قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴ - در تهنیت عید غدیر و ستایش وزریر بینظیر صدراعظم میرزا آقاخان دام اقباله
شراب تاک ننوشم دگر ز خمّ عصیر
شراب پاک خورم زین سپس ز خم غدیر
به مهر ساقیکوثر از آن شراب خورم
که دُرد ساغر او خاک را کند اکسیر
از آن شرابکزان هرکه قطرهیی بچشد
شود ز ماحصل سرّ کاینات خبیر
به جان خواجه چنان مست آلیاسینم
که آید از دهنم جای باده بوی عبیر
دوصد قرابه شراب ار به یک نفس بخورم
که مستتر شوم اصلا نمیکند توفیر
عجب مدار که گوهرفشان شوم امروز
که صد هزارم دریا ست در درون ضمیر
دمیده صبح جنونم چنانکه بروی دم
ز قل اعوذ برب الفلق دمد زنجیر
بر آن مبین که چو خورشید چرخ عریانم
بر آن نگر که جهان را دهم لباس حریر
نهفته مهر نبیگنج فقر در دل من
که گنج نقره نیرزد برش به نیم نقیر
فقیر را به زر و سیم و گنج چاره کنند
ولی علاج ندارد چو گنج گشت فقیر
اگر چه عید غدیرست و هر گنه که کنند
ببخشد از کرم خویش کردگار قدیر
ولیک با دهن پاک و قلب پاک اولی است
که نعت حیدر کرّار را کنم تقریر
نسیم رحمت یزدان قسیم جنت و نار
خدیو پادشهان پادشاه عرش سریر
دروغ باشد اگر گویمش نظیری هست
ولیک شرک اگر گویمش که نیست نظیر
لباس واجبی از قامتش بلندترست
ولیک جامهٔ امکان ز قد اوست قصیر
اگر بگویم حق نیست گفتهام ناحق
وگر بگویم حقست ترسم از تکفیر
بزرگ آینهیی هست در برابر حق
کههرچه هست سراپا دروست عکسپذیر
نبد ز لوح مشیت بزرگتر لوحی
که نقشبند ازل صورتشکند تصویر
دمی که رحمتش از خلق سایه برگیرد
هماندم از همه اشیا برون رود تاثیر
زهی به درگه امر تو کاینات مطیع
زهی به ربقهٔ حکم تو ممکنات اسیر
چه جای قلعهٔ خیبر که روز حملهٔ تو
به عرش زلزله افتد چو برکشی تکبیر
تویی یدالله و آدم صنیع رحمت تست
کهکردهایگل او را چهل صباح خمیر
گمانم افتد کابلیس هم طمع دارد
که عفو عام تو آخر ببخشدش تقصیر
به هیچ خصم نکردی قفا مگر آندم
که عمروعاص قفا برزد از ره تزویر
شد از غلامی تو صدر شه امیر جهان
بلی غلام تو بر کاینات هست امیر
خجسته خواجهٔ اعظم جمال دولت و دین
که کمترین اثر قدر اوست چرخ اثیر
به دل رؤوف و به دین کامل و به عدل تمام
به کف جواد و به رخ ثاقب و به رای بصیر
هزار ملک منظمکند به یکگفتار
هزار شهر مسخر کند به یک تدبیر
نظیر ضرب کسورست سعی حاسد او
که هر چه کوشد تقلیل یابد از تکثیر
به خواب صدرا دیشب بهشت را دیدم
بهشت روی تو بودش سحرگهان تعبیر
به مصحف آیت یحیی العظام برخواندم
به زنده کردن جود تو کردمش تعبیر
مدیح رای منیرت زبر توانم خواند
ولی نیارم خواندنگرشکنم تحریر
از آن سبب که چو خورشید سطر مدحت آن
به هیچ چشم نیاید ز بسکه هست منیر
به عید قربان از حال این فدایی خویش
چرا خبر نشدی ای ز راز دهر خبیر
تو آفتابی و بر آفتاب عاری نیست
که هم به ذره بتابد اگر چه هست حقیر
همیشه تا که به پیری مثل بود عالم
فدای بخت جوان تو باد عالم پیر
هماره پیش سریر ملک دو کار بکن
به دوستان سریر و به دشمنان شریر
بگو بیار بیاور بده ببخش و بپاش
بکش بکوب بسوزان بزن ببند بگیر
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳ - و له ایضاً فی المطایبه: سحرگهانکه ز گردون فروغ مهر منیرقصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵ - در مدح میرزا نبیخان: همی به چشم من آید که سوی حضرت میر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شراب تاک ننوشم دگر ز خمّ عصیر
شراب پاک خورم زین سپس ز خم غدیر
هوش مصنوعی: من دیگر از شراب انگور نمینوشم، بلکه از شراب ناب و خالص میخورم و بعد از آن از چشمهای که پاک و زلال است، استفاده میکنم.
