گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۵ - د‌ر ستایش ‌مرحوم میرزا تقی خان فرماید

رونده رخش من ای از نژاد باد شمال
ز صلب صاعقه و پشت برق و بط‌ن خیال
دم تو سلسلهٔ‌ گردن صبا و دبور
سم تو مردمک دیدهٔ جنوب و شمال
دریده حملهٔ تو باد عاد را ناموس
کشیده پیکر تو کوه قاف را تمثال
مجرّه را عوض تنگ بسته‌ یی به شکم
ستاره را به دل میخ سوده زیر نعال
دونده از درهٔ تنگ همچو باد صبا
رونده در شکم سنگ همچو آب زلال
کفست در دهنت یا یک آسمان پروین
سمست زیر پیت یا یک آشیان پر و بال
جهان‌نوردی وکُه‌کوبی و زمین‌سپری
سیاهِ روی تنی یا که رخش رستم زال
سپهر دارد هر ماه یک هلال و زمین
ز نقش نعل تو هر لحظه صدهزار هلال
دمت ز ناصیهٔ ماه رفته‌ک‌دکلف
سمت به جمجمهٔ خاک سفته مغز جبال
بلند و پست ندارد به پیش پای تو فرق
چو پیش پرتو خورشید و مه‌وهاد و تلال
تو را به طی مسافت چو وهم حاجت نیست
که هرکجا که ‌کنی عزم در رسی فی‌الحال
زمان ماضی اگر با تو همعنان ‌گردد
به یک رکاب زدن بگذرد ز استقبال
گرم ز ملک سلیمان بری به خطهٔ ری
که تا به حشر مصون باد از فنا و زوال
ز عِقدِ پروین گوهر نشانمت برزین
ز موی غلمان عنبر فشانمت بر یال
مگر به یاری یزدان مرا فرود آری
به درگهی‌که بر او بوسه می‌زند اقبال
جناب صدر معظم اتابک اعظم
که اوست ناظم ملک ملک به استقلال
امیر و صدر مهین میرزا تقی خان آنک
فلک فلک شرفست و جهان جهان اجلال
روان عقل و هنرکیمیای هوش و خرد
جهان شوکت و فرّ آسمان قدر و جلال
صحیفهٔ ادب و فر و مجد و دفتر حلم
سفینهٔ‌ کرم و کنز جود و گنج نوال
قوام دولت و ملت نظام سیف و قلم
امیر لشکر و کشور امین ملکت و مال
سخن‌شناس و هنرپرور و ستاره‌ضمیر
بزرک‌همت وکوچک‌دل و فرشته‌خصال
نزول رحمت خلاق را دلش جبریل
قبول قسمت ارزاق را کفش میکال
به تیغ حارس جیش و به ‌کلک حافظ ملک
بدین مخالف مال و بدان مخالف مال
پر از مناقب او هست دفتر شب و روز
پر از مواهب او هست دامن مه و سال
به بطن مام ز صلب پدر نرفغه هنوز
به نذر جودکفش روزه می‌گرفت آمال
ز میل خامه به‌ کحل مداد بزداید
بنان او رمد جهل را ز چشم‌کمال
به چشم سر نگرد هرچه در دلست امید
هنوزگوش سرش ناشنیده بانگ سوال
نگین مهرش دست ستاره را یاره
کمند قهرش پای زمانه را خلخال
مجسم ازکف او معنی سخا و کرم
مشاهد از رخ او صورت جلال و جمال
به حسن و رای فرود ‌آرد اختر ازگردون
به حفظ و حزم نگهدارد آب در غربال
زهی به صدرنشینان صفهٔ ملکوت
علو رفعت‌جاه تو تنگ‌ کرده مجال
کمند عزم تو گیسوی شاهد نصرت
سنان قهر تو مژگان دیدهٔ آجال
زمانه باکرمت‌کم ز ریزهٔ نانیست
که گاهش از بن دندان برون کنی به خلال
شد آن زمان‌که ز ناایمنی شقایق سرخ
