گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۴ - د‌ر ستایش مرزا ابوالقاسم قایم‌مقام رحمه‌لله فرماید

شاعری امروز مر مراست مسلم
از شرف مدحت اتابگ اعظم
حضرت قایم مقام صدر قدر قدر
احمد عیسی خصال میر خضر دم
آنکه به رای رزین مربی‌گردون
وانکه به فکر متین مقوم عالم
خلق روان سیرتش روان مصور
خوی بهشت آیتش بهشت مجسم
ساحت گیتی ز جود اوست مزین
جبهت‌ گردون به داغ اوست موسم
خرمن خرمن شکر زگفتش پیدا
دریا دریاگهر به‌کلکش مدغم
دولت ایران برای اوست مخلد
ملکت سلطان به سعی اوست منظم
مجمرهٔ بزمش آفتاب منور
مشربه ی ‌کاخش آسمان معظّم
رایتی از رای اوست بیضهٔ بیضا
آیتی از نطق اوست چشمهٔ زمزم
تربیتش سنگ را به مایه ‌کند دُرّ
تقویتش مور را به پایه‌کند جم
از می انعام اوست روی امل سرخ
از پی اکرام اوست پشت فلک خم
علت غائی بود وجود جهان را
گرچه مؤخّر ولی به رتبه مقدّم
طبع‌کریمش به جود و جاه مخمّر
ذات سلیمش به روی و رای مسلم
ازکرمش آفتاب و‌کُرتهٔ زرین
از سخطش آسمان وکسوت ماتم
دوزخ با مهر اوست روضهٔ رضوان
جنت با قهر اوست قعر جهنم
با رخ او گل به رنگ تیره‌تر از گِل
با کف اویم به سنگ طعنه‌بر از یم
ای به‌گهر مهترین نتیجهٔ حوّا
وی به شرف اولین سلالهٔ آدم
اینت اشارت زکردگار پیاپی
اینت بشارت ز کردگار دمادم
کز تو یک اقدام و صد دیار مسخر
وز تو یک اقبال و صد اساس فراهم
شیر فلک امتثال امر ترا هست
روز و شب آماده‌تر زکلب معلم
چرخ به چنگال قدرتت به چه ماند
روبهکی خسته در مخالب ضیغم
چنبر آفاق را جلال تو مرکز
قسمت ارزاق را نوال تو مقسم
ساعد مجد تراست‌گیهان یاره
رایت رای تراست گردون پرچم
خصم تشبّه ‌کند به شخص تو لیکن
سفله نگرددکیا به‌کسوت ملحم
پیر نگردد جوان به غازه و زیور
زشت نگردد نکو به یاره و خاتم
طینت احمد کجا و فکرت بوجهل
دعوت عیسی ‌کجا و دعوی بلعم
باقل‌ هرگز بهش نگردد حسان
مادر هرگز به ‌بر نگردد حاتم
کوه دماوندکی چو حزم تو متقن
پشهٔ الوند کی چو حکم تو محکم
تاج سخا را کنوز کلک تو گوهر
بام سخن را رموز فکر تو سلّم
صدرا کس جز تو قدر من نشناسد
رومی داند بهای دیبهٔ معلم
رای تو میزان دانشست ولیکن
کوه بر سنگ او ز کاه بود کم
شکر خدا را که هستم از کرم تو
صاحب قدر منیع و صدر مکرم
منت بیمر خدای راکه ز جودت
خاطر درهم ندارم از پی دِرهم
کیسه پر آموده‌ام ز لؤلؤ لالا
کاسه بپیموده‌ام ز بادهٔ درغم
گه ز بت ساده خانه سازم بستان
گه ز بط باده خاطر آرم خرّم
چیست بط باده شعر بیغش شیوا
کیست بت ساده یار مونس همدم
هیچ کسم نیست جز ولای تو مونس
هیچکسم نیست جز ثنای تو همدم
حضرت دستور نیز ازکرم عام
در حق چاکرکند متابعت عم
مجلسش آموده از سران معزز
محفلش آکنده از مهان مخفم
صف به صف استاده پیر و کودک و برنا
کش بکش آماده ترک و تازی و دیلم
نیست‌برش نام‌ من چو وصف‌تو مجهول
نیست برش قدر من چو نعت تو مبهم
آری در وصف تست عاقله جاهل
آری در نعت تست ناطقه ابکم
بالله ازین به ‌کسی سخن نسراید
جز که شود خاطرش به معجزه ملهم
خاصه‌که از فرّ آفتاب قبولت
گشته کنون آسمان‌گرای چو شبنم
تا به جهان نام از جلالت سهراب
تا به زبان یاد از شجاعت رستم
رایض امر ترا به ساحت‌گیتی
تا ابد از صح و شام اشهب وادهم
عزم تو چون خنگ چرخ سایر و ساری
حزم تو چون‌کوی خاک ثابت و مبرم

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاعری امروز مر مراست مسلم
از شرف مدحت اتابگ اعظم
هوش مصنوعی: شاعری امروز به من اعتبار و اهمیت می‌دهد، بدون شک به خاطر بزرگی و مقام اتابک اعظم.