به مهر ساقیکوثر از آن شراب خورم
که دُرد ساغر او خاک را کند اکسیر
هوش مصنوعی: من از نوشیدنیای مینوشم که با مهربانی ساقی کوثر تهیه شده و آن چنان خاص و باارزش است که میتواند حتی خاک را به جواهر تبدیل کند.
از آن شرابکزان هرکه قطرهیی بچشد
شود ز ماحصل سرّ کاینات خبیر
هوش مصنوعی: هر کسی که از آن شراب ناب بنوشد، به عمق و رازهای پنهان هستی آگاه میشود.
به جان خواجه چنان مست آلیاسینم
که آید از دهنم جای باده بوی عبیر
هوش مصنوعی: من به قدری به عشق و زیبایی دل بستهام که همانند یک نوشیدنی خوشبو، عطر و طراوت آن در کلامم حس میشود.
دوصد قرابه شراب ار به یک نفس بخورم
که مستتر شوم اصلا نمیکند توفیر
هوش مصنوعی: اگر دوصد ظرف شراب را به یکباره بنوشم و مستتر شوم، اصلاً فرقی نمیکند.
عجب مدار که گوهرفشان شوم امروز
که صد هزارم دریا ست در درون ضمیر
هوش مصنوعی: شگفتا که امروز به درخشش و زیبایی دست یابم، در حالی که درون من دریاهایی از اندیشه و احساسات وجود دارد.
دمیده صبح جنونم چنانکه بروی دم
ز قل اعوذ برب الفلق دمد زنجیر
هوش مصنوعی: صبح دیوانگیام برانگیخته شده، به گونهای که مانند دمیدن هوای تازهای از آیه «بگذر به پروردگار سپیده» دمی از زنجیر رهایی یافتهام.
بر آن مبین که چو خورشید چرخ عریانم
بر آن نگر که جهان را دهم لباس حریر
هوش مصنوعی: به آنچه نمیبینی توجه نکن، زیرا من در ظاهر مانند خورشید در آسمان هستم، اما آنچه مهم است این است که من میتوانم دنیای اطراف را با زیبایی و شیکپوشی دلانگیزی تزئین کنم.
نهفته مهر نبیگنج فقر در دل من
که گنج نقره نیرزد برش به نیم نقیر
هوش مصنوعی: عشق و محبتی که از پیامبر در دل من پنهان است، آنقدر ارزشمند است که ثروت و داراییهای دنیایی هیچگونه ارزشی در مقایسه با آن ندارند.
فقیر را به زر و سیم و گنج چاره کنند
ولی علاج ندارد چو گنج گشت فقیر
هوش مصنوعی: فقیر را با طلا و نقره و ثروت کمک میکنند، اما زمانی که فقیر به ثروت رسید، دیگر هیچ درمان و چارهای برای او وجود ندارد.
اگر چه عید غدیرست و هر گنه که کنند
ببخشد از کرم خویش کردگار قدیر
هوش مصنوعی: عید غدیر است و خداوند با لطف و بزرگیاش هر گناهی را که انسانها انجام دهند، میبخشد.
ولیک با دهن پاک و قلب پاک اولی است
که نعت حیدر کرّار را کنم تقریر
هوش مصنوعی: اما با دهن و قلبی پاک، این وظیفهای است که من باید توصیف حیدر کرّار را بیان کنم.
نسیم رحمت یزدان قسیم جنت و نار
خدیو پادشهان پادشاه عرش سریر
هوش مصنوعی: نسیم رحمت خداوند، تقسیمکننده بهشت و جهنم است و او سرور تمامی پادشاهان و صاحب عرش بزرگ است.