چو چشم شیر مهیب آمدی به چشم غزال
کنون به عهد توگر نقش شیر بنگارند
درو ز بیم نه دندان ‌کشند و نه چنگال
هنوز نطفه ز اصلاب نامده به رحم
ز بیم بشنوی آوازگریهٔ اطفال
بسی شگفت نباشد که حرص مدحت تو
جماد و جانوران را درآورد به مقال
شنیده‌ام‌ گرهی ناسپاس بگزیدند
به مهرکین و بدین‌کفر و بر رشاد ضلال
ستیزه با تو نمودند ساز و غافل ازین
که شیر شرزه بنهراسد از هزار شکال
هزار بیشهٔ نی را بس است یک شعله
هزار طاق‌کهن را بس است یک زلزال
شودگسسته ز یک تیغ صدهزار رسن
شود شکسته ز یک سنگ صدهزار سفال
به معجزی ‌که نمودار شد ز چوب کلیم
شدند عاجز یک دشت جادوی محتال
خدای خواست‌که بر مردم آشکارکند
که برکشیدهٔ او را فکندست محال
وگرنه با تو که یک بیشه شیر غژمانی
نبود روبهکان را مجال جنگ و جدال
کلیم را چه ضرر گر حَشَر کند فرعون
مسیح را چه خطرگر سپه‌ کشد دجال
به زیر ظل شهنشه‌که ظل بار خداست
همی ببال و بداندیش را بگوکه بنال
بقای عمر تو بادا به دهر و پاداشن
به‌دوست گنج و درم‌ده به‌حضم رنج و وبال
همیشه تا که بر آب روان نسیم صبا
کشد چو مرد مهندس دوایر و اشکال
پر از دوایر و اشکال باد خاک درت
ز نقش بوسهٔ حکام و سجدهٔ عمّال
دل و روان تو پر باد جاودان و تهی
پر از ولای شهنشه تهی ز رنج و ملال
به خوشدلی ‌گذران روزگار فانی را
که‌کس نماند باقی جز ایزد متعال
بخور بنوش بنوشان بده بپاش ببخش
بچم بپوش بپوشان بزن بتار بنال

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رونده رخش من ای از نژاد باد شمال
ز صلب صاعقه و پشت برق و بط‌ن خیال
هوش مصنوعی: به پیش برو ای زیبای من که از نسل بادهای شمالی هستی، از طبع صاعقه و درخشش برق و رویاها شکل گرفته‌ای.
دم تو سلسلهٔ‌ گردن صبا و دبور
سم تو مردمک دیدهٔ جنوب و شمال
هوش مصنوعی: وجود تو موجب زیبایی و جذابیت است. تو همانند نسیم و بادی که در حال وزیدن است، در زندگی ما تأثیرگذار هستی و به چشم‌هایمان روشنایی و جلوه می‌دهی.
دریده حملهٔ تو باد عاد را ناموس
کشیده پیکر تو کوه قاف را تمثال
هوش مصنوعی: بادِ عاد، که قبیله‌ای باستانی است، به شدت به تو حمله کرده و آن را نابود کرده است. اما پیکر تو مانند کوه قاف، که نماد قدرت و استقامت است، همچنان استوار و نمونه‌ای از زیبایی به نظر می‌رسد.
مجرّه را عوض تنگ بسته‌ یی به شکم
ستاره را به دل میخ سوده زیر نعال
هوش مصنوعی: تنگی مجرای عبور را به عنوان محدودیتی در نظر گرفتی و ستاره‌ای را که در دل خود داری، مانند میخی در زیر پای نعال اسب قرار داده‌ای. این تصویر به نوعی نمایانگر احساساتی است که در درون حس می‌شود، ولی به خاطر موانع خارجی نمی‌توان آن‌ها را آزادانه ابراز کرد.
