قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱ - در ستایش رواق منور امام ثامن ضامن السلطان علی بن موسی الرضا علیهالآف التحیة و الثناء و تاریخ سال تعمیر و نگارش آن
زهی به منزلت از عرش برده فرش تو رونق
زمین ز یُمن تو محسود هفتکاخ مطبَّق
تویی که خاک تو با آب رحمت است مخمر
توییکه فیض تو با فر سرمدست ملفّق
چو دین احمد مرسل مبانی تو مشید
چو شرع حیدر صفدر قواعد تو موثق
ز هرچه عقل تصور کند فضای تو اوسع
ز هرچه وهم تخیل کند بنای تو اوثق
ز آستان تو حصنی است نه سپهر معظم
ز خاکروب تو گردیست هفتکاخ مروق
کدام مظهر بیچون بود به خاک تو مدفون
که از زمین تو خیزد همی خروش اناالحق
حصانت تو بر از صد هزار حصن مشیّد
رزانت تو بر از صدهزار کوه محلق
ز بس رفیعی و محکم زبس منیعی و معظم
به راستی که خموشیست در ثنای تو اوفق
چنان نماید سرگشته در فضای تو گردون
که در محیط یکی بادبان گسیخته زورق
به نزد نزهت تو نزهت بهشت مضیع
به جنب ساحت تو ساحت سپهر مضیق
ز صد یکی نتواند حدیث وصف توگفتن
هزار صاحب و صابی هزار صابر و عمعق
چو بر فرود سپهر برین که پردهٔ نیلی
به دامن تو نمودار هفت طارم ازرق
سپهر را بشکافد ز هم تجلی نورت
چنانکه صخرهٔ صمّا شود ز صاعقه منشق
چه قبهیی توکه گر رفع پایهٔ تو نبودی
زمین شدی متزلزل بسان تودهٔ زیبق
چه بقعهای تو که نبود بهای یک کف خاکت
هزار تخت مرصع هزار تاج مغرق
چه سدهای تو که در ساحت تو هست هماره
اساس شرع منظم امور کفر معوق
چهکعبهایتو که اینک ز بهر طوف حریمت
دمی ز پویه نیاساید این تکاور ابلق
کدام کاخ همایونی ای عمارت میمون
که هست برتری سدهات ز سدره محقق
کدام بقعهٔ میمونی ای بنای همایون
که از سُمُوّ سموات برده قدر تو رونق
کدام آیت رحمت به ساحتت شده نازل
که میزند ز شرف عرصهات به عرش برین دق
تویی که خاک تو را همچو تاج از پی زیور
فلک نهاده به تارک فرشته هشته به مفرق
تویی که چرخ ترنجی درین سرای سپنجی
ز شکل طا ق رواقت دهانمشاده چو فسنق
چنان که هوش به سر فیض با فضای تو منضم
چنانکه روح به تن روح با هوای تو ملصق
ز بهر حفظ فضایت قضا ز روز نخستین
بهگرد بازهٔ خاک از محیط ساخته خندق
اگر به طور تجلی کند فروغ فضایت
شود ز جلوهٔ آن طور چون تراب مدقق
به سر سپهر برین را بود هوای پریدن
بدان امید که گردد به خاک کوی تو ملحق
ز نور بیضهٔ بیضا ربوده فر تو فره
فراز طارم امکان زده است قدر تو بعدق
فرود قبهٔ تو ماند این زبر شده خرگه
بهکوی خاک به دامان آسمان معلق
عیون اهل خرد از غبار توست مکحل
رقاب خلق به طوق پرستش تو مطوق
به نزد قبّهٔ عالیت هفت گنبد گردون
چو پیش کوه دماوند هفت دانهٔ جوزق
دلیکه نیست هواخواه آستان تو بادا
طعین تیغ مصیقل نشان سهم مفوق
اگر نه مرکز چرخستی ای بنای مشید
چرا به گرد تو میگردد این دوازده جوسق
ز صد یکی ز فزون اندکی نمود نیارد
شمار منقبتت را دوصد جریر و فرزدق
