گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در تهنیت عید مولود امیرالمؤمنین علیه‌لسلام و مدح پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه خلدالله ملکه

خیمهٔ زربفت زد بر چرخ نیلی آفتاب
از پرند نیلگون آویخت بس زرین طناب
بال بگشود از پس شام سیه صبح سفید
همچو سیمین شاهبازی از پی مشکین غراب
عنبرین‌موی شب‌ارکافورگون شدعیب نیست
صبح روز پیری آید از پس شام شباب
تاکه سیمین حلقهای اختران درد ز هم
خور برون‌آمد چو زرین تیغی ازمشکین قراب
یا نه‌گفتی از پی صید حواصل بچگان
زاشیان چرخ بیرون شد یکی زرین عقاب
یا به جادویی فلک در حقهٔ یاقوت زرد
کرد پنهان صد هزاران مهره از در خوشاب
یا نه زرین عنکبوتی‌گرد صد سیمین مگس
بافته درگنبد مینا دو صد زرین لعاب
یا نهنگی‌کهربا پیکرکه از آهنگ او
صدهزاران ماهی سیم افتد اندر اضطراب
یا چو زرین زورقی‌کز صدمتش پنهان شود
درتک سیمابگون دریا دو صد سیمین حباب
در چنین صبحی به یادکشتی زرین مهر
ای مه سیمین‌لقا ما را به‌کشتی ده شراب
محشر ارخواهی زگیسو چهره‌یی بنما ازآنک
محشر آن‌روز است‌کز مغرب درآید آفتاب
عیش جان در مرگ تن بینم خرابم‌کن ز می
کاین حدیثم بس لدوا للموت وابنوا للخراب
هردو لعلت شکر نابست خواهم هردو را
می‌ببوسم تا نماند در میانشان شکرآب
خاصه‌این ماه‌رجب‌کز خرمی جشنی عجیب
کرد شاه از بهر مولود شه دین بوتراب
ناصر دین و دول آرایش ملک و ملل
ناصرالدین شاه غازی خسرو مالک رقاب
رسم این جشن نوآیین‌کرد شاه دین‌پرست
آنکه چون ذات‌خرد ملکش مصون از انقلاب
از برای عمر جاویدان و نام سرمدی
کردکاری‌کش خدا بخشد ثواب اندر ثواب
راستی از شهریاران این محاسن درخورست
نه محاسن را بحنا روز و شب‌کردن خضاب
قصرجاویدی ببایدساختن بی‌خاک‌وخشت
ورنه‌کو آن‌گنگ دژ کابادکرد ا فراسیاب
همچو نوروز جلالی شاید ار این عید را
خلق عید ناصری خوانند بهر انتساب
خاک‌راه بوترابست این‌ملک‌کز رشک او
آسمان‌گوید همی یا لیتنی‌کنت تراب
کیست دانی بوتراب آن مظهرکامل‌که هست
درمیان حق‌و باطل حکم او فصل الخطاب
اولین نور تجلی آخرین تکمیل فرض
صورت‌اسماء حسنی معنی حسن‌المآب
جوهر عشق الهی ریشهٔ علم ازل
شیرهٔ شور محبت شافع یوم‌الحساب
ناظم هر چارگوهر داور هر پنج حس
مالک‌هر هفت دوزخ فاتح هر هشت باب
خاصیت بخش نباتات از سپندان تا به عود
رنگ‌پرداز جمادات از شبه تا در ناب
نام او در نامهٔ ایجاد حرف اولین
ذات او در دفتر توحید فرد انتخاب
نطفه‌یی بی‌مهر او صورت نبندد در رحم
قطره‌یی بی‌امر او نازل نگردد از سحاب
هیچ طاعت بی‌ولای او نیفتد سودمند
هیچ دعوت بی‌رضای او نگردد مستجاب
بر سلیمان قهرش از یک ترک استثنا نمود
سر القینا علی‌کرسیه ثم اناب‌
قدر او بر جاهلان پوشیده ماند ار نه خدای
هفت‌دوزخ را نکردی خلق از بهر عذاب
گرچه دیدندش به بیداری ندیدندش درست
چشم‌عاشق‌کور بود و چهر جانان در حجاب
نه‌توانم ممکنش خوانم نه واجب لاجرم
اندرین ره نه‌درنگم ممکنست و نه‌شتاب