دونده از درهٔ تنگ همچو باد صبا
رونده در شکم سنگ همچو آب زلال
هوش مصنوعی: دونده با سرعتی مانند باد، از درهٔ تنگ عبور می‌کند و در دل سنگ، به آرامی و لطافت مانند آب زلال جریان دارد.
کفست در دهنت یا یک آسمان پروین
سمست زیر پیت یا یک آشیان پر و بال
هوش مصنوعی: در دهان تو چیزهایی است که می‌تواند مانند یک آسمان پرستاره باشد و در زیر پاهای تو مانند یک آشیانه با بال و پر وجود دارد.
جهان‌نوردی وکُه‌کوبی و زمین‌سپری
سیاهِ روی تنی یا که رخش رستم زال
هوش مصنوعی: سفر به سرزمین‌های دور و فتح قله‌های بلند، و همچنین تحمل سختی‌ها و مشکلات زندگی، با جسمی که شاید مانند بدن رستم زال باشد، احساس می‌شود.
سپهر دارد هر ماه یک هلال و زمین
ز نقش نعل تو هر لحظه صدهزار هلال
هوش مصنوعی: هر ماه در آسمان یک هلال دارد، اما زمین به خاطر نقش نعل تو، در هر لحظه مانند صدها هلال درخشان می‌شود.
دمت ز ناصیهٔ ماه رفته‌ک‌دکلف
سمت به جمجمهٔ خاک سفته مغز جبال
هوش مصنوعی: آتشگاهی که از آن ماه، تیری همچون نازک و نرم به سمت جمجمهٔ زمین پرتاب شده، نشان‌دهندهٔ قدرت و شکوه کوه‌هاست.
بلند و پست ندارد به پیش پای تو فرق
چو پیش پرتو خورشید و مه‌وهاد و تلال
هوش مصنوعی: هیچ چیز و هیچ کس در برابر تو تفاوتی ندارد، همانطور که نور خورشید و ماه درخشان هستند و همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند.
تو را به طی مسافت چو وهم حاجت نیست
که هرکجا که ‌کنی عزم در رسی فی‌الحال
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقصد، نیازی به طی کردن مسافت طولانی نیست؛ زیرا هر جای که بخواهی بروی، به آسانی می‌رسی.
زمان ماضی اگر با تو همعنان ‌گردد
به یک رکاب زدن بگذرد ز استقبال
هوش مصنوعی: اگر گذشته را با تو به همراه باشم، زمان به سرعت و به راحتی می‌گذرد و از هر پیشامدی استقبال می‌کنم.
گرم ز ملک سلیمان بری به خطهٔ ری
که تا به حشر مصون باد از فنا و زوال
هوش مصنوعی: اگر از سرزمین سلیمان، به منطقهٔ ری بروی، از اینجا تا روز قیامت در امان خواهی بود و هیچ‌گاه دچار نابودی و زوال نخواهی شد.
ز عِقدِ پروین گوهر نشانمت برزین
ز موی غلمان عنبر فشانمت بر یال
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های ستاره پروین، گوهره‌ای برای تو می‌آورم و با موی معطر غلامان، بر سرت عطر می‌افشانم.
مگر به یاری یزدان مرا فرود آری
به درگهی‌که بر او بوسه می‌زند اقبال
هوش مصنوعی: آیا ممکن است به کمک خداوند مرا به جایی برسانی که در آن، بخت و شانس بر من لبخند می‌زند و خوشبختی به من نزدیک می‌شود؟
جناب صدر معظم اتابک اعظم
که اوست ناظم ملک ملک به استقلال
هوش مصنوعی: جناب صدر معظم اتابک اعظم، که اوست حاکم و ولی امور کشور، به‌گونه‌ای مستقل کشور را اداره می‌کند.
امیر و صدر مهین میرزا تقی خان آنک
فلک فلک شرفست و جهان جهان اجلال
هوش مصنوعی: امیر و صدر بزرگ، میرزا تقی خان، در نزد فلک (آسمان) و دنیا، همواره برتری و عظمت دارند.