مگر تو مقصد ایجادی ای رواق معظم
که هستهستی نه چرخ از وجود تو مشتق
مگر سراچهٔ عدلی که در هوای تو تیهو
مقام امن نیابد مگر به چنگل باشق
مگر تو روضه سلطان هشتمی که به خاکت
کند ز بهر شرف سجده هفت طارم ازرق
خدیو خطهٔ امکانکه از عنایت یزدان
فراز خرگه لاهوت برفراشته سنجق
علی عالی اعلی امام ثامن ضامن
که از طفیل وجودش وجود گشته منسق
سپهر عدل مهینگوهر محیط خلافت
جهان جود بهینزادهٔ رسول مصدق
قوام دهر نظام جهان وسیلهٔ هستی
امین شرع ولیّ خدا خلیفه ی بر حق
زهی عظیم بنا بقعهایکه هست ز فرّت
بنای شرع مشید اساس عدل محلق
چو بود طاق رواق تو از نقوش معرا
چو از طراز هیولا جمال هستی مطلق
سپهر مرتبه شعبانعلیکه باد وجودش
به روزگار موید ز کردگار موفّق
نمود عزمکهگردد حدود طاق رواقت
به طرز قصر سنمار و بارگاه خورنق
به نیل و دوده و گلغونه و مداد مزین
به زر و نقره و شنگرف و لاجورد منمّق
به سعی باقر شاپور کلک مانی خامه
که شکل پیل کشد نوک خامهاش به پر بق
به لوح صنع مجسمکند بدایعکلکش
نسیم مشک و شمیم عبیر و نکهت زنبق
چنانکه نیز مصور کند به صنعت خامه
نعیب زاغ و نعیق کلاغ و صیحهٔ عقعق
به رنگریزی کلکش کند عیان به مهارت
نشید بلبل و پرواز سار و جنبش لقلق
به ساحت تو رقم کرد نقشها که ز رشکش
زبان اهل بیان چون زبان خامه شود شق
چو گشت چنبر و سقف تو از نقوش نو آیین
چو نای فاخته و گردن حمامه مطوق
نهال فکرت قاآنی از سحاب معانی
به بوستان سخنگشت در ثنای تو مورق
پس از ورود سرود از برای سال طرازت
زهی زمین تو مسجود نه رواق معلق
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۰ - در ستایش سید انبیاء صلی الله علیه و آله: چه ماه بود که از خانه کرد طلوعقصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب الله ثراه گوید: دوش دیدم یکی خجسته وثاق
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی به منزلت از عرش برده فرش تو رونق
زمین ز یُمن تو محسود هفتکاخ مطبَّق
هوش مصنوعی: عجب که مقام تو از عرش بالا رفته و فرش تو بر روی زمین زیبایی خاصی دارد. به خاطر خوشاقبالی تو، هفت قصر که در هم قرار دارند به حسرت افتادهاند.
تویی که خاک تو با آب رحمت است مخمر
توییکه فیض تو با فر سرمدست ملفّق
هوش مصنوعی: تو هستی آنکسی که خاک تو با آب رحمت آبیاری شده است و تو همانی هستی که نعمتهای تو با سرمد و جاودانگی در هم آمیختهاند.
چو دین احمد مرسل مبانی تو مشید
چو شرع حیدر صفدر قواعد تو موثق
هوش مصنوعی: اگر اصول دین پیامبر احمد را به خوبی بنا کنی، و اگر قواعد و قوانین دین حضرت علی را با دقت و اطمینان رعایت کنی، زندگیات به ساختار و استحکام خواهد رسید.
ز هرچه عقل تصور کند فضای تو اوسع
ز هرچه وهم تخیل کند بنای تو اوثق
هوش مصنوعی: هر چیزی که عقل تصور کند، فضای وجود تو گستردهتر است و هر تصوری که خیال ایجاد کند، ساختار تو محکمتر است.