عقل‌گوید عشق دیوانه است زامکان پا مکش
عشق‌گوید عقل بیگانه است آن‌سوتر شتاب
عقل‌گویدلنگ شد اسبم بکش لختی عنان
عشق‌گویدگرم شدخشم بزن‌برخی رکاب
داوری را از زبان عشق فالی برزدم
ربنا افتح بیننا فال من آمد درکتاب‌
راستی را عقل نتواندکزو یابد نشان
کی توان جستن نشان آب شیرین از سراب
ای‌که‌گویی حق به‌قرآن وصف‌او ظاهر نگفت
وصف او هست آنچه هست اندرکتاب مستطاب
گرتو از هرعضو عضوی وصف‌گویی بی‌شمر
یاکه از هر جزو جزوی مدح رانی بی‌حساب
وصف آن اعضا ز وصف تن بود قایم مقام
مدح این اجزا ز مدح‌کل بود نایب مناب
با همه اشیاست جفت و وز همه اشیاست فرد
چون‌خرد درجان وجان درجسم وجسم اندرثیاب
وین به عنوان مثل بد ورنه‌کی‌گنجد به لفظ
ذوق صهبا طعم شکر رنگ‌گل بوی‌گلاب
ذوق‌آ‌ن‌خواهی‌بنوش‌و طعم‌آن‌خواهی بچش
رنگ‌این خواهی ببین و بوی‌آن خواهی بیاب
گرنبد باوی خطاب حق به‌ظاهر باک نیست
کاوست منظور خدا با هرکه فرماید خطاب
فاش‌ترگویم رجوع‌لفظ ومعنی چون‌به‌دوست
در حقیقت هم سؤال از وی تراود هم جواب
ور همی بی‌پرده‌تر خواهی بگویم باک نیست
اوست‌لفظ‌واوست‌معنی‌اوست‌فصل واوست‌باب
او مدادست او دواتست او بیانست او قلم
اوکلامست اوکتابست او خطابست او عتاب
این همه‌گفتم ولی بالله تمام افسانه بود
فرق‌کن افسانه را از وصف ای‌کامل نصاب
وصف‌آن باشدکزاو موصوف‌رابتوان شناخت
نه همی افسانه‌گفتن همچوکور از ماهتاب
وصف‌نور آنست‌کز چشمت درآید در ضمیر
مدح آب آنست کز جانت نشاند التهاب
ای‌که سیرابی خدارا وصف‌آب ازمن مپرس
هل بجویم تشنه‌یی آنگه بگویم وصف آب
چشم بندی هست تعریف از پی نامحرمان
تا نبیند چشمشان رخسار جانان بی‌نقاب
وینکه من‌گویم تمام افسانهای عاشتیست
تا بدان افسانه نامحرم رود لختی به خواب
دیده‌باشی شاهدی چون بارقیب آید به‌بزم
عشق‌غیرت پیشه هرساعت فتد درپیچ‌وتاب
مصلحت را صد هزار افسانه‌گوید با رقیب
خوابش‌‌آید خودز وصل‌دوست‌گردد کامیاب
مغزگفتی نغزگفتی لیک قاآنی بترس
زابلهان‌کند فهم و جاهلان دیریاب
راه‌تنگست و فرس لنگست و معبر پر ز سنگ
ای سوار تیز رو لختی عنان واپس بتاب
بیش‌ازینت حدگفتن نیست‌ورگویی خطاست
ختم‌کن اینجا سخن والله علم بالصواب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خیمهٔ زربفت زد بر چرخ نیلی آفتاب
از پرند نیلگون آویخت بس زرین طناب
هوش مصنوعی: در اینجا توصیف زیبایی از آسمان و خورشید ارائه شده است. در این تصویر، آسمان به رنگ نیلی و مانند یک پردهٔ بزرگ نمایان می‌شود و خورشید همچون یک خیمهٔ زربفت بر آن گسترده است. همچنین، خورشید با نوری درخشان و مانند طنابی طلایی که از پرندهای آسمانی آویزان شده، جلوه‌گری می‌کند. این تصویر احساس زیبایی و شکوه طبیعت را به خوبی منتقل می‌کند.
بال بگشود از پس شام سیه صبح سفید
همچو سیمین شاهبازی از پی مشکین غراب
هوش مصنوعی: پرنده‌ای در دل تاریکی شب، بال‌هایش را گشود و صبح روشنی که مانند نقره می‌درخشید را نمایان کرد، همان‌طور که شاهبازی به دنبال کلاغی سیاه می‌رود.