حضرت قایم مقام صدر قدر قدر
احمد عیسی خصال میر خضر دم
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت بزرگی اشاره دارد که نقش و مقام ویژه‌ای دارد و به عنوان نماینده یا جانشین حضرت محمد (ص) شناخته می‌شود. او دارای ویژگی‌های خاصی است و شبیه به خضر، نماد جاودانگی و دانش، به نظر می‌رسد. به طور کلی، تصویر کسی به ما می‌دهد که اهمیت و ارزش بسیاری دارد و به نوعی در مقام و ویژگی‌ها، برتری دارد.
آنکه به رای رزین مربی‌گردون
وانکه به فکر متین مقوم عالم
هوش مصنوعی: کسی که با نظر و تدبیر خود دنیا را راهبری می‌کند و آنکه با اندیشه‌ای محکم و مستحکم، جهان را پایه‌گذاری کرده است.
خلق روان سیرتش روان مصور
خوی بهشت آیتش بهشت مجسم
هوش مصنوعی: آدم‌ها با روحی زنده و سرشتی نیکو، مانند تصویری از بهشت هستند و ویژگی‌های آن‌ها به وضوح حالتی آسمانی را نمایان می‌سازد.
ساحت گیتی ز جود اوست مزین
جبهت‌ گردون به داغ اوست موسم
هوش مصنوعی: جهان به برکت generosity او زینت یافته و آسمان به نشانه‌ی او مزین شده است.
خرمن خرمن شکر زگفتش پیدا
دریا دریاگهر به‌کلکش مدغم
هوش مصنوعی: خزانه‌ای از شکر به وضوح از کلام او نمایان است، همچون دریا که گنج‌هایش در دل خودش پنهان است.
دولت ایران برای اوست مخلد
ملکت سلطان به سعی اوست منظم
هوش مصنوعی: خوشبختی و موفقیت ایران به کوشش اوست و این کشور به دلیل تلاش‌های او در ردیف ماندگارترین سرزمین‌ها قرار دارد.
مجمرهٔ بزمش آفتاب منور
مشربه ی ‌کاخش آسمان معظّم
هوش مصنوعی: مجمره‌ی بزم او، مانند آفتاب درخشان است و مشربه‌ی کاخش، آسمانی بزرگ و باعظمت به حساب می‌آید.
رایتی از رای اوست بیضهٔ بیضا
آیتی از نطق اوست چشمهٔ زمزم
هوش مصنوعی: پرچم او نشانه‌ای از اندیشه‌اش است و تخم بیضی شکل نشان‌گر کلام او مثل چشمهٔ زمزم است.
تربیتش سنگ را به مایه ‌کند دُرّ
تقویتش مور را به پایه‌کند جم
هوش مصنوعی: آموزش و پرورش او به قدری تأثیرگذار است که می‌تواند سنگ را به جواهر تبدیل کند و همچنین قوت و استقامت او می‌تواند موریانه را به پایه‌ای محکم تبدیل کند.