روان عقل و هنرکیمیای هوش و خرد
جهان شوکت و فرّ آسمان قدر و جلال
هوش مصنوعی: فهم و استعداد مانند یک گنج باارزش هستند که باعث می‌شوند انسان در دنیا با شکوه و عظمت زندگی کند.
صحیفهٔ ادب و فر و مجد و دفتر حلم
سفینهٔ‌ کرم و کنز جود و گنج نوال
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی به صفات نیک انسانی اشاره دارد. اشاره به مجموعه‌ای از آداب و فضایل برجسته مانند ادب، بزرگی، و دلسوزی دارد. همچنین از مهارت در میهمان‌نوازی و generosity صحبت می‌کند که همچون یک کشتی بزرگ و پر بار است. در کل، توصیف ویژگی‌های شخصیتی است که به انسانیت و نیکوکاری مربوط می‌شود.
قوام دولت و ملت نظام سیف و قلم
امیر لشکر و کشور امین ملکت و مال
هوش مصنوعی: استحکام و پایداری دولت و ملت در گرو نیروی شمشیر و دانش قلم است؛ فرماندهی که مهمات لشکر را در دست دارد و کسی که به کشور امانتداری و دیانت می‌کند.
سخن‌شناس و هنرپرور و ستاره‌ضمیر
بزرک‌همت وکوچک‌دل و فرشته‌خصال
هوش مصنوعی: شخصی که به سخن‌وری و پرورش هنر آگاه است، دارای ذهنی درخشان و همتی بزرگ است، اما دلش کوچک و ویژگی‌های نیکویی دارد که او را از دیگران متمایز می‌کند.
نزول رحمت خلاق را دلش جبریل
قبول قسمت ارزاق را کفش میکال
هوش مصنوعی: رحمت خالق بر دل جبریل نازل می‌شود و قسمت کردن روزی‌ها به دست میکائیل است.
به تیغ حارس جیش و به ‌کلک حافظ ملک
بدین مخالف مال و بدان مخالف مال
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تیزی و تندبادی اشاره می‌کند که مانند شمشیر محافظ در دفاع از ملک و مال است. او با استفاده از واژه‌هایی چون "حارس" و "حافظ" به معنای نگهدارنده و محافظ اشاره می‌کند و درنتیجه به‌خلاف دشمنان و مخالفان به حفاظت از دارایی‌ها و ارزش‌ها تأکید می‌کند. این بیان نشان‌دهنده اهمیت نگهبانی و دفاع از مال و دارایی در برابر تهدیدات است.
پر از مناقب او هست دفتر شب و روز
پر از مواهب او هست دامن مه و سال
هوش مصنوعی: کتاب شب و روز، سرشار از ویژگی‌های برجسته اوست و دامن ماه و سال، پر از نعمت‌های اوست.
به بطن مام ز صلب پدر نرفغه هنوز
به نذر جودکفش روزه می‌گرفت آمال
هوش مصنوعی: حتی پیش از آنکه به دنیا بیایم و از رحم مادر خارج شوم، همچنان در دل پدرم، آرزوهای من شکل گرفته بود. آن زمان در نذر و عبادت، برای خدمت به دیگران و بخشش آماده می‌شدم.
ز میل خامه به‌ کحل مداد بزداید
بنان او رمد جهل را ز چشم‌کمال
هوش مصنوعی: با قلمی که به رنگ کحل آغشته است، نیکویی‌های خود را برتافته و جهل را از دیدگاه کمال دور کند.
به چشم سر نگرد هرچه در دلست امید
هنوزگوش سرش ناشنیده بانگ سوال
هوش مصنوعی: به ظاهر به آنچه می‌بینی توجه نکن، چرا که دل آدمی امیدوار به چیزهای بیشتری است و گوش دل هنوز صدای سوالات را نشنیده است.
نگین مهرش دست ستاره را یاره
کمند قهرش پای زمانه را خلخال
هوش مصنوعی: نگین عشق او مانند ستاره‌ای می‌درخشد و زنجیر قهر او پای زمان را زینت می‌بخشد.
