قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۱ - مطلع ثانی
مژده که شد در چمن رایت گل آشکار
مژده که سر زد سمن از دمن و مرغزار
وجد کنان شاخ گل از اثر باد صبح
رقص کنان سرو ناز بر طرف جویبار
لاله به کف جام می گشته مهیای عشق
گرچه ز نقصان عمر هست به دل داغدار
گوش فراداده گل تا به چمن بشنود
از دهن عندلیب شرح غم بیشمار
زان به زبان فصیح کرده روایات شوق
قصه ز هجران گل شکوه ز بیداد خار
وقت سحر گشت باز دیدهٔ نرگس ز خواب
تاکه صبوحی زند از پی دفع خمار
غنچه گشاید دهن تا که ز پستان ابر
از قطرات مطر شیر خورد طفلوار
باد به رخسار باغ غالیهسایی کند
زلف سمن را دهد نفحهٔ مشک تتار
چهر ریاحین رود در عرق از آفتاب
مِروَحه زانرو دهد باد به دست چنار
لاله به سان صدف ابر در او چون گهر
شاخ شود بارور باد شود مشکبار
سوسن از آن رو شدست شهره به آزادگی
کز دل و جان میکند مدح شه کامگار
شاه بهادر لقب میر سکندر نسب
داور دارا حسب هرمز کسری شعار
بهمن جم احتشام کاوست حسن شه به نام
مهر سپهرش غلام عقد نجومش نثار
آنکه به ایوان بزم آمده جمشید عزم
وانکه به میدان رزم هست چو سام سوار
شعلهٔ تیغش در آب گر فکند عکس خویش
زآب چو آتش جهد جای ترشح شرار
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح شجاع السلطنه حسنعلی میرزا: زد به دلم ای نسیم آتش هجران یارقصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - مطلع ثالث: ایگهر اندرگهر تاجور و شهریار
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مژده که شد در چمن رایت گل آشکار
مژده که سر زد سمن از دمن و مرغزار
هوش مصنوعی: خبر خوش این است که در باغ، زیبایی گلها نمایان شده و سمن هم از دمن و مرغزار سر برآورده است.
وجد کنان شاخ گل از اثر باد صبح
رقص کنان سرو ناز بر طرف جویبار
هوش مصنوعی: گلها با تأثیر باد صبح، به شوق و شادی میرقصند و سرو زیبای ناز به آرامی در کنار جویبار حرکت میکند.
لاله به کف جام می گشته مهیای عشق
گرچه ز نقصان عمر هست به دل داغدار
هوش مصنوعی: لاله، با جام می در دست، آمادهی عشق است، هرچند که بر دلش برای کوتاهی عمر غمی سنگینی میکند.
گوش فراداده گل تا به چمن بشنود
از دهن عندلیب شرح غم بیشمار
هوش مصنوعی: گل به چمن گوش سپرده تا از زبان بلبل داستان غمهای فراوان را بشنود.
زان به زبان فصیح کرده روایات شوق
قصه ز هجران گل شکوه ز بیداد خار
هوش مصنوعی: به خاطر زبان زیبا و فصیح، داستانهای عشق و جدایی گل را بیان کرده است و از نیش و ظلم خار شکایت کرده است.
وقت سحر گشت باز دیدهٔ نرگس ز خواب
تاکه صبوحی زند از پی دفع خمار
هوش مصنوعی: در صبح زود، چشم نرگس از خواب بیدار شد تا به دنبال نوشیدنی روزانهاش برود و خمار را از خود دور کند.
غنچه گشاید دهن تا که ز پستان ابر
از قطرات مطر شیر خورد طفلوار
هوش مصنوعی: غنچه باز میشود تا مانند یک بچه، از چین و چروک ابرها قطرات باران را مثل شیر بنوشد.
باد به رخسار باغ غالیهسایی کند
زلف سمن را دهد نفحهٔ مشک تتار
هوش مصنوعی: باد به آرامی در باغ میوزد و زلفهای گیاه سمن را نوازش میکند و عطر خوش مشک را به مشام میرساند.
چهر ریاحین رود در عرق از آفتاب
مِروَحه زانرو دهد باد به دست چنار
هوش مصنوعی: چهره گلها به خاطر تابش آفتاب، مثل عرقی بر روی آنها نمایان شده است و باد، گلبرگها را به سمت شاخههای درخت چنار میبرد.
لاله به سان صدف ابر در او چون گهر
شاخ شود بارور باد شود مشکبار
هوش مصنوعی: لاله مانند صدفی است که درون ابر، با گوهری مانند شاخ، شکوفا میشود و به وسیله باد، عطرش پخش میشود.
سوسن از آن رو شدست شهره به آزادگی
کز دل و جان میکند مدح شه کامگار
هوش مصنوعی: سوسن به خاطر آزادگیاش مشهور شده است، زیرا از عمق دل و جان برای ستایش شاه خوشبخت میگوید.
شاه بهادر لقب میر سکندر نسب
داور دارا حسب هرمز کسری شعار
هوش مصنوعی: شاه بهادر، کسی است که به میر سکندر نسبت داده شده و دنیای برتر را دارد. او از نسل داور دارا و دارای مشخصات هرمز کسری است.
بهمن جم احتشام کاوست حسن شه به نام
مهر سپهرش غلام عقد نجومش نثار
هوش مصنوعی: بهمن جم، شخصیت با احترامی است که به زیبایی و عظمت پادشاه معروف است. او به عنوان خدمتگزار خورشید، نماد روشنایی و محبوبیت در آسمان شناخته میشود و تقدیمکنندهٔ هدایایی از ستارهها و کواکب است.
آنکه به ایوان بزم آمده جمشید عزم
وانکه به میدان رزم هست چو سام سوار
هوش مصنوعی: کسی که به مجالس شادی و خوشگذرانی میآید، مانند جمشید که پادشاهی بزرگ بوده است، و کسی که در میدان جنگ حضور دارد، مانند سام که سوار دلیر و شجاعی است.
شعلهٔ تیغش در آب گر فکند عکس خویش
زآب چو آتش جهد جای ترشح شرار
هوش مصنوعی: اگر تیغ او را در آب بیندازند و تصویرش در آب منعکس شود، مانند آتش خواهد بود که در تلاش است تا شعلهاش را به نمایش بگذارد.