ز آستان تو حصنی است نه سپهر معظم
ز خاکروب تو گردیست هفتکاخ مروق
هوش مصنوعی: در آستانه تو، مکانی امن و محکم وجود دارد که به اندازه آسمان بزرگ و عظیم است. از برکت تو، گرد و غبار هفت قصر زیبا بر سرزمین نشسته است.
کدام مظهر بیچون بود به خاک تو مدفون
که از زمین تو خیزد همی خروش اناالحق
هوش مصنوعی: کدام نمونهای وجود دارد که بدون هیچ قید و شرطی در خاک تو دفن شده باشد و از زمین تو فریاد "من حقیقت هستم" بلند کند؟
حصانت تو بر از صد هزار حصن مشیّد
رزانت تو بر از صدهزار کوه محلق
هوش مصنوعی: حفاظت و نگهداری تو به اندازه صد هزار قلعه است و استواری و استحکام تو به اندازه صد هزار کوه.
ز بس رفیعی و محکم زبس منیعی و معظم
به راستی که خموشیست در ثنای تو اوفق
هوش مصنوعی: تو چنان بلندمرتبه و استوار هستی که حقیقتاً هرگونه ستایش در وصف تو، تنها سکوت است.
چنان نماید سرگشته در فضای تو گردون
که در محیط یکی بادبان گسیخته زورق
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آسمان به گونهای رفتار میکند مانند اینکه در دنیای تو سرگردان است، گویی که یک قایق در یک محیط نامناسب، بدون بادبان و در حال بیسامانی حرکت میکند.
به نزد نزهت تو نزهت بهشت مضیع
به جنب ساحت تو ساحت سپهر مضیق
هوش مصنوعی: در کنار زیباییهای تو، باغ بهشت رنگ میبازد و فضای آسمان در برابر مقام تو تنگ و محدود میشود.
ز صد یکی نتواند حدیث وصف توگفتن
هزار صاحب و صابی هزار صابر و عمعق
هوش مصنوعی: از میان صد نفر، هیچکس نمیتواند به درستی وصف تو را بیان کند، حتی هزاران عارف و صابر هم نمیتوانند حق مطلب را ادا کنند.
چو بر فرود سپهر برین که پردهٔ نیلی
به دامن تو نمودار هفت طارم ازرق
هوش مصنوعی: زمانی که در آسمان بالای سر، پردهای آبی در دامن تو نمایان است و هفت رنگ آبی را به نمایش میگذارد.
سپهر را بشکافد ز هم تجلی نورت
چنانکه صخرهٔ صمّا شود ز صاعقه منشق
هوش مصنوعی: نور تو آسمان را شکافته و بهگونهای درخشان است که مانند سنگ سخت، از نیروی برق و صاعقه متلاشی میشود.
چه قبهیی توکه گر رفع پایهٔ تو نبودی
زمین شدی متزلزل بسان تودهٔ زیبق
هوش مصنوعی: تو چقدر عظیم و باارزش هستی که اگر پایگاه و اساس وجودت را از دست بدهی، زمین هم به شدت متزلزل و بلاتکلیف خواهد شد.
چه بقعهای تو که نبود بهای یک کف خاکت
هزار تخت مرصع هزار تاج مغرق
هوش مصنوعی: تو چه جایی هستی که ارزش یک تکه خاکت از هزار تخت جواهرنشان و هزار تاج نقرهای بیشتر است؟
چه سدهای تو که در ساحت تو هست هماره
اساس شرع منظم امور کفر معوق
هوش مصنوعی: در هر دورهای که تو هستی، همواره اصول دین و نظم امور بر اساس حقیقت و واقعیت وجود دارد.
چهکعبهایتو که اینک ز بهر طوف حریمت
دمی ز پویه نیاساید این تکاور ابلق
هوش مصنوعی: این سرزمین تو به قدری مقدس است که هیچگاه از حرکت و تلاش برای زیارتت دست نمیکشد. این درختان سربلند و سرسبز نیز همچون موجوداتی با وقار و استقامت حاضرند تا به تو خدمت کنند.