عنبرین‌موی شب‌ارکافورگون شدعیب نیست
صبح روز پیری آید از پس شام شباب
هوش مصنوعی: موهای مشکی مانند عنبر شب، بعد از مدتی سفید می‌شود. این یک ایراد نیست، زیرا صبح زندگی پیری به دنبال شام جوانی می‌آید.
تاکه سیمین حلقهای اختران درد ز هم
خور برون‌آمد چو زرین تیغی ازمشکین قراب
هوش مصنوعی: وقتی که درخشان‌ترین حلقه‌های ستاره‌ها از هم جدا شدند، مانند تیزی زرین که از ظرف مشکی بیرون می‌آید.
یا نه‌گفتی از پی صید حواصل بچگان
زاشیان چرخ بیرون شد یکی زرین عقاب
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از یک پرنده زرین و با ارزش است که به دنبال شکار بچه‌های پرندگان دیگر به آسمان پرواز می‌کند. این پرنده نمادی از قدرت و زیبایی است که در جستجوی طعمه‌ای برای خود، به آسمان‌ها پرواز می‌کند و تصویرگر رقابت و زندگی در دنیای طبیعی است.
یا به جادویی فلک در حقهٔ یاقوت زرد
کرد پنهان صد هزاران مهره از در خوشاب
هوش مصنوعی: به وسیلهٔ تسلط آسمان، یاقوت زردی به صورت جادویی ایجاد شده که در زیر آن صد هزار مهرهٔ زیبا و درخشان از آب خوشاب پنهان شده‌اند.
یا نه زرین عنکبوتی‌گرد صد سیمین مگس
بافته درگنبد مینا دو صد زرین لعاب
هوش مصنوعی: در اینجا تصویر زیبایی از یک عنکبوت با تارهای طلا و مگس‌های نقره‌ای به تصویر کشیده شده است. عنکبوت درون گنبدی آبی و مینا مانند، این تارها را با دقت و هنرمندی بافته است. این توصیف نشان‌دهنده زیبایی و ظرافت در طبیعت و هنرنمایی موجودات است.
یا نهنگی‌کهربا پیکرکه از آهنگ او
صدهزاران ماهی سیم افتد اندر اضطراب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف نهنگی بزرگ و شکوه‌مند می‌پردازد که با قدرت و حرکاتش، سبب ترس و نگرانی صدها هزار ماهی می‌شود. نهنگ به قدری عظیم و تاثیرگذار است که حضورش باعث احساس ناامنی و اضطراب در میان ماهی‌ها می‌گردد.
یا چو زرین زورقی‌کز صدمتش پنهان شود
درتک سیمابگون دریا دو صد سیمین حباب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک قایق طلایی می‌پردازد که در اثر حرکاتش، در دریا پنهان می‌شود و به شکل حباب‌های نقره‌ای در می‌آید. به نوعی، تصویر زیبایی از ارتباط قایق و دریا را ارائه می‌دهد که در آن قایق با جلوه‌های درخشانش در دل آب تأثیرگذار و زیبا دیده می‌شود.
در چنین صبحی به یادکشتی زرین مهر
ای مه سیمین‌لقا ما را به‌کشتی ده شراب
هوش مصنوعی: در این صبح زیبا که یادآور کشتی پرزرق و برق مهر است، ای ماه با چهره‌ای نقره‌ای، ما را به کشتی‌ای ببَر که شراب در آن است.
محشر ارخواهی زگیسو چهره‌یی بنما ازآنک
محشر آن‌روز است‌کز مغرب درآید آفتاب
هوش مصنوعی: اگر در روز محشر از تو خواسته شود، چهره‌ای زیبا و جذاب نشان بده، زیرا آن روز، روزی است که خورشید از مغرب طلوع می‌کند.
عیش جان در مرگ تن بینم خرابم‌کن ز می
کاین حدیثم بس لدوا للموت وابنوا للخراب
هوش مصنوعی: زندگی روح در مرگ بدن را می‌بینم و می‌دانم که باید از شراب بنوشم. این سخن من است: برای مرگ خود شادی کنید و برای ویرانی‌ها بسازید.
هردو لعلت شکر نابست خواهم هردو را
می‌ببوسم تا نماند در میانشان شکرآب
هوش مصنوعی: من هر دو لعل (دندان) تو را که شکرین و خوشمزه هستند خواهم بوسید تا هیچ چیزی مانند شکرآب میان آنها نماند.
