قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در منقبت علیبن ابیطالب صلواتلله علیه فرماید
دوشم مگر چه بودکه هیچم نبرد خواب
پروین به رخ فشاندم تا سر زد آفتاب
بیدار بود خادمکی در سرای من
گفتاز چهخواب مینروی دادمش جواب
کامروز بخت خواجه ز من پرسشی نمود
زین پس چو بختخواجه نخواهم شدن بهخواب
گفت ار چنین بود قلمیگیر وکاغذی
بنگار بیتکی دو سه در مدح بوتراب
تفسیر عقل ترجمهٔ اولین ظهور
تأویل عشق ماحصل چارمینکتاب
روح رسول زوج بتول آیت وصول
منظور حق مشیت مطلق وجود ناب
تمثال روح صورت جان معنی خرد
همسال عشق شیر خدا میرکامیاب
گنج بقا ذخیرهٔ هستیکلید فیض
امن جهان امان خلایق امین باب
مشکلگشای هرچه بهگیتی ز خوب و زشت
روزیرسان هرچه بهگیهان ز شیخ و شاب
منظور حق ز هرچه به قرآن خورد قسم
مقصود ربز هرچه به فرقانکند خطاب
داغی نه بر جبین و پرستار او قلوب
طوقی نه برگلوی وگرفتار او رقاب
وجهالله اوست دل مبر از وی به هیچوجه
بابالله اوست پامکش از وی بههیچ باب
او هست جان پاک و جهان مشتی آب و خاک
زین پاکتر بگویم هم اوست خاک و آب
یک لحظه پیش ازینکه نگارم مناقبش
در دل نشستهبود چو خورشید بینقاب
چون مدح او نوشتم اندر حجاب رفت
زیراکه لفظ و خامهشد اندر میان حجاب
نی نی صفات من بود اینها نه وصف او
بشنو دلیل تاکه نیفتی در اضطراب
آخر نه هرچه زاد ز هرچیز وصف اوست
زانسانکهگرمیاز شرر و مستی از شراب
این وصف آب نیستکهگویی شرر برد
کاین وصفهمتراعطشافزاست چونسراب
در مدح سیل اینکه خرابیکند چرا
بس مدح سیلکردی و جایی نشد خراب
لیکن هم ار به دیدهٔ معنی نظرکنی
در پردهٔ قشور توان یافتن لباب
زیراکه از خیال رهی هست تا خرد
کاسباب خوب و زشت بدو داد انتساب
هرچند ذکر آب عطش را مفید نیست
خوشتر ز وصف آتش در دفع التهاب
لطف و عذاب هردو ز یزدان رسد ولی
لاشک حدیث لطف به از قصهٔ عذاب
چون نیک بنگری سخن از عرش ایزدی
زانجاکه آمدست بدانجاکند ایاب
ازگوش باز در دل و از جان رود به عرش
در دل ز راهگوش نیوشاکند شتاب
پس شد عیانکه سامع و قایل بود یکی
کاو خودکند سؤالو هم او خود دهد جواب
باری علی چو شافع دیوان محشرست
ارجو شفیع من شود اندر صف حساب
زانسانکه هست صاحب دیوان شفیع من
در حضرت جناب جوانبخت مستطاب
شیخ اجل مراد ملل منشاء دول
فهرست مجد نظم بقا فرد انتخاب
آن میر حقیرستکه درگنج معرفت
یک تن نیامدست چو اوکاملالنصاب
با او هر آنکهکینه سگالد به حکم حق
حالی بهگردنش رگ شریان شود طناب
داند ضمیر اوکه سعیدست یا شقی
هر نطفه را نرفته به زهدان ز پشت باب
قاآنیا ببندگیش جان نثارکن
گم شو ز خویش و زندگی جاودان بیاب
خواهی دعاکنیکه خدایش دهد دوکون
حاجت بگفت نیست خداکرد مستجاب
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در تهنیت عید مولود امیرالمؤمنین علیهلسلام و مدح پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه : خیمهٔ زربفت زد بر چرخ نیلی آفتابقصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در مدح حاجی میرزا آقاسی فرماید: دو قلاع کفرند با هم مصاحب
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوشم مگر چه بودکه هیچم نبرد خواب
پروین به رخ فشاندم تا سر زد آفتاب
هوش مصنوعی: دیشب چه حالی داشتم که خواب از چشمانم رفت. ستاره پروین را در آسمان نگاه میکردم تا اینکه خورشید طلوع کرد.
بیدار بود خادمکی در سرای من
گفتاز چهخواب مینروی دادمش جواب
هوش مصنوعی: در خانه من، پیشخدمتی بیدار بود که از من پرسید چرا بیدار نمیشوی، و من به او پاسخ دادم.
کامروز بخت خواجه ز من پرسشی نمود
زین پس چو بختخواجه نخواهم شدن بهخواب
هوش مصنوعی: دیروز شانس و اقبال خواجه از من پرسشی کرد، اما از این پس میخواهم مانند شانس خواجه دیگر خواب نبینم.