دروغ باشد اگر گویمش نظیری هست
ولیک شرک اگر گویمش که نیست نظیر
هوش مصنوعی: اگر بگویم که مشابهی برای او وجود دارد، این دروغ است، اما اگر بگویم که هیچ چیزی نمیتواند شبیه او باشد، این در حقیقت حقیقت است.
لباس واجبی از قامتش بلندترست
ولیک جامهٔ امکان ز قد اوست قصیر
هوش مصنوعی: لباسی که بر تن اوست از آنچه باید بپوشد، بلندتر است، اما پوششی که در عالم و واقعیت به او تعلق میگیرد، نسبت به قامت او کوتاهتر است.
اگر بگویم حق نیست گفتهام ناحق
وگر بگویم حقست ترسم از تکفیر
هوش مصنوعی: اگر بگویم که چیزی حق نیست، در واقع به ناحق سخن گفتهام و اگر بگویم که حق است، میترسم که به گناه متهم شوم.
بزرگ آینهیی هست در برابر حق
کههرچه هست سراپا دروست عکسپذیر
هوش مصنوعی: یک آینهی بزرگ وجود دارد که در برابر حقیقت قرار گرفته و هر چیزی که هست، به طور کامل در آن منعکس میشود.
نبد ز لوح مشیت بزرگتر لوحی
که نقشبند ازل صورتشکند تصویر
هوش مصنوعی: هیچ چیزی بزرگتر از لوح سرنوشت وجود ندارد که سرنوشت ازلی را بر آن حک کنند.
دمی که رحمتش از خلق سایه برگیرد
هماندم از همه اشیا برون رود تاثیر
هوش مصنوعی: زمانی که رحمت او از مخلوقات برداشته شود، در آن لحظه تأثیرش از همه چیز و همه موجودات زایل خواهد شد.
زهی به درگه امر تو کاینات مطیع
زهی به ربقهٔ حکم تو ممکنات اسیر
هوش مصنوعی: چه خوب است که درگاه فرمان تو اینگونه است که تمام جهان تحت فرمان تو هستند. و چه شگفتانگیز است که موجودات نیز به حکم تو به بندگی درآمدهاند.
چه جای قلعهٔ خیبر که روز حملهٔ تو
به عرش زلزله افتد چو برکشی تکبیر
هوش مصنوعی: در این بیت به قدرت و عظمت تأثیر حملهٔ شخصی اشاره شده که توانایی آن را دارد که حتی آسمانها را تحت تأثیر قرار دهد. به گونهای که با یک صدای تکبیر، زمین و آسمان به لرزه درمیآید و قلعهٔ خیبر که نماد استقامت و مقاومت است، به هیچ مینماید. در واقع، این شخص دارای قدرتی است که میتواند هر قلعه و دژی را زیر و رو کند.
تویی یدالله و آدم صنیع رحمت تست
کهکردهایگل او را چهل صباح خمیر
هوش مصنوعی: تو تجلی قدرت خداوندی و آدم، آفریدهای از رحمت توست که به مدت چهل روز گِل آن را فرمودهای.
گمانم افتد کابلیس هم طمع دارد
که عفو عام تو آخر ببخشدش تقصیر
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دیو کابلیس نیز امید دارد که تو در نهایت اشتباهاتش را ببخشی و او را مورد عفو قرار دهی.
به هیچ خصم نکردی قفا مگر آندم
که عمروعاص قفا برزد از ره تزویر
هوش مصنوعی: تو هیچ وقت به دشمنی پشت نکردی، جز زمانی که عمرو عاص، به خاطر نیرنگ، به تو حمله کرد.
شد از غلامی تو صدر شه امیر جهان
بلی غلام تو بر کاینات هست امیر
هوش مصنوعی: از خدمتگزاری تو، به مقام رفیع و بزرگترین مقام دنیا رسیدم. بله، غلامی تو برای من افتخار است، زیرا سرور کائنات نیز غلام توست.
خجسته خواجهٔ اعظم جمال دولت و دین
که کمترین اثر قدر اوست چرخ اثیر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف کسی میپردازد که دارای مقام و جایگاه برجستهای در زیبایی، ثروت و دین است. این شخص آنقدر با ارزش و بزرگ است که حتی کوچکترین نشانهای از ارزش او هم میتواند بر آسمان تأثیر بگذارد. در واقع، او به اندازهای مهم و برجسته است که وجودش بر محیط و جهان تأثیرگذار میباشد.
