قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۱ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده فریدون میرزا طاب ثراه گوید
گنج پنهان بود یزدان خواست کاید آشکار
آفرینش را فزود از هستی خود اعتبار
وادمی را زافرینش برگزید آنگه ز عدل
خواست قانونی نهادن تا نخیزد گیر و دار
بهر آن قانون بهر عهدی رسولی آفرید
و ز رسولان احمد مختار را کرد اختیار
هم بر آن قانون محمدشاه عادل دل که هست
پرتو پروردگار و پیرو پروردگار
در بهر ملکی ز ایران ملکداری برگزید
تا به فر او نظام ملک ماند برقرار
حکمران ملک جم فرمود شاهی را که هست
ملکخواه و ملکبخش و ملکگیر و ملکدار
شاه شیر اوژن فریدون شاهکامد تیغ او
برگ جان دوستدار و مرگ جان نابکار
آن جهانداریکه از فرفراست بشمرد
موجهایی راکه خیزد روز باد اندر بحار
شاهش از هر ملکران در ملکرانی برگزید
زان بهر روزش فرستد خلعتیگوهر نگار
خلعتی ناکرده در بَر کارَدَش پیکی دگر
خلعتی گیتیفروز از خسرو گیتی مدار
من مبارکباد آن خلعت هنوزم بر لبست
کاندر آید خلعتی دیگر ز شاهکامگار
راست پنداری زری تا فارس در هر منزلی
حاملان خلعت استاده قطار اندر قطار
آن بدین گوید تو عازم شو که من رفتم ز دست
این بدانگوید تو مرکب ران که من ماندم زکار
من بدین طبع روان حیران که یارب چون کنم
تهنیتگویمکدامین را به طبع آبدار
آنک آن دیروز بد کز تختگاه ملک ری
تیغ و تشریفی فرستادش خدیو روزگار
اینک این امروز کش بخشید شاه ملکبخش
خلعتی گوهرنشان کش مهر و مه پودست و تار
خلعتی رخشنده چون گردون ز نور آفتاب
خلعتی آکنده چون دریا ز در شاهوار
یارب این خلعت همایون باد براین تاجور
یارب این تشریف میمون باد براین تاجدار
تا توییکز چه رو شاهش چنین میپرورد
کاینچنین پرورده را باید چنین پروردگار
آن به رأفت مستدام و این به طاعت مستهام
آن به نعت دستگیر و این به خدمت پایدار
این به گاه سرفشانی بر یسار آرد یمین
آن بهگاه زرفشانی از یمین آرد یسار
این کشد رنج آن نهد گنج این دهد جان او جهان
آن نکو خدمت شناسست این نکو خدمتگزار
آن چو بیند این کشد زحمت در افزاید به مهر
این چو بیند کان کند رحمت نیاساید ز کار
باد آن یک بر زمین ایمن زکید آسمان
باد این یک در جهان شادان ز دور روزگار
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۰ - در ستایش میرزا آقاخان صدراعظم: گفتم به یار فصل بهار آمد ای نگارقصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۲ - در مدح شجاعالسطنه حسنعلی میرزا: منت خدای را که ز تأیید کردگار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گنج پنهان بود یزدان خواست کاید آشکار
آفرینش را فزود از هستی خود اعتبار
هوش مصنوعی: خدای تعالی اراده فرمود که گنج پنهان را آشکار کند و با آفرینش، ارزش و اعتبار بیشتری به هستی ببخشد.
وادمی را زافرینش برگزید آنگه ز عدل
خواست قانونی نهادن تا نخیزد گیر و دار
هوش مصنوعی: انسانی را از خلقت انتخاب کرد و سپس از روی عدالت تصمیم به برقراری قانونی گرفت تا هیچ گرفتاری و مشکل پیش نیاید.
بهر آن قانون بهر عهدی رسولی آفرید
و ز رسولان احمد مختار را کرد اختیار
هوش مصنوعی: برای پاسداری از قوانین و پیمانها، خداوند پیامبری فرستاد و از میان همه پیامبران، پیامبر موعود، احمد (ص)، را به عنوان برگزیده انتخاب کرد.
هم بر آن قانون محمدشاه عادل دل که هست
پرتو پروردگار و پیرو پروردگار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که قلبی که به عدالت محمدشاه معتقد است، در حقیقت نوری از خداوند و پیرو اوست. به عبارت دیگر، عدالت محمدشاه بازتابی از نور خدایی است و کسانی که به این عدالت ایمان دارند، در واقع در مسیر خداوند حرکت میکنند.
در بهر ملکی ز ایران ملکداری برگزید
تا به فر او نظام ملک ماند برقرار
هوش مصنوعی: برای حفظ ثبات و نظم در کشور، فرمانروایی از ایران را انتخاب کرد تا به برکت او، حکومت به خوبی ادامه پیدا کند.
حکمران ملک جم فرمود شاهی را که هست
ملکخواه و ملکبخش و ملکگیر و ملکدار
هوش مصنوعی: حاکم سرزمین جم به پادشاهی گفت که او کسی است که به خواسته و نیازهای مملکت توجه دارد و به تقسیم و نگهداری آن اهمیت میدهد.
شاه شیر اوژن فریدون شاهکامد تیغ او
برگ جان دوستدار و مرگ جان نابکار
هوش مصنوعی: شاه شیر اوژن، فریدون، با تیغ خود به یاری دوستداران میآید و جان نیکوکاران را حفظ میکند، اما بر کسانی که بدخواه هستند، مرگ را میآورد.