خاصه‌این ماه‌رجب‌کز خرمی جشنی عجیب
کرد شاه از بهر مولود شه دین بوتراب
هوش مصنوعی: این ماه رجب به خصوص جشنی شگفت‌انگیز به خاطر تولد امام علی (ع) برگزار کرد، که به خاطر خوشحالی و سروری که دارد، شاه این جشن را ترتیب داد.
ناصر دین و دول آرایش ملک و ملل
ناصرالدین شاه غازی خسرو مالک رقاب
هوش مصنوعی: ناصرالدین شاه که حامی دین و دولت است، زینت‌بخش سرزمین و ملل است و او پادشاهی قهرمان و صاحب اقتدار است.
رسم این جشن نوآیین‌کرد شاه دین‌پرست
آنکه چون ذات‌خرد ملکش مصون از انقلاب
هوش مصنوعی: این جشن جدید به دستور شاهی برگزیده برگزار می‌شود که مانند حکمت و خرد، سلطنت او از هرگونه تغییر و آشفتگی در امان است.
از برای عمر جاویدان و نام سرمدی
کردکاری‌کش خدا بخشد ثواب اندر ثواب
هوش مصنوعی: برای عمر جاویدان و نام ابدی، خداوند پاداش‌های زیادی می‌دهد و اجرهایی بی‌پایان عطا می‌کند.
راستی از شهریاران این محاسن درخورست
نه محاسن را بحنا روز و شب‌کردن خضاب
هوش مصنوعی: واقعاً از میان پادشاهان، زینت‌هایی که دارند شایسته است و نه زینت‌هایی که هر روز و شب به رنگ کردن و آرایش کردن بپردازند.
قصرجاویدی ببایدساختن بی‌خاک‌وخشت
ورنه‌کو آن‌گنگ دژ کابادکرد ا فراسیاب
هوش مصنوعی: برای ساختن قصر جاودانی نیازی به خاک و آجر نیست، وگرنه کجا می‌توان آن دژ بزرگ و محکم را که افراسیاب ساخته بود، پیدا کرد؟
همچو نوروز جلالی شاید ار این عید را
خلق عید ناصری خوانند بهر انتساب
هوش مصنوعی: شاید به خاطر نسبت دادن این عید به ناصر، مردم آن را عید ناصری بنامند، مانند عید نوروز که جلال و شکوه دارد.
خاک‌راه بوترابست این‌ملک‌کز رشک او
آسمان‌گوید همی یا لیتنی‌کنت تراب
هوش مصنوعی: این سرزمین پر از خاک و گل است و به قدری زیباست که آسمان از حسادت به آن می‌گوید: کاش من هم مانند این زمین خاکی می‌بودم.
کیست دانی بوتراب آن مظهرکامل‌که هست
درمیان حق‌و باطل حکم او فصل الخطاب
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی کسی که نمایانگر کامل است کیست؟ او در میان حق و باطل قرار دارد و حکم او فصل‌الخطاب است.
اولین نور تجلی آخرین تکمیل فرض
صورت‌اسماء حسنی معنی حسن‌المآب
هوش مصنوعی: نور اولیه که به ظهور می‌آید، نقطه اوج کمال است و به اعتبار اسامی زیبا و نیکو، به معنای زیبایی و خوشآمدگویی اشاره دارد.
جوهر عشق الهی ریشهٔ علم ازل
شیرهٔ شور محبت شافع یوم‌الحساب
هوش مصنوعی: عشق الهی اصل و بنیاد علم ابدی است و شوق و علاقه‌ی عمیق به معبود در روز قیامت، شفاعت‌کننده خواهد بود.
ناظم هر چارگوهر داور هر پنج حس
مالک‌هر هفت دوزخ فاتح هر هشت باب
هوش مصنوعی: خالق و ناظر بر تمام نعمت‌ها و زیبایی‌هاست و کسی است که بر همه حواس ما اشراف دارد. او بر آتش دوزخ تسلط دارد و به تمام درها و راه‌های زندگی آگاه است.
خاصیت بخش نباتات از سپندان تا به عود
رنگ‌پرداز جمادات از شبه تا در ناب
هوش مصنوعی: نباتات و گیاهان از درختان سپند و عود گرفته تا رنگ‌های متنوع آن‌ها، ویژگی‌های خاصی دارند که از موجودات بی‌جان و سایه‌ها نشأت می‌گیرد.