از می انعام اوست روی امل سرخ
از پی اکرام اوست پشت فلک خم
هوش مصنوعی: از شراب بخشش اوست که چهره بخت ما سرخ و شاداب شده و پشت آسمان به خاطر کرامت او خم شده است.
علت غائی بود وجود جهان را
گرچه مؤخّر ولی به رتبه مقدّم
هوش مصنوعی: وجود جهان به خاطر هدف نهایی‌اش است، هرچند که این هدف بعد از آغاز جهان به وجود آمده، اما در واقع از نظر اهمیت، مقدم بر آن است.
طبع‌کریمش به جود و جاه مخمّر
ذات سلیمش به روی و رای مسلم
هوش مصنوعی: طبیعت نیک او با بخشش و مقامش مشخص است و وجود پاکش به صداقت و تفکر درست شناخته می‌شود.
ازکرمش آفتاب و‌کُرتهٔ زرین
از سخطش آسمان وکسوت ماتم
هوش مصنوعی: نور خورشید از لطف اوست و جامه طلایی همچون زینت زندگی ماست، اما از غضب او آسمان تیره و پوشش عزا بر تن ماست.
دوزخ با مهر اوست روضهٔ رضوان
جنت با قهر اوست قعر جهنم
هوش مصنوعی: دوزخ در واقع با محبت او شکل می‌گیرد و بهشت در واقع با خشم او در جهنم قرار دارد.
با رخ او گل به رنگ تیره‌تر از گِل
با کف اویم به سنگ طعنه‌بر از یم
هوش مصنوعی: با چهره‌ی او، گل به رنگی تیره‌تر از خاک به نظر می‌رسد و با دستانش به سنگی اشاره می‌کند که در کنار دریا قرار دارد.
ای به‌گهر مهترین نتیجهٔ حوّا
وی به شرف اولین سلالهٔ آدم
هوش مصنوعی: ای گوهری که مهم‌ترین نتیجهٔ حوّا هستی و به شرافت، اولین نسل آدم را به یاد می‌آوری.
اینت اشارت زکردگار پیاپی
اینت بشارت ز کردگار دمادم
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که پیام‌ها و نشانه‌های خداوند به طور مداوم و مکرر به ما می‌رسد. خداوند دائماً ما را از رحمت و هدایت خود آگاه می‌سازد.
کز تو یک اقدام و صد دیار مسخر
وز تو یک اقبال و صد اساس فراهم
هوش مصنوعی: از تو یک حرکت کافی است تا صد سرزمین تحت تسلط درآید و یک فرصت از جانب تو کافی است تا صد بنیاد و اساس شکل بگیرد.
شیر فلک امتثال امر ترا هست
روز و شب آماده‌تر زکلب معلم
هوش مصنوعی: شیر آسمان همیشه آماده اطاعت از دستور توست و در هر لحظه، بیش از یک سگ وفادار، در انتظار است.
چرخ به چنگال قدرتت به چه ماند
روبهکی خسته در مخالب ضیغم
هوش مصنوعی: چرخ زندگی در دست قدرت تو چه شباهتی دارد به روباهی که در دام شیر گرفتار شده است.
چنبر آفاق را جلال تو مرکز
قسمت ارزاق را نوال تو مقسم
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت تو در تمام دنیا نشانگر تقسیم نعمت‌ها و روزی‌هاست؛ تو هم توزیع‌کننده‌ی این نعمت‌ها هستی.
ساعد مجد تراست‌گیهان یاره
رایت رای تراست گردون پرچم
هوش مصنوعی: به دست تو، سرنوشت و موفقیت توست. هر کسی که به تو اعتماد کند، به نیروی تو و علم تو تکیه می‌کند و تو برای آن‌ها مانند پرچمی هستی که در آسمان افتخار می‌درخشد.