آن جهانداریکه از فرفراست بشمرد
موجهایی راکه خیزد روز باد اندر بحار
هوش مصنوعی: آن کسی که در مقام رهبری و مدیریت است، قادر است تا با دقت و تیزبینی، امواجی را که در روزهای بادی در دریا بلند میشوند، به شمار آورد.
شاهش از هر ملکران در ملکرانی برگزید
زان بهر روزش فرستد خلعتیگوهر نگار
هوش مصنوعی: شاه از بین تمام فرمانروایان، یکی را به عنوان بهترین انتخاب کرده و به همین دلیل هر روز هدیهای گرانبها برای او میفرستد.
خلعتی ناکرده در بَر کارَدَش پیکی دگر
خلعتی گیتیفروز از خسرو گیتی مدار
هوش مصنوعی: او بیآنکه لباسی به تن کند، باید پیامبری دیگر به سوی او بیاید که جامهای طلایی و درخشان از طرف پادشاه جهان به او هدیه بدهد.
من مبارکباد آن خلعت هنوزم بر لبست
کاندر آید خلعتی دیگر ز شاهکامگار
هوش مصنوعی: من همچنان از آن لباس زیبای گذشته خوشحالم و بر روی لبهایم است، چرا که ممکن است لباس دیگری از جانب شاه موفق و کامیاب به من برسد.
راست پنداری زری تا فارس در هر منزلی
حاملان خلعت استاده قطار اندر قطار
هوش مصنوعی: به طور خلاصه، در هر جایی از سرزمین فارس، افرادی هستند که به ترتیب و نظم، لباسهای فاخر و زیبا را حمل میکنند.
آن بدین گوید تو عازم شو که من رفتم ز دست
این بدانگوید تو مرکب ران که من ماندم زکار
هوش مصنوعی: او به تو میگوید که آمادهباش، زیرا من از اینجا میروم. او به تو میگوید که سوار بر مرکب شو، چون من در این کار باقی ماندم.
من بدین طبع روان حیران که یارب چون کنم
تهنیتگویمکدامین را به طبع آبدار
هوش مصنوعی: من با این وضعیت درونیام گیج و حیران هستم و نمیدانم باید به چه کسی تبریک بگویم یا کدامین را بزاوید که دلش خوش و شاداب باشد.
آنک آن دیروز بد کز تختگاه ملک ری
تیغ و تشریفی فرستادش خدیو روزگار
هوش مصنوعی: دیروز، آن زمان که سلطنت ری از تخت خود به پایین آمد، فرمانروای روزگار بزرگی را به فرستادن پیام و تشریفات گمارد.
اینک این امروز کش بخشید شاه ملکبخش
خلعتی گوهرنشان کش مهر و مه پودست و تار
هوش مصنوعی: این روز، شاه به ما هدایایی ارزشمند داد که نشان از محبت و بزرگی او دارد. این هدایا با نخی از ماه و ستاره بافته شدهاند، که به زیبایی و جلال آنها میافزاید.
خلعتی رخشنده چون گردون ز نور آفتاب
خلعتی آکنده چون دریا ز در شاهوار
هوش مصنوعی: لباسی درخشان و زیبا همانند آسمان که از نور خورشید پر شده است و لباسی پُر از جلوه و زیبایی همچون دریا که از زیورهای درخشنده پر شده است.
یارب این خلعت همایون باد براین تاجور
یارب این تشریف میمون باد براین تاجدار
هوش مصنوعی: پروردگارا، این لباس مجلل بر سر این پادشاه باد و این مقام بزرگ بر گردن این تاجدار باد.
تا توییکز چه رو شاهش چنین میپرورد
کاینچنین پرورده را باید چنین پروردگار
هوش مصنوعی: تویی که به چه دلیلی شاه اینگونه تو را تربیت کرده است، این چنین فردی باید خالق و پروردگاری از چنین مقام و منزلتی داشته باشد.
آن به رأفت مستدام و این به طاعت مستهام
آن به نعت دستگیر و این به خدمت پایدار
هوش مصنوعی: یکی با رحمت و محبت همیشگیاش کار میکند و دیگری با اطاعت و پیروی از دستورات. یکی به خاطر ویژگیهای خوبش کمک میکند و دیگری به خاطر خدمت و وفاداریاش پایدار است.
این به گاه سرفشانی بر یسار آرد یمین
آن بهگاه زرفشانی از یمین آرد یسار
هوش مصنوعی: در این لحظه، زمانی که دست چپ به جلو میآید و خود را نشان میدهد، دست راست نیز به همین شکل و به موقع خود را به نمایش میگذارد.
این کشد رنج آن نهد گنج این دهد جان او جهان
آن نکو خدمت شناسست این نکو خدمتگزار
هوش مصنوعی: این کار، سختی و زحمت را به همراه دارد، اما در پایان، پاداش و خیرات به همراه خواهد داشت. یکی جانش را برای خدمت به دیگران فدا میکند و آن دیگری کسی را میشناسد که در خدمت نیکو است.
آن چو بیند این کشد زحمت در افزاید به مهر
این چو بیند کان کند رحمت نیاساید ز کار
هوش مصنوعی: وقتی او آن را ببیند، در تلاش میافتد و احساس محبتش بیشتر میشود. و وقتی این هم او را ببیند، رحمت او را نادیده نمیگیرد و از کار دست نمیکشد.
باد آن یک بر زمین ایمن زکید آسمان
باد این یک در جهان شادان ز دور روزگار
هوش مصنوعی: باد، در یک سو بر زمین آرام است و در گوشهای دیگر، آسمان باعث شادی و خوشحالی جهان و مردم دور و نزدیک در گذر زمان میشود.