مجسم ازکف او معنی سخا و کرم
مشاهد از رخ او صورت جلال و جمال
هوش مصنوعی: ظاهر او تجلی بخش معنی بخشندگی و سخاوت است و از چهره‌اش جلوه‌ای از زیبایی و شکوه را می‌توان دید.
به حسن و رای فرود ‌آرد اختر ازگردون
به حفظ و حزم نگهدارد آب در غربال
هوش مصنوعی: زیبایی و تدبیر باعث می‌شود که ستاره از آسمان فرو بیفتد و با احتیاط و حوصله، آب در صافی نگه‌دار شود.
زهی به صدرنشینان صفهٔ ملکوت
علو رفعت‌جاه تو تنگ‌ کرده مجال
هوش مصنوعی: ای کاش، گستردگی و جایگاه بلندی که تو داری، برای نشیمنگاه سرفرازان عالم ملکوت، کم شود و نتوانند در آن جا خوش بنشینند.
کمند عزم تو گیسوی شاهد نصرت
سنان قهر تو مژگان دیدهٔ آجال
هوش مصنوعی: عزم و ارادهٔ تو همچون کمند یا ریسمانی است که موهای زیبای معشوق را به خود می‌فشارد و تیر قهر تو مانند مژگانی است که به سوی پیروزی نشانه‌گیری کرده است.
زمانه باکرمت‌کم ز ریزهٔ نانیست
که گاهش از بن دندان برون کنی به خلال
هوش مصنوعی: دنیا نسبت به کرامت تو آن‌قدر بی‌رحم است که حتی گاهی باید برای لقمه‌ای نان، آن را با دندان‌های خود به سختی به‌دست‌آوری.
شد آن زمان‌که ز ناایمنی شقایق سرخ
چو چشم شیر مهیب آمدی به چشم غزال
هوش مصنوعی: زمانی فرارسید که به دلیل ناامنی، شقایق سرخ مثل چشمان شیر ترسناک به چشم‌های غزال آمد.
کنون به عهد توگر نقش شیر بنگارند
درو ز بیم نه دندان ‌کشند و نه چنگال
هوش مصنوعی: حال که در عهد و پیمان توست، اگر تصویر شیر را ترسیم کنند، دیگر نه از دندان‌هایش می‌ترسند و نه از چنگال‌هایش.
هنوز نطفه ز اصلاب نامده به رحم
ز بیم بشنوی آوازگریهٔ اطفال
هوش مصنوعی: هنوز نطفه از پدران به رحم مادر نرسیده است، اما به خاطر ترس، صدای گریه‌کردن بچه‌ها را می‌شنوی.
بسی شگفت نباشد که حرص مدحت تو
جماد و جانوران را درآورد به مقال
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که تمجید و ستایش تو باعث شده جانداران و بی‌جانان هم لب به سخن بگشایند و از تو بگویند.
شنیده‌ام‌ گرهی ناسپاس بگزیدند
به مهرکین و بدین‌کفر و بر رشاد ضلال
هوش مصنوعی: شنیده‌ام که گرهی بی‌وفا به محبت نادانسته‌ای روی آورد و این راه را به کفر و گمراهی سپرد.
ستیزه با تو نمودند ساز و غافل ازین
که شیر شرزه بنهراسد از هزار شکال
هوش مصنوعی: به بررسی و درگیری با تو پرداخته‌اند، غافل از اینکه شیر قوی و نیرومند از هزار شکل و حالت جرات نمی‌کند.
هزار بیشهٔ نی را بس است یک شعله
هزار طاق‌کهن را بس است یک زلزال
هوش مصنوعی: یک شعله برای سوزاندن هزاران جنگل نی کافی است و یک زلزله می‌تواند هزاران طاق قدیمی را ویران کند.
شودگسسته ز یک تیغ صدهزار رسن
شود شکسته ز یک سنگ صدهزار سفال
هوش مصنوعی: اگر یک تیغ بتواند هزار رسن را بگسراند، پس یک سنگ هم می‌تواند هزار سفال را بشکند.
