قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۸ - در ستایش پادشاه جمجاه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه گوید
ناصرالدین شاه گیتی را منظم کرد باز
معنی اقبال و نصرت را مجسم کرد باز
از رموز خسروی یک نکته باقی مانده بود
ملهم غیبش به آن یک نکته ملهم کرد باز
فال شه نصر من الله بود اینککردگار
آیهٔ انا فتحنا را بر او ضم کرد باز
اشکبوسی را به یک تیر عذاب از پا فکند
راستی کیخسرو ماکار رستم کرد باز
خواست کین ایرج دین را ز سلم و تور کفر
این منوچهر مؤید کار نیرم کرد باز
منت ایزد را که صد ره بیشتر از پیشتر
ملک و دین را هم معظم هم منظم کرد باز
کردگاری شه که در باغ جنان روح ملک
سجده بر خاک ره حوا و آدم کرد باز
راست گویی خیمهٔدولت به مویی بسته بود
ایزدش با رشتهٔ تقدیر محکم کرد باز
صدهزاران عقده بود از حلم شه درکارها
جمله را سرپنجهٔ عزمش به یکدم کرد باز
شاه پنداری سلیمان بود کز انگشت او
اهرمن خویی به حیلت قصد خاتم کرد باز
صدراعظم خلق را چون آصف بن برخیا
آگه از کردار دیو و حالت جم کرد باز
اسم شه را خواند و بر آن دیو بد گوهر دمید
قصه کوته هرچه کرد آن اسم اعظم کرد باز
قالب بیروح دولت را ملک بخشید روح
آشکارا معجز عیسی بن مریمکرد باز
آنکه از عجب پلنگی قصد چندین شیر کرد
خسروش ضایعتر ازکلب معلمکرد باز
کید خصم خانگی را هرچه خسرو در سه سال
خواستکردن فاش عفو شاه مدغم کرد باز
چون نبودش گوشمال سال اول سودمند
چرخش اسبابپریشانی فراهم کرد باز
شاخ عمرش راکه میبالید در بستان ملک
آخر از باد نهیب پادشه خم کرد باز
زهره ء شیر فلک شد آب ازاین جرأت که شه
پنجه اندر ینجهٔ این چیره ضیغم کرد باز
عالمی راکرد مات درد در شطرنج و نرد
زان دغلها کان حریف بد دمادم کرد باز
باغملک از صولتوی چونبدی آشفته بود
فرّ شه زان رو درش پیچیده در هم کرد باز
دست قدرتگوبی اندر آستین شاه بود
کاستین برچید و از نو خلق عالم کرد باز
بر دلدشمن زد و بر حلقههایزلف دوست
دست شه هر عقدهکز دلهای پر غمکرد باز
از پریشان زلف پرچم با هزار آشفتگی
رایت هرگوشه جمعی را پریشانکرد باز
زادهٔ خسرو هلاکوخان هم از بخت نیا
قتل عام از مرز خنج تا شکیبان کرد باز
وز در بیغاره گردون خندهٔ دنداننما
از بن دندان به خصم آب دندان کرد باز
باد هر روزش ز نو فتحی که گویند نه سپهر
الله الله شه عجب فتحی نمایان کرد باز
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷ - در ستایش امیرالامراء العظام مبرزا نبی خان رحمه الله فرماید: محمود ماه منکه غلامش بود ایازقصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹ - و له ایضاً فی مدحه: شیرین پسرا خیز و بساط دگر انداز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناصرالدین شاه گیتی را منظم کرد باز
معنی اقبال و نصرت را مجسم کرد باز
هوش مصنوعی: ناصرالدین شاه توانست دنیا را به شکلی منظم درآورد و دوباره مفهوم خوشبختی و پیروزی را به تصویر بکشد.
از رموز خسروی یک نکته باقی مانده بود
ملهم غیبش به آن یک نکته ملهم کرد باز
هوش مصنوعی: یک نکته از اسرار سلطنت باقی مانده بود که الهام غیبی، آن نکته را به او الهام کرد و دوباره نمود.