گفت ار چنین بود قلمیگیر وکاغذی
بنگار بیتکی دو سه در مدح بوتراب
هوش مصنوعی: اگر چنین است، قلمی بردار و کاغذی را آماده کن تا چند بیتی در ستایش بوتراب بنویسم.
تفسیر عقل ترجمهٔ اولین ظهور
تأویل عشق ماحصل چارمینکتاب
هوش مصنوعی: این جمله به بیان این مفهوم میپردازد که عقل، به عنوان تفسیر و توضیحدهنده، میتواند اولین نشان از عمق و معنای عشق باشد و این عشق حاصل و نتیجهی تفکر و تحلیل در مرزهای جدید است. در واقع، عشق به عنوان یک موضوع عمیق و فلسفی، نیاز به فهم و تفسیر عقلانی دارد و از این طریق میتوان به درک بهتری از آن دست یافت.
روح رسول زوج بتول آیت وصول
منظور حق مشیت مطلق وجود ناب
هوش مصنوعی: روح پیامبر همسر حضرت فاطمه، نشانهای از رسیدن به هدف نهایی و اراده مطلق خداوند است که وجود حقیقی و ناب را به تصویر میکشد.
تمثال روح صورت جان معنی خرد
همسال عشق شیر خدا میرکامیاب
هوش مصنوعی: تصویر روح، نمایانگر جان است و مفهوم خرد همپایه عشق است. شیر خدا، نماد پیروزی و موفقیت را به تصویر میکشد.
گنج بقا ذخیرهٔ هستیکلید فیض
امن جهان امان خلایق امین باب
هوش مصنوعی: راز بقا و ماندگاری در گنجینهای نهفته است که به واسطهٔ آن، زندگی و فیض الهی به انسانها امنیت و آرامش میبخشد و در واقع، این گنجینه دروازهای است برای دستیابی به نعمتهای الهی.
مشکلگشای هرچه بهگیتی ز خوب و زشت
روزیرسان هرچه بهگیهان ز شیخ و شاب
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا به خوبی یا بدی وجود دارد، مشکلات را حل میکند و روزی را برای همه فراهم میآورد، چه برای پیران و چه برای جوانان.
منظور حق ز هرچه به قرآن خورد قسم
مقصود ربز هرچه به فرقانکند خطاب
هوش مصنوعی: خداوند در هر چیزی که در قرآن آمده، هدف و منظور خاصی دارد و از هر چیزی که در قرآن به آن اشاره شده، به نوعی با بندگانش سخن میگوید.
داغی نه بر جبین و پرستار او قلوب
طوقی نه برگلوی وگرفتار او رقاب
هوش مصنوعی: عشق و داغی که در دلهاست، نه فقط بر چهرهها و نشانههای ظاهری است. این احساس عمیق و اساسی در درون ماست و مانند حلقهای که دور گردن کسی میافتد، ما را در چنگال خود گرفته است.
وجهالله اوست دل مبر از وی به هیچوجه
بابالله اوست پامکش از وی بههیچ باب
هوش مصنوعی: اوست که جلوهگاه خداست، پس هرگز دل را از او دور نکن. او دروازهی خداست، پس پای خود را از او منحرف مکن.
او هست جان پاک و جهان مشتی آب و خاک
زین پاکتر بگویم هم اوست خاک و آب
هوش مصنوعی: او روحی پاک و مطهر است و این دنیا چیزی جز تودهای از آب و خاک نیست. از این پاکتر نمیتوان گفت که خود او همان خاک و آب است.
یک لحظه پیش ازینکه نگارم مناقبش
در دل نشستهبود چو خورشید بینقاب
هوش مصنوعی: یک لحظه قبل از اینکه معشوقهام در دلم جا بگیرد، مانند خورشید بدون پرده جلوهگر بود.
چون مدح او نوشتم اندر حجاب رفت
زیراکه لفظ و خامهشد اندر میان حجاب
هوش مصنوعی: وقتی که من درباره او ستایش نوشتم، کلام و قلم من میان حجاب قرار گرفت و نتوانستم به درستی او را توصیف کنم.
نی نی صفات من بود اینها نه وصف او
بشنو دلیل تاکه نیفتی در اضطراب
هوش مصنوعی: این نی، ویژگیهای من است و نه صفات او. پس به این دلیل گوش کن تا در تردید و نگرانی نیفتی.
آخر نه هرچه زاد ز هرچیز وصف اوست
زانسانکهگرمیاز شرر و مستی از شراب
هوش مصنوعی: در نهایت، هر چیزی که به وجود میآید، به نوعی بازتابی از خصوصیات خالق آن است. برای مثال، انسانها از آتش گرما دارند و از شراب حالت سرخوشی میگیرند.
این وصف آب نیستکهگویی شرر برد
کاین وصفهمتراعطشافزاست چونسراب
هوش مصنوعی: این توصیف درباره آب نیست که بگویید آتش به همراه دارد، چرا که این توصیف فقط تشنگی را بیشتر میکند، مانند سراب که واقعیت ندارد.