کدام کاخ همایونی ای عمارت میمون
که هست برتری سدهات ز سدره محقق
هوش مصنوعی: کدام کاخ سلطنتی، ای بنای خوشساخت، که برتری تو از درخت سدر به وضوح مشهود است؟
کدام بقعهٔ میمونی ای بنای همایون
که از سُمُوّ سموات برده قدر تو رونق
هوش مصنوعی: کدام مکان خوشیمن و باشکوهی است که از افلاکیان به تو برکت و رونق دادهاند؟
کدام آیت رحمت به ساحتت شده نازل
که میزند ز شرف عرصهات به عرش برین دق
هوش مصنوعی: کدام نشانهی رحمت به تو نازل شده است که باعث شده جایگاهت در دنیا به آسمانها برسد؟
تویی که خاک تو را همچو تاج از پی زیور
فلک نهاده به تارک فرشته هشته به مفرق
هوش مصنوعی: تو آن چیزی هستی که خاکت را مانند تاجی زینتبخش بر قلهی آسمان قرار دادهاند و فرشتگان آن را به سر میگذارند.
تویی که چرخ ترنجی درین سرای سپنجی
ز شکل طا ق رواقت دهانمشاده چو فسنق
هوش مصنوعی: تو هستی که گردونهی حیرت در این خانهی درهمبرهم، به زیبایی و جذابیت خاصی میدرخشد و دوستم را به وجد میآورد، همچون پرندهای زیبا و خوش صدایی که از شادی و نشاط برمیخیزد.
چنان که هوش به سر فیض با فضای تو منضم
چنانکه روح به تن روح با هوای تو ملصق
هوش مصنوعی: چنانکه هوش و عقل در کنار نعمتهای تو جمع شده، درست مانند این که روح به تن و زندگی به فضای تو متصل است.
ز بهر حفظ فضایت قضا ز روز نخستین
بهگرد بازهٔ خاک از محیط ساخته خندق
هوش مصنوعی: برای محافظت از جایگاه تو، از روز اول، فرمان قضا به گرد خاک تو خندقی ساخته است.
اگر به طور تجلی کند فروغ فضایت
شود ز جلوهٔ آن طور چون تراب مدقق
هوش مصنوعی: اگر نور و روشنایی فضایت بهطور کامل نمایان شود، مانند خاکی که بهخوبی گردآوری شده، جلوهگری خواهد کرد.
به سر سپهر برین را بود هوای پریدن
بدان امید که گردد به خاک کوی تو ملحق
هوش مصنوعی: در دل آسمان بلند، اشتیاق پرواز وجود دارد، با امید اینکه روزی به خاک کوی تو بپیوندد.
ز نور بیضهٔ بیضا ربوده فر تو فره
فراز طارم امکان زده است قدر تو بعدق
هوش مصنوعی: از نور تخممرغ دایرهای شکل، قدرت و شکوه تو به بلندیهای آسمانها رسیده است، پس مقام و ارزش تو در بالاترین حد قرار دارد.
فرود قبهٔ تو ماند این زبر شده خرگه
بهکوی خاک به دامان آسمان معلق
هوش مصنوعی: این بیت به تصویری از زیبایی و عظمت قبهای اشاره دارد که بر زمین است و در عین حال به آسمان نزدیک میشود. قبهای که به خاطر استحکام و شکوهاش، انگار در آسمان معلق مانده و در کنار زمین، فضایی خاص و شگفتانگیز ایجاد کرده است. این تصویر تعبیر از ارتباط عمیق میان زمین و آسمان و جلوهای خیرهکننده از یک مکان مقدس یا باارزش را به ذهن متبادر میکند.