نام او در نامهٔ ایجاد حرف اولین
ذات او در دفتر توحید فرد انتخاب
هوش مصنوعی: اوّلین اسم در نامهٔ آفرینش و آغاز وجود، نشان‌دهندهٔ اصل و ذات یگانگی و توحید است که در آن، فرد خاصی برگزیده شده است.
نطفه‌یی بی‌مهر او صورت نبندد در رحم
قطره‌یی بی‌امر او نازل نگردد از سحاب
هوش مصنوعی: بدون محبت او، هیچ چیزی شکل نمی‌گیرد و هیچ قطره‌ای بدون فرمان او از آسمان نباریده نمی‌شود.
هیچ طاعت بی‌ولای او نیفتد سودمند
هیچ دعوت بی‌رضای او نگردد مستجاب
هوش مصنوعی: هیچ عبادتی ارزشمند نیست اگر تحت ولایت او نباشد و هیچ دعایی مستجاب نمی‌شود مگر با رضایت او.
بر سلیمان قهرش از یک ترک استثنا نمود
سر القینا علی‌کرسیه ثم اناب‌
هوش مصنوعی: سلیمان، در میان همه، به خاطر یک ترک خاص از خود حق قهر را برداشت و او را بر تختش نشاند و سپس به سوی او بازگشت.
قدر او بر جاهلان پوشیده ماند ار نه خدای
هفت‌دوزخ را نکردی خلق از بهر عذاب
هوش مصنوعی: ارزش و مقام او بر نادانان پنهان باقی ماند، وگرنه خداوند خالق جهنم را برای عذاب انسان‌ها نیافریده بود.
گرچه دیدندش به بیداری ندیدندش درست
چشم‌عاشق‌کور بود و چهر جانان در حجاب
هوش مصنوعی: با وجود اینکه او را در بیداری دیده‌اند، اما نتوانسته‌اند او را به‌درستی بشناسند؛ زیرا چشم عاشق همچون نابینایان است و جمال محبوب در پرده‌ای از حجاب قرار دارد.
نه‌توانم ممکنش خوانم نه واجب لاجرم
اندرین ره نه‌درنگم ممکنست و نه‌شتاب
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم آن را ممکن بدانم و نه این که لازم باشد، بنابراین در این مسیر نه تردید دارم و نه عجله.
عقل‌گوید عشق دیوانه است زامکان پا مکش
عشق‌گوید عقل بیگانه است آن‌سوتر شتاب
هوش مصنوعی: عقل می‌گوید که عشق یک کار بی‌خود و دیوانه‌وار است و نباید از آن فاصله گرفت، اما عشق می‌گوید که عقل تنها بیگانه‌ای است و باید به جلو رفت و شتاب کرد.
عقل‌گویدلنگ شد اسبم بکش لختی عنان
عشق‌گویدگرم شدخشم بزن‌برخی رکاب
هوش مصنوعی: عقل به من می‌گوید که اسبم ضعیف شده، کمی مهار را بکش و متوقف شو، اما عشق می‌گوید زمانی که خشمگین شدم، باید بر رکاب پا بگذارم و حرکت کنم.
داوری را از زبان عشق فالی برزدم
ربنا افتح بیننا فال من آمد درکتاب‌
هوش مصنوعی: با عشق و شوق، تقاضای قضاوت و ارزیابی کردم و خواستم که خداوند میان ما داوری کند. به همین دلیل، فال من به سویی رفت که در کتابی نوشته شده است.
راستی را عقل نتواندکزو یابد نشان
کی توان جستن نشان آب شیرین از سراب
هوش مصنوعی: اگر حقیقتی وجود داشته باشد، عقل نمی‌تواند آن را بفهمد و نشان آن را پیدا کند. مثل این است که نتوان از روی سراب، نشانه‌ای از آب شیرین پیدا کرد.
ای‌که‌گویی حق به‌قرآن وصف‌او ظاهر نگفت
وصف او هست آنچه هست اندرکتاب مستطاب
هوش مصنوعی: شما که می‌گویید حق در قرآن نتوانسته است توصیف شود، بدانید که واقعیت او همان چیزی است که در این کتاب معتبر آمده و همه‌چیز در آن گنجانده شده است.