خصم تشبّه ‌کند به شخص تو لیکن
سفله نگرددکیا به‌کسوت ملحم
هوش مصنوعی: عدو (دشمن) تلاش می‌کند تا شبیه تو شود، اما هرگز به مرتبه و مقام تو نخواهد رسید؛ آیا می‌توان با ظاهر و لباس، به عظمت و شجاعت دست یافت؟
پیر نگردد جوان به غازه و زیور
زشت نگردد نکو به یاره و خاتم
هوش مصنوعی: سالخورده نمی‌شود وقتی جوانی به زرق و برق و زیبایی آن توجه کند و زیبایی‌های نیکو تحت تأثیر زرق و برق‌های زشت قرار نمی‌گیرد.
طینت احمد کجا و فکرت بوجهل
دعوت عیسی ‌کجا و دعوی بلعم
هوش مصنوعی: خمیره و سرشت پیامبر اکرم (ص) با ویژگی‌های خاص و والا همراه است، در حالی که اندیشه و تفکر فرد جاهل و بی‌معلومات به هیچ وجه قابل مقایسه با آن نیست. همچنین، دعوت حضرت عیسی (ع) که بر اساس حقیقت و معنویت است، با ادعای بلعم، که تنها به ظاهر و دنیا اکتفا می‌کرد، فاصله زیادی دارد. این تفاوت‌ها نشان‌دهنده عمق و ارزش واقعی شخصیت‌های الهی و مقام انسانی است.
باقل‌ هرگز بهش نگردد حسان
مادر هرگز به ‌بر نگردد حاتم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این معنا اشاره می‌کند که افرادی مانند حسان و حاتم هرگز به مقام و جایگاه واقعی خود بازنمی‌گردند. به عبارتی، شخصیت و ویژگی‌های خوب آنها، مانند مهر مادری و بخشش حاتم، همیشه در خاطر مردم باقی می‌ماند و هیچگاه به سادگی فراموش نخواهد شد. این بیت نشان‌دهنده‌ی ارادت و احترام به فضایل انسانی است که نمی‌تواند به راحتی از بین برود.
کوه دماوندکی چو حزم تو متقن
پشهٔ الوند کی چو حکم تو محکم
هوش مصنوعی: کوه دماوند به استحکام تو می‌ماند و پشهٔ الوند هم به استحکام فرمان تو.
تاج سخا را کنوز کلک تو گوهر
بام سخن را رموز فکر تو سلّم
هوش مصنوعی: نقش و نمای سخاوت تو، مانند تاجی می‌درخشد. کلام تو گوهری ارزشمند و افکار تو، رمز و رازی از دانش و اندیشه را در بر دارد.
صدرا کس جز تو قدر من نشناسد
رومی داند بهای دیبهٔ معلم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز تو ارزش و مقام مرا نمی‌داند؛ فقط رومی‌ها می‌دانند قیمت پارچه‌ی معلم چقدر است.
رای تو میزان دانشست ولیکن
کوه بر سنگ او ز کاه بود کم
هوش مصنوعی: عقل و دانش تو معیار سنجش است، اما در برابر آن، نادانی به اندازه کاه در برابر کوه می‌ماند.
شکر خدا را که هستم از کرم تو
صاحب قدر منیع و صدر مکرم
هوش مصنوعی: خدا را شکر می‌کنم که با لطف و رحمت تو به مقام و موقعیتی ارجمند دست یافته‌ام.
منت بیمر خدای راکه ز جودت
خاطر درهم ندارم از پی دِرهم
هوش مصنوعی: به خاطر نعمت‌های الهی از توضاع می‌کنم که حتی از خاطر خودم هم به دنبال پول نیستم.
کیسه پر آموده‌ام ز لؤلؤ لالا
کاسه بپیموده‌ام ز بادهٔ درغم
هوش مصنوعی: من کیسه‌ای پر از مروارید دارم و کاسه‌ای پر از شراب غم‌انگیز را نوشیده‌ام.