عیون اهل خرد از غبار توست مکحل
رقاب خلق به طوق پرستش تو مطوق
هوش مصنوعی: چشمان اهل دانش و خرد به وسعت وجود تو روشن و زینت یافته است و گردنهای مردم به خاطر پرستش و عشق به تو زینت داده میشود.
به نزد قبّهٔ عالیت هفت گنبد گردون
چو پیش کوه دماوند هفت دانهٔ جوزق
هوش مصنوعی: در نزدیکی عرش بیکران تو، هفت گنبد آسمان همچون هفت دانه گردو در برابر کوهی بلند مثل دماوند به نظر میرسند.
دلیکه نیست هواخواه آستان تو بادا
طعین تیغ مصیقل نشان سهم مفوق
هوش مصنوعی: دلی که دوستدار تو نباشد، مانند تیری است که با شدت به هدف میخورد و در نهایت نتیجهای جز زخم و درد نخواهد داشت.
اگر نه مرکز چرخستی ای بنای مشید
چرا به گرد تو میگردد این دوازده جوسق
هوش مصنوعی: اگر تو نیستی که مرکز آن چرخش باشی، پس چرا این دوازده برج به دور تو میچرخند؟
ز صد یکی ز فزون اندکی نمود نیارد
شمار منقبتت را دوصد جریر و فرزدق
هوش مصنوعی: از میان صد شاعر، فقط یکی از آنها میتواند به مقام و ارزش تو برسد. حتی دو شاعر بزرگ مانند جریر و فرزدق نیز نمیتوانند به جایگاه تو دست یابند.
مگر تو مقصد ایجادی ای رواق معظم
که هستهستی نه چرخ از وجود تو مشتق
هوش مصنوعی: آیا تو خود هدف آفرینش این جهان بزرگ نیستی؟ که وجود همه چیز از وجود تو ناشی میشود، نه اینکه تنها به چرخ و گردش زندگی بستگی داشته باشد.
مگر سراچهٔ عدلی که در هوای تو تیهو
مقام امن نیابد مگر به چنگل باشق
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که جایگاه عدل و انصاف، در هوای وجود تو، به آرامش برسد مگر اینکه در دامن جنگلهای باشق قرار گیرد؟
مگر تو روضه سلطان هشتمی که به خاکت
کند ز بهر شرف سجده هفت طارم ازرق
هوش مصنوعی: آیا تو بهشت امام هشتم نیستی که به خاطر بزرگیات، هفت مرتبه سجده بر خاکت میکنند؟
خدیو خطهٔ امکانکه از عنایت یزدان
فراز خرگه لاهوت برفراشته سنجق
هوش مصنوعی: خداوندی که بر زمین و آسمان فرمانروایی دارد و به لطف و رحمتش، مکانی را به عنوان نشانهای از قدرت لاهوتیاش بر افراشته است.
علی عالی اعلی امام ثامن ضامن
که از طفیل وجودش وجود گشته منسق
هوش مصنوعی: علی، امامی بزرگ و والامقام است که وجودش سبب پیدایش و نظم عالم شده است.
سپهر عدل مهینگوهر محیط خلافت
جهان جود بهینزادهٔ رسول مصدق
هوش مصنوعی: آسمان عدالت، گوهری از محیط خلافت است که جهان را با بخشندگی خود زینت میبخشد و این صفت از فرزند رسول مصدق نشات گرفته است.
قوام دهر نظام جهان وسیلهٔ هستی
امین شرع ولیّ خدا خلیفه ی بر حق
هوش مصنوعی: دوست و ولیّ خدا، پایه و اساس زمان و نظام جهان است و او به عنوان نماینده و جانشین حقیقی خدا، موجب وجود و بقای همه چیز میباشد.
زهی عظیم بنا بقعهایکه هست ز فرّت
بنای شرع مشید اساس عدل محلق
هوش مصنوعی: بنا و بنای این بقعه بسیار بزرگ و باعظمت است که به دلیل بزرگی و قدرت خداوند، پایهگذار اصول و قواعد عدالت است.