گرتو از هرعضو عضوی وصف‌گویی بی‌شمر
یاکه از هر جزو جزوی مدح رانی بی‌حساب
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از هر یک از اعضای وجودت توصیفی بی‌پایان کنی یا از هر بخشی از وجودت ستایش بی‌نهایت به زبان بیاوری، کار بسیار دشواری خواهد بود.
وصف آن اعضا ز وصف تن بود قایم مقام
مدح این اجزا ز مدح‌کل بود نایب مناب
هوش مصنوعی: توصیف این اعضا به وصف تن مربوط می‌شود و ستایش این اجزا به ستایش کلّ بدن وابسته است.
با همه اشیاست جفت و وز همه اشیاست فرد
چون‌خرد درجان وجان درجسم وجسم اندرثیاب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر چیزی در عالم، جفت و فردی دارد. مانند عقل که در وجود انسان است و جان که در جسم او قرار دارد، و جسم نیز در لباس است. به عبارتی دیگر، همه چیز در زندگی به نحوی به هم مرتبط است و وجود جفت و فرد را در خود دارد.
وین به عنوان مثل بد ورنه‌کی‌گنجد به لفظ
ذوق صهبا طعم شکر رنگ‌گل بوی‌گلاب
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و لذت‌های معنوی و حسی می‌پردازد. دو عالم شیرینی و لطافت را نشان می‌دهد؛ یکی طعم دلپذیر شکر و دیگری عطر گل محمدی. این ترکیب با ذوق و احساس، سرشار از زیبایی و دلچسبی است و نشان می‌دهد که چگونه واژه‌ها نمی‌توانند به تنهایی عمیق‌ترین لذت‌ها و زیبایی‌ها را به تصویر بکشند. در واقع، این زیبایی‌ها فراتر از کلمات هستند و تجربه‌ای عمیق‌تر را می‌طلبند.
ذوق‌آ‌ن‌خواهی‌بنوش‌و طعم‌آن‌خواهی بچش
رنگ‌این خواهی ببین و بوی‌آن خواهی بیاب
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از لذت‌ها بهره‌مند شوی، آن‌ها را تجربه کن؛ اگر می‌خواهی طعم را بشناسی، بچش. اگر به رنگ‌ها علاقه‌مندی، آن‌ها را مشاهده کن و اگر به بوها توجه داری، آن‌ها را استشمام کن.
گرنبد باوی خطاب حق به‌ظاهر باک نیست
کاوست منظور خدا با هرکه فرماید خطاب
هوش مصنوعی: اگر کسی به ظاهر با خدا صحبت کند و از درست بودن این گفت‌وگو نگران نباشد، باید بداند که خداوند با هر کسی به دلخواه خود سخن می‌گوید و منظور او فراتر از تنها کلام است.
فاش‌ترگویم رجوع‌لفظ ومعنی چون‌به‌دوست
در حقیقت هم سؤال از وی تراود هم جواب
هوش مصنوعی: به‌طور روشن‌تر بگویم، زمانی که به دوست می‌پردازم، در واقع هم از او سوال می‌کنم و هم جوابی از او می‌گیرم.
ور همی بی‌پرده‌تر خواهی بگویم باک نیست
اوست‌لفظ‌واوست‌معنی‌اوست‌فصل واوست‌باب
هوش مصنوعی: اگر بخواهی بی‌پرده و واضح بگویم، نگران نباش. او هم در کلام و هم در معنا حاضر است و در حقیقت، فصل و دروازه ورود به این موضوع نیز اوست.
او مدادست او دواتست او بیانست او قلم
اوکلامست اوکتابست او خطابست او عتاب
هوش مصنوعی: او همانند مداد و دوات است و به نوعی بیان و قلم به شمار می‌آید. او کلام، کتاب، خطاب و عتاب نیز به حساب می‌آید؛ در واقع، همه این ویژگی‌ها را در خود جمع کرده است.
این همه‌گفتم ولی بالله تمام افسانه بود
فرق‌کن افسانه را از وصف ای‌کامل نصاب
هوش مصنوعی: من این همه صحبت کردم، اما به خداوند قسم، همه‌اش داستان بود. پس تفاوت داستان را با توصیف حقیقی دریاب، ای شخص کامل و مستعد.