به دل رؤوف و به دین کامل و به عدل تمام
به کف جواد و به رخ ثاقب و به رای بصیر
هوش مصنوعی: دل او مهربان و دینی کامل دارد، عدالت را بهطور کامل رعایت میکند، دارای مدیریتی خوب است و چهرهای درخشان دارد. او دارای نگاهی عمیق و بصیرتمند است.
هزار ملک منظمکند به یکگفتار
هزار شهر مسخر کند به یک تدبیر
هوش مصنوعی: با یک سخن میتوان هزاران فرشته را نظم بخشید و با یک برنامهریزی هوشمندانه هزار شهر را تحت کنترل درآورد.
نظیر ضرب کسورست سعی حاسد او
که هر چه کوشد تقلیل یابد از تکثیر
هوش مصنوعی: کوششهای حسود مانند ضرب کسری است؛ هر چه بیشتر تلاش کند، از آنچه دارد کمتر خواهد شد.
به خواب صدرا دیشب بهشت را دیدم
بهشت روی تو بودش سحرگهان تعبیر
هوش مصنوعی: دیشب در خواب جایی را دیدم که بهشت نامیده میشود و آن بهشت در واقع چهرهی تو بود که صبح زود نمایان شد.
به مصحف آیت یحیی العظام برخواندم
به زنده کردن جود تو کردمش تعبیر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از قدرت و عظمت الهی اشاره میکند که با خواندن آیات مقدس، به تجلی و احیاء ویژگیهای نیکو در وجود انسان اشاره دارد. جود و بخشش خداوند میتواند زندگی را تحت تأثیر قرار دهد و روح انسان را زنده کند. به عبارت دیگر، عظمت آیات الهی باعث میشود که انسان به خوبی و جمال وجود خود پی ببرد و با یاری خداوند، به صفات مثبت گرایش پیدا کند.
مدیح رای منیرت زبر توانم خواند
ولی نیارم خواندنگرشکنم تحریر
هوش مصنوعی: مدح و ستایش زیباییها و ویژگیهای تو را میتوانم به زبان بیاورم، اما نمیتوانم آن را بهخوبی بنویسم اگر بخواهم آن را به نگارش درآورم.
از آن سبب که چو خورشید سطر مدحت آن
به هیچ چشم نیاید ز بسکه هست منیر
هوش مصنوعی: به دلیل روشنی و درخشش فوقالعادهاش، هیچ چشمی نمیتواند سطرهای ستایش او را ببیند.
به عید قربان از حال این فدایی خویش
چرا خبر نشدی ای ز راز دهر خبیر
هوش مصنوعی: در روز عید قربان چرا از وضعیت این فدایی خودت اطلاع پیدا نکردی، ای کسی که به رازهای زمان آگاه هستی؟
تو آفتابی و بر آفتاب عاری نیست
که هم به ذره بتابد اگر چه هست حقیر
هوش مصنوعی: تو همچون آفتابی هستی که نورش به همه جا میرسد و حتی به ذرات کوچک و کوچکتر نیز میتابد، هرچند که آن ذرات ممکن است ناچیز و بیاهمیت به نظر برسند.
همیشه تا که به پیری مثل بود عالم
فدای بخت جوان تو باد عالم پیر
هوش مصنوعی: همیشه آرزو میکنم که در پیری، مانند دنیای جوانیات، سرنوشت خوبی داشته باشی و زندگیات به زیبایی سپری شود.
هماره پیش سریر ملک دو کار بکن
به دوستان سریر و به دشمنان شریر
هوش مصنوعی: همیشه در برابر پادشاه دو کار انجام بده: با دوستانش خوشرفتاری کن و با دشمنانش سختگیری نما.
بگو بیار بیاور بده ببخش و بپاش
بکش بکوب بسوزان بزن ببند بگیر
هوش مصنوعی: بگو بیا و آنچه را که میخواهی بیاور، بده، ببخش، پخش کن، بکش، بکوب، بسوزان، بزن، ببند و بگیر.