چو بود طاق رواق تو از نقوش معرا
چو از طراز هیولا جمال هستی مطلق
هوش مصنوعی: وقتی که طاق و سقف تو با نقوش زیبا تزئین شده باشد، همچون الگو و شکلی که از واقعیت مطلق و جمال بینظیر زندگی برمیخیزد.
سپهر مرتبه شعبانعلیکه باد وجودش
به روزگار موید ز کردگار موفّق
هوش مصنوعی: در این ابیات به عظمت و مقام شخصی اشاره شده که وجودش در زندگی دیگران نقش مثبتی دارد و به دست خداوند با موفقیت همراه است. او همچون ستارهای در آسمان میدرخشد و برگزیدگیاش به دلیل نعمتهای الهی و فضل خاصی است که به او عطا شده است.
نمود عزمکهگردد حدود طاق رواقت
به طرز قصر سنمار و بارگاه خورنق
هوش مصنوعی: اگر اراده و تصمیم قوی باشد، انسان میتواند به جایی برسد که شبیه به زیباترین و بزرگترین بناها و قصرها شود.
به نیل و دوده و گلغونه و مداد مزین
به زر و نقره و شنگرف و لاجورد منمّق
هوش مصنوعی: من به زیباییهایی چون نیل، دوده، گلغونه و مداد که با زر، نقره، شنگرف و لاجورد تزیین شدهاند، آراستهام.
به سعی باقر شاپور کلک مانی خامه
که شکل پیل کشد نوک خامهاش به پر بق
هوش مصنوعی: با تلاش باقر شاپور، قلم مانی که مانند فیل طراحی میکند، نوک قلمش به پر بوقلمون میرسد.
به لوح صنع مجسمکند بدایعکلکش
نسیم مشک و شمیم عبیر و نکهت زنبق
هوش مصنوعی: نسیم خوشبو و عطر گلها، زیباییهای خالق را همچون نوشتهای جاودانه به تصویر میکشد.
چنانکه نیز مصور کند به صنعت خامه
نعیب زاغ و نعیق کلاغ و صیحهٔ عقعق
هوش مصنوعی: به گونهای که با قلم و هنر خود، صداها و نغمههای مختلف پرندگان مانند نالیدن زاغ، فریاد کلاغ و نعرهٔ عقعق را ترسیم و به تصویر میکشد.
به رنگریزی کلکش کند عیان به مهارت
نشید بلبل و پرواز سار و جنبش لقلق
هوش مصنوعی: با مهارت و زیبایی، طبیعت را به خوبی به تصویر میکشد. بلبل با آوازش، سار با پروازش و لقلق با تحرکش، همگی نشاندهندهی زیباییهای زندگی هستند.
به ساحت تو رقم کرد نقشها که ز رشکش
زبان اهل بیان چون زبان خامه شود شق
هوش مصنوعی: در حضور و مقام تو، آثار و نشانههایی ایجاد شده که به خاطر حسادت و غبطهخوردن اهل سخن، زبان آنها همانند قلمی بیصدا و ناتوان میشود.
چو گشت چنبر و سقف تو از نقوش نو آیین
چو نای فاخته و گردن حمامه مطوق
هوش مصنوعی: وقتی که فضای تو با نقش و نگارهای تازه و زیبا پر میشود، شبیه به ساز خوشصدا و گردن پرندهای زینتی میگردد.
نهال فکرت قاآنی از سحاب معانی
به بوستان سخنگشت در ثنای تو مورق
هوش مصنوعی: افکار قاآنی مانند درختی است که از بارش معانی رشد کرده و در گلستان کلام، به ستایش تو رنگ و بوی خاصی بخشیده است.
پس از ورود سرود از برای سال طرازت
زهی زمین تو مسجود نه رواق معلق
هوش مصنوعی: پس از ورود شاعری به سال نو، باید بر توجّه داشت که زمین تو، به سجده درآمده و دیگر اینکه نه رواقهای معلق، بلکه زیبایی و عظمت تو نمایان است.