فال شه نصر من الله بود اینککردگار
آیهٔ انا فتحنا را بر او ضم کرد باز
هوش مصنوعی: پیروزی و موفقیت من از سوی خداوند بود و اکنون خداوند آیه "ما فتحنا" را بر او اضافه کرد.
اشکبوسی را به یک تیر عذاب از پا فکند
راستی کیخسرو ماکار رستم کرد باز
هوش مصنوعی: شخصی به نام کیخسرو با یک تیر، اشکبوس را به زمین انداخت و این عمل باعث شد که رستم دوباره به نبرد بپردازد.
خواست کین ایرج دین را ز سلم و تور کفر
این منوچهر مؤید کار نیرم کرد باز
هوش مصنوعی: ایرج برای نجات دین و آیین خود از دست سلم و تور، که نمایندههای کفر هستند، تلاش میکند و این موضوع نشان دهنده قدرت کارهای نیک منوچهر است که به او کمک میکند تا بر مصیبتها فائق آيد.
منت ایزد را که صد ره بیشتر از پیشتر
ملک و دین را هم معظم هم منظم کرد باز
هوش مصنوعی: شکر خدا را که بارها بیش از گذشته، هم حکومت و دین را بزرگ و هم مرتب کرده است دوباره.
کردگاری شه که در باغ جنان روح ملک
سجده بر خاک ره حوا و آدم کرد باز
هوش مصنوعی: خداوندی بود که در بهشت، روح ملائکه را بر خاک راه حوا و آدم به سجده درآورد.
راست گویی خیمهٔدولت به مویی بسته بود
ایزدش با رشتهٔ تقدیر محکم کرد باز
هوش مصنوعی: راستگویی بهعنوان پایه و بنیان حکومت، به اندازهای نازک و آسیبپذیر بود که خداوند با رشتهای از سرنوشت آن را محکم کرد.
صدهزاران عقده بود از حلم شه درکارها
جمله را سرپنجهٔ عزمش به یکدم کرد باز
هوش مصنوعی: شمار زیادی از مشکلات و مسائل بر اثر صبر و بردباری آن شاه در کارها وجود داشت، اما او با اراده و عزم خود توانست به سادگی همه آنها را حل کند.
شاه پنداری سلیمان بود کز انگشت او
اهرمن خویی به حیلت قصد خاتم کرد باز
هوش مصنوعی: شخصی مانند شاه سلیمان را تصور کن که با قدرت و حکمت خود، بر اهرمن (نماد شر) تسلط دارد. اما این اهرمن به طرز زیرکانهای کوشش میکند تا با نیرنگ به انگشت او نزدیک شده و کنترل خاتم او را به دست آورد.
صدراعظم خلق را چون آصف بن برخیا
آگه از کردار دیو و حالت جم کرد باز
هوش مصنوعی: صدراعظم مردم به مانند آصف بن برخیا از کارهای دیوان و ویژگیهای جم باخبر شد و دوباره به آن فکر کرد.
اسم شه را خواند و بر آن دیو بد گوهر دمید
قصه کوته هرچه کرد آن اسم اعظم کرد باز
هوش مصنوعی: اسم شاه را ذکر کرد و بر آن دیو ناپاک دمید. داستان کوتاه است، هر چه انجام داد، آن نام بزرگ باز هم کار خود را کرد.
قالب بیروح دولت را ملک بخشید روح
آشکارا معجز عیسی بن مریمکرد باز
هوش مصنوعی: دولت و حکومت بیجان را مانند یک جسم که به یک روح نیاز دارد، به عیسی بن مریم تشبیه میکند که با معجزهاش روحی تازه به آن بخشید و آن را زنده کرد.