وصف‌آن باشدکزاو موصوف‌رابتوان شناخت
نه همی افسانه‌گفتن همچوکور از ماهتاب
هوش مصنوعی: توصیف چیزها به خوبی می‌تواند صفات آن‌ها را مشخص کند، اما فقط با داستان‌سرایی نمی‌توان حقیقت را درک کرد، مانند فرد نابینایی که درباره ماه و تابیدن آن صحبت می‌کند بدون اینکه آن را دیده باشد.
وصف‌نور آنست‌کز چشمت درآید در ضمیر
مدح آب آنست کز جانت نشاند التهاب
هوش مصنوعی: نور چشمانت توصیف‌گر جمال توست و ستایش آب، نشانی از عشق و شوقی است که از جانت برمی‌خیزد.
ای‌که سیرابی خدارا وصف‌آب ازمن مپرس
هل بجویم تشنه‌یی آنگه بگویم وصف آب
هوش مصنوعی: اگر کسی که آب را از خدا می‌شناسد، می‌خواهد درباره آب از من بپرسد، بهتر است که ابتدا به جستجوی خود بپردازد و تشنگی‌اش را درک کند، سپس می‌توانم به او درباره‌ی آب بگویم.
چشم بندی هست تعریف از پی نامحرمان
تا نبیند چشمشان رخسار جانان بی‌نقاب
هوش مصنوعی: چشم‌ها به خاطر حفظ راز و جلوگیری از دیدن صورت محبوبی که در پس پرده است، بسته‌اند و از تعریف و تمجید معشوقه‌ی خود پرهیز می‌کنند تا کسی نتواند او را ببیند.
وینکه من‌گویم تمام افسانهای عاشتیست
تا بدان افسانه نامحرم رود لختی به خواب
هوش مصنوعی: من می‌گویم که تمام داستان‌های عاشقانه این است که بخواهد کسی ناآشنا لحظاتی در خواب عمیق فرو برود.
دیده‌باشی شاهدی چون بارقیب آید به‌بزم
عشق‌غیرت پیشه هرساعت فتد درپیچ‌وتاب
هوش مصنوعی: به چشمانت دیده‌ای که در هر لحظه، مانند باران در رقابت، به میخانه عشق می‌آید و غیرت را به نمایش می‌گذارد؛ هر ساعت در پیچ و تاب احساسات فرومی‌رود.
مصلحت را صد هزار افسانه‌گوید با رقیب
خوابش‌‌آید خودز وصل‌دوست‌گردد کامیاب
هوش مصنوعی: مصلحت به قدری دروغ و داستان می‌سازد که حتی رقیب نیز در خواب به وصال دوست برسد و به کامیابی دست یابد.
مغزگفتی نغزگفتی لیک قاآنی بترس
زابلهان‌کند فهم و جاهلان دیریاب
هوش مصنوعی: تو سخنان زیبا و دلنشینی گفته‌ای، اما قاآنی، از افرادی که نادان و کم‌فهم هستند، باید بترسی؛ چون آنها دیر به مطالب عمیق و معنای اصلی می‌رسند.
راه‌تنگست و فرس لنگست و معبر پر ز سنگ
ای سوار تیز رو لختی عنان واپس بتاب
هوش مصنوعی: راه تو تنگ است و اسب تو لنگ می‌زند و مسیر پر از سنگ‌لاخ است. ای سوار چابک، کمی عقب‌تر بیا و بگذار تا فکر کنم.
بیش‌ازینت حدگفتن نیست‌ورگویی خطاست
ختم‌کن اینجا سخن والله علم بالصواب
هوش مصنوعی: بیش از این نمی‌توان سخن گفت و اگر بگویی، اشتباه است. اینجا سخن را تمام کن، و خداوند داناتر است به درست و نادرست.

حاشیه ها

1393/11/16 18:02
علی زاهد پور

بیت ذیل به نظر می رسد چنین باشد:
«عشق‌گویدگرم شد رخشم بزن‌برخی رکاب»
آنچه در متن آمده چنین است: «عشق‌گویدگرم شدخشم...». یعنی کلمة «رخشم» به صورت «خشم» درج شده است.

1393/11/16 19:02
علی زاهد پور

«وینکه من‌گویم تمام افسانهای عاشتیست» کلمة درست «عاشقیست» نه «عاشتیست».

1393/11/16 19:02
علی زاهد پور

«ختم‌کن اینجا سخن والله علم بالصواب» درست: «والله اعلم بالصواب». الف در «اعلم» افتاده است.