گه ز بت ساده خانه سازم بستان
گه ز بط باده خاطر آرم خرّم
هوش مصنوعی: گاهی تصمیم می‌گیرم خانه‌ای ساده بسازم و در آن به آرامش و خوشی بپردازم، و گاهی نیز به خوش‌گذرانی و لذت‌های دنیوی می‌پردازم.
چیست بط باده شعر بیغش شیوا
کیست بت ساده یار مونس همدم
هوش مصنوعی: بط باده یعنی جام شراب، و شاعر به زیبا و شیرین بودن شعر اشاره دارد. همچنین در این بیت به محبوبی اشاره شده است که صمیمی و آرامش‌بخش است و در کنار او، احساس راحتی و خوشی می‌شود. در نهایت، شاعر به دنبال زیبایی و سادگی در عشق و دوستی است.
هیچ کسم نیست جز ولای تو مونس
هیچکسم نیست جز ثنای تو همدم
هوش مصنوعی: هیچکس را ندارم که با او آرامش پیدا کنم، فقط تویی که همراه و همدم منی. هیچکس را ندارم که ستایش تو را بگوید و با آن شاد شوم، فقط تویی که باعث خوشحالی و پیوند من هستی.
حضرت دستور نیز ازکرم عام
در حق چاکرکند متابعت عم
هوش مصنوعی: حضرت بنا به لطف و کرم خود، از چاکر انتظار دارد که از او پیروی کند.
مجلسش آموده از سران معزز
محفلش آکنده از مهان مخفم
هوش مصنوعی: مجلس او پر از افراد برجسته و محترم است و مهمانانش همگی افراد بزرگ و شناخته‌شده‌ هستند.
صف به صف استاده پیر و کودک و برنا
کش بکش آماده ترک و تازی و دیلم
هوش مصنوعی: پیران، کودکان و جوانان همگی صف به صف ایستاده‌اند و آماده‌اند که به میدان کارزار بروند. آنها تلاش می‌کنند که به شکلی جمعی و با همدلی به نبرد بپردازند، چه از نژاد ترک، چه تازی و چه دیلم.
نیست‌برش نام‌ من چو وصف‌تو مجهول
نیست برش قدر من چو نعت تو مبهم
هوش مصنوعی: نام من در برابر وصف تو شناخته شده نیست، و ارزش من در مقایسه با تو واضح و روشن نیست.
آری در وصف تست عاقله جاهل
آری در نعت تست ناطقه ابکم
هوش مصنوعی: بله، تو را می‌توان عاقلی دانست که جاهل است و همچنین می‌توان تو را ناطق دانست که زبانش بند آمده است.
بالله ازین به ‌کسی سخن نسراید
جز که شود خاطرش به معجزه ملهم
هوش مصنوعی: به خدا قسم، جز کسی که دلش به معجزه‌ای روشن شود، با کسی سخن نمی‌گوید.
خاصه‌که از فرّ آفتاب قبولت
گشته کنون آسمان‌گرای چو شبنم
هوش مصنوعی: به ویژه اینکه اکنون به خاطر درخشش خورشید، تو مانند شبنمی هستی که به آسمان می‌نگرد.
تا به جهان نام از جلالت سهراب
تا به زبان یاد از شجاعت رستم
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا از عظمت سهراب صحبت می‌شود و شجاعت رستم در زبان‌ها جاری است، کسی نمی‌تواند از آنها یاد نکند.
رایض امر ترا به ساحت‌گیتی
تا ابد از صح و شام اشهب وادهم
هوش مصنوعی: فرمان تو را در این دنیای بی‌پایان، تا همیشه در حالت بین روز و شب، در وضعیت خاصی قرار داده‌ام.
عزم تو چون خنگ چرخ سایر و ساری
حزم تو چون‌کوی خاک ثابت و مبرم
هوش مصنوعی: نیت و اراده تو مانند چرخ بی‌حرکت و ثابت است، و احتیاط و دقت تو مانند خاکی است که استواری و قوام خاصی دارد.