در مدح سیل اینکه خرابیکند چرا
بس مدح سیلکردی و جایی نشد خراب
هوش مصنوعی: در ستایش سیل، اگر آن را ویرانکننده میدانی، چرا اینقدر از آن تعریف کردی در حالی که هیچجا را خراب نکرده است؟
لیکن هم ار به دیدهٔ معنی نظرکنی
در پردهٔ قشور توان یافتن لباب
هوش مصنوعی: اما اگر با دقت به مفهوم نگاه کنی، میتوانی در ظاهر ساده به عمق مطلب پی ببری.
زیراکه از خیال رهی هست تا خرد
کاسباب خوب و زشت بدو داد انتساب
هوش مصنوعی: چون خیال به عنوان یک واسطه وجود دارد، خرد نیز به وسیله آن میتواند خوب و بد را به یکدیگر نسبت دهد.
هرچند ذکر آب عطش را مفید نیست
خوشتر ز وصف آتش در دفع التهاب
هوش مصنوعی: هرچند یادآوری آب نمیتواند عطش را برطرف کند، اما توصیف آتش برای کاهش احساس سوزش و حرارت دلپذیرتر است.
لطف و عذاب هردو ز یزدان رسد ولی
لاشک حدیث لطف به از قصهٔ عذاب
هوش مصنوعی: رحمت و عذاب هر دو از سوی خداوند میآید، اما بدون تردید داستان رحمت بهتر از داستان عذاب است.
چون نیک بنگری سخن از عرش ایزدی
زانجاکه آمدست بدانجاکند ایاب
هوش مصنوعی: وقتی به دقت نگاه کنی، متوجه میشوی که سخن از مقام خداوندی به گونهای در حال انتقال است که از مکانهای بالاتر به زمین میآید و دوباره به همان جا بازمیگردد.
ازگوش باز در دل و از جان رود به عرش
در دل ز راهگوش نیوشاکند شتاب
هوش مصنوعی: با دقت به آنچه میشنوید، اشارات عمیق و معنای والایی را در دل خواهید یافت. این دانش و بصیرت میتواند شما را به اوجهای روحانی و معنوی برساند. به نرمی و با شتاب به درک این معانی بپردازید و خود را به آن جهانی نزدیک کنید.
پس شد عیانکه سامع و قایل بود یکی
کاو خودکند سؤالو هم او خود دهد جواب
هوش مصنوعی: پس مشخص شد که شنونده و گوینده یکی هستند؛ چون او خود سوال میکند و خود نیز پاسخ میدهد.
باری علی چو شافع دیوان محشرست
ارجو شفیع من شود اندر صف حساب
هوش مصنوعی: به هر حال، علی که شفیع روز قیامت است، امیدوارم که او در روز حسابرسیم، شفیع من باشد.
زانسانکه هست صاحب دیوان شفیع من
در حضرت جناب جوانبخت مستطاب
هوش مصنوعی: از آن انسانی که صاحب دیوان است و برای من در پیشگاه فرد خوشبخت و محترم شفیع و واسطه است.
شیخ اجل مراد ملل منشاء دول
فهرست مجد نظم بقا فرد انتخاب
هوش مصنوعی: استاد بزرگ، مقصود از ملتها، منبع قدرتها و فهرست افتخارات و نظم جاودانگی است که در انتخابهای فردی مشهود است.
آن میر حقیرستکه درگنج معرفت
یک تن نیامدست چو اوکاملالنصاب
هوش مصنوعی: آن کسی که نشانههای حقیقت و شناخت را به طور کامل و بدون نقص دارد، در میان تمام افراد، یک نفر مانند او پیدا نمیشود.
با او هر آنکهکینه سگالد به حکم حق
حالی بهگردنش رگ شریان شود طناب
هوش مصنوعی: با او هر کس که کینه تو را در دل داشته باشد، به حکم حق احساس عذاب خواهد کرد و در واقع، به گردنش مثل طنابی خواهد شد که شریان زندگیاش را فشار میدهد.
داند ضمیر اوکه سعیدست یا شقی
هر نطفه را نرفته به زهدان ز پشت باب
هوش مصنوعی: او میداند که هر انسانی، خوشبخت است یا بدبخت، قبل از آنکه به دنیا بیاید و از پشت پدرش به رحم مادر برسد.
قاآنیا ببندگیش جان نثارکن
گم شو ز خویش و زندگی جاودان بیاب
هوش مصنوعی: ای قانی! خود را رها کن و جانت را فدای او کن. از خود و زندگی دنیوی دور شو تا به زندگی ابدی دست یابی.
خواهی دعاکنیکه خدایش دهد دوکون
حاجت بگفت نیست خداکرد مستجاب
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از خدا چیزی بخواهی، بدان که او نیازی به گفتن ندارد و دعایت را خود جواب خواهد داد.