به معجزی ‌که نمودار شد ز چوب کلیم
شدند عاجز یک دشت جادوی محتال
هوش مصنوعی: به خاطر معجزه‌ای که از چوب حضرت موسی نشان داده شد، همه‌ی افرادی که در دشت جادو بودند، عاجز و ناتوان شدند.
خدای خواست‌که بر مردم آشکارکند
که برکشیدهٔ او را فکندست محال
هوش مصنوعی: خداوند خواست تا به مردم نشان دهد که کسی که او را انتخاب کرده است، به راحتی به زباله‌ها می‌افتد و در دسترس نیست.
وگرنه با تو که یک بیشه شیر غژمانی
نبود روبهکان را مجال جنگ و جدال
هوش مصنوعی: اگر تو نبود که با خود قدرتی چون شیر در جنگل داشتی، دیگر روباه‌ها جرات نمی‌کردند که به جنگ و جدل بپردازند.
کلیم را چه ضرر گر حَشَر کند فرعون
مسیح را چه خطرگر سپه‌ کشد دجال
هوش مصنوعی: آدمی اگر به حقیقت و راه خود پایبند باشد، حتی اگر قدرت‌های بزرگ و ظالمی در برابر او بایستند، هیچ آسیبی نمی‌بیند. حقیقت و ایمان او استحکام بیشتری دارند و نباید از چالش‌ها بترسد.
به زیر ظل شهنشه‌که ظل بار خداست
همی ببال و بداندیش را بگوکه بنال
هوش مصنوعی: در سایه‌ی پادشاهی که خود سایه‌ای از رحمت خداوند است، به آرامش و سربلندی زندگی کن. به کسی که بداندیش و ناامید است بگو که از شکایت و ناله دست بردارد و به زندگی خوشبین باشد.
بقای عمر تو بادا به دهر و پاداشن
به‌دوست گنج و درم‌ده به‌حضم رنج و وبال
هوش مصنوعی: امیدوارم زندگی‌ات در این دنیا پاینده باشد و در ازای آن به دوستانت ثروت و نعمت برسانی. در عوض، زحمت‌ها و مشکلاتی که کشیده‌ای را نیز با دل خوش تحمل کن.
همیشه تا که بر آب روان نسیم صبا
کشد چو مرد مهندس دوایر و اشکال
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاهی بر روی آب جاری می‌وزد، همانطور که یک مهندس با دقت و باهوشی طرح‌ها و دایره‌ها را رسم می‌کند، می‌توانیم زیبایی و هماهنگی طبیعت را مشاهده کنیم.
پر از دوایر و اشکال باد خاک درت
ز نقش بوسهٔ حکام و سجدهٔ عمّال
هوش مصنوعی: زمینت پر از دایره‌ها و اشکالی است که نشان‌دهنده بوسه‌های حکام و سجده‌های کارگزاران است.
دل و روان تو پر باد جاودان و تهی
پر از ولای شهنشه تهی ز رنج و ملال
هوش مصنوعی: دل و جان تو همیشه شاداب و پر از زندگی باشد و خالی از رنج و غم و دور از مشکلاتی که می‌تواند تو را ناراحت کند.
به خوشدلی ‌گذران روزگار فانی را
که‌کس نماند باقی جز ایزد متعال
هوش مصنوعی: به زندگی شاد و خوش بگذران، زیرا که هیچ‌کس در این دنیا جاودان نمی‌ماند، جز خداوند بزرگ.
بخور بنوش بنوشان بده بپاش ببخش
بچم بپوش بپوشان بزن بتار بنال
هوش مصنوعی: بخور و بنوش و دیگران را هم به نوشیدن دعوت کن. شادی را پخش کن و به دیگران ببخش. به فرزندت برس و او را بپوشان. بگذار همه چیز پنهان بماند و به دلخواه خودت عمل کن. اگر هم دلتنگ شدی، ناله کن.