسی که به دنبال به دست آوردن چیزهایی از دیگران باشد، در واقع دزد و فریبکار است. این افراد نمیتوانند به شیوههای درست و اخلاقی به موفقیت برسند و همواره به دنبال هدر دادن فرصتها و منابع دیگران هستند، بدون اینکه خود اهدافی شایسته را دنبال کنند.
گبر راکز زند و استالوح دل باشد سیاه
سود ندهد غالباً هیکل ز قرآن داشتن
هوش مصنوعی: نفس زشتی که به خاطر دل سیاهش در گناه است، هرگز سودی ندارد، حتی اگر ظاهری زیبا و نمودهای دینی داشته باشد.
نف دان ش رهاکن نقثثن دانثن راکه مرد
شرمش آید در بغل لعبت چو صبیان داشتن
هوش مصنوعی: شخصی که در عواطف و احساسات خود آزاد و رها باشد، نباید از محبت و عشق به معشوق خجالت بکشد، حتی اگر این عشق از روی سادگی و بیخبری باشد. این احساسات و رفتارها باید به دور از قضاوتهای اجتماعی باشد، همچنان که کودکان بدون هیچ شرمی عشق و محبت خود را ابراز میکنند.
در دو گیتی هرچه بینی یک حقیقت بیش نیست
کت نماید مختلف زین نقش الوان داشتن
هوش مصنوعی: در این دنیا هر چه میبینی، در واقع تنها یک حقیقت بیشتر نیست، هرچند که نمودهای مختلف و رنگارنگی از آن حقیقت وجود دارد.
کلکقدرت نقش هرچیزی بهر چیزی نگاشت
ورنه چوبی را نشاید شکل ثعبان داشتن
هوش مصنوعی: قدرت خلقت هر چیز را به گونهای خاص و منحصر به فرد طراحی کرده است، وگرنه چوب نمیتواند به شکلی مانند یک مار تبدیل شود.
می بجنباند چوکودک جمله را در مهد طبع
تا بدان جنبن رها یابد ز نقصان داشتن
هوش مصنوعی: کودک در گهواره به حرکت درمیآید و با این جنب و جوش، کلمات را به زندگی میآورد تا از نقص و کمبود رهایی یابد.
خاک را پنهان از آن جنبش دهد صد چاشنی
تا تواند حاصل از وی قوت حیوان داشتن
هوش مصنوعی: خاک به وسیلهی حرکت و تلاش بسیار میتواند به محصولی تبدیل شود که بتواند انرژی و زندگی را به موجودات زنده بدهد.
از خم جان فلاطونی شراب هوش نوش
کار دونانست حکمتهای یونان داشتن
هوش مصنوعی: از دل جان خود مانند فلاطون شرابی خوشمزه مینوشید که باعث میشود به درک و فهم عمیقتری از حکمتهای یونانی دست یابید. این در حالی است که کسانی که در سطح پایینتری از دانش و فهم هستند، نمیتوانند به این رمز و رازها پی ببرند.
پاک باید دل تن را آلوده باشد باک نیست
زانکه در ظلمات باید آب حیوان داشتن
هوش مصنوعی: دل پاک و پاکیزه باید باشد، حتی اگر تن دچار آلودگی شود. نگران این نباش که در تاریکیها باید آب حیات بخش داشته باشی.
صورت قنبر به یاد آورکه دانی میتوان
در سواد کفر پنهان نور ایمان داشتن
هوش مصنوعی: به یاد بیاور که چگونه میتوان در ظاهری تاریک و ناامیدکننده، نور ایمان را پنهان کرد و از دل آن شرایط سخت به پرتوی روشن امید دست یافت.
گفت عیسی را یکی ننگین چرا داری بدن
گفت بابد روح پاک از کفر خذلان داشتن
هوش مصنوعی: عیسی به شخصی که بدن ننگینی دارد میگوید: چرا این بدن را داری؟ آن شخص پاسخ میدهد که برای اینکه روح پاکش، کفر و ننگ را از خود دور نگه دارد.
فبف و بسطیکز خیالت میبزاید روز و ش
چند باید نامشان فردوس و نیران داشتن
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که وقتی که خیالات و آرزوهای زیبا از ذهن انسان زاده میشوند، دیگر نیازی به نامگذاری خاص و اعجابانگیز برای آنها نیست. در واقع، خود این خیالات و احساسات به تنهایی میتوانند به شکلی بهشتگون و دلنشین باشند و نیازی به عنوانهایی چون «فردوس» یا «نیران» برای توصیف آنها نیست.
با خیال دوست بنگر روی زشت اهرمن
تا بدانی میتوان در دیو غلمان داشتن
هوش مصنوعی: با تصور چهره زیبا و دلانگیز محبوب، به چهره زشت و ناپسند دیو نگاه کن، تا بفهمی که میتوان در وجود یک موجود بد، زیباییهای خاصی هم یافت.
شکوه کم کن از جهان تاز و برآساییکه مام
طفل را از شیرگیرد وقت دندان داشتن
هوش مصنوعی: قدری از شکایت و ناله دربارهی دنیا بکاه و به آرامش و آرامش فکر کن؛ زیرا همانطور که مادر در زمان دندان درآوردن، از شیر خوردن کودک دست میکشد، زمانهایی در زندگی هست که باید با واقعیتهای دشوار کنار بیاییم و به سوی آرامش برویم.
خوشترین کاریست مدح خواجه باید خویش را
چون صدف دایم به مدحش گوهرافشان داشتن
هوش مصنوعی: بهترین کار امروزه ستایش و تعریف از آقا و بزرگوار خود است. مانند صدف که همیشه مروارید تولید میکند، باید به طور مداوم در مدح و ستایش او تلاش کرد و زیباییهای او را به نمایش گذاشت.
غوث ملت حاجی آقاسی که خواهد عفو او
خلق را هر ساعتی یک دهر عصیان داشتن
هوش مصنوعی: در این بیت به شخصیت حاجی آقاسی اشاره شده که به مشکلات و معاصی مردم اهمیت میدهد و به آنها مهلت میدهد و عفو میکند. در واقع، نویسنده به این نکته میپردازد که این ملت هر لحظه ممکن است دچار خطا و عصیان شوند، اما بزرگواری و عفو حاجی آقاسی همواره در دسترس است.
ماه را چون تار کتان هر سر مه عدل او
تن بکاهد تا بداند رسم کتان داشتن
هوش مصنوعی: ماه را مانند یک رشته کتان میبینی، هر بار که او به سر مه خود میرسد، به تدریج از وجودش کاسته میشود تا بفهمد چگونه باید مانند کتان وجود داشته باشد.
خامهاش یکشبرنی کمتر بود دین معجزست
شبرکی نی را به یک عالم نگهبان داشتن
هوش مصنوعی: دستهای از خاصیتهای شگفتانگیز که در اثر قلمی خاص به وجود میآید، میتوانند به اندازهای بزرگ باشند که همگان را تحت تاثیر قرار دهند. به نوعی، وجود یک نگهبان برای دانش و دانایی مانند وجود یک دنیا برای حفظ و نگهداری از آن است.
وهم میگفت ار قدر خواهد شود شبهش پدید
عقل گفتا شرط تقدیربست امکان داشتن
هوش مصنوعی: وهم میگفت اگر امکان داشته باشد، باید شبیه آن پدیدار شود. عقل پاسخ داد که شرط تقدیر این است که امکان وجود داشته باشد.