آنکه از عجب پلنگی قصد چندین شیر کرد
خسروش ضایعتر ازکلب معلمکرد باز
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر خودپسندی مانند پلنگ به دنبال گرفتن چندین شیر بود، در نهایت بدتر از سگی شد که معلمش به او بیتوجهی کرده است.
کید خصم خانگی را هرچه خسرو در سه سال
خواستکردن فاش عفو شاه مدغم کرد باز
هوش مصنوعی: هر نقشه و دسیسهای که دشمنان نزدیک برنامهریزی کردند، شاه با بزرگواری و از روی عفو، همه آنها را پنهان کرد.
چون نبودش گوشمال سال اول سودمند
چرخش اسبابپریشانی فراهم کرد باز
هوش مصنوعی: وقتی که در سال اول به او توجه و تربیت لازم را نکردند، دوباره مشکلات و ناهماهنگیها به وجود آمد.
شاخ عمرش راکه میبالید در بستان ملک
آخر از باد نهیب پادشه خم کرد باز
هوش مصنوعی: شاخ عمر او که در باغ زندگی شکوفا و سرسبز بود، در نهایت از فشار و تندباد حوادث دنیوی خم شد و متروک گردید.
زهره ء شیر فلک شد آب ازاین جرأت که شه
پنجه اندر ینجهٔ این چیره ضیغم کرد باز
هوش مصنوعی: زهرهٔ شیر آسمان به خاطر این جسارت که شاه پنجه را در چنگ این شیر قویهیکل قرار داد، متلاشی شد.
عالمی راکرد مات درد در شطرنج و نرد
زان دغلها کان حریف بد دمادم کرد باز
هوش مصنوعی: یک دانشمند را در بازی شطرنج و نرد با ترفندها و نیرنگها به زحمت انداخت و حریف بدجنسی باعث شد که او به شدت نگران و آشفته شود.
باغملک از صولتوی چونبدی آشفته بود
فرّ شه زان رو درش پیچیده در هم کرد باز
هوش مصنوعی: باغ سلطنت به خاطر قدرت و عظمت او به هم ریخته بود، بنابراین او دوباره آن را به حالت اولیهاش برگرداند.
دست قدرتگوبی اندر آستین شاه بود
کاستین برچید و از نو خلق عالم کرد باز
هوش مصنوعی: دست قدرت همچون دستی پنهان در آستین پادشاه است که با قدرت خود هر آنچه را که وجود دارد به هم میریزد و بار دیگر جهان را خلق میکند.
بر دلدشمن زد و بر حلقههایزلف دوست
دست شه هر عقدهکز دلهای پر غمکرد باز
هوش مصنوعی: به دل دشمن ضربه زد و به زنجیرهای زلف دوست دست شه. هر گرهای که از دلهای پر از غم باز کرد، موفق شد.
از پریشان زلف پرچم با هزار آشفتگی
رایت هرگوشه جمعی را پریشانکرد باز
هوش مصنوعی: زلفهای آشفته و پریشان او مانند پرچمی است که با هر بینظمیای، گروهی را دچار پریشانی و آشفتگی میکند.
زادهٔ خسرو هلاکوخان هم از بخت نیا
قتل عام از مرز خنج تا شکیبان کرد باز
هوش مصنوعی: پسر خسرو هلاکوخان به سبب سرنوشت نیا، دوباره از مرز خنج تا شکیبان، کشتاری وسیع انجام داد.
وز در بیغاره گردون خندهٔ دنداننما
از بن دندان به خصم آب دندان کرد باز
هوش مصنوعی: در زیر آسمان بینهایت، خندهای که به شکل دندانها نمایان است، از اعماق دندان به دشمن خود، آب دندان پس زده است.
باد هر روزش ز نو فتحی که گویند نه سپهر
الله الله شه عجب فتحی نمایان کرد باز
هوش مصنوعی: هر روز بادی وزیدن دارد که به نوید پیروزی جدیدی میوزد، گویی فرمانی از آسمان صادر شده و نشان از یک پیروزی شگفتآور دارد که دوباره